متن درس
تحلیل فلسفی وجود ناقص و مراتب مخلوقات در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۰۱)
دیباچه
در این نوشتار، به بررسی یکی از عمیقترین مباحث فلسفی در نظام حکمت متعالیه، یعنی وجود ناقص و مراتب مخلوقات در عالم ماده پرداخته میشود. این بررسی، که ریشه در درسگفتار شماره ۵۰۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره دارد، به تبیین مفاهیم بنیادین وجود، مراتب مخلوقات، و نسبت آنها با مفاهیمی چون عشق، شعور، و حرکت تکاملی مینشیند. هدف، ارائه تحلیلی دقیق و منسجم از این مفاهیم است که با نگاهی عمیق به آرای صدرالمتألهین و نقدهای وارد بر آن، به ویژه از منظر علامه طباطبایی، به غنای معرفتی بحث میافزاید. این نوشتار، با ساختاری منظم و بهرهگیری از تمثیلات و اشارات ادبی، کوشیده است تا مفاهیم پیچیده فلسفی را به گونهای روشن و نظاممند ارائه دهد، بیآنکه از عمق و دقت علمی آن کاسته شود.
بخش نخست: مبانی تقسیمبندی وجود در حکمت متعالیه
وجود مستکفی و وجود ناقص
در نظام فلسفی صدرالمتألهین، وجود به دو قسم بنیادین تقسیم میشود: وجود مستکفی و وجود ناقص. وجود مستکفی، وجودی است کامل و خودبسنده که از هرگونه نقصان مبراست و در ذات خود به هیچ کمالی نیازمند نیست. در مقابل، وجود ناقص به موجوداتی اطلاق میشود که از کمال مطلق فاصله دارند و در مراتب گوناگون نقصان جای میگیرند. این وجود ناقص خود به دو نوع تقسیم میشود: ناقص من کل جهة (ناقص از همه جهات) و ناقص من جهة (ناقص از یک جهت). این تقسیمبندی، شالوده تحلیل مراتب مخلوقات در عالم ماده را تشکیل میدهد و به مثابه کلیدی برای فهم سلسلهمراتب وجودی در عالم ناسوت عمل میکند.
درنگ: تقسیم وجود به مستکفی و ناقص، بنیان تحلیل مراتب مخلوقات در حکمت متعالیه است. وجود ناقص، که خود به ناقص من کل جهة و ناقص من جهة تقسیم میشود، نقطه عزیمت برای فهم سیر تکاملی موجودات مادی است.
مراتب وجود ناقص من جهة
وجود ناقص من جهة، که مراتب جماد، نبات، و حیوان را در بر میگیرد، بر اساس کمال نوعیه یا طبیعت نوعی تعریف میشود. جمادات، پایینترین مرتبه را دارا هستند و تنها از طبیعت نوعی برخوردارند، بدون هیچ فضیلت زائدی. نباتات، مرتبهای فراتر دارند که با ویژگیهای رشد و تغذیه متمایز میشوند. حیوانات، در بالاترین مرتبه این سلسله قرار دارند و با توانایی احساس و حرکت از دیگر مراتب متمایز میگردند. این سلسلهمراتب، همچون نردبانی است که موجودات مادی را از پایینترین مرتبه وجود به سوی کمالات بالاتر هدایت میکند.
هبولا: وجود ناقص من کل جهة
هبولا یا ماده اولیه، بهعنوان وجود ناقص من کل جهة، مبنای وجود مادی در نظر گرفته میشود. این مرتبه، فاقد هرگونه کمال زائد بر طبیعت نوعی است و به مثابه بستری خام برای شکلگیری مراتب بالاتر عمل میکند. هبولا، همچون خاکی است که هنوز به دست معمار هستی صورت نیافته و آماده است تا به عناصر اربعه و سپس به مراتب پیچیدهتر وجود تبدیل شود.
جمعبندی بخش نخست
تقسیمبندی وجود به مستکفی و ناقص، و سپس تفکیک وجود ناقص به ناقص من کل جهة و ناقص من جهة، بنیادیترین چارچوب برای تحلیل مراتب مخلوقات در عالم ماده را فراهم میآورد. هبولا، بهعنوان پایینترین مرتبه، نقطه آغاز این سیر تکاملی است که از ماده خام به سوی مراتب جماد، نبات، و حیوان پیش میرود.
بخش دوم: عناصر اربعه و فرآیند ترکیب
عناصر اربعه: اجزای اولیه عالم ماده
عناصر اربعه (آب، خاک، هوا، و آتش) بهعنوان اجزای بنیادین عالم ماده، دارای ماده و صورتاند و از ترکیب آنها، اجسام پدید میآیند. این عناصر، در حالت اولیه خود، دارای تضادهای ذاتی هستند که مانع از وحدت آنها میشود. ترکیب این عناصر، فرآیندی است پیچیده که نیازمند رفع این تضادهاست تا صورتی جدید و وحدتی وجودی پدید آید.
ترکیب عناصر و رفع تضاد
ترکیب عناصر، مانند آمیزش آب و خاک برای پدید آمدن گل، نمونهای از رفع تضادهای ذاتی است. در این فرآیند، آب و خاک، که هر یک هویت مستقل خود را دارند، با غلبه بر تضادهایشان، به وحدتی نوین دست مییابند که دیگر نه آب است و نه خاک، بلکه گل است؛ موجودیتی جدید با صورتی ترکیبی. این فرآیند، به مثابه آشتی میان اضداد است که در آن، هویتهای متضاد در کوره تحول وجودی به وحدتی هماهنگ بدل میشوند.
درنگ: ترکیب عناصر اربعه، با رفع تضادهای ذاتی، به پدید آمدن صورت ترکیبی منجر میشود که وحدتی نوین را در عالم ماده خلق میکند. این وحدت، شالوده حفظ بنیت و استحکام اجسام است.
صورت ترکیبی و حفظ بنیت
صورت ترکیبی، که از آمیزش عناصر پدید میآید، مسئول حفظ بنیت یا ساختار جسم است. این صورت، همچون نگهبانی است که از غلبه یکی از اضداد بر دیگری جلوگیری میکند و به جسم، استحکام و پایداری میبخشد. در جمادات، این صورت ترکیبی، تنها کمال نوعیه را تأمین میکند و فاقد ویژگیهای رشد یا احساس است.
جمعبندی بخش دوم
عناصر اربعه، بهعنوان اجزای اولیه عالم ماده، از طریق فرآیند ترکیب و رفع تضادها، به خلق صورتهای ترکیبی منجر میشوند که بنیت اجسام را حفظ میکنند. این فرآیند، پایهای برای فهم مراتب وجودی در عالم ماده است و نشاندهنده حرکت از پراکندگی به سوی وحدت است.
بخش سوم: مراتب مخلوقات در عالم ماده
جمادات: پایینترین مرتبه وجود مادی
جمادات، پایینترین مرتبه وجود ناقص من جهة را تشکیل میدهند. این مرتبه، که تنها از صورت ترکیبی نوعیه برخوردار است، فاقد رشد و احساس است و صرفاً به حفظ ساختار خود بسنده میکند. جمادات، همچون سنگهایی هستند که در بستر عالم ماده آرام گرفتهاند و تنها وظیفهشان، ایستادگی در برابر اضداد است.
نباتات: مرتبه رشد و تغذیه
نباتات، مرتبهای فراتر از جمادات دارند و با ویژگیهای رشد و تغذیه متمایز میشوند. این موجودات، همچون نهالهایی هستند که از دل خاک سر برمیآورند و با جذب مواد، به سوی کمال نوعی خود پیش میروند. توانایی تغذیه و تبدیل مواد به بخشی از جوهر خود، آنها را از جمادات متمایز میکند.
حیوانات: مرتبه احساس و حرکت
حیوانات، در بالاترین مرتبه وجود ناقص من جهة قرار دارند و با توانایی احساس و حرکت، از نباتات و جمادات متمایز میشوند. این مرتبه، با برخورداری از مشاعر (حواس) و قابلیت تغییر و تحول، به مثابه قلهای است که موجودات مادی در سیر تکاملی خود به آن دست مییابند.
جمعبندی بخش سوم
مراتب مخلوقات در عالم ماده، از جمادات بهعنوان پایینترین مرتبه، تا نباتات و حیوانات، سلسلهای تکاملی را ترسیم میکنند. هر مرتبه، با ویژگیهای خاص خود، گامی به سوی کمال حقیقی است که در نهایت به مقام عاشق و معشوق منتهی میشود.
بخش چهارم: طلب کمال و چالشهای مفهومی
طلب کمال در مخلوقات ناقص
هر یک از مراتب مخلوقات ناقص، به سوی کمال خاص خود طالباند. در جمادات، این طلب در حفظ بنیت متجلی میشود؛ در نباتات، در رشد و تغذیه؛ و در حیوانات، در احساس و حرکت. این طلب، به مثابه نیرویی است که موجودات را در مسیر تکامل به سوی کمال حقیقی سوق میدهد. صدرالمتألهین معتقد است که این سیر تکاملی، از طریق تغذیه، رشد، احساس، تخیل، و عقل، به مقام عاشق و معشوق میرسد.
چالش در تقسیمبندی صدرالمتألهین
یکی از انتقادات وارد بر تقسیمبندی صدرالمتألهین، ترتیب ارائه آن است. او ابتدا به وجود ناقص من جهة میپردازد و سپس به وجود ناقص من کل جهة اشاره میکند، حال آنکه منطقاً شایسته بود از هبولا، بهعنوان پایینترین مرتبه، آغاز کند و به سوی مراتب بالاتر پیش رود. این نقد، به ضرورت ساختاری منظمتر در تحلیل مراتب وجود اشاره دارد، مانند بنای خانهای که از پی آغاز میشود و به سوی طاقچهها و دیوارها پیش میرود.
درنگ: ترتیب ارائه تقسیمبندی صدرالمتألهین، که از وجود ناقص من جهة آغاز میشود و سپس به هبولا میرسد، مورد نقد است. منطق ایجاب میکند که تحلیل از هبولا، بهعنوان مبنای وجود مادی، آغاز شود و به سوی مراتب بالاتر پیش رود.
چالش طلب کمال در جمادات
یکی از مسائل بنیادین در نظام صدرالمتألهین، نسبت دادن طلب کمال به جمادات است. اگر جمادات فاقد شعور و ادراک باشند، چگونه میتوان آنها را طالب کمال دانست؟ حفظ بنیت در جمادات، که صدرالمتألهین آن را نشانهای از طلب کمال میداند، میتواند طبیعی یا ادراکی باشد. اگر طبیعی باشد، نمیتوان آن را طلب نامید، زیرا طلب مستلزم آگاهی است. اگر ادراکی باشد، نیازمند اثبات وجود شعور در جمادات است.
انعکاس صوت در جمادات: نشانه شعور؟
پرسشی که در این زمینه مطرح میشود، انعکاس صوت در برخورد سنگها است که آیا میتوان آن را نشانهای از شعور دانست؟ این پدیده، بهطور معمول، طبیعی تلقی میشود و نمیتواند دلیلی بر وجود ادراک در جمادات باشد. انعکاس صوت، مانند پژواکی در کوهستان است که تنها از قوانین طبیعی پیروی میکند، نه از آگاهی و شعور.
ماده و ظلمات: تناقض با طلب
در نظام صدرالمتألهین، عالم ماده بهعنوان عالم ظلمات و جهل معرفی میشود. این دیدگاه، با نسبت دادن طلب به ماده در تناقض است، زیرا طلب مستلزم علم و آگاهی است. این تناقض، پرسشی بنیادین را پیش میکشد: چگونه میتوان مادهای که ذاتاً جاهل است را طالب دانست؟
جمعبندی بخش چهارم
مفهوم طلب کمال در مخلوقات ناقص، بهویژه در جمادات، یکی از چالشهای کلیدی حکمت متعالیه است. تناقض میان ظلمات ماده و مفهوم طلب، و همچنین ابهام در نسبت دادن شعور به جمادات، نیازمند تأمل عمیقتر است. این چالشها، زمینهساز پرسشهایی نوین در باب رابطه ماده و شعور هستند.
بخش پنجم: نقد علامه طباطبایی و نقش ربالنوع
نقد علامه طباطبایی بر شعور ماده
علامه طباطبایی، در نقد دیدگاه صدرالمتألهین، معتقد است که علم و ادراک مختص موجودات مجرد است و ماده بهذات خود فاقد علم و ادراک است. او ماده را به دلیل کثرت و تباین ذاتی، ناتوان از علم و ادراک بالذات میداند. این دیدگاه، ماده را به مثابه موجودی معرفی میکند که تنها در سایه صور مثالیه و عقلی (ربالنوع) میتواند به علم و ادراک متصف شود.
نقش ربالنوع در ادراک ماده
علامه طباطبایی پیشنهاد میدهد که ادراک و علم در ماديات، نه به خود ماده، بلکه به صور مثالیه و عقلی آنها وابسته است. این صور، مبدأ آثار و حرکات مادهاند و ماده بهتنهایی فاقد ادراک است. ربالنوع، همچون روحی است که در کالبد ماده دمیده میشود و آن را به حرکت و ادراک وامیدارد.
درنگ: علامه طباطبایی علم و ادراک را مختص موجودات مجرد میداند و ماده را فاقد ادراک بالذات معرفی میکند. ادراک در ماديات، به صور مثالیه و عقلی (ربالنوع) وابسته است.
تشبیه ماده به لباس
برای تبیین رابطه ماده و ربالنوع، از تشبیه لباس استفاده میشود. همانگونه که لباس به تبع حرکت بدن حرکت میکند، ماده نیز به تبع ربالنوع خود عمل میکند، بدون آنکه خود دارای ادراک یا قدرت باشد. این تشبیه، ماده را به مثابه ابزاری معرفی میکند که تنها در سایه ربالنوع به حیات و ادراک میرسد.
عشق در ماده: از منظر ربالنوع
مفهوم عشق در ماده، از طریق ربالنوع تبیین میشود. ماده بهذات خود فاقد علم و ادراک است، اما به اعتبار ربالنوع، میتوان ویژگیهایی چون طلب و عشق را به آن نسبت داد. عشق، همچون شعلهای است که از ربالنوع در ماده افروخته میشود و آن را به سوی کمال سوق میدهد.
چالش وجود ربالنوع
اگر ربالنوع را نپذیریم، ماده بهعنوان جاهل و فاقد ادراک باقی میماند. این دیدگاه، ماده را به مثابه فضولات عالم وجود، مانند پوست گردو، تلقی میکند که فاقد هرگونه ارزش ذاتی است. این چالش، پرسش از امکان تزریق علم و ادراک به ماده را برجسته میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
نقد علامه طباطبایی بر دیدگاه صدرالمتألهین، با تأکید بر نقش ربالنوع، تبیینی نوین از رابطه ماده و ادراک ارائه میدهد. این دیدگاه، ماده را فاقد ادراک بالذات میداند و علم و عشق را به صور مثالیه و عقلی نسبت میدهد، که ماده را به مثابه ابزاری در خدمت این صور معرفی میکند.
بخش ششم: تأملات قرآنی و نتیجهگیری کلان
تأملات قرآنی
در قرآن کریم، به رابطه میان موجودات و آگاهی آنها اشاراتی وجود دارد که میتواند در این بحث راهگشا باشد. به عنوان نمونه، در سوره اسراء، آیه ۴۴ آمده است:
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ۗ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا
ترجمه: «آسمانهای هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست برای او تسبیح میگویند، و چیزی نیست مگر اینکه به ستایش او تسبیح میگوید، ولی شما تسبیح آنها را درنمییابید. به راستی که او بردبار و آمرزنده است.» این آیه، به تسبیح تمامی موجودات اشاره دارد، اما تأکید میکند که این تسبیح، از منظر انسانی، قابل فهم نیست، که میتواند به محدودیت ادراک انسانی یا تفاوت ماهیت ادراک در موجودات اشاره داشته باشد.
نتیجهگیری کلان
تحلیل فلسفی وجود ناقص و مراتب مخلوقات در عالم ماده، یکی از پیچیدهترین مباحث حکمت متعالیه است. صدرالمتألهین با تقسیم وجود به مستکفی و ناقص، و سپس تفکیک وجود ناقص به هبولا و مراتب جماد، نبات، و حیوان، سلسلهمراتبی تکاملی را ترسیم میکند که موجودات را به سوی کمال حقیقی هدایت میکند. با این حال، چالشهایی چون نسبت دادن طلب و شعور به جمادات و تناقض میان ظلمات ماده و مفهوم طلب، پرسشهایی بنیادین را پیش میکشد. نقد علامه طباطبایی، با تأکید بر نقش ربالنوع، ماده را فاقد ادراک بالذات میداند و علم و عشق را به صور مثالیه و عقلی نسبت میدهد. این تحلیل، نهتنها به روشنسازی مفاهیم فلسفی کمک میکند، بلکه زمینهساز پرسشهای نوینی در باب رابطه ماده و شعور است. تلفیق این دیدگاهها با یافتههای علوم طبیعی میتواند به درک جامعتری از جایگاه عالم ماده در نظام هستی منجر شود.
با نظارت صادق خادمی