در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 504

متن درس





کتاب تحلیل فلسفی سرایت عشق در هستی

تحلیل فلسفی سرایت عشق در هستی و چالش‌های ناسوت در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۰۴)

دیباچه: کاوشی در سرایت عشق و چالش‌های ناسوت

حکمت متعالیه، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نظام‌های فلسفی در سنت اسلامی، در اندیشه صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا) به اوج بالندگی خود رسید. در این نظام، عشق به‌مثابه صفتی وجودی، نه‌تنها در مراتب والای هستی، بلکه در تمامی ساحت‌های وجود، از جمله عالم ناسوت، جاری و ساری دانسته شده است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۵۰۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی دقیق و عمیق این موضوع می‌پردازد که آیا عشق، به‌عنوان جوهری وجودی، در همه مراتب هستی، حتی در عالم ماده، حضور دارد یا خیر، و چگونه می‌توان تناقضات ظاهری در دیدگاه‌های ملاصدرا را در این باب حل و فصل نمود. این کاوش، با نگاهی تحلیلی و نقادانه، درصدد است تا با بهره‌گیری از استدلال‌های عقلی و آیات قرآن کریم، به تبیین رابطه میان عشق، وجود و ماده بپردازد.

بخش نخست: سرایت عشق در مراتب هستی

مفهوم عشق در نظام وجودی ملاصدرا

ملاصدرا در حکمت متعالیه، عشق را صفتی ذاتی برای وجود می‌داند که سراسر هستی را فرا گرفته است. او در جلد دوم اسفار اربعه، صفحه ۲۳۶، با استناد به این اصل که الْوُجُودُ مُؤَثِّرٌ وَمَعْشُوقٌ (وجود مؤثر و معشوق است)، وجود را منشأ همه کمالات و از جمله عشق معرفی می‌کند. به باور او، از آنجا که هر آنچه هست، وجود است و غیر وجود در عالم راه ندارد، همه موجودات، از ذرات مادی تا مجردات، به نحوی از عشق برخوردارند. این دیدگاه، مبتنی بر نظام وجودی اوست که وجود را سرچشمه همه صفات کمالی، از جمله عشق، می‌شمارد.

درنگ: عشق در حکمت متعالیه، صفتی وجودی است که همه مراتب هستی را در بر می‌گیرد، زیرا وجود، ذاتاً مؤثر و معشوق است.

چالش‌های نسبت دادن عشق به عالم ناسوت

با وجود ادعای فراگیر ملاصدرا مبنی بر سرایت عشق در همه هستی، او در نسبت دادن این صفت به عالم ناسوت با تناقضات ظاهری مواجه می‌شود. گاه ناسوت را ظرف ظهور عشق می‌داند، گاه آن را به رب‌النوع نسبت می‌دهد و گاه آن را عالم ظلمات، جهل، موت و شر معرفی می‌کند. این تناقضات، پرسش‌هایی بنیادین را برمی‌انگیزد: آیا عالم ناسوت، به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود، می‌تواند فاقد عشق باشد؟ و اگر برخوردار از عشق است، چگونه می‌توان این تناقضات را حل کرد؟

نقد مفهوم ناسوت به‌مثابه عالم ظلمات

یکی از نقدهای اساسی بر دیدگاه ملاصدرا این است که ناسوت، به‌عنوان بخشی از هستی، نمی‌تواند از عشق تهی باشد. حتی آفات، بلایا و شرور نیز، به دلیل قرار گرفتن در ساحت وجود، ظرف ظهور عشق‌اند، هرچند با خصوصیات و حیثیات خاص خود. ملاصدرا در صفحه ۲۳۶ اسفار، هویت اتصالی (کم، کیف، مقدار) را به دلیل ضعف وجودی‌اش، فاقد عقلانیت و معقولیت می‌داند و می‌فرماید: فَكَانَ هَذِهِ الْهَوِيَّةُ الِاتِّصَالِيَّةُ لِغَايَةِ ضَعْفِ وُجُودِهَا وَتَبَدُّدِهَا يَهْرُبُ فِيهَا الْأَجْزَاءُ عَنِ الْأَجْزَاءِ وَيَغِيبُ الْكُلُّ عَنِ الْكُلِّ (این هویت اتصالی، به دلیل نهایت ضعف وجودش و پراکندگی‌اش، اجزایش از یکدیگر فرار می‌کنند و کل از کل غایب می‌شود). این سخن، ناسوت را عالم جهل، غفلت و شر معرفی می‌کند.

با این حال، این دیدگاه نقد می‌شود، زیرا مفهوم «فرار اجزا» مستلزم اثبات عدم است، حال آنکه در نظام وجودی ملاصدرا، همه‌چیز وجود است و عدم جایی در هستی ندارد. حرکت در عالم ناسوت، نشانه‌ای از اشتیاق و وجود است، نه گریز به سوی عدم. به تعبیر استاد فرزانه، این حرکت، مانند تعقیب دزدان است که هر یک دیگری را دنبال می‌کند، نه آنکه از یکدیگر بگریزند. این تشبیه، نشان‌دهنده پیوستگی و اشتياق ذاتی در عالم است.

درنگ: مفهوم فرار اجزا در ناسوت، با نظام وجودی ملاصدرا ناسازگار است، زیرا حرکت در عالم، نشانه اشتیاق و پیوستگی وجودی است، نه گریز به سوی عدم.

بخش دوم: مراتب عشق و تفاوت‌های وجودی

مراتب عشق در کم، کیف و حرکت

ملاصدرا ضعف وجود در مراتب کم، کیف، زمان و حرکت را به معنای فقدان عشق نمی‌داند، بلکه معتقد است عشق در این مراتب، متناسب با شدت وجودشان، متفاوت است. او در صفحه ۲۸۳ اسفار، جواهر معدنی را به دلیل پذیرش ذوب و انضباط، برخوردار از عشق می‌داند و می‌فرماید: فَانْظُرْ إِلَى الْجَوَاهِرِ الْمَعْدِنِيَّةِ وَقَبُولِهَا لَنَقْشٍ وَالطَّبْعِ وَإِنْقِيَادِهَا لِلذَّوَابَةِ وَالرِّقِّ (به جواهر معدنی نگاه کن و پذیرش آن‌ها برای نقش، طبع و انقیادشان برای ذوب و رقّت). این پذیرش، نشانه خضوع و اقرار به مبدأ است.

تفاوت سفتی و نرمی در عشق

ملاصدرا معتقد است که هرچه موجودی شفاف‌تر و پذیراتر باشد، عشق بیشتری دارد، اما این دیدگاه نقد می‌شود که سفتی یا نرمی، تنها تفاوت در معشوق را نشان می‌دهد، نه کم یا زیاد بودن عشق. سنگ‌های سفت، مظهر صلابت و عشق به اسمای قهار و قاطع‌اند، در حالی که مواد نرم، مظهر لطافت و عشق به اسمای دیگرند. برای مثال، حجرالاسود، به‌عنوان سنگی سفت، از بهشت نسبت داده شده و عشقی عمیق دارد، که نشان می‌دهد سفتی نشانه فقدان عشق نیست، بلکه بیانگر تنوع در مراتب عشق است.

درنگ: سفتی و نرمی در موجودات، نشانه تفاوت در معشوق و مراتب عشق است، نه کم یا زیاد بودن آن.

عشق عالی و سافل

ملاصدرا در صفحه ۲۸۷ اسفار می‌فرماید: لَوْلَا عِشْقُ الْعَالِي لَمْ تُمْسِ السَّافِلُ (اگر عشق عالی نبود، سافل به وجود نمی‌آمد). او معتقد است که عشق عالی، ظرف ظهور عشق سافل است و موجودات عالی به سافل نظر ندارند، بلکه به سوی مبدأ والا در حرکت‌اند. این دیدگاه، پیوستگی میان مراتب وجود را نشان می‌دهد، چنانکه آسمان و زمین، از لذت تجلی جمال الهی لبریز شده‌اند: وَأَمْرِيَ إِلَهِي لَقَدِ اتَّصَلَ بِالسَّمَاءِ وَالْأَرْضِ مِنْ لَذِيذِ مَا مُلِئَتْ مِنْ تَجَلِّي جَمَالِ الْأَوَّلِ.

بخش سوم: تعادل در عشق و چالش‌های آن

اهمیت تعادل در مسیر عشق

عشق، مانند سفری پرمخاطره است که نیازمند تعادل و آمادگی است. استاد فرزانه، عشق را به راننده‌ای تشبیه می‌کنند که باید باد لاستیک‌های خودرویش را تنظیم کند تا از حادثه در امان ماند. بدون این تعادل، عاشق ممکن است به گمراهی، شقاوت یا حتی نابودی کشیده شود. تاریخ گواه است که برخی به دلیل فقدان این تعادل، دچار آسیب‌های جدی شده‌اند، چنانکه طلابی بوده‌اند که از شدت حالات عاشقانه، خود را از پشت‌بام پرت کرده‌اند.

نظم در آموزش فلسفه

برای پیشگیری از خطرات عشق، نظم در آموزش فلسفه ضروری است. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که طلاب باید دوره‌های خاصی را طی کنند تا از گمراهی در امان مانند. این نظم، مانند ترازویی است که باید میان عبادت، تعبد، اشتغال و استراحت تعادل برقرار کند. بدون این تعادل، عاشق ممکن است در گرداب حالات نفسانی غرق شود.

درنگ: عشق، مانند غیب، نیازمند آمادگی و تعادل است؛ بدون این‌ها، عاشق در معرض گمراهی و نابودی قرار می‌گیرد.

مثال‌های تاریخی و تمثیلات

استاد فرزانه، به نمونه‌هایی از عاشقان اشاره می‌کنند که برای کنترل حالات نفسانی خود، به ابزارهایی مانند زنجیر و قلاده متوسل می‌شدند. این تمثیل، شدت چالش‌های عشق را نشان می‌دهد، چنانکه عاشقی بدون آمادگی، مانند کوه‌نوردی است که بدون ابزار لازم به قله‌ای خطرناک گام می‌نهد.

بخش چهارم: نقد تأثیرات فلسفی بر ملاصدرا

تأثیر شیخ اشراق و ابن‌سینا

تناقضات ملاصدرا در نسبت دادن عشق به ناسوت، تا حدی ناشی از تأثیر شیخ اشراق و ابن‌سینا است. شیخ اشراق ناسوت را عالم ظلمات و قاسقات می‌داند، و این دیدگاه، ملاصدرا را به نسبت دادن مفاهیمی مانند عدم، شر و جهل به ناسوت سوق داده است. با این حال، در نظام وجودی او، همه‌چیز وجود است و عدم جایی ندارد. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که ادعای فرار اجزا یا جدایی آن‌ها در ناسوت، با اصل وجودی ملاصدرا ناسازگار است.

دیدگاه میرداماد و دهر

میرداماد، برخلاف ملاصدرا، معتقد است که همه‌چیز در دهر متغیر به ثابت است، نه متغیر به متغیر. این دیدگاه، ناسوت را به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود معرفی می‌کند که در آن فرار معنا ندارد. هر موجودی در وجود خود حضور دارد و هیچ فراری از وجود ممکن نیست.

بخش پنجم: شواهد قرآنی و استدلال‌های وجودی

استناد به آیات قرآن کریم

ملاصدرا در جلد پنجم اسفار، صفحه ۲۰۰، به آیه شریفه كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص: ۸۸) استناد می‌کند و معتقد است که هر موجودی به سوی فناست، اما شوق غریزی به ماوراء دارد. او می‌فرماید: وَمَا مِنْ مَوْجُودٍ إِلَّا وَلَهُ عِشْقٌ وَشَوْقٌ غَرِيزِيٌّ إِلَى مَا وَرَاءَهُ (هیچ موجودی نیست مگر اینکه عشق و شوق غریزی به ماورای خود دارد). این شوق، حتی در مراتب کم، کیف، زمان و حرکت نیز جاری است.

نقد تناقضات در مصادیق

استاد فرزانه تأکید می‌کنند که ملاصدرا در کلیات، عشق را به همه هستی نسبت می‌دهد، اما در مصادیق، مانند ناسوت، کم و کیف، دچار تناقض می‌شود. این تناقضات، ناشی از تأثیر فلسفه شیخ اشراق و ابن‌سینا است که او را از ارائه دیدگاهی کاملاً منسجم باز داشته است.

درنگ: شوق غریزی در همه موجودات، حتی در مراتب نازل مانند ناسوت، نشانه حضور عشق است که با آیات قرآن کریم تأیید می‌شود.

بخش ششم: تمثیلات و تبیین‌های وجودی

عالم به‌مثابه کوره حدادی

استاد فرزانه، عالم را به کوره‌ای حدادی تشبیه می‌کنند که در آن همه‌چیز ذوب می‌شود تا ناخالصی‌ها جدا شوند. این فرایند، نشانه عشق وجودی است، چنانکه آتش برای کمال ذات خود می‌سوزاند، نه برای تخریب. آب نیز برای کمال خود مرطوب می‌کند، نه برای نابودی. این تمثیل، نشان‌دهنده آن است که همه فرایندهای عالم، از سوزش تا پختن، جلوه‌هایی از عشق‌اند.

تفاوت در سوزش‌ها و جلوه‌های عشق

سوزش آتش، چوب و پولاد متفاوت است، اما همه نشانه عشق‌اند. درد، شادی و اشک نیز جلوه‌های متنوع عشق‌اند که هر یک مرتبه‌ای از وجود را نمایان می‌کنند. این تنوع، بیانگر غنای عشق در مراتب مختلف هستی است.

جمع‌بندی: عشق، وجود و ناسوت

بحث عشق در حکمت متعالیه ملاصدرا، یکی از پیچیده‌ترین مسائل فلسفی است که به رابطه وجود، عشق و ماده می‌پردازد. او با ادعای سرایت عشق در همه مراتب هستی، دیدگاهی نوآورانه ارائه می‌دهد، اما در نسبت دادن عشق به ناسوت با تناقضاتی مواجه می‌شود. نقدهای استاد فرزانه نشان می‌دهند که ناسوت، به‌عنوان بخشی از وجود، نمی‌تواند فاقد عشق باشد. حتی آفات و شرور نیز ظرف ظهور عشق‌اند، هرچند با مراتب خاص خود. تأثیر شیخ اشراق و ابن‌سینا، ملاصدرا را به نسبت دادن مفاهیمی مانند عدم و شر به ناسوت سوق داده، اما در نظام وجودی او، همه‌چیز وجود است و فرار یا جدایی اجزا معنا ندارد. آیات قرآن کریم، مانند كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ، و مثال‌های طبیعی، مانند ذوب جواهر معدنی، این دیدگاه را تأیید می‌کنند. با این حال، اثبات عشق در ناسوت نیازمند برهان عقلی است، نه صرف ادعا یا استناد به وجدان. این تحلیل، زمینه‌ساز پرسش‌های عمیق‌تری در باب رابطه ماده، عشق و وجود است که نیازمند بررسی‌های بیشتر در فلسفه و الهیات است.

با نظارت صادق خادمی