در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 521

متن درس






تحلیل و تبیین فلسفه عشق در آرای صدرایی

تحلیل و تبیین فلسفه عشق در آرای صدرایی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۲۱)

مقدمه: کاوش در ژرفای عشق و اتحاد در فلسفه صدرایی

مفهوم عشق، به‌سان گوهری گران‌بها در تاروپود فلسفه و عرفان اسلامی، جایگاهی بس والا دارد. این مفهوم، در اندیشه صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا)، فیلسوف برجسته مکتب حکمت متعالیه، به شکلی عمیق و چندلایه بررسی شده است. درس‌گفتار شماره ۵۲۱، ارائه‌شده توسط استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی ژرف در دیدگاه صدرا درباره عشق و اتحاد عاشق و معشوق پرداخته و با نگاهی نقادانه، این مفهوم را در چارچوب فلسفی و عرفانی مورد تحلیل قرار داده است. هدف، تبیین دقیق آرای صدرا، نقد چالش‌های معرفت‌شناختی و الهیاتی آن، و پیوند دادن این مفاهیم به معارف عرفانی و توحیدی است.

بخش نخست: چیستی عشق در فلسفه صدرایی

اهمیت و جایگاه عشق در حکمت متعالیه

عشق در فلسفه صدرایی، نه‌تنها یک عاطفه نفسانی، بلکه حرکتی وجودی به سوی وحدت و کمال است. صدرا، با تکیه بر نظریه اتحاد عاقل و معقول، عشق را به‌عنوان پلی میان انسان و حقیقت الهی معرفی می‌کند. این دیدگاه، عشق را از سطح عواطف روزمره به مرتبه‌ای متعالی ارتقا می‌دهد که در آن، عاشق در پی یکی شدن با معشوق است.

درنگ: عشق در فلسفه صدرایی، حرکتی وجودی است که عاشق را به سوی وحدت با معشوق سوق می‌دهد، و این وحدت، در چارچوب اتحاد عاقل و معقول، به مرتبه‌ای معرفتی و متعالی می‌رسد.

سؤال بنیادین: معنای عشق به حق

پرسش محوری درس‌گفتار این است که عشق به خدا به چه معناست؟ آیا انسان می‌تواند عاشق حقیقت مطلق شود؟ این پرسش، دعوتی است به تأمل در رابطه وجودی میان انسان و خدا. صدرا، با طرح این سؤال، عشق را به‌عنوان غایت سلوک عرفانی معرفی می‌کند، اما پیچیدگی‌های این مفهوم نیازمند تبیینی دقیق است.

تمثیل لیلی و مجنون: دریچه‌ای به فهم عشق

استاد فرزانه، با استناد به داستان لیلی و مجنون، عشق را در دو سطح نفسانی و الهی بررسی می‌کند. این داستان، به‌سان آینه‌ای، بازتاب‌دهنده پیچیدگی‌های اتحاد عاشق و معشوق است. مجنون، در اوج عشق، به جایی می‌رسد که صورت لیلی در نفس او متمثل می‌شود و او از لیلی خارجی بی‌نیاز می‌گردد. این تمثیل، امکان تحلیل عشق را در چارچوبی عرفانی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: تبیین مفهوم اتحاد در آرای صدرا

تعریف عشق به‌مثابه افراط در شوق به اتحاد

صدرا در جلد هفتم اسفار اربعه (صفحه ۱۷۷) عشق را به نقل از گروهی، «افراط الشوق إلی الاتحاد» تعریف می‌کند؛ یعنی زیاده‌روی در شوق به یکی شدن عاشق با معشوق. این تعریف، عشق را به‌عنوان حرکتی وجودی به سوی رفع دوگانگی میان عاشق و معشوق معرفی می‌کند.

درنگ: تعریف صدرا از عشق به‌عنوان «افراط الشوق إلی الاتحاد»، آن را به یک فرآیند وجودی و معرفتی پیوند می‌دهد که در آن، عاشق در پی یکی شدن با حقیقت معشوق است.

ارزیابی صدرا از تعریف عشق

صدرا این تعریف را نیکو می‌داند، اما آن را مجمل و نیازمند تفصیل می‌بیند. او پرسش‌هایی بنیادین مطرح می‌کند: اتحاد عاشق و معشوق از چه نوع است؟ آیا اعتباری، ماهوی، مادی یا حقیقی است؟ این پرسش‌ها، نشان‌دهنده دقت فلسفی صدرا در مواجهه با مفهوم اتحاد است.

تمایز اتحاد جسمانی و نفسانی

صدرا میان اتحاد جسمانی و نفسانی تمایز قائل می‌شود. اتحاد میان دو جسم، از طریق امتزاج و اختلاط ممکن است، اما در مورد نفوس، به دلیل تجرد، چنین اتحادی قابل تصور نیست. این تمایز، عشق را از سطح مادی به مرتبه‌ای نفسانی و مجرد ارتقا می‌دهد.

اتصال به‌جای اتحاد در عشق جسمانی

در عشق جسمانی، مانند رابطه میان زن و مرد، آنچه رخ می‌دهد، اتصال و التصاق است، نه اتحاد حقیقی. صدرا تأکید می‌کند که اتصال، رابطه‌ای ظاهری و مکانیکی است، درحالی‌که اتحاد، حرکتی وجودی و درونی است.

درنگ: در عشق جسمانی، تنها اتصال و التصاق رخ می‌دهد، اما اتحاد حقیقی، مختص نفوس مجرد است که در مرتبه وجودی و معرفتی تحقق می‌یابد.

نفی اتحاد جسمانی در عشق

صدرا با قاطعیت بیان می‌کند که اتصال جسمانی، حتی در حالت غفلت یا ذهول، به اتحاد منجر نمی‌شود، زیرا عشق صفت نفوس است، نه اجسام. این دیدگاه، ماهیت نفسانی عشق را برجسته می‌کند و آن را از محدودیت‌های مادی آزاد می‌سازد.

اتحاد نفسانی: پیوند نفس عاشقه با صورت معشوق

صدرا اتحاد حقیقی در عشق را در چارچوب اتحاد عقل و معقول یا نفس عاقله با صورت عقل بالفعل تبیین می‌کند. نفس عاشقه، با ادراک صورت معشوق، به مرتبه‌ای از وحدت وجودی می‌رسد که در آن، صورت معشوق در ذات عاشق متمثل می‌شود.

شرایط تحقق اتحاد نفسانی

تحقق اتحاد نفسانی، نیازمند تکرر مشاهدات، شدت فکر، و ذکر مداوم اشکال و شمائل معشوق است. این فرآیند، نفس را برای پذیرش صورت معشوق آماده می‌کند و عاشق را به مرحله‌ای می‌رساند که معشوق در او متجلی می‌شود.

درنگ: اتحاد نفسانی در عشق، پس از تکرر مشاهدات و شدت تأمل در معشوق رخ می‌دهد، تا جایی که صورت معشوق در ذات عاشق متمثل می‌شود و او را به مرتبه‌ای از وحدت وجودی می‌رساند.

بخش سوم: نقد و چالش‌های دیدگاه صدرا

تمایز اتحاد و وحدت

درس‌گفتار، میان اتحاد و وحدت تمایز قائل می‌شود: اتحاد، یکی شدن دو چیز است، درحالی‌که وحدت، یک چیز بودن از آغاز است. این تمایز، چارچوب فلسفی بحث را روشن‌تر می‌کند و نشان می‌دهد که عشق، حرکتی به سوی اتحاد است، نه وحدت ذاتی.

داستان لیلی و مجنون: شاهدی بر اتحاد نفسانی

صدرا با نقل داستانی از مجنون، که در اوج عشق به لیلی، به او اعتنا نکرد و گفت: «لِی عَنکَ غَناءٌ بِعِشقِکَ» (من با عشق تو از تو بی‌نیازم)، به اوج اتحاد نفسانی اشاره می‌کند. مجنون، با متمثل شدن صورت لیلی در نفسش، از لیلی خارجی بی‌نیاز شد.

معشوق بالذات و بالعرض

صدرا معشوق بالذات را صورتی می‌داند که در نفس عاشق متمثل می‌شود، و معشوق بالعرض را وجود خارجی معشوق معرفی می‌کند. این تمایز، ریشه در معرفت‌شناسی صدرایی دارد و عشق را به سطحی معرفتی ارتقا می‌دهد.

درنگ: معشوق بالذات، صورتی است که در نفس عاشق متمثل می‌شود، درحالی‌که معشوق بالعرض، وجود خارجی معشوق است که در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار دارد.

خطر الهیاتی دیدگاه صدرا

درس‌گفتار، دیدگاه صدرا را به دلیل خطر تقلیل خدا به صورت ذهنی، مورد نقد قرار می‌دهد. اگر عاشق با صورت متمثله معشوق بی‌نیاز شود، در عشق الهی، ممکن است خدا را در خود متمثل کند و از او بی‌نیاز گردد، که این به کفر می‌انجامد.

چالش معرفت‌شناختی عشق الهی

درس‌گفتار این پرسش را مطرح می‌کند: اگر در عشق الهی، صورت خدا در نفس عاشق متمثل شود، آیا این صورت، خود خداست؟ اگر خدا نیست، عاشق چه چیزی را می‌پرستد؟ این پارادوکس، دیدگاه صدرا را در معرض نقد قرار می‌دهد.

نقد کفرآمیز بودن دیدگاه صدرا

استاد فرزانه، دیدگاه صدرا را به دلیل خطر نفی معشوق خارجی (خدا) و تقلیل او به صورت ذهنی، به کفر متهم می‌کند. این نقد، به ضرورت حفظ تمایز میان خدا و ادراک بشری او تأکید دارد.

درنگ: تأکید صدرا بر صورت متمثله در نفس، خطر تقلیل خدا به ادراک بشری را به دنبال دارد، که این امر با اصل توحید در عرفان اسلامی ناسازگار است.

تفسیر توحیدی داستان لیلی و مجنون

درس‌گفتار پیشنهاد می‌کند که مجنون، با گفتن «لِی عَنکَ غَناءٌ بِعِشقِکَ»، به عشق حقیقی (خدا) رسید و لیلی را به‌عنوان مظهر جمال الهی دید. این تفسیر، داستان را در چارچوبی توحیدی قرار می‌دهد.

تمثیل آبمیوه و تفاله

استاد فرزانه، عشق به صورت متمثله را به گرفتن آب از میوه تشبیه می‌کند. عاشق، با گرفتن آب (صورت معشوق)، از تفاله (وجود خارجی) بی‌نیاز می‌شود، اما این کافی نیست و باید به حقیقت معشوق (خدا) رسید.

نقد ناکافی بودن صورت متمثله

درس‌گفتار تأکید می‌کند که صورت متمثله، هرچند معشوق بالذات باشد، خدا نیست. عاشق باید خدا را به‌عنوان معشوق بالفعل بپرستد، نه صورت ذهنی او را.

بخش چهارم: عشق و عرفان در چارچوب توحید

تمایز عشق و عرفان

درس‌گفتار، عشق را از عرفان متمایز می‌کند. عارف ممکن است عاشق نباشد، اما اگر عارف عاشق شود، به اعجاز می‌رسد. این تمایز، به تفاوت میان معرفت نظری و تجربه وجودی اشاره دارد.

درنگ: عشق، حالتی وجودی است که عرفان را به اوج می‌رساند و عارف عاشق را به مرتبه اعجاز می‌رساند.

تبیین «بک لا» در عرفان

استاد فرزانه، با اشاره به داستان ابراهیم علیه‌السلام و «بک لا» گفتن به جبرئیل و میکائیل، بیان می‌کند که در عرفان، «بک لا» به معنای رفع طمع از غیر خدا و استغنا در عشق الهی است. این دیدگاه با آیه شریفه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (سوره فاتحه، آیه [مطلب حذف شد] می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم».

هدف خلقت و عشق الهی

جهان، به‌سان آیینه‌ای است که جمال الهی را بازمی‌تاباند. خدا عالم را آفرید تا برتری خود را نشان دهد و همه موجودات، به‌سان نشانه‌هایی، به او اشاره دارند. عشق به غیر خدا، در نهایت به عشق الهی هدایت می‌شود.

نتیجه‌گیری: بازاندیشی در فلسفه عشق صدرایی

درس‌گفتار شماره ۵۲۱، با کاوشی عمیق در آرای صدرالمتألهین درباره عشق و اتحاد عاشق و معشوق، به تبیینی ژرف از این مفهوم دست می‌یابد. صدرا، با تعریف عشق به‌عنوان «افراط الشوق إلی الاتحاد» و پیوند آن با نظریه اتحاد عاقل و معقول، عشق را به مرتبه‌ای وجودی و معرفتی ارتقا می‌دهد. بااین‌حال، تأکید او بر صورت متمثله در نفس، خطر تقلیل خدا به ادراک بشری را به دنبال دارد. نقدهای استاد فرزانه، با اصلاح این دیدگاه و قرار دادن عشق در چارچوب توحید، راه را برای فهمی عمیق‌تر از عشق الهی هموار می‌کند. داستان لیلی و مجنون، به‌سان پلی میان عشق نفسانی و الهی، نشان می‌دهد که عاشق حقیقی، از مظهر به حقیقت می‌رسد. پیوند بحث با آیات قرآنی و دعای پایانی، جایگاه عشق را در معارف شیعی تثبیت می‌کند. این نوشتار، دعوتی است به بازاندیشی در مفهوم عشق، نه‌تنها به‌عنوان یک عاطفه، بلکه به‌مثابه سفری وجودی به سوی حق.

با نظارت صادق خادمی