متن درس
کاوشی در فلسفه عشق: نقدی بر دیدگاه صدرایی از منظر عرفان اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۱۷)
مقدمه
عشق، بهمثابه جوهرهای هستیشناختی و نیروی محرکه آفرینش، در اندیشه اسلامی جایگاهی والا دارد. این نیروی عظیم، که هم در عرفان و هم در فلسفه مورد کاوش قرار گرفته، در نظام فکری صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا) با عنوان «عشق ظرفا» تبیین شده است. درسگفتار شماره ۵۱۷ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با رویکردی نقادانه، به بررسی این مفهوم در فلسفه صدرایی پرداخته و با تکیه بر وحدت وجود و تجربه عرفانی اولیای الهی، دیدگاههای ملاصدرا را مورد بازاندیشی قرار داده است. هدف، ارائه نگاهی جامع به عشق از منظر وحدت وجود و نقد دیدگاههای صدرا در پرتو سیره اولیای الهی است.
بخش نخست: تبیین مفهوم عشق در فلسفه صدرایی
هدف دوگانه بررسی عشق
کاوش در مفهوم عشق ظرفا در اندیشه صدرایی، دو هدف بنیادین را دنبال میکند: نخست، فهم دقیق معنا و ویژگیهای عشق ظرفا و ارزیابی صحت و سقم دیدگاههای صدرا در این زمینه؛ دوم، سنجش عمق ادراک صدرا از عشق و تعیین جایگاه او در مراتب عشق، آیا او عاشق بوده یا صرفاً محب، و در چه مرتبهای از این تجربه وجودی قرار داشته است. این رویکرد دوگانه، امکان تحلیل توأمان جنبههای نظری و عملی عشق را فراهم میسازد. از یک سو، با بررسی محتوایی و معرفتشناختی، چیستی عشق در نظام فلسفی صدرا روشن میشود؛ از سوی دیگر، با ارزیابی تجربه زیسته او، میزان انطباق دیدگاههایش با حقیقت عرفانی عشق سنجیده میشود. این دو هدف، به مثابه دو بال، ما را به سوی فهمی عمیقتر از عشق در چارچوب حکمت متعالیه رهنمون میسازد.
تقسیمبندی عشق به مجازي و حقيقي
صدرالمتألهین، در تبیین عشق، آن را به دو گونه مجازي و حقيقي تقسیم میکند. عشق مجازي، که به تعلقات نفسانی و حیوانی معطوف است، در برابر عشق حقيقي قرار میگیرد که متوجه ذات باریتعالی است. این تقسیمبندی، ریشه در سنت فلسفی و عرفانی اسلامی دارد که عشق را در مراتب مختلف وجودی بررسی میکند. صدرا، عشق مجازي را به تمایلات مادی و جسمانی، مانند عشق به زیبایی ظاهری، و عشق حقيقي را به شوق وصول به حق تعالی نسبت میدهد.
این تقسیمبندی، اگرچه در ظاهر منطبق با مراتب وجودی است، اما ممکن است به دوگانگی میان مادی و الهی منجر شود. در نظام وحدت وجود صدرایی، که همه پدیدهها را مظاهر حق میداند، این تمایز نیازمند بازنگری است تا از جدایی میان مظهر و مُظهر جلوگیری شود.
نفی وجود عشق مجازي
برخلاف دیدگاه صدرا، این درسگفتار با قاطعیت وجود عشق مجازي را نفی میکند و تأکید دارد که همه عشقها در ذات خود حقيقياند. تفاوت تنها در ظرف نزول عشق است؛ ناسوت، به دلیل ظرفیت معصیت، ممکن است عشق را آلوده سازد، اما این آلودگی به ماهیت عشق آسیب نمیرساند. عشق، مانند جویی زلال است که از سرچشمه وجود سرچشمه میگیرد، اما در مسیر ناسوت، گاه با خاک و خاشاک آمیخته میشود. این آلودگی، به مظهر عشق مربوط است، نه به ذات آن.
این دیدگاه، با اصل قرآنی «وَكُلُّ شَيْءٍ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» ﴿وَكُلُّ [مطلب حذف شد] : و هر چیزی تسبیحگوی اوست) همخوانی دارد. عشق، در هر مرتبهای، جلوهای از شوق به سوی کمال مطلق است و نمیتوان آن را به مجازي و حقيقي تقسیم کرد.
تمثیل آب برای تبیین ماهیت عشق
برای روشن ساختن این مفهوم، عشق به آب زلالی تشبیه شده که از چشمهای پاک سرچشمه میگیرد. این آب، در مسیر رودخانه، گاه با خاک و آشغال آمیخته میشود، اما ذات آن تغییر نمییابد. همانگونه که آب آلوده با تصفیه به خلوص اولیه بازمیگردد، عشق نیز در ناسوت، با تهذیب نفس، به حقیقت اصیل خود بازمیگردد. این تمثیل، مانند آیینهای، وحدت ماهوی عشق را در برابر دیدگان قرار میدهد و نشان میدهد که آلودگیهای ظاهری، به جوهره عشق خللی وارد نمیسازد.
تصفیه عشق، نیازمند تکنیک معرفتی و تهذیب نفس است. همانگونه که در تصفیهخانهها، آب با شلاق زدن و تهنشین شدن آشغالها پاک میشود، عشق نیز با عقل و معرفت، از تعلقات نفسانی رها میگردد. این فرایند، مشابه سلوک عرفانی است که سالک را از بند شهوات حیوانی آزاد کرده و به سوی حقیقت رهنمون میسازد.
عشق مظهري و مُظهري
به جای تقسیمبندی مجازي و حقيقي، این درسگفتار عشق را به دو گونه مظهري و مُظهري تقسیم میکند. عشق مظهري، شوق به مظاهر الهی، مانند زیبایی خلق، است که با واسطه به حق میرسد؛ درحالیکه عشق مُظهري، شوق بیواسطه به ذات باریتعالی است. هر دو گونه، در ذات خود حقيقياند و تفاوت آنها به معرفت سالک بستگی دارد. انسان ممکن است در زیبایی خلق، مظهر را ببیند، مُظهر را ببیند، یا هر دو را توأمان مشاهده کند. این دیدگاه، مانند پلی است که مادیات و معنویات را در پرتو وحدت وجود به هم پیوند میدهد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین مفهوم عشق در فلسفه صدرایی، نشان داد که دیدگاه صدرا، متأثر از سنتهای پیشین، عشق را به مجازي و حقيقي تقسیم میکند، اما این تقسیمبندی با چالشهایی در نظام وحدت وجود مواجه است. نفی عشق مجازي و تأکید بر وحدت ماهوی عشق، همراه با تمثیل آب و تقسیمبندی مظهري و مُظهري، به فهمی عمیقتر از عشق رهنمون میشود. این بخش، با نقد صدرا به دلیل عدم تحقیق مستقل در مفهوم عشق، زمینه را برای بررسی عمیقتر در بخشهای بعدی فراهم میسازد.
بخش دوم: نقد دیدگاه صدرایی در پرتو عرفان اسلامی
نقد صدرا در عدم تجربه عمیق عشق
یکی از نقدهای اساسی این درسگفتار، عدم تحقیق مستقل صدرا در مفهوم عشق است. او به تکرار دیدگاههای پیشینیان بسنده کرده و نوآوری عمیقی در این حوزه ارائه نداده است. این امر، نشاندهنده ضعف او در تجربه عرفانی عشق است. همانگونه که مسافری بیخبر از مقصد، مسیر را به اشتباه میپیماید، صدرا نیز در تبیین عشق، به دلیل فقدان تجربه زیسته، از حقیقت آن فاصله گرفته است.
تمثیل سقاخانه اسماعیل طلایی، این نقد را به زیبایی بیان میکند. صدرا، مانند کسی است که به مشهد نرفته و مکان سقاخانه را به اشتباه در بست پایین قرار میدهد، درحالیکه این مکان در روبروی حرم است. این تمثیل، نشاندهنده فاصله او از حقیقت عرفانی عشق است، که نیازمند حضور و شهود است، نه صرف مطالعه نظری.
عشق بهعنوان فضیلت میانی در سلوک
صدرا عشق بدنی را فضیلتی میانی در سلوک عرفانی میداند که در مراحل میانی، برای بیداری نفس از غفلت و رهایی از شهوات حیوانی مفید است. این عشق، مانند تیغی تیز، انسان را از خواب غفلت بیدار میکند و او را از دریای شهوات نفسانی بیرون میکشد. بااینحال، صدرا تأکید دارد که در مراتب عالی سلوک، که نفس به علوم الهی و عالم قدس متصل میشود، این عشق باید رها شود.
این دیدگاه، با مراحل سلوک در عرفان اسلامی همخوانی دارد، که سالک را از مراتب نازل به سوی مراتب عالی هدایت میکند. عشق بدنی، به مثابه نردبانی است که سالک را از خاک به افلاک میرساند، اما پس از رسیدن به مقصد، این نردبان دیگر کارکرد خود را از دست میدهد.
نفی اشتغال به عشق بدنی در مراتب عالی
صدرا معتقد است که در مراتب عالی سلوک، اشتغال به عشق بدنی، یعنی شوق به صور محسنه لحمیه و شمائل لطیفه بشریه، شایسته نیست. او این عشق را در مرتبهای فروتر از علوم کلی و اتصال به عالم قدس قرار میدهد. این دیدگاه، مانند جداکردن خاک از افلاک، مادیات را از معنویات جدا میسازد و بازگشت به عشق بدنی را پس از رسیدن به حقیقت، قبيح و از رذایل میشمارد.
مجاز بهمثابه قنطره حقیقت
صدرا عشق بدنی را قنطرهای (پلی) به سوی حقیقت میداند. پس از عبور از این پل و رسیدن به عالم حقیقت، بازگشت به عشق بدنی، مانند بازگشت از پشتبام به زمین، قبيح و مذموم است. این تمثیل، عشق بدنی را ابزاری برای گذر از ناسوت به ملكوت معرفی میکند، اما تأکید بر قباحت بازگشت، با تجربه عرفانی اولیای الهی، که در همه مراتب حق را میبینند، ناسازگار است.
همانگونه که سالک پس از صعود به قله، نباید نردبان را فرو ریزد، عاشق حقیقی نیز مظاهر را بهعنوان جلوههای حق مینگرد و آنها را رها نمیکند. این دیدگاه، بر وحدت میان مظهر و مُظهر تأکید دارد و نقدی است بر دیدگاه خطی صدرا.
نقد دیدگاه خطی صدرا در باب عشق
یکی از اساسیترین نقدهای این درسگفتار، تصور خطی و عمودی صدرا از عشق است. او عشق را صعودی بدون بازگشت میداند، درحالیکه عشق، حرکتی دورانی و زیگزاگی دارد که شامل صعود و نزول است. این حرکت، مانند نوار قلب، که پیوسته بالا و پایین میرود، یا حرکت توپ، که با چرخش به سوی آسمان میرود و بازمیگردد، در همه مراتب وجود جریان دارد.
این دیدگاه دورانی، با نظام وحدت وجود همخوانی دارد، که مظاهر را در ارتباط مستمر با مُظهر میداند. اولیای الهی، مانند پیامبر اکرم (ص)، پس از صعود به عوالم عالی، به ناسوت بازمیگردند و در همه مراتب، حق را میبینند. این مقام جمعی، نقدی است بر دیدگاه صدرا که بازگشت به مادیات را قبيح میشمارد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با نقد دیدگاههای صدرا، نشان داد که تأکید او بر نفی عشق بدنی و تصور خطی از عشق، با حقیقت عرفانی و اصل وحدت وجود ناسازگار است. تمثیلهایی مانند سقاخانه و قنطره، ضعف تجربه عرفانی صدرا را برجسته میکنند، درحالیکه تأکید بر حرکت دورانی عشق، فهمی جامعتر از این مفهوم ارائه میدهد. این بخش، با دعوت به بازاندیشی در دیدگاههای صدرا، زمینه را برای بررسی پیامدهای اجتماعی و عرفانی این دیدگاهها فراهم میسازد.
بخش سوم: پیامدهای اجتماعی و عرفانی دیدگاه صدرا
نقد اجتماعی دیدگاه صدرا
دیدگاه صدرا در نفی عشق بدنی در مراتب عالی، پیامدهای اجتماعی ناگواری به دنبال دارد. اگر عالم، همسر خود را در مسیر علم و سلوک همراه نکند، تفاوت مراتب میان آنها به جدایی و گسست منجر میشود. این دیدگاه، مانند جداکردن دو کرانه رودخانه، زن و مرد را از هم دور میسازد و به بیوفایی در روابط انسانی دامن میزند.
عالم باید همسرش را در مسیر معرفت و کمال همراه سازد تا از تباین و دوری جلوگیری شود. این همراهی، مانند دو بال پرندهای است که در پرواز به سوی حقیقت، هماهنگی را حفظ میکند. بدون این همراهی، عالم در مراتب عالی، همسرش را به دلیل تفاوت مراتب، رها میکند، که این امر با سیره اولیای الهی، مانند پیامبر اکرم (ص)، ناسازگار است.
مشکلات نظام حوزوی در حمایت از طلاب
نظام حوزوی، به دلیل فقدان حمایت کافی از طلاب، مانند تأمین همسر مناسب یا امکانات مالی، به مشکلات اجتماعی دامن میزند. طلاب، که اغلب از شهرها و روستاهای دور به حوزه میآیند، فاقد پشتوانه خانوادگی و اجتماعیاند. این فقدان، مانند خاکی بیآب، رشد هماهنگ علمی و خانوادگی آنها را مختل میکند و به ازدواجهای نامناسب و اختلافات خانوادگی منجر میشود.
نظام حوزوی باید به مثابه پدری مهربان، از طلاب حمایت کند و نیازهای آنها را، از جمله انتخاب همسر مناسب، تأمین نماید. این حمایت، مانند بذری در خاک حاصلخیز، زمینه رشد علمی و معنوی طلاب را فراهم میسازد و از مشکلات اجتماعی جلوگیری میکند.
نقد شباهت دیدگاه صدرا با درویشان
دیدگاه صدرا در نفی عشق بدنی، مشابه باور درویشان است که عبادت را تا رسیدن به یقین لازم میدانند و پس از آن، آن را رها میکنند. این دیدگاه، مانند نردبانی که پس از صعود دور انداخته میشود، با سیره پیامبر اکرم (ص) ناسازگار است. پیامبر، حتی پس از معراج، به زندگی خانوادگی ادامه داد و مادیات را بهعنوان مظاهر الهی نگریست.
این نقد، مانند آیینهای، تناقض میان دیدگاه صدرا و سنت نبوی را آشکار میسازد. اولیای الهی، با مقام جمعی خود، در همه مراتب حق را میبینند و مادیات را رها نمیکنند، بلکه آنها را در پرتو حقیقت متعالی میسازند.
تأثیر عشق پیامبر بر عایشه
پیامبر اکرم (ص)، با عشق و جوانمردی خود، حتی عایشه را، که از نظر اخلاقی ناقص بود، جذب کرد. این جذب، مانند آهنربایی است که آهن را میگیرد، اما نقره و طلا را نه. عظمت وجودی پیامبر، چنان بود که حتی افراد ناقص را تحت تأثیر قرار داد و آنها را به سوی حقیقت رهنمون ساخت.
این تمثیل، مانند نوری در تاریکی، قدرت تحولآفرین عشق را نشان میدهد. پیامبر، با عشق فراگیر خود، حتی کسانی را که از نظر اخلاقی فروتر بودند، به سوی کمال هدایت کرد. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود همخوانی دارد، که همه موجودات را در پرتو حق میبیند.
عشق بهمثابه عامل وحدتبخش
عشق، حتی موجودات پست، مانند سگ اصحاب کهف، را به حقیقت متصل میکند. آیه شریفه ﴿وَكَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ﴾ [مطلب حذف شد] : و سگشان بر آستانه [غار] دو دستش را دراز کرده بود)، نشاندهنده آن است که اصحاب کهف، با عشق خود، سگشان را نیز به بهشت بردند. این امر، مانند جویی که همه چیز را در مسیر خود سیراب میکند، قدرت تحولآفرین عشق را آشکار میسازد.
نقد انزوای ناشی از عشق
عشق حقیقی، به انزوا منجر نمیشود. اولیای الهی، مانند امام صادق (ع)، با وجود اتصال به عالم قدس، در ناسوت فعال بودند و حتی به امور مادی، مانند عطر، توجه داشتند. این حضور در ناسوت، مانند عطری است که فضا را معطر میسازد، نشاندهنده مقام جمعی اولیاست که مادی و معنوی را در هم میآمیزند.
این دیدگاه، نقدی است بر تصور صدرا که بازگشت به مادیات را قبيح میداند. سالک واصل، مانند خورشیدی است که در همه مراتب میتابد و همه چیز را در پرتو خود روشن میسازد.
تأثیر عشق بر ملائکه
عشق پیامبر اکرم (ص)، چنان قدرتی داشت که حتی جبرئیل، موجود مجرد، را به ناسوت آلوده کرد. جبرئیل، در حضور پیامبر، از احتراق (آتش) سخن گفت، درحالیکه عالم قدس فاقد آتش است. این امر، مانند رنگی است که بر بوم سفید ملائکه نقش میبندد، و نشاندهنده قدرت تحولآفرین عشق است.
این دیدگاه، با اصل وحدت وجود همخوانی دارد، که همه مراتب را در ارتباط با حق میداند. عشق پیامبر، مانند جریانی الهی، حتی موجودات مجرد را به سوی ناسوت میکشاند و آنها را در پرتو حقیقت متعالی میسازد.
عشق بهمثابه حرکت دورانی در نظام الهی
خداوند نیز با بندگانش بهصورت دورانی عشق میورزد: «عالٍ في دنوه، دانٍ في علوه» (بلند در فروتنی، فروتن در بلندی). این حرکت دورانی، مانند چرخش سیارات در مدار خود، نشاندهنده وحدت میان مادی و معنوی است. سالک واصل، با الگوگیری از این حرکت الهی، در همه مراتب حق را میبیند و از جدایی میان مظهر و مُظهر پرهیز میکند.
نقد ضعف علوم طبیعی و معنوی صدرا
صدرا، به دلیل ضعف در علوم طبیعی و معنوی، عشق را بهصورت خطی تصور کرده است. اگر او علوم طبیعی را بهتر میدانست، حرکت دورانی در طبیعت را درک میکرد و اگر تجربه عرفانی عمیقی داشت، از دیدگاه خطی در عشق پرهیز مینمود. این ضعف، مانند سایهای است که بر آفتاب اندیشه او افتاده و مانع فهم کامل حقیقت عشق شده است.
علوم طبیعی، مانند حرکت سیارات یا نوار قلب، نشاندهنده چرخش و دور در عالم است. این حرکت، با تجربه عرفانی اولیای الهی همخوانی دارد که در همه مراتب، حق را میبینند و از جدایی میان مادی و معنوی پرهیز میکنند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با بررسی پیامدهای اجتماعی و عرفانی دیدگاه صدرا، نشان داد که تأکید او بر نفی مادیات و تصور خطی از عشق، به گسست روابط انسانی و ناسازگاری با سیره اولیای الهی منجر میشود. نقد مشکلات حوزوی و ضرورت همراهی همسر در سلوک، پیوند فلسفه با مسائل عملی را برجسته میکند. تأکید بر حرکت دورانی عشق و مقام جمعی اولیا، فهمی جامعتر از عشق ارائه میدهد که همه مراتب را در پرتو حقیقت الهی متحد میسازد.
نتیجهگیری
کاوش در فلسفه عشق از منظر درسگفتار شماره ۵۱۷، به مثابه سفری است در ژرفای وجود، که ما را از خاک ناسوت به افلاک ملكوت رهنمون میسازد. نقد دیدگاه صدرایی، با تکیه بر اصل وحدت وجود و سیره اولیای الهی، نشان داد که عشق، حرکتی دورانی است که صعود و نزول را در بر میگیرد. این حرکت، مانند جویی زلال، همه مراتب را به سوی حقیقت سیراب میسازد و حتی موجودات پست را به بهشت رهنمون میکند.
تمثیلهایی مانند آب، قنطره، و سقاخانه، وحدت ماهوی عشق و ضعف تجربه عرفانی صدرا را آشکار ساختند. نقدهای اجتماعی، مانند ضرورت همراهی همسر و اصلاح نظام حوزوی، نشاندهنده پیوند عمیق فلسفه با زندگی عملی است. پیوند بحث با آیات قرآن کریم، مانند آیه اصحاب کهف، و دعای پایانی، جایگاه عشق را در چارچوب معارف شیعی تثبیت میکند. این نوشتار، دعوتی است به بازاندیشی در فلسفه عشق با تکیه بر وحدت وجود و تجربه عرفانی، تا حقیقت این نیروی الهی در همه مراتب وجود آشکار شود.