در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 519

متن درس





تبیین فلسفی عشق در اندیشه صدرایی: نقد و بررسی

تبیین فلسفی عشق در اندیشه صدرایی: نقد و بررسی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۱۹)

مقدمه: درآمدی بر نقد صدرایی در باب عشق

عشق، به‌مثابه یکی از ژرف‌ترین مفاهیم وجودی در فلسفه و عرفان اسلامی، همواره محور تأملات عمیق متفکران بوده است. در میان این اندیشمندان، صدرالمتألهین شیرازی، معروف به ملاصدرا، با نظام فلسفی حکمت متعالیه، کوشیده است تا این مفهوم را در چارچوبی هستی‌شناختی و عرفانی تبیین کند. بااین‌حال، بررسی پاسخ‌های او به اقوال مختلف در باب عشق، پرسش‌هایی را در باب کفایت و عمق این تبیین‌ها برمی‌انگیزد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۵۱۹ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به نقد و تحلیل دیدگاه‌های صدرا در این حوزه می‌پردازد. هدف، نه‌تنها بازخوانی پاسخ‌های صدرا به دو قول کلیدی در باب عشق (فعل بطالین و مرض نفسانی)، بلکه ارزیابی استدلالی این پاسخ‌ها و ارائه تبیینی جامع از عشق به‌مثابه حقیقتی متعالی است که نیازمند مدیریت وجودی و تهذیب نفس است.

بخش یکم: نقد جایگاه صدرا در فهم عشق

تمایز محب و عاشق در فرهنگ عرفانی

در فرهنگ عرفان اسلامی، تمایز میان محب و عاشق، از بنیادی‌ترین اصول در فهم عشق است. محب، دوست‌داری است که در مرتبه‌ای نظری و عقلانی به معشوق نظر دارد، حال‌آنکه عاشق، وجودی است که با سوز و گداز عشق، به تحول وجودی دست می‌یابد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که صدرا، هرچند در مقام عالم، عارف، و فیلسوف جایگاهی رفیع دارد، در تجربه عاشقانه دچار کاستی است. او محب بوده، نه عاشق، و این محدودیت، به ضعف در فهم ژرفای عشق در نظام فکری‌اش انجامیده است.

این تمایز، به‌سان خطی است که میان دو ساحت وجودی کشیده شده: محب در ساحت عقل نظری می‌ماند، اما عاشق، چون پرنده‌ای که بال‌هایش در آتش عشق شعله‌ور است، به سوی حق پرواز می‌کند. صدرا، با تمرکز بر جنبه‌های نظری حکمت متعالیه، از این پرواز عاشقانه بازمانده و به تحلیل‌هایی بسنده کرده که گاه از عمق وجودی عشق فاصله دارند.

درنگ: صدرا، هرچند عالم و فیلسوف برجسته‌ای است، در تجربه عاشقانه محب باقی مانده و از مرتبه عاشقی، که مستلزم تحول وجودی است، فاصله دارد. این محدودیت، تبیین او از عشق را تحت تأثیر قرار داده است.

نقد روش‌شناختی صدرا در مواجهه با عشق

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه، روش صدرا در پاسخ به اقوال مخالف را بررسی می‌کنند. صدرا، به‌جای ارائه استدلال‌های تفصیلی، گاه به نفی کلی دیدگاه‌های مخالف بسنده کرده و از تحلیل عمیق عاجز مانده است. این ضعف، به‌ویژه در مواجهه با دو قول کلیدی در باب عشق، یعنی «عشق فعل بطالین است» و «عشق مرض نفسانی است»، آشکار می‌شود. در ادامه، این دو قول و پاسخ‌های صدرا به‌دقت بررسی و نقد خواهند شد.

بخش دوم: بررسی قول نخست: عشق به‌مثابه فعل بطالین

تبیین قول بطالین

گروهی از متفکران، عشق را فعل بطالین، یعنی کار باطلان و بی‌کاران، دانسته‌اند. این دیدگاه، که صدرا در جلد هفتم اسفار اربعه (صفحه ۱۷۵) نقل کرده، عشق را به سطحی مادی و نفسانی تنزل می‌دهد و آن را فاقد غایت متعالی می‌شمارد. از نظر این گروه، عشق، به‌ویژه عشق لحمی (نفسانی)، عملی است که به شهوت، تکاثر، و تظاهر محدود می‌شود و از ارزش معنوی و الهی بی‌بهره است.

استاد فرزانه قدس‌سره، این قول را در بستر فقهی و فلسفی تحلیل می‌کنند. باطل، در تعریف فقهی، فعلی است که فاقد غایت عالی، یعنی اتصال به حق و آخرت، باشد. از این‌رو، عشق لحمی، که به لذات مادی و زودگذر گرایش دارد، در این چارچوب باطل محسوب می‌شود. این دیدگاه، عشق را به‌سان بادی می‌داند که شاخسار وجود را به‌سوی خاک می‌کشاند، نه به سوی آسمان.

پاسخ صدرا به قول بطالین

صدرا در پاسخ به این قول می‌گوید: کسانی که عشق را فعل بطالین می‌دانند، از امور خفیه و اسرار لطیفه بی‌خبرند و نمی‌دانند که خداوند هیچ‌چیز را در جبلّت نفوس جز برای حکمت جلیله و غایت عظیمه خلق نکرده است. او با استناد به اصل حکمت الهی، هر پدیده‌ای را دارای غایتی متعالی می‌داند و عشق را از این قاعده مستثنا نمی‌کند.

این پاسخ، به‌سان مشعلی است که در تاریکی نادانی تابیده می‌شود، اما نور آن به‌اندازه کافی گسترده نیست. صدرا، به‌جای تحلیل دقیق قول بطالین و تبیین تفاوت میان عشق لحمی و عشق الهی، به نفی کلی فهم مخالفان بسنده کرده و از ارائه استدلالی روشن عاجز مانده است.

درنگ: پاسخ صدرا به قول بطالین، با نفی فهم مخالفان و استناد به حکمت الهی، فاقد استدلال تفصیلی است و نمی‌تواند عشق را از اتهام بطالت تبرئه کند.

نقد پاسخ صدرا و دفاع از قول بطالین

استاد فرزانه قدس‌سره، پاسخ صدرا را ناکافی می‌دانند، زیرا او به‌جای رد استدلالی قول بطالین، به نفی کلی فهم آنها اکتفا کرده است. از سوی دیگر، قول بطالین در مورد عشق لحمی قابل دفاع است، زیرا این نوع عشق، که به شهوت، تکاثر، و تظاهر محدود می‌شود، فاقد غایت عالی است. برای مثال، کسی که برای لذت مادی ازدواج می‌کند یا برای تظاهر مال جمع می‌کند، در دایره بطالین قرار می‌گیرد، زیرا اعمالش به سوی حق و آخرت جهت‌گیری ندارد.

استاد، با تمثیلی روشن، این مفهوم را تبیین می‌کنند: زندگی دنیوی فاقد غایت آخرتی، مانند مهاجرتی است که انسان در آن نمی‌تواند هیچ‌چیز مادی را با خود ببرد. اموال، فرزندان، و همسر، که برای تظاهر و تکاثر گرد آمده‌اند، پس از مرگ به دیگران می‌رسند و صاحبشان را با دست خالی می‌گذارند. این تمثیل، با آیه شریفه يَوْمَ التَّغَابُنِ [مطلب حذف شد] : «روز حسرت و زیان») همخوانی دارد، که به ناپایداری تعلقات مادی و حسرت ناشی از آن اشاره می‌کند.

تمایز میان فعل باطل و فعل معنوی

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به تعریف فقهی و فلسفی باطل، تمایز میان فعل باطل و فعل معنوی را روشن می‌کنند. فعل باطل، مانند غذا خوردن برای سیری، فاقد غایت عالی است، حال‌آنکه فعل معنوی، مانند غذا خوردن قربه الی الله، به سوی حق جهت‌گیری دارد. این تمایز، به‌سان دو راهی است که یکی به سوی خاک و دیگری به سوی آسمان می‌رود.

برای مثال، تحصیل علم برای شهرت یا احترام، فعلی باطل است، زیرا فاقد نیت الهی است. عالم بطالین، در قبر، از علم خود هیچ به یاد نمی‌آورد، زیرا علم او برای مردم بوده، نه برای خدا. در مقابل، عالم قربه الی الله، اعمال خود را به «پول آخرت» تبدیل کرده و با دست پر به سوی حق می‌شتابد. این دیدگاه، با حدیث نبوی «الأعمال بالنيات» همخوانی دارد و بر اهمیت اخلاص در اعمال تأکید می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

بررسی قول بطالین و پاسخ صدرا نشان می‌دهد که عشق لحمی، به دلیل فقدان غایت عالی، در دایره بطالت قرار می‌گیرد. پاسخ صدرا، هرچند به حکمت الهی استناد دارد، از تحلیل تفصیلی عاجز است و نمی‌تواند این قول را به‌طور کامل رد کند. استاد فرزانه قدس‌سره، با تبیین تفاوت میان عشق لحمی و عشق الهی و تأکید بر نقش نیت در ارزش‌گذاری اعمال، نشان می‌دهند که قول بطالین در مورد عشق مادی قابل دفاع است. این بخش، با تمثیل‌هایی چون مهاجرت و تبدیل اعمال به پول آخرت، بر ناپایداری تعلقات مادی و ضرورت جهت‌گیری به سوی حق تأکید می‌کند.

بخش سوم: بررسی قول دوم: عشق به‌مثابه مرض نفسانی

تبیین قول مرض نفسانی

گروهی دیگر از متفکران، عشق را مرض نفسانی دانسته‌اند و آن را با عوارض جسمانی و روانی مانند بی‌خوابی، لاغری، گودافتادگی چشم‌ها، تپش قلب، و تنفس‌های تند همراه کرده‌اند. این دیدگاه، که ریشه در پزشکی سنتی و نظریه اخلاط دارد، عشق را به بیماری‌ای روانی تقلیل می‌دهد که به فساد مزاج و سیلی سودا (مالیخولیا) منجر می‌شود.

استاد فرزانه قدس‌سره، این قول را با دقتی عالمانه تحلیل می‌کنند. مخالفان، با مشاهده عوارض جسمانی عاشقان، مانند ضعف بدن و تپش قلب، گمان کرده‌اند که عشق، مانند بیماری، مزاج را فاسد می‌کند. این دیدگاه، عشق را به‌سان آتشی می‌داند که جسم و جان را می‌سوزاند و به ویرانی می‌کشاند.

پاسخ صدرا به قول مرض نفسانی

صدرا در پاسخ می‌گوید: عشق از نفس آغاز می‌شود، نه از بدن. فکر مداوم عاشق در امری باطنی، قوای بدنی را به سوی مغز هدایت می‌کند، حرارت شدیدی ایجاد می‌شود، اخلاط رطبه می‌سوزند، کیموسات صالحه نابود می‌شوند، و بدن خشک و سوداوی می‌شود، که ممکن است به مالیخولیا منجر شود. او تأکید می‌کند که این عوارض، نتیجه سرایت عشق از نفس به بدن است، نه منشأ جسمانی عشق.

این پاسخ، به‌سان پلی است که نفس و بدن را به هم متصل می‌کند، اما استحکام آن مورد تردید است. صدرا، با تمایز میان منشأ نفسانی و عوارض جسمانی، سعی در رد دیدگاه مرض نفسانی دارد، اما نتیجه نهایی پاسخ او (مالیخولیا) با ادعای مخالفان همخوانی دارد.

درنگ: صدرا، با تأکید بر منشأ نفسانی عشق، می‌کوشد آن را از اتهام مرض نفسانی تبرئه کند، اما پذیرش مالیخولیا به‌عنوان نتیجه عشق، پاسخ او را به تناقض می‌کشاند.

نقد پاسخ صدرا به قول مرض نفسانی

استاد فرزانه قدس‌سره، پاسخ صدرا را به چالش می‌کشند. چه عشق مرض باشد و چه مرض‌ساز، نتیجه نهایی (دیوانگی یا بیماری) منفی است و نمی‌تواند حقیقت متعالی عشق را نشان دهد. صدرا، به‌جای تبرئه عشق، آن را به عامل مالیخولیا تبدیل کرده و بدتر از مخالفان، عشق را خراب کرده است. این نقد، به‌سان آینه‌ای است که تناقض در استدلال صدرا را بازمی‌تاباند.

استاد تأکید دارند که عشق، نه مرض است و نه مرض‌ساز. عشق، حقیقتی متعالی است که اگر به‌درستی مدیریت شود، به کمال می‌انجامد. این حقیقت، به‌سان خورشیدی است که اگر با عقل و معرفت دریافت شود، جان را روشن می‌کند، اما اگر بی‌مهار به دل بتابد، آن را می‌سوزاند.

تمثیل ترانس و مدیریت عشق

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی بدیع، ضرورت مدیریت عشق را تبیین می‌کنند. عشق، مانند جریان برقی است که نیاز به ترانس (مبدل) و استارت دارد. بدون ترانس، عشق به دیوانگی یا مالیخولیا منجر می‌شود، اما با مدیریت عقلانی، به کمال می‌انجامد. عاشقانی که دیوانه می‌شوند، فاقد این ترانس وجودی‌اند، و این ضعف به خودشان مربوط است، نه به ذات عشق.

این تمثیل، به‌سان کلیدی است که قفل معمای عشق را می‌گشاید. عشق، مانند علم و مال، ذاتاً مضر نیست، اما بدون مدیریت، به انحراف می‌انجامد. استاد، با اشاره به آیه شریفه لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا [مطلب حذف شد] : «خداوند هیچ کس را جز به قدر وسعش تکلیف نمی‌کند»)، تأکید می‌کنند که انسان باید ظرفیت خود را برای پذیرش عشق افزایش دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

بررسی قول مرض نفسانی و پاسخ صدرا نشان می‌دهد که او، هرچند منشأ نفسانی عشق را برجسته می‌کند، در تبرئه آن از اتهام مرض ناکام مانده است. پذیرش مالیخولیا به‌عنوان نتیجه عشق، پاسخ او را به تناقض می‌کشاند. استاد فرزانه قدس‌سره، با نفی مرض بودن یا مرض‌سازی عشق و تأکید بر ضرورت مدیریت وجودی، عشق را به‌مثابه حقیقتی متعالی معرفی می‌کنند که با تهذیب نفس و عقل، به کمال می‌انجامد. تمثیل ترانس، این حقیقت را به زیبایی روشن می‌سازد.

بخش چهارم: نقدهای اجتماعی و تاریخی بر فهم عشق

تأثیر شرایط تاریخی بر تبیین‌های صدرا

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی تاریخی، محدودیت‌های صدرا را در فهم عشق تحلیل می‌کنند. صدرا، در شرایط دشواری چون تبعید، فقر، و ظلم، آثار خود را نگاشت. این سختی‌ها، مانند باری سنگین بر دوش او، به پراکندگی حواس و ضعف در برخی تحلیل‌ها منجر شد. برای مثال، نگارش در شرایط نامناسب، مانند نوشتن بر پشت الاغ، به کیفیت پایین‌تر آثار می‌انجامد، حال‌آنکه آسایش، مانند نوشتن با چای زعفران، به نتایج بهتری منجر می‌شود.

این تحلیل، به‌سان دریچه‌ای است که تأثیر زیست اجتماعی بر تولید فکری را نشان می‌دهد. صدرا، هرچند عالمی بزرگ بود، در سایه این محدودیت‌ها نتوانست تمام ظرفیت خود را در فهم عشق به کار گیرد.

سختی‌های علمای گذشته و تأثیر آن بر آثارشان

استاد، با اشاره به علمایی چون خواجه نصیرالدین طوسی و موسی بن جعفر علیه‌السلام، نشان می‌دهند که سختی‌های زندگی، مانند تبعید و گرفتاری، آرزوی مرگ را در دل آنها کاشت. این فشارها، تنها بخشی از ظرفیت فکری آنها را به فعلیت رساند. صدرا نیز از این قاعده مستثنا نبود و ضعف در تبیین عشق، تا حدی نتیجه این شرایط است.

این دیدگاه، به‌سان آینه‌ای است که عظمت علما را در کنار محدودیت‌هایشان نشان می‌دهد. نقد صدرا، نه از سر کاستن از مقام او، بلکه برای روشن ساختن حقیقت است.

درنگ: شرایط دشوار تاریخی، مانند تبعید و فقر، بر تبیین‌های صدرا در باب عشق تأثیر گذاشت و او را از فهم کامل این حقیقت بازداشت.

نقد نظام آموزشی و مربیان ناقص

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه به نظام آموزشی حوزه، تأکید می‌کنند که مربیان ناقص، با آموزش‌های نامناسب، گاه شاگردان را به انحراف یا دیوانگی می‌کشانند. برای مثال، طلبه‌ای که به دلیل تأثیر مربی، به رفتارهای نادرست روی آورد، قربانی آموزش‌های نامتعادل بود. مربی کامل، مانند طبیب ماهر، به اندازه ظرفیت شاگرد معرفت می‌دهد و او را سنگین نمی‌کند.

این نقد، به‌سان زنگ هشداری است که بر ضرورت اصلاح نظام آموزشی تأکید می‌کند. مربی، مانند باغبانی است که باید نهال را به‌دقت پرورش دهد، نه آنکه با بار بیش‌ازحد، آن را بشکند.

داستان همام و مسئولیت مربی

استاد، با اشاره به داستان همام، که به دلیل شدت تأثیر کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام درگذشت، بر پیچیدگی رابطه مربی و شاگرد تأکید می‌کنند. مرگ همام، نتیجه ظرفیت محدود او بود، نه خطای مربی. بااین‌حال، دفاع از امیرالمؤمنین باید با استدلال باشد، نه احساس. این دیدگاه، دعوتی است به تحلیل عقلانی، نه تبرئه احساسی.

این داستان، به‌سان درس عبرتی است که مسئولیت مربی را در هدایت شاگرد به سوی کمال نشان می‌دهد. مربی کامل، مانند ناخدایی است که کشتی شاگرد را در طوفان معرفت به سلامت به ساحل می‌رساند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تحلیل تأثیر شرایط تاریخی و اجتماعی بر تبیین‌های صدرا و نقد نظام آموزشی، نشان می‌دهد که فهم عشق، نیازمند بستری مناسب و مربیانی کامل است. سختی‌های زندگی صدرا، مانند تبعید و فقر، او را از تبیین جامع عشق بازداشت. نقد مربیان ناقص و داستان همام، بر ضرورت ظرفیت‌سازی و هدایت عقلانی تأکید می‌کنند. این تحلیل‌ها، راه را برای فهمی عمیق‌تر از عشق هموار می‌سازند.

بخش پنجم: تبیین حقیقت عشق و ضرورت مدیریت وجودی

نفی ضرر ذاتی عشق، علم، و مال

استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر ماهیت الهی عشق، علم، و مال، نشان می‌دهند که این امور ذاتاً مضر نیستند. ضعف انسان است که آنها را به بلا تبدیل می‌کند. انسان قوی، مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام، از این امور آسیب نمی‌بیند، زیرا با تهذیب نفس، ظرفیت پذیرش آنها را در خود ایجاد کرده است.

این دیدگاه، به‌سان چشمه‌ای است که حقیقت را زلال می‌سازد. عشق، علم، و مال، مانند ابزارهایی‌اند که در دست انسان کامل، به کمال می‌انجامند، اما در دست انسان ضعیف، به انحراف می‌انجامند.

تمثیل بار سنگین و ظرفیت انسان

استاد، با تمثیلی بدیع، عشق را به بار سنگینی تشبیه می‌کنند که اگر انسان ضعیف آن را بردارد، به ستون فقراتش آسیب می‌رساند. انسان قوی، مانند کوهی استوار، این بار را بدون آسیب حمل می‌کند. ضعف وجودی، نه ذات عشق، عامل آسیب است.

این تمثیل، با آیه شریفه إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ [مطلب حذف شد] : «خداوند حال قومی را تغییر نمی‌دهد تا زمانی که خود حال خویش را تغییر دهند») همخوانی دارد و بر ضرورت تهذیب نفس تأکید می‌کند.

جنون الهی و پیوند با معارف اهل‌بیت

درس‌گفتار، با اشاره به جنون الهی و دعای اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ پایان می‌یابد. جنون الهی، حالتی عرفانی است که عاشق در آن، غرق در حق می‌شود و از خود تهی می‌گردد. این پایان‌بندی، عشق را در چارچوب معارف شیعی قرار می‌دهد و بر پیوند آن با ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام تأکید می‌کند.

جنون الهی، به‌سان دریایی است که عاشق در آن غرق می‌شود و به ساحل حق می‌رسد. این دیدگاه، عشق را به‌عنوان قوه الحق و صفای ذات معرفی می‌کند که با هدایت اولیای الهی به کمال می‌رسد.

درنگ: عشق، به‌مثابه حقیقتی الهی، نه مرض است و نه مرض‌ساز. با تهذیب نفس و مدیریت وجودی، عاشق به جنون الهی می‌رسد و در سایه ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام به کمال دست می‌یابد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با نفی ضرر ذاتی عشق، علم، و مال، بر ضرورت تهذیب نفس و ظرفیت‌سازی تأکید می‌کند. تمثیل بار سنگین و اشاره به جنون الهی، حقیقت عشق را به‌مثابه قوه‌ای متعالی روشن می‌سازند. پیوند بحث با معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام، عشق را در چارچوبی شیعی و عرفانی قرار می‌دهد و راه را برای فهمی عمیق‌تر از این حقیقت هموار می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با بررسی درس‌گفتار شماره ۵۱۹ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به نقد و تحلیل دیدگاه‌های صدرالمتألهین در باب عشق پرداخت. صدرا، هرچند عالمی برجسته و فیلسوفی بزرگ بود، در فهم عشق به‌عنوان حقیقتی وجودی دچار کاستی‌هایی شد. پاسخ‌های او به اقوال بطالین و مرض نفسانی، به دلیل فقدان استدلال تفصیلی و پذیرش نتایج منفی (مانند مالیخولیا)، نتوانستند عشق را به‌مثابه قوه الحق و صفای ذات تبرئه کنند.

استاد فرزانه، با تبیین تفاوت میان عشق لحمی و عشق الهی، تأکید بر مدیریت وجودی (ترانس و استارت)، و نقد شرایط تاریخی و آموزشی، راه را برای فهمی عمیق‌تر از عشق گشودند. تمثیل‌هایی چون ترانس، مهاجرت، و بار سنگین، به زیبایی نشان دادند که ضعف انسان، نه ذات عشق، عامل انحراف است. پیوند بحث با آیات قرآن کریم و معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام، عشق را در جایگاهی والا قرار داد که با تهذیب نفس و هدایت مربی کامل، به کمال می‌انجامد.

این کتاب، دعوتی است به بازاندیشی در مفهوم عشق، نه به‌مثابه مرض یا بطالت، بلکه به‌سان مشعلی که جان را به سوی حق هدایت می‌کند. امید است که این تلاش، راهگشای پژوهشگران و جویندگان حقیقت در مسیر فهم این حقیقت متعالی باشد.

با نظارت صادق خادمی