در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 514

متن درس





فلسفه وصول و رویت حق: تأملاتی در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی

فلسفه وصول و رویت حق: تأملاتی در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۱۴)

دیباچه

حکمت الهی و عرفان اسلامی، چونان دو بال معرفت، انسان را به سوی فهم حقیقت وجود و رابطه‌اش با مبدأ هستی رهنمون می‌سازند. این نوشتار، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق و دقیق مفهوم وصول و رویت حق تعالی می‌پردازد. موضوع محوری این تأملات، رابطه میان خالق و مخلوق، واسطه‌مندی و بی‌واسطگی در شهود الهی، و نقش تمثال و تعین در خلقت عالم است. با نقدی بر دیدگاه‌های صدرالمتألهین و تبیینی از نظریه ابن‌سینا در رساله عشقیه، این اثر می‌کوشد تا نگاهی منسجم و عمیق به این مفاهیم ارائه دهد.

بخش نخست: نقد و بررسی رویت حق در حکمت متعالیه

نقد دیدگاه صدرالمتألهین در باب رویت حق

صدرالمتألهین، فیلسوف بزرگ حکمت متعالیه، بر این باور است که رویت حق تعالی به‌صورت بی‌واسطه، منحصر به عقل اول است و سایر موجودات تنها با واسطه قادر به شهود حق‌اند. این دیدگاه، گرچه ریشه در نظام فلسفی او دارد، مورد نقد قرار می‌گیرد؛ زیرا همه موجودات، از جمادات تا ملائکه، می‌توانند هم به‌صورت بی‌واسطه و هم با واسطه، حق را وصول کنند. این امکان، از حضور بی‌کران الهی در همه مراتب وجود سرچشمه می‌گیرد. قرآن کریم می‌فرماید: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ [مطلب حذف شد] : «و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم»). این آیه، گواهی است بر حضور مستقیم و بی‌واسطه حق در همه موجودات، که هیچ مرتبه‌ای از وجود را از فیض الهی محروم نمی‌سازد.

درنگ: بی‌واسطگی رویت حق، ریشه در حضور فراگیر الهی دارد که همه مراتب وجود را در بر می‌گیرد. محدود ساختن شهود بی‌واسطه به عقل اول، با اصل وحدت وجود ناسازگار است.

وصول دوسویه حق و خلق

رابطه میان حق و خلق، رابطه‌ای متقابل است. همان‌گونه که موجودات می‌توانند حق را به‌صورت بی‌واسطه یا با واسطه وصول کنند، حق تعالی نیز خلق را به هر دو صورت درمی‌یابد. این وصول دوسویه، از فعلیت مطلق الهی سرچشمه می‌گیرد که همه موجودات را در بر گرفته و آن‌ها را در وجود خود حفظ می‌کند. وصول خلق به حق، گاه در شهود عرفانی بی‌واسطه رخ می‌دهد و گاه از طریق مظاهر الهی، مانند اولیا، طبیعت، یا آیات قرآنی. این رابطه متقابل، چونان آینه‌ای است که نور حق را در خلق و خلق را در حق بازمی‌تاباند.

درنگ: وصول دوسویه حق و خلق، جلوه‌ای از توحید ذاتی و فعلی است که رابطه خالق و مخلوق را به مثابه یک حقیقت واحد به تصویر می‌کشد.

نقد مفهوم واسطه عدمیه

اگر واسطه در رویت حق، عدمیه (غیرواقعی) باشد، آنگاه شهود حق در نهایت بی‌واسطه خواهد بود. این نقد، به منطق درونی دیدگاه صدرالمتألهین اشاره دارد. واسطه‌های عدمی، که فاقد وجود واقعی‌اند، نمی‌توانند مانعی در برابر شهود مستقیم حق ایجاد کنند. این دیدگاه، چونان کلیدی است که قفل محدودیت‌های صدرایی را می‌گشاید و راه را برای فهم حضور بی‌واسطه حق در همه مراتب وجود هموار می‌سازد.

درنگ: واسطه‌های عدمی، به دلیل فقدان وجود واقعی، نمی‌توانند مانع شهود مستقیم حق شوند؛ از این‌رو، رویت حق در همه مراتب، بی‌واسطه ممکن است.

موقعیت عقل اول و مراتب والاتر

عقل اول، گرچه در نظام فلسفی صدرا جایگاهی والا دارد، نمی‌تواند تنها موجود بی‌واسطه در ارتباط با حق باشد. موجوداتی والاتر، مانند ملائکه مهیمین، که در ظرف اسباب و علل مادی تعریف نمی‌شوند، در مرتبه‌ای متعالی‌تر قرار دارند. این ملائکه، چونان مظاهر تجلی جلالی حق، فراتر از سلسله علل و اسباب‌اند و به مثابه آیینه‌های نور الهی، مستقیماً حق را منعکس می‌کنند.

درنگ: ملائکه مهیمین، به‌عنوان مظاهر تجلی جلالی، در مرتبه‌ای فراتر از عقل اول قرار دارند و نشان‌دهنده گستردگی مراتب وجودی‌اند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با نقد دیدگاه صدرالمتألهین، بر حضور بی‌واسطه حق در همه مراتب وجود تأکید کرد. رابطه دوسویه حق و خلق، نقد واسطه‌های عدمی، و جایگاه ملائکه مهیمین، همگی گواه آن‌اند که شهود حق، نه محدود به عقل اول، بلکه در دسترس همه موجودات است. این تأملات، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر وحدت وجود و قرب الهی می‌گشایند.

بخش دوم: تجلی الهی و مکانیزم خلقت

تجلی ذاتی و جمعی حق

تجلی ذاتی حق، چونان خورشیدی است که نورش به‌صورت جمعی در همه موجودات ساری و جاری می‌شود. این تجلی، به دو صورت جمالی و جلالی ظاهر می‌گردد. تجلی جمالی، در عقل، نفوس، عالم و آدم تجلی می‌یابد، در حالی که تجلی جلالی، ظرف ملائکه مهیمین است که در ساحت علل و اسباب مادی قرار نمی‌گیرند. این دوگانگی، چونان دو بال پرنده‌ای است که عالم را در پرواز معرفتی خود به سوی مبدأ هستی هدایت می‌کند.

درنگ: تجلی ذاتی حق، در دو صورت جمالی و جلالی، همه مراتب وجود را در بر می‌گیرد و عالم را به مثابه آینه‌ای از نور الهی به تصویر می‌کشد.

واسطه در نزولات و فیض الهی

واسطه‌ها در نزولات و فیض الهی، مانند عقل اول یا ملائکه، به معنای محدودیت در ارتباط مستقیم با حق نیستند. فیض الهی، چونان جویباری است که بی‌واسطه به همه موجودات می‌رسد، و واسطه‌ها تنها مظاهر این فیض‌اند، نه حائلی در برابر آن. قرآن کریم می‌فرماید: «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ [مطلب حذف شد] : «و او با شماست هر کجا که باشید»). این آیه، گواه حضور بی‌واسطه حق در همه مراتب است.

درنگ: واسطه‌ها در فیض الهی، مظاهر ظهور حق‌اند، نه مانعی در برابر ارتباط مستقیم با او.

نظریه ابن‌سینا در رساله عشقیه

ابن‌سینا، در رساله عشقیه، بیان می‌دارد که هر منفعل، به‌واسطه مثالی که از فاعل در او واقع می‌شود، تأثیر می‌پذیرد، و هر فاعل، در قابل خود به‌واسطه مثال اثر می‌گذارد. این نظریه، چونان کلیدی است که راز خلقت و تأثیرگذاری الهی را می‌گشاید. مثال، به مثابه ظهور فاعل، در قابل اثر می‌گذارد و رابطه میان آن‌ها را برقرار می‌سازد.

برای فهم بهتر، به تمثیلی مادی توجه کنیم: هنگامی که آتش زیر دیگ قرار می‌گیرد، حرارت، به‌عنوان مثال آتش، در آب اثر می‌گذارد و آن را به جوش می‌آورد. آتش خود به آب منتقل نمی‌شود، بلکه حرارت، به‌عنوان ظهور آن، این تأثیر را ایجاد می‌کند. در عالم مجردات نیز، فیض الهی، چونان حرارتی است که از مفيض (حق) به مستفيض (خلق) منتقل می‌شود.

درنگ: نظریه ابن‌سینا در رساله عشقیه، مکانیزم خلقت را از طریق مفهوم مثال تبیین می‌کند، که ظهور فاعل در قابل است.

تفاوت در جذب فیض بر اساس مراتب وجود

جنس ماده، در میزان جذب حرارت تأثیر دارد. برای مثال، کاسه مسی، به دلیل تجانس بیشتر با حرارت، آن را بهتر از آش جذب می‌کند. این تفاوت، به استعدادهای ذاتی قابل‌ها بازمی‌گردد. در عالم مجردات نیز، موجودات بر اساس مرتبه وجودی خود، فیض الهی را به درجات متفاوتی دریافت می‌کنند. این تفاوت، چونان رنگ‌های گوناگون در یک نقاشی است که هر یک به فراخور خود، نور را بازمی‌تابانند.

درنگ: تفاوت در جذب فیض الهی، ریشه در مراتب وجودی و استعدادهای ذاتی موجودات دارد.

وحدت قانون در عالم ماده و مجردات

قانون تأثیر فاعل بر قابل، در عالم ماده و مجردات یکسان است. همان‌گونه که در عالم ماده، فاعل از طریق مثال در قابل اثر می‌گذارد، در عالم مجردات نیز حق تعالی از طریق فیض در مستفيض اثر می‌گذارد. این وحدت، چونان قانونی است که سراسر هستی را به هم پیوند می‌دهد و نشان‌دهنده یکپارچگی نظام خلقت است.

درنگ: وحدت قانون تأثیر فاعل بر قابل، مبنای یکپارچگی هستی‌شناختی در عالم ماده و مجردات است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی تجلیات الهی و مکانیزم خلقت، نشان داد که همه عالم، ظهور حق تعالی است. نظریه ابن‌سینا در باب مثال، رابطه فاعل و قابل را به زیبایی تبیین می‌کند، و تفاوت در جذب فیض، مراتب وجودی را آشکار می‌سازد. این تأملات، عالم را چونان آیینه‌ای می‌بیند که نور حق را در مراتب گوناگون بازمی‌تاباند.

بخش سوم: مفيض، فیض، و مستفيض در نظام خلقت

ساختار سه‌گانه خلقت

در نظام خلقت، سه عنصر بنیادین وجود دارند: مفيض (حق)، فیض، و مستفيض (خلق). مفيض، به‌عنوان وجود واجب، دارای تشخص است. فیض، به‌عنوان ظهور الهی، تعین دارد اما تکثر ندارد. مستفيض، به‌عنوان خلق، هم تعین دارد و هم تکثر، زیرا در عالم ناسوت، کثرت پدیدار می‌شود. این سه‌گانه، چونان سه ضلع یک مثلث است که ساختار خلقت را به هم پیوند می‌دهد.

درنگ: مفيض، فیض، و مستفيض، ساختار سه‌گانه خلقت را تشکیل می‌دهند که رابطه میان حق و خلق را تبیین می‌کند.

تمثال حق در عالم

همه عالم، تمثال حق است، نه مثل حق. تمثال، به معنای ظهور و تعین حق در خلق است. خلق، به‌عنوان مظهر حق، وجود مستقلی ندارد، بلکه جلوه‌ای از نور الهی است. قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا [مطلب حذف شد] : «ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم»). این آیه، گواه آن است که عالم، ظهور حق است و به سوی او بازمی‌گردد.

درنگ: عالم، تمثال حق است، نه مثل او، و این تمثال، ظهور و تعین الهی در مراتب وجود است.

نقد مفهوم فاضل طینتنا

عبارت «خلقوا من فاضل طینتنا»، که در روایات به کار رفته، به معنای زائد بودن طینت نیست، بلکه به فصل نوری و طینی اشاره دارد. طینت عليين، در مقابل طینت سجين، مرتبه‌ای متعالی از وجود است که به نورانیت و قرب الهی دلالت می‌کند. این طینت، چونان گوهری است که در اولیا تجلی یافته و آن‌ها را به مرتبه‌ای والا رسانده است.

درنگ: فاضل طینت، به مرتبه متعالی طینت اولیا اشاره دارد، نه زائد یا پس‌مانده بودن آن.

کمال خلقت الهی

خلقت الهی، بدون کم و زیاد است و هیچ‌گونه نخاله یا زائده‌ای ندارد. خداوند، به‌عنوان خالق کامل، هیچ نقص یا زائدی در خلقتش ایجاد نمی‌کند. این اصل، چونان گواهی است بر عدل و کمال الهی که همه عالم را ظهور کامل حق می‌داند.

درنگ: خلقت الهی، کامل و بدون زائده است و همه عالم، ظهور بی‌نقص حق تعالی است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین ساختار سه‌گانه خلقت و مفهوم تمثال حق، نشان داد که عالم، جلوه‌ای از نور الهی است. نقد مفهوم فاضل طینت و تأکید بر کمال خلقت، عالم را چونان نقاشی‌ای می‌بیند که هر جزء آن، به فراخور خود، زیبایی حق را منعکس می‌کند.

بخش چهارم: عبادت و معرفت در مسیر وصول به حق

رابطه خالق و مخلوق در صعود و نزول

حق تعالی، با نزول، خلق را پدید می‌آورد و خلق، با صعود، به سوی حق بازمی‌گردد. این حرکت دوسویه، در عبادت متجلی است. قرآن کریم می‌فرماید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ [مطلب حذف شد] : «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم»). عبادت، چونان پلی است که خلق را از نزول به صعود می‌رساند و رابطه میان خالق و مخلوق را پویا می‌سازد.

درنگ: عبادت، حرکت صعودی خلق به سوی حق است که رابطه پویای خالق و مخلوق را تجلی می‌بخشد.

نماز و معرفت

نماز، اگر با معرفت و خشوع همراه نباشد، به رشد معنوی منجر نمی‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: «وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا [مطلب حذف شد] : «و آن [نماز] جز بر خاشعان گران است»). نماز، چونان سفری است که سالک را به سوی حق می‌برد، اما بدون حضور قلب، این سفر به مقصد نمی‌رسد.

درنگ: نماز، با معرفت و خشوع، راهی به سوی رشد معنوی است، و بدون آن، به عملی مکانیکی تبدیل می‌شود.

اذکار یومیه و نقش آن‌ها

اذکاری مانند «یا حی و یا قیوم»، «لا إله إلا أنت»، و «لا حول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم»، چونان نوری‌اند که قلب سالک را روشن می‌کنند و او را از شر ک و ریا آزاد می‌سازند. این اذکار، چونان کلیدی‌اند که درهای معرفت و قرب الهی را می‌گشایند.

درنگ: اذکار یومیه، ابزارهایی عرفانی‌اند که قلب سالک را به سوی توحید و قرب الهی هدایت می‌کنند.

مراتب وصول به حق

وصول به حق، در سه مرتبه رخ می‌دهد: نخست، «بحول الله»، که هنوز با خودبینی همراه است؛ دوم، «لا حول و لا قوه إلا بالله»، که به توحید فعلی نزدیک‌تر است؛ و سوم، «لا إله إلا الله»، که به توحید ذاتی می‌رسد. این مراتب، چونان پله‌هایی‌اند که سالک را از ظلمت نفس به نور حق می‌رسانند.

درنگ: مراتب وصول، از خودبینی به توحید ذاتی، سفری است که سالک را به سوی حق هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر نقش عبادت و اذکار در وصول به حق، نشان داد که معرفت و خشوع، کلیدهای رشد معنوی‌اند. حرکت صعودی خلق به سوی حق، از طریق عبادت و ذکر، انسان را به سوی کمال و قرب الهی رهنمون می‌سازد.

بخش پنجم: نقد و تبیین نظریه ابن‌سینا

نقد صدرا بر ابن‌سینا

صدرالمتألهین معتقد است که ابن‌سینا در رساله عشقیه، به دلیل اکتفا به استقراء، برهان ارائه نداده است. این نقد، مورد بازنگری قرار می‌گیرد؛ زیرا ابن‌سینا با مثال‌های مادی، مانند انتقال حرارت، نظریه خود را تبیین کرده است. این روش، نه‌تنها استقرایی، بلکه مبتنی بر تجربه و منطق است و ارزش علمی بالایی دارد.

درنگ: روش ابن‌سینا، مبتنی بر تجربه و منطق است و ارزش علمی آن، فراتر از نقد صدرا قرار می‌گیرد.

صافی بودن عالم

همه عالم، صافی و بدون زائده است. هر موجود، بر اساس استعداد خود، بخشی از تمثال حق را جذب می‌کند. این اصل، چونان گواهی است بر کمال و عدالت الهی که هیچ‌چیز در عالم زائد یا غیرمفید نیست.

درنگ: عالم، صافی و بدون زائده است و هر موجود، جلوه‌ای از تمثال حق را در خود جای داده است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین نظریه ابن‌سینا و نقد دیدگاه صدرا، نشان داد که روش تجربی ابن‌سینا، ارزش علمی بالایی دارد. تأکید بر صافی بودن عالم، کمال خلقت الهی را به تصویر می‌کشد و عالم را چونان آیینه‌ای از نور حق می‌بیند.

جمع‌بندی نهایی

این اثر، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق مفاهیم وصول و رویت حق پرداخت. نقد دیدگاه صدرالمتألهین، تبیین نظریه ابن‌سینا، و تأکید بر حضور بی‌واسطه حق در همه مراتب وجود، نشان داد که عالم، ظهور و تمثال حق است. عبادت، اذکار، و معرفت، چونان کلیدهایی‌اند که انسان را به سوی قرب الهی هدایت می‌کنند. این تأملات، با زبانی فاخر و ساختاری علمی، درصدد است تا خواننده را در سفری معرفتی همراهی کند که هم عقل را سیراب می‌سازد و هم قلب را به نور الهی روشن می‌کند.

با نظارت صادق خادمی