در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 516

متن درس





کاوش در فلسفه عشق: تبیین عرفانی و فلسفی از منظر صدرالمتألهین

کاوش در فلسفه عشق: تبیین عرفانی و فلسفی از منظر صدرالمتألهین

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۱۶)

دیباچه

عشق، چونان نغمه‌ای آسمانی، در تار و پود هستی جاری است و از دیرباز، فیلسوفان و عارفان را به تأمل واداشته است. این کتاب، برآمده از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مفهوم عشق از منظری فلسفی و عرفانی می‌پردازد. با تکیه بر آرای صدرالمتألهین، این نوشتار می‌کوشد تا جایگاه عشق را در نظام هستی‌شناختی و اخلاقی تبیین نماید، تمایز میان نفوس لطیف و قاسیه را روشن سازد و از کلیشه‌های نادرست قومی و فرهنگی پرهیز کند. عشق، در این دیدگاه، نه تنها نیروی محرکه خلاقیت و تربیت است، بلکه چونان آینه‌ای است که جمال الهی را در مراتب گوناگون وجود بازمی‌تاباند. این اثر، با ساختاری منسجم و زبانی متین، به تشریح مبادی و غایات عشق پرداخته و با نقد پیش‌داوری‌ها، راه را برای فهمی عمیق‌تر از این حقیقت وجودی هموار می‌سازد.

بخش نخست: حسن عشق و مبادی فاضله آن

تبیین فلسفی حسن عشق

استاد فرزانه، با استناد به آرای صدرالمتألهین، عشق را امری مستحسن و محمود می‌دانند، زیرا مبادی آن فاضله و غایات آن شریفه است. عشق، شدت محبت است که انسان را به سوی کمال و جمال الهی سوق می‌دهد. صدرا معتقد است که عشق، از منظر فلسفی، حرکتی وجودی است که در نفوس لطیف، با قلبی صاف و ذهنی رحیم، تجلی می‌یابد. این نفوس، به دلیل لطافت و ظرافت، ظرفیت پذیرش عشق را دارند و از طریق آن به خلق آثار علمی، هنری و عرفانی روی می‌آورند.

درنگ: عشق، به‌عنوان نیروی محرکه وجودی، انسان را از سکون به پویایی و از نقص به کمال هدایت می‌کند. این حرکت، ریشه در مبادی فاضله و غایات شریفه دارد که در نظام وحدت وجود صدرا معنا می‌یابد.

این دیدگاه، با نظریه حرکت جوهری صدرا هم‌خوانی دارد، زیرا عشق را جریانی می‌داند که انسان را در مسیر تعالی وجودی قرار می‌دهد. نفوس لطیف، که از غلظت و قساوت به دورند، با عشق به معشوق، چه در قالب شعر، نقاشی یا فلسفه، به خلق آثاری می‌پردازند که مظهر جمال الهی است.

نفوس لطیف و قاسیه: تمایز وجودی

استاد فرزانه تأکید دارند که نفوس لطیف، به دلیل صافی قلب و رحمت ذهن، عاشق می‌شوند، در حالی که نفوس قاسیه، به سبب غلظت و سختی، از این موهبت محرومند. این تمایز، نه به معنای فقدان ذاتی عشق در برخی انسان‌ها، بلکه به تفاوت در ظرفیت‌های وجودی اشاره دارد. نفوس لطیف، چونان آینه‌ای صیقل‌یافته، نور عشق را بازمی‌تابانند، در حالی که نفوس قاسیه، چونان سنگی سخت، از این بازتاب محرومند.

این تمایز، با اصل مراتب وجود در فلسفه صدرا سازگار است. انسان‌ها، بر اساس استعدادهای ذاتی و شرایط محیطی، در مراتب مختلفی از ظرافت و قساوت قرار می‌گیرند. عشق، در نفوس لطیف، به مثابه شعله‌ای است که قلب را روشن می‌کند و انسان را به سوی کمال هدایت می‌نماید.

پیوند عشق با علوم و صنایع لطیفه

صدرالمتألهین، اقوامی را که دارای علوم دقیق، صنایع لطیف و آداب حسنه‌اند، مانند پارسیان، شامیان و رومیان، از عشق لطیف خالی نمی‌داند. استاد فرزانه این دیدگاه را تبیین می‌کنند که علوم و صنایعی چون شعر، ریاضیات و فلسفه، نیازمند ظرافت نفسانی‌اند که با عشق همراه است. این اقوام، به دلیل پیشرفت فرهنگی و علمی، از عشقی برخوردارند که در خلق آثار بدیع و لطیف تجلی می‌یابد.

درنگ: عشق، نیروی محرکه خلاقیت فرهنگی و علمی است که در اقوام دارای علوم و صنایع لطیف، به‌صورت شعر، نقاشی و فلسفه نمود می‌یابد.

این پیوند، نشان‌دهنده نقش عشق در پویایی فرهنگ و تمدن است. عشق، چونان بادی است که کشتی خلاقیت را به سوی ساحل کمال می‌راند، و نفوس لطیف، با بهره‌گیری از این نیرو، آثاری خلق می‌کنند که در تاریخ بشری جاودانه می‌ماند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تکیه بر آرای صدرالمتألهین و تبیین استاد فرزانه، عشق را به‌عنوان حقیقتی وجودی و کمال‌بخش معرفی کرد. عشق، در نفوس لطیف، چونان نوری است که قلب را روشن می‌کند و انسان را به سوی خلاقیت و تعالی هدایت می‌نماید. تمایز میان نفوس لطیف و قاسیه، نه به معنای فقدان ذاتی عشق، بلکه به تفاوت در ظرفیت‌های وجودی اشاره دارد. این بخش، با تأکید بر پیوند عشق با علوم و صنایع لطیف، جایگاه آن را در نظام هستی‌شناختی روشن ساخت.

بخش دوم: نقد کلیشه‌های قومی و تأثیر محیط بر عشق

نقد تعمیم‌های قومی

استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، نسبت دادن قساوت و فقدان عشق به اقوامی چون کردها، اعراب، ترک‌ها و زنگیان را نادرست و غیراخلاقی می‌دانند. این تعمیم‌ها، که در برخی سخنان صدرا دیده می‌شود، از منظر علمی و اخلاقی مورد نقد قرار می‌گیرند. عشق، حقیقتی است که در همه انسان‌ها، صرف‌نظر از قومیت یا نژاد، به درجات مختلف حضور دارد.

درنگ: عشق، حقیقتی وجودی است که به قومیت یا نژاد وابسته نیست. تعمیم‌های کلیشه‌ای قومی، با اصل عدالت و وحدت وجود در عرفان اسلامی مغایرت دارد.

این نقد، بر اهمیت پرهیز از پیش‌داوری‌های قومی در تحلیل‌های فلسفی تأکید دارد. انسان‌ها، چونان گل‌هایی در باغ هستی، هر یک به فراخور استعداد و شرایط خود، عطر عشق را پراکنده می‌کنند. تحقیر اقوام، نه تنها از منظر علمی بی‌اعتبار است، بلکه با اصل توحید و شمولیت عشق در همه نفوس ناسازگار است.

تأثیر محیط و شرایط بر ظرافت نفس

استاد فرزانه تأکید دارند که شرایط محیطی، فقر و محرومیت می‌توانند بر ظرافت نفس و بروز عشق تأثیر بگذارند، اما این به معنای فقدان ذاتی عشق نیست. محیط، چونان خاکی است که بذر عشق در آن کاشته می‌شود؛ اگر خاک حاصلخیز باشد، عشق به شکوفایی می‌رسد، و اگر خشک و بی‌حاصل باشد، رشد آن دشوار می‌گردد. با این حال، ذات عشق در همه انسان‌ها نهفته است و با بهبود شرایط، می‌تواند متجلی شود.

این دیدگاه، با اصول عرفانی و فلسفی سازگار است که انسان را موجودی دارای استعدادهای ذاتی می‌داند. فقر، محرومیت یا سختی‌های محیطی ممکن است ظرافت نفس را کاهش دهد، اما این امر موقت است و با تغییر شرایط، امکان بروز عشق فراهم می‌شود. استاد فرزانه، با تمثیلی زیبا، این نکته را روشن می‌کنند که چون آهن سرد، دل انسان نیز بدون حرارت عشق، از رشد بازمی‌ماند؛ اما با گرمای عشق، آماده پذیرش تربیت و تعالی می‌گردد.

درنگ: محیط و شرایط اجتماعی، چون خاکی برای بذر عشق‌اند؛ هرچند فقر و محرومیت ممکن است ظهور آن را دشوار کند، اما ذات عشق در همه انسان‌ها نهفته است.

نقد تحقیر اقوام و ضرورت اصلاح متون

استاد فرزانه، با لحنی قاطع، تحقیر اقوام و ملت‌ها را به دلیل تفاوت‌های فرهنگی یا محیطی نادرست می‌دانند و خواستار حذف چنین تعابیری از متون فلسفی‌اند. این تعابیر، نه تنها از منظر علمی بی‌اعتبارند، بلکه با اصل عدالت و وحدت وجود در عرفان اسلامی مغایرت دارند. استاد، با اشاره به نمونه‌هایی چون شعر حافظ که از ترک شیرازی سخن می‌گوید، تأکید می‌کنند که عشق و ظرافت در همه اقوام وجود دارد و نباید با کلیشه‌های نادرست، آن را محدود به گروهی خاص دانست.

این نقد، چونان چراغی است که تاریکی تعصبات قومی را روشن می‌کند. استاد فرزانه، با تأکید بر ضرورت ویرایش متون فلسفی، خواستار حذف عباراتی‌اند که اقوام را تحقیر می‌کنند، تا حرمت انسان و حقیقت عشق حفظ شود. این دیدگاه، با اصل حکمت الهی در خلقت هم‌خوانی دارد که هیچ موجودی را زائد یا بی‌حکمت نمی‌داند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد تعمیم‌های قومی و تأکید بر تأثیر محیط بر ظرافت نفس، به روشن‌سازی جایگاه عشق در همه انسان‌ها پرداخت. عشق، حقیقتی فراگیر است که در همه نفوس، به فراخور استعداد و شرایط، حضور دارد. نقد کلیشه‌های قومی و دعوت به اصلاح متون فلسفی، نشان‌دهنده تعهد به عدالت و شمولیت در تحلیل‌های فلسفی است. این بخش، با تمثیلات و اشارات، عشق را چونان جریانی توصیف کرد که در همه انسان‌ها جاری است و تنها در سایه شرایط نامناسب، ممکن است پنهان بماند.

بخش سوم: عشق، تربیت و جمال الهی

نقش عشق در تربیت و تعلیم

استاد فرزانه، با تکیه بر آرای صدرا، عشق را انگیزه‌ای برای تربیت و تعلیم می‌دانند. جمال کودکان، چونان گوهری است که قلب معلمان و والدین را به سوی تعلیم و تهذیب سوق می‌دهد. صدرا معتقد است که زیبایی ظاهری و باطنی کودکان، داعی تربیت است، زیرا بدون این جمال، انگیزه‌ای برای آموزش پدید نمی‌آمد.

این دیدگاه، با آیه شریفه لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] : «ما انسان را در نیکوترین صورت آفریدیم») هم‌خوانی دارد. جمال، مظهر الهی است که در کودکان تجلی می‌یابد و انگیزه‌ای برای هدایت آن‌ها به سوی کمال ایجاد می‌کند. استاد، با تمثیلی ظریف، این نکته را روشن می‌کنند که چونان کودکی پاک و زیبا، قلب معلم را به سوی تعلیم می‌کشاند، در حالی که کودکی ژولیده و بی‌نظم، این انگیزه را کاهش می‌دهد.

درنگ: جمال کودکان، چونان آینه‌ای است که نور الهی را بازمی‌تاباند و انگیزه‌ای برای تربیت و تعلیم ایجاد می‌کند.

عشق و رفع هموم دنیوی

استاد فرزانه، با استناد به صدرا، عشق نفسانی را، اگر از شهوت حیوانی خالی باشد، نیرویی می‌دانند که قلب را نورانی کرده و هموم دنیوی را برطرف می‌کند. عشق پاک، چونان نسیمی است که غبار غم را از دل می‌زداید و انسان را به سوی نورانیت و تعالی هدایت می‌نماید. این عشق، در نفوس لطیف، به مثابه شعله‌ای است که قلب را از تاریکی‌های مادی آزاد می‌کند.

این دیدگاه، با عرفان نظری هم‌خوانی دارد که عشق را راهی به سوی قرب الهی می‌داند. استاد، با اشاره به اولیای الهی، تأکید می‌کنند که عشق، حتی در برابر بلایا و سختی‌ها، قلب را استوار نگه می‌دارد و انسان را از غم‌های دنیوی رهایی می‌بخشد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تأکید بر نقش عشق در تربیت و تعلیم، جایگاه آن را به‌عنوان نیرویی کمال‌بخش روشن ساخت. جمال کودکان، انگیزه‌ای برای هدایت آن‌ها به سوی کمال است، و عشق پاک، قلب را از غم‌های دنیوی آزاد می‌کند. این بخش، با تکیه بر آیات قرآن کریم و آرای صدرا، عشق را چونان پلی به سوی کمال الهی توصیف کرد که در فرآیند تربیت و تعالی نفسانی نقش‌آفرین است.

بخش چهارم: وحدت عشق و نقد مفهوم عشق مجازی

تمایز عشق و انحراف

استاد فرزانه، با نقدی عمیق، عشق را از انحراف و شهوت متمایز می‌دانند. انحراف، آلودگی عشق است، نه ذات آن. عشق، چونان آبی زلال است که اگر با گل و لای آمیخته شود، معصیت می‌گردد، اما ذاتاً پاک باقی می‌ماند. این تمایز، بر اهمیت تصحیح مسیر عشق تأکید دارد.

استاد، با تمثیلی زیبا، عشق را به آهن تشبیه می‌کنند که بدون حرارت، سرد و بی‌اثر است، اما با گرمای عشق، آماده پذیرش تربیت و تعالی می‌گردد. انحراف، چونان آلودگی است که این آب زلال را تیره می‌کند، اما ذات عشق، شدت محبت است که در همه مراتب، پاک و کمال‌بخش است.

درنگ: عشق، چونان آبی زلال است که در صورت آلودگی، معصیت می‌شود، اما ذات آن پاک و کمال‌بخش باقی می‌ماند.

وحدت عشق و مراتب آن

استاد فرزانه، با رد تقسیم‌بندی عشق به حقیقی و مجازی، تأکید دارند که عشق یک حقیقت واحد است با مراتب مختلف. عشق الهی، نفسانی و حیوانی، همگی مراتب یک حقیقت‌اند که در متعلقات و شدت خود تفاوت دارند. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود هم‌خوانی دارد که همه پدیده‌ها را ظهور یک حقیقت واحد می‌داند.

استاد، با تمثیلی ظریف، عشق را به آب تشبیه می‌کنند که در هر ظرف، نامی متفاوت می‌یابد، اما ذاتاً یکی است. عشق به خدا، به انسان یا به مخلوقات، همگی شدت محبت‌اند که در مراتب و متعلقات متفاوت‌اند. معصیت، انحراف در مسیر عشق است، نه نوع دیگری از عشق.

نقد مفهوم عشق مجازی

استاد فرزانه، مفهوم عشق مجازی را رد می‌کنند و معتقدند که همه عشق‌ها ما وضع له‌اند و تنها انحراف در مسیر، معصیت است. معصیت، چونان گل و لای است که آب زلال عشق را آلوده می‌کند، اما ذات عشق را تغییر نمی‌دهد. این دیدگاه، با اصل حکمت الهی در خلقت سازگار است که هیچ پدیده‌ای را زائد یا بی‌حکمت نمی‌داند.

استاد، با اشاره به مثال پول، تأکید می‌کنند که پول، چه در مسیر حلال و چه حرام، ذاتاً پول است، اما مسیر آن تعیین‌کننده مشروعیت آن است. عشق نیز، ذاتاً پاک است و تنها در مسیر انحرافی، به معصیت آلوده می‌شود.

درنگ: عشق مجازی وجود ندارد؛ همه عشق‌ها ما وضع له‌اند و معصیت، انحراف در مسیر عشق است، نه نوع دیگری از آن.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر وحدت عشق و رد مفهوم عشق مجازی، به تبیین حقیقت واحد عشق پرداخت. عشق، شدت محبت است که در مراتب مختلف، از الهی تا نفسانی، تجلی می‌یابد. انحراف، آلودگی مسیر عشق است، نه ذات آن. این بخش، با تمثیلات و اشارات، عشق را چونان جریانی واحد توصیف کرد که در همه موجودات جاری است و تنها در مسیر نادرست، به معصیت آلوده می‌شود.

بخش پنجم: عشق و حکمت الهی در خلقت

عشق و صافی عالم

استاد فرزانه، با استناد به صدرا، تأکید دارند که همه عالم صافی است و هیچ‌چیز زائد یا غیرمفید نیست. عشق، در همه موجودات، به درجات مختلف حضور دارد و بخشی از حکمت الهی در خلقت است. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود سازگار است که همه عالم را ظهور حق می‌داند.

استاد، با تمثیلی زیبا، عالم را به باغی تشبیه می‌کنند که هر موجود، چون گلی در آن، عطر عشق را به فراخور استعداد خود پراکنده می‌کند. هیچ موجودی، از انسان تا حیوان، از این حقیقت محروم نیست، و تفاوت تنها در مراتب و شدت عشق است.

درنگ: عشق، چونان عطری است که در همه موجودات عالم پراکنده است و هیچ پدیده‌ای از حکمت الهی در خلقت بی‌بهره نیست.

نقد دیدگاه فعل بطالین

استاد فرزانه، با نقد دیدگاه کسانی که عشق را فعل بطالین می‌دانند، تأکید دارند که این افراد از اسرار لطیف و امور خفیه بی‌خبرند. عشق، دارای حکمت و غایت عظیمه است و نمی‌توان آن را به فعل بیهوده تقلیل داد. این دیدگاه، با اصل حکمت الهی در خلقت هم‌خوانی دارد که هر پدیده‌ای را دارای غایتی متعالی می‌داند.

استاد، با اشاره به مثال‌هایی از زندگی روزمره، تأکید می‌کنند که عشق، حتی در ساده‌ترین نمودهای خود، چونان نغمه‌ای است که قلب را به سوی کمال می‌خواند. کسانی که عشق را بیهوده می‌پندارند، چونان کسانی‌اند که در تاریکی، زیبایی نور را درک نمی‌کنند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تأکید بر حکمت الهی در خلقت و حضور عشق در همه موجودات، جایگاه آن را به‌عنوان حقیقتی فراگیر روشن ساخت. عشق، چونان عطری است که در همه عالم پراکنده است و هیچ موجودی از آن محروم نیست. نقد دیدگاه فعل بطالین، نشان‌دهنده عمق حکمت الهی در خلقت است که عشق را نیرویی کمال‌بخش می‌داند.

نتیجه‌گیری نهایی

این کتاب، با کاوش در آرای صدرالمتألهین و تبیین استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، عشق را به‌عنوان حقیقتی واحد و کمال‌بخش معرفی کرد. عشق، شدت محبت است که در همه موجودات، از الهی تا نفسانی، جاری است و تنها در مسیر انحرافی، به معصیت آلوده می‌شود. نقد کلیشه‌های قومی و تأکید بر وحدت وجود، نشان‌دهنده تعهد به عدالت و شمولیت در تحلیل‌های فلسفی است. عشق، چونان جریانی زلال، قلب انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند و در فرآیند تربیت و خلاقیت، نقشی بی‌بدیل دارد. این اثر، با تمثیلات و اشارات، عشق را چونان نغمه‌ای آسمانی توصیف کرد که در همه عالم طنین‌انداز است و انسان را به سوی جمال الهی فرا می‌خواند.

با نظارت صادق خادمی