در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 508

متن درس





عشق در فلسفه اسلامی: کاوشی در آرای ابن‌سینا و نقدهای ملاصدرا

عشق در فلسفه اسلامی: کاوشی در آرای ابن‌سینا و نقدهای ملاصدرا

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۰۸)

دیباچه

در گستره ژرف و پرشکوه فلسفه اسلامی، بحث از عشق به‌مثابه وصفی ذاتی در موجودات، از جمله اعراض، همواره یکی از مسائل بنیادین و چالش‌برانگیز بوده است. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۵۰۸ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی دقیق دیدگاه‌های ابن‌سینا در باب سرایت عشق در اعراض و نقدهای ملاصدرا بر این آراء می‌پردازد. عشق، در این منظومه فکری، نه‌تنها صفتی وجودی است که در همه مراتب هستی جاری است، بلکه به‌سان جریانی حیات‌بخش، موجودات را به سوی کمال و غایت وجودی‌شان رهنمون می‌سازد. پرسش بنیادین این است که آیا اعراض، به‌عنوان موجوداتی وابسته به موضوع، می‌توانند متصف به عشق باشند، و چگونه می‌توان نقدهای ملاصدرا را در برابر استدلال‌های منطقی ابن‌سینا ارزیابی کرد.

بخش نخست: نقد ملاصدرا بر دیدگاه ابن‌سینا در باب عشق اعراض

مفهوم عشق در اعراض از منظر ابن‌سینا

ابن‌سینا، حکیم بزرگ مشائی، عشق را به‌سان نوری می‌داند که در همه موجودات، از جمله اعراض، ساری و جاری است. او معتقد است که اعراض، به دلیل وابستگی ذاتی به موضوع، از طریق این تجاذب وجودی، متصف به عشق می‌شوند. این وابستگی، که در تعریف فلسفی اعراض چنین بیان شده است:

إِذَا وُجِدَ وُجِدَ فِي مَوْضُوعٍ

(ترجمه: هنگامی که موجود شود، در موضوع موجود می‌شود)، نشانه‌ای از عشق اعراض به موضوع است که تحقق عینی آن‌ها را ممکن می‌سازد. ابن‌سینا این تجاذب را به‌مثابه رشته‌ای نامرئی می‌بیند که اعراض را به موضوع پیوند می‌دهد، گویی هر عرض، در پی وصال به موضوع خویش است تا وجود یابد.

درنگ: ابن‌سینا عشق را صفتی ذاتی می‌داند که از وابستگی وجودی اعراض به موضوع ناشی می‌شود، و این تجاذب، تحقق عینی اعراض را ممکن می‌سازد.

نقد ملاصدرا: خفای عشق اعراض

ملاصدرا، با رویکردی نقادانه، دیدگاه ابن‌سینا را به چالش می‌کشد. او معتقد است که عشق اعراض به موضوع، به دلیل خفای ذاتی وجود اعراض، امری پنهان و غیرمتعارف است:

وَهُوَ مِنْ أَخْفَى الْأَشْيَاءِ

(ترجمه: و آن از پنهان‌ترین چیزهاست). ملاصدرا این خفا را به ماهیت وابسته و غیرمستقل اعراض نسبت می‌دهد و استدلال می‌کند که وجود ضعیف اعراض، نمی‌تواند متضمن عشقی آشکار باشد. او این خفا را به‌سان سایه‌ای می‌بیند که بر وجود اعراض افتاده و مانع از ظهور عشق در آن‌ها می‌شود.

پاسخ به نقد خفای عشق

با این حال، خفای وجود اعراض، دلیلی بر فقدان عشق نیست. عشق، به‌مثابه وصفی ذاتی، متناسب با مرتبه وجودی هر موجود است. اعراض، هرچند وجودی ضعیف دارند، به قدر همان وجود، متصف به عشق‌اند. این عشق، گویی شعله‌ای کوچک است که در دل اعراض می‌درخشد، نه به عظمت عشق موجودات متعالی، بلکه به تناسب مرتبه وجودی خویش. بنابراین، خفای عشق، مانع از وجود آن نیست، بلکه نشانه‌ای از تناسب آن با مرتبه وجودی اعراض است.

جمع‌بندی بخش نخست

در این بخش، دیدگاه ابن‌سینا مبنی بر سرایت عشق در اعراض به‌عنوان وصفی ذاتی بررسی شد. او وابستگی اعراض به موضوع را نشانه‌ای از تجاذب وجودی و عشق می‌داند. ملاصدرا، با تأکید بر خفای وجود اعراض، این عشق را پنهان و غیرمتعارف می‌شمارد، اما پاسخ داده شد که خفا، دلیلی بر فقدان عشق نیست، بلکه عشق اعراض، متناسب با وجود ضعیف آن‌هاست. این مباحث، زمینه‌ساز کاوش‌های عمیق‌تر در بخش‌های بعدی است.

بخش دوم: چالش‌های تمایز جوهر و عرض

ابهام در تعریف عرض

یکی از مسائل بنیادین در فلسفه اسلامی، تمایز میان جوهر و عرض است. برخی، مانند رنگ، را به دلیل وابستگی به ماده، جوهر می‌دانند، نه عرض. این ابهام، گویی غباری است که بر آینه معرفت نشسته و شناخت دقیق اعراض را دشوار ساخته است. استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، این چالش را به دقتی علمی مورد توجه قرار داده و می‌فرماید که حتی علامه طباطبایی و شهید مطهری در تبیین این موضوع با دشواری‌هایی مواجه بوده‌اند.

مشکلات علامه طباطبایی و مطهری

علامه طباطبایی، با وجود عمق فلسفی، در تبیین جوهر و عرض با موانعی روبه‌رو بود. شهید مطهری نیز، در کتاب روش رئالیسم، به دلیل پیچیدگی این موضوع، از شرح تفصیلی آن اجتناب کرد و جلد چهارم این اثر را منتشر نساخت. این خودداری، نه از سر ضعف علمی، بلکه از محصّل بودن مطهری بود که از انتشار مطالبی با مشکلات حل‌نشده پرهیز می‌کرد. این رویکرد، به‌سان باغبانی است که از کاشت نهالی ناسالم خودداری می‌کند تا باغ معرفت را از آفات حفظ کند.

درنگ: پیچیدگی تمایز جوهر و عرض، حتی برای بزرگانی چون علامه طباطبایی و شهید مطهری، چالش‌برانگیز بود، و این ابهام، بر بحث عشق در اعراض تأثیر می‌گذارد.

رنگ و نور به‌مثابه جوهر

استاد فرزانه، با نگاهی نو، به این پرسش می‌پردازد که آیا رنگ و نور، که در نگاه نخست عرض پنداشته می‌شوند، در حقیقت جوهرند. رنگ، به دلیل وابستگی به ماده، و نور، به‌سان اشعه‌ای که گویی قلوه‌سنگی از جنس وجود است، می‌توانند جوهر تلقی شوند. این دیدگاه، گویی دریچه‌ای نو به سوی فهم اعراض می‌گشاید و نشان می‌دهد که آنچه عرض می‌نامیم، شاید در باطن، جوهری متعین باشد.

تأثیر نور بر انسان

استاد فرزانه، با بیانی حکیمانه، به تأثیر نور بر سلامت انسان اشاره می‌کند. نور زیاد، به دلیل ماهیت جوهری‌اش، می‌تواند عمر انسان را کوتاه کند، گویی بارانی از اشعه است که بر وجود انسان فرومی‌ریزد. از این‌رو، توصیه می‌شود که انسان گاه در تاریکی آرام گیرد تا از این تأثیرات مصون ماند. این توصیه، به‌سان دعوتی است به بازگشت به سایه‌سار آرامش طبیعت.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش به بررسی چالش‌های تمایز جوهر و عرض پرداخت و نشان داد که ابهام در تعریف عرض، حتی برای فیلسوفان بزرگ، مسئله‌ای حل‌نشده باقی مانده است. دیدگاه استاد فرزانه مبنی بر جوهری بودن رنگ و نور، دریچه‌ای نو به این بحث گشود. همچنین، توصیه به بهره‌مندی از تاریکی، نشان‌دهنده عمق نگاه فلسفی به تعادل وجودی انسان است.

بخش سوم: نقد ملاصدرا و پاسخ‌های ابن‌سینا

نقد ملاصدرا: ملازمت و عشق

ملاصدرا استدلال می‌کند که اگر هر ملازمت وجودی را عشق بدانیم، لوازم ماهیات، نسب، و اضافات نیز باید عاشق موضوعات خود باشند. او این تعمیم را به‌سان نقضی منطقی مطرح می‌کند، گویی می‌خواهد بنای استدلال ابن‌سینا را فرو ریزد. با این حال، پاسخ داده می‌شود که همه موجودات، به قدر وجودشان، متصف به عشق‌اند، زیرا عشق، وصفی ذاتی و برهانی است:

لَا يُمْكِنُ أَنْ يَزُولَ

(ترجمه: نمی‌تواند زایل شود). این پاسخ، گویی مشعلی است که تاریکی نقد ملاصدرا را روشن می‌سازد.

عشق به‌عنوان وصف هویت

عشق، در نگاه ابن‌سینا، وصفی است که به هویت وجودی موجودات تعلق می‌گیرد، نه امری انضمامی یا از مقوله کلیات خمس. این دیدگاه، عشق را به‌سان جریانی می‌بیند که در شریان‌های هستی جاری است و هر موجود، به تناسب مرتبه وجودی‌اش، از آن بهره‌مند است.

درنگ: عشق، وصفی ذاتی است که متناسب با مرتبه وجودی هر موجود، از جمله اعراض، در آن‌ها ساری است و با حیات و شعور ذاتی موجودات پیوند دارد.

حیات و شعور در همه موجودات

استاد فرزانه تأکید می‌کند که همه موجودات، به دلیل داشتن حیات و شعور، متصف به عشق‌اند. عشق، در این معنا، حب حیات‌مند و شعورمند است که در همه مراتب هستی، از عرش تا ثری، جاری است. این دیدگاه، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

(ذاریات: ۴۹؛ ترجمه: و از هر چیز جفت آفریدیم، باشد که پند گیرید). این آیه، تجاذب دوطرفه در همه موجودات را تأیید می‌کند، گویی هر موجود، در پی وصال به جفت وجودی خویش است.

نقد وجود ماهیات

ملاصدرا معتقد است که ماهیات، به معنای مستقل، وجود ندارند، و لوازم ماهیات، در واقع لوازم وجودات‌اند. از این‌رو، همه این‌ها، به دلیل وجودی بودن، متصف به عشق‌اند. این دیدگاه، گویی پرده‌ای از ابهام را کنار می‌زند و نشان می‌دهد که عشق، نه به ماهیات، بلکه به وجودات تعلق دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش به بررسی نقدهای ملاصدرا بر دیدگاه ابن‌سینا و پاسخ‌های منطقی به آن‌ها پرداخت. ملاصدرا با استدلال‌هایی مانند ملازمت و خفای عشق، دیدگاه ابن‌سینا را به چالش کشید، اما پاسخ‌ها نشان داد که عشق، وصفی ذاتی و متناسب با وجود هر موجود است. تأیید حیات و شعور در همه موجودات، این دیدگاه را تقویت کرد و با آیات قرآن کریم هم‌خوانی یافت.

بخش چهارم: دقیقه فلسفی در باب عشق

عالی و سافل در اشارات ابن‌سینا

ابن‌سینا در اشارات، با بیانی حکیمانه، می‌فرماید:

الْعَالِي لَا يَنْظُرُ إِلَى السَّافِلِ

(ترجمه: موجود عالی به موجود سافل نظر نمی‌کند). این قاعده، گویی ستاره‌ای است که مسیر عشق موجودات را روشن می‌سازد. هر موجود، به سوی کمال ذات یا مرتبه‌ای عالی‌تر از خود عاشق است، نه به مرتبه‌ای پایین‌تر.

عشق بالعرض به سافل

عشق به مراتب پایین‌تر، تنها به‌صورت بالعرض یا بالطبیعه است، نه بالذات. برای مثال، آتش به دنبال بالارفتن است، نه گرم کردن آب؛ آب به سوی دریا می‌رود، نه سیراب کردن درختان. این آثار، لوازم قهری موجودات‌اند، نه مقصود ذاتی آن‌ها. این تمثیل، گویی آینه‌ای است که حقیقت عشق را بازمی‌تاباند.

قربت الی‌الله

استاد فرزانه می‌فرماید که کمک به فقیر، اگر برای قربت به خدا باشد، غایتش عالی است، نه خود فقیر. این دیدگاه، گویی پلی است که عمل را از ساحت ماده به سوی غایت متعالی رهنمون می‌سازد.

درنگ: عشق موجودات، همواره به سوی مراتب عالی است، و عشق به سافل، تنها بالعرض است، نه بالذات.

نقد عشق صورت به ماده

ملاصدرا عشق صورت به ماده را رد می‌کند، زیرا صورت، به‌عنوان موجود عالی، نمی‌تواند عاشق ماده (سافل) باشد. این نقد، با قاعده ابن‌سینا در باب عالی و سافل هم‌خوانی دارد و نشان می‌دهد که صورت، عاشق غایتی عالی‌تر، یعنی تحقق جسم، است.

غایت ماده و صورت

ماده و صورت، هر دو به سوی تحقق جسم حرکت می‌کنند. جسم، به‌سان ولدی است که از پیوند ماده و صورت پدید می‌آید. ماده، با اتصال به صورت، به جسم می‌رسد؛ صورت نیز با ماده، جسم را محقق می‌سازد. این غایت مشترک، گویی مقصدی است که هر دو به سوی آن در حرکت‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تکیه بر قاعده ابن‌سینا در باب عالی و سافل، نشان داد که عشق موجودات، همواره به سوی مراتب متعالی است. نقد ملاصدرا بر عشق صورت به ماده، با این قاعده سازگار است، اما پاسخ‌ها نشان داد که غایت مشترک ماده و صورت، تحقق جسم است که هیچ منافاتی با عشق ندارد.

بخش پنجم: پروژه محاکمه العدلین

تأثیر ابن‌سینا بر ملاصدرا

استاد فرزانه تأکید می‌کند که ابن‌سینا، یکی از آباء علمی ملاصدراست و بخش عمده دانش او از این حکیم بزرگ سرچشمه گرفته است. ملاصدرا، گویی شاگردی است که در مکتب ابن‌سینا آموخته، اما گاه با نقدهایی بی‌احترامانه، سعی در متمایز ساختن خویش دارد.

نقد و احترام ملاصدرا

ملاصدرا گاه به ابن‌سینا احترام می‌کند و گاه با بی‌احترامی، نقدهایی را مطرح می‌سازد که گاه فاقد استدلال قوی‌اند. این رویکرد، گویی دو روی یک سکه است: احترام به حکیمی بزرگ و تلاش برای اثبات استقلال فکری.

نبوغ ابن‌سینا و شارح بودن ملاصدرا

ابن‌سینا، با نبوغ خویش، مبدع فلسفه مشائی بود، در حالی که ملاصدرا، با جمع‌آوری آرای مشائی، اشراقی، و عرفانی، شارحی برجسته بود. این تفاوت، گویی میان خالق یک اثر هنری و مفسری است که آن را شرح می‌دهد.

درنگ: ابن‌سینا مبدع بود و ملاصدرا شارح؛ این تفاوت، در نقدهای ملاصدرا بر ابن‌سینا آشکار است.

مثال مطهری به‌عنوان شارح

استاد فرزانه، با اشاره به شهید مطهری، او را نیز شارحی دقیق می‌داند که آثار پیچیده فلسفی و دینی را برای عموم ساده کرد. مطهری، گویی پلی بود که معارف بلند را به سوی توده‌ها رهنمون ساخت.

پروژه محاکمه العدلین

استاد فرزانه پیشنهاد می‌دهد که پروژه‌ای با عنوان «محاکمه العدلین» انجام شود تا نقدهای ملاصدرا بر ابن‌سینا بررسی و حق در این اختلافات مشخص گردد. این پروژه، گویی دادگاهی است که دو حکیم بزرگ را در برابر میزان عقل و استدلال می‌سنجد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش به تأثیر عمیق ابن‌سینا بر ملاصدرا و تفاوت نقش این دو حکیم پرداخت. پیشنهاد پروژه محاکمه العدلین، راهی برای بررسی دقیق‌تر این اختلافات است و نشان‌دهنده اهمیت استدلال و عقل در فلسفه اسلامی است.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

کاوش در باب عشق در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در اعراض، سفری بود به ژرفای هستی و معرفت. ابن‌سینا، با نگاهی منطقی، عشق را صفتی ذاتی در همه موجودات، از جمله اعراض، دانست و وابستگی آن‌ها به موضوع را نشانه تجاذب وجودی معرفی کرد. ملاصدرا، با نقدهایی چون خفای عشق و بداهت بطلان، این دیدگاه را به چالش کشید، اما پاسخ‌ها نشان داد که عشق، متناسب با مرتبه وجودی هر موجود، در آن‌ها ساری است. آیات قرآن کریم، مانند:

وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ

(ذاریات: ۴۹)، این تجاذب را تأیید می‌کند. تناقض ملاصدرا در پذیرش حرکت جوهری و رد عشق اعراض، ضعف نقدهای او را آشکار ساخت. پیشنهاد پروژه محاکمه العدلین، دعوتی است به ادامه این کاوش‌ها برای روشن‌سازی حقیقت. این نوشتار، گویی مشعلی است که راه را برای پژوهش‌های آتی روشن می‌سازد، در حالی که روح و پیام درس‌گفتارهای استاد فرزانه را به‌گونه‌ای اصیل منتقل می‌کند.

با نظارت صادق خادمی