در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 526

متن درس

 

تأملاتی در تشکیک و وحدت وجود: نگاهی به حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۲۶)

دیباچه

حکمت متعالیه، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نظام‌های فلسفی در سنت اسلامی، با تکیه بر مفهوم وجود، دریچه‌ای نو به سوی فهم حقیقت هستی گشوده است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق و دقیق مفاهیم تشکیک، وحدت، اشتداد، ازدیاد و حرکت وجودی در چارچوب فلسفه صدرایی می‌پردازد. این مفاهیم، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، راهنمای سالکان حقیقت‌اند و فهم دقیق آن‌ها، کلید گشایش اسرار هستی است.

بخش نخست: مبانی وجودشناختی تشکیک و وحدت

تمایز اشتداد و ازدیاد در ظرف وجود

اشتداد و ازدیاد، به‌ترتیب اوصافی کیفی و کمّی‌اند که در ظاهر به کیف و کم نسبت داده می‌شوند، اما در حقیقت، هر دو در ظرف وجود معنا می‌یابند. سیر، حرکت، وصول و تبدل، همگی در بستر وجود رخ می‌دهند و حقیقت آن‌ها به وجود بازمی‌گردد. این دیدگاه، ریشه در اصل بنیادین حکمت متعالیه دارد که وجود را تنها حقیقت پویا و متحرک می‌داند. اشتداد، چونان رنگی است که بر بوم وجود شدت می‌یابد، و ازدیاد، چونان جویباری است که در گستره وجود فزونی می‌گیرد. این دو، گرچه در سطح مفاهیم به کیف و کم وابسته‌اند، در ذات خود، تحولات وجودی‌اند.

درنگ: اشتداد و ازدیاد، گرچه به ظاهر اوصاف کیفی و کمّی‌اند، در حقیقت تحولات وجودی‌اند که در ظرف وجود رخ می‌دهند.

تشکیک در برابر اشتداد و ازدیاد

تشکیک، برخلاف اشتداد و ازدیاد، وصفی وجودی است که مستقیماً به ذات وجود تعلق می‌گیرد و از وابستگی به کیف و کم مبراست. اشتداد به کیفیت و ازدیاد به کمیت نسبت داده می‌شود، اما تشکیک، چونان نوری است که در مراتب وجود می‌درخشد و تفاوت‌های وجودی را در عین وحدت به نمایش می‌گذارد. این تمایز، چونان کلیدی است که درهای فهم دقیق فلسفه صدرایی را می‌گشاید، زیرا بدون آن، تحلیل‌های وجودی با مفاهیم عرضی خلط می‌شوند.

درنگ: تشکیک، وصفی وجودی است که به ذات وجود تعلق دارد و از وابستگی به کیف و کم مبراست.

چهار اصل تشکیک در وجود

تشکیک در وجود، بر چهار اصل استوار است: نخست، وحدت در وجود؛ دوم، کثرت در وجود؛ سوم، سیطره وحدت بر کثرت؛ و چهارم، احاطه وحدت بر کثرت. این اصول، چونان ارکان بنایی عظیم، تشکیک را از تباین متمایز می‌کنند. وحدت، به مثابه روح وجود، کثرت را در بر می‌گیرد، و کثرت، چونان سایه‌ای در پرتو وحدت، تحت سیطره و احاطه آن قرار دارد. این رابطه، مانند رابطه فاعل و فعل یا ظهور و مظهر، پویایی وجودی را در تشکیک به تصویر می‌کشد.

درنگ: تشکیک در وجود، بر چهار اصل وحدت، کثرت، سیطره وحدت بر کثرت، و احاطه وحدت استوار است.

تباین در برابر تشکیک

در دیدگاه تباینی، وجود فاقد وحدت است و تنها کثرت حاکم است. در این دیدگاه، هیچ موجودی تحت سیطره موجود دیگر نیست و احاطه‌ای وجود ندارد. این رویکرد، چونان جزیره‌هایی پراکنده در دریای هستی، نمی‌تواند وحدت عالم یا ارتباط آن با مبدأ الهی را توضیح دهد. در مقابل، تشکیک، با جمع وحدت و کثرت در ظرف وجود، این مشکلات را مرتفع می‌سازد و عالم را چونان زنجیره‌ای به هم پیوسته به تصویر می‌کشد.

درنگ: تباین، با نفی وحدت، تنها کثرت را می‌پذیرد، در حالی که تشکیک، وحدت و کثرت را در ظرف وجود جمع می‌کند.

کثرت در طول وحدت

کثرت در تشکیک، نه عین وحدت است و نه در عرض آن، بلکه در طول وحدت قرار دارد. این بدان معناست که کثرت، چه از نظر مفهومی و چه از نظر مصداقی، متأخر از وحدت است. برای مثال، در مفهوم عدد، «ده» چونان مجموعه‌ای از واحدها در طول وحدت قرار دارد. این رابطه طولی، چونان شاخه‌هایی است که از تنه درخت وحدت روییده‌اند و هر یک، جلوه‌ای از همان حقیقت واحدند.

درنگ: کثرت در تشکیک، در طول وحدت قرار دارد و از نظر مفهومی و مصداقی متأخر از آن است.

وحدت وجود در برابر تشکیک وجود

تشکیک وجود، کثرت را در ذات وجود جای می‌دهد، در حالی که وحدت وجود، کثرت را به ظهورات و مراتب وجود نسبت می‌دهد. در وحدت وجود، کثرت ذاتی نیست، بلکه ظهوری است. این تمایز، چونان تفاوت میان خورشید و پرتوهای آن است: در تشکیک، پرتوها در ذات خورشید جای دارند، اما در وحدت وجود، پرتوها تنها جلوه‌های نور خورشیدند.

درنگ: تشکیک وجود، کثرت را در ذات وجود جای می‌دهد، در حالی که وحدت وجود، کثرت را ظهورات حق می‌داند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین مبانی وجودشناختی تشکیک و وحدت، نشان داد که این مفاهیم، محور فلسفه صدرایی‌اند. تمایز اشتداد و ازدیاد از تشکیک، چهار اصل تشکیک، و تفاوت آن با تباین، همگی بر این حقیقت تأکید دارند که وجود، تنها بستر پویایی و تحول است. این تأملات، چونان کلیدی، درهای فهم عمیق حکمت متعالیه را می‌گشایند و راه را برای تحلیل‌های بعدی هموار می‌سازند.

بخش دوم: حرکت و پویایی در ظرف وجود

وجود به‌عنوان تنها حقیقت متحرک

حرکت، تنها در ظرف وجود رخ می‌دهد. ماهیت، مفهوم، کم، کیف و جوهر، فاقد حرکت‌اند و هرگونه سیر و تحول، به وجود بازمی‌گردد. این اصل، چونان ستون فقرات فلسفه صدرایی، تمام پویایی‌های عالم را به وجود نسبت می‌دهد. حرکت، به مثابه خروج از قوه به فعل، تنها در بستر وجود معنا می‌یابد و مفاهیم و ماهیت‌ها، چونان سایه‌هایی بی‌جان، فاقد پویایی‌اند.

درنگ: حرکت، تنها در ظرف وجود رخ می‌دهد و ماهیت، کم، کیف و جوهر فاقد پویایی‌اند.

نقد اصطلاحات عرفی در فلسفه

عرف و ادبیات عامیانه، نمی‌توانند مبنای تحلیل فلسفی قرار گیرند. فیلسوف، چونان کاوشگری که در پی حقیقت وجودی است، باید از اصطلاحات عرفی و لغوی پرهیز کند. برای مثال، عرف ممکن است «اشد» را به کیف و «اکثر» را به کم نسبت دهد، اما فلسفه، این اوصاف را به وجود بازمی‌گرداند. این نقد، چونان آیینه‌ای است که تفاوت میان نگاه عرفی و فلسفی را به روشنی نشان می‌دهد.

درنگ: اصطلاحات عرفی، به دلیل وابستگی به مفاهیم ظاهری، نمی‌توانند مبنای تحلیل فلسفی قرار گیرند.

شدت و ضعف به‌عنوان اوصاف وجودی

شدت و ضعف، گرچه در عرف به کم و کیف نسبت داده می‌شوند، در حقیقت اوصاف وجودند. صدرالمتألهین، برخلاف فلاسفه پیشین، این اوصاف را به تحولات وجودی تقلیل می‌دهد. برای مثال، عباراتی مانند «اشد خطیة» یا «اطول بیاضاً» از نظر فلسفی نادرست‌اند، زیرا شدت و ضعف، تنها در ظرف وجود معنا می‌یابند. این دیدگاه، چونان نوری است که تاریکی‌های تحلیل‌های عرفی را روشن می‌سازد.

درنگ: شدت و ضعف، اوصاف وجودی‌اند و نه اوصاف کم و کیف، برخلاف دیدگاه‌های عرفی و فلاسفه پیشین.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تأکید بر پویایی وجود، نشان داد که حرکت، شدت و ضعف، همگی در ظرف وجود رخ می‌دهند. نقد اصطلاحات عرفی و تبیین اوصاف وجودی، راه را برای فهم دقیق‌تر حکمت متعالیه هموار کرد. این تأملات، عالم را چونان جویباری پویا می‌بیند که در بستر وجود جریان دارد.

بخش سوم: وجود به‌عنوان حقیقت نهایی

وجود و ماهیت: حقیقت و سایه

وجود، تنها حقیقت عالم است و ماهیت، جوهر، عرض، کم و کیف، صرفاً اوصاف و ظهورات وجودند. حرکت، شدت و ضعف، همگی در ظرف وجود رخ می‌دهند و ماهیت‌ها، چونان سایه‌هایی بی‌جان، فاقد حقیقت مستقل‌اند. قرآن کریم می‌فرماید: درنگ: وجود، تنها حقیقت عالم است و ماهیت‌ها و مفاهیم، صرفاً ظهورات و اوصاف وجودند.

عشق و حب: اوصاف وجودی

عشق، حب و میولات، همگی اوصاف وجودی‌اند. در دیدگاه تشکیکی، این اوصاف به‌عنوان مراتب وجودی و در دیدگاه وحدت وجود، به‌عنوان ظهورات حق تحلیل می‌شوند. عشق، چونان آتشی است که در دل وجود شعله‌ور می‌شود و سالک را به سوی مبدأ هستی رهنمون می‌سازد. این اوصاف، در ظرف وجود معنا می‌یابند و از ماهیت‌ها و مفاهیم مبرا هستند.

درنگ: عشق و حب، اوصاف وجودی‌اند که در تشکیک به‌عنوان مراتب وجود و در وحدت به‌عنوان ظهورات حق معنا می‌یابند.

نقد دیدگاه‌های عرفانی افراطی

برخی عرفا، با تأکید افراطی بر وحدت، کثرت را خیال یا وهم می‌دانند. این دیدگاه، به خلط میان ظهورات و ذات منجر می‌شود. کثرت، گرچه ظهور حق است، اما نفی کامل آن به‌عنوان خیال، به انکار مراتب وجودی می‌انجامد. این نقد، چونان هشداری است که فیلسوف را از افتادن در دام افراط بازمی‌دارد.

درنگ: نفی کامل کثرت به‌عنوان خیال، به خلط میان ظهورات و ذات منجر می‌شود و مراتب وجودی را انکار می‌کند.

وجود و موجود در منطق فلسفی

وجود و موجود، یک حقیقت‌اند، اما در حمل منطقی تفاوت دارند. وجود، بشرط لا، و موجود، لا بشرط است. این تمایز، چونان خط‌کشی است که از خلط منطقی جلوگیری می‌کند. وجود، به‌عنوان حقیقت مطلق، محمول قرار نمی‌گیرد، در حالی که موجود، می‌تواند محمول باشد و در قضایا به کار رود.

درنگ: وجود و موجود، یک حقیقت‌اند، اما وجود بشرط لا و موجود لا بشرط است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین وجود به‌عنوان حقیقت نهایی، نشان داد که تمام اوصاف و پدیده‌ها، در نهایت به وجود بازمی‌گردند. عشق، حب و کثرت، همگی در ظرف وجود معنا می‌یابند و ماهیت‌ها و مفاهیم، فاقد حقیقت مستقل‌اند. این تأملات، عالم را چونان آیینه‌ای می‌بیند که نور وجود را در مراتب گوناگون بازمی‌تاباند.

بخش چهارم: ضرورت وجودشناسی در فهم معرفتی

وجودشناسی و فهم عشق

برای فهم مفاهیمی چون عشق، حب، قرب و وحدت، ابتدا باید وجودشناسی را درک کرد. سیر وجودی، تنها راه رسیدن به حقیقت است. عشق، چونان جویباری است که از سرچشمه وجود جاری می‌شود و بدون فهم وجود، نمی‌توان به عمق آن دست یافت. این اصل، چونان نقشه‌ای است که سالک را در مسیر معرفت هدایت می‌کند.

درنگ: فهم عشق، حب و قرب، نیازمند درک وجودشناسی و سیر وجودی است.

نقد زبان عرفی و ضرورت زبان فلسفی

زبان عرفی، به دلیل وابستگی به مفاهیم ظاهری، نمی‌تواند حقیقت وجودی را منتقل کند. فیلسوف، چونان پرنده‌ای که در آسمان حقیقت پرواز می‌کند، باید از قفس اصطلاحات عرفی رها شود. برای مثال، عباراتی مانند «آدم‌تر» یا «خرتر» در عرف، به کمالات یا نقایص اشاره دارند، اما در فلسفه، این اوصاف به وجود بازمی‌گردند، نه به ذات یا ماهیت.

درنگ: زبان فلسفی، با رهایی از اصطلاحات عرفی، حقیقت وجودی را به روشنی منتقل می‌کند.

میولات و ظهورات وجودی

میولات، مانند عشق و شوق، اوصاف وجودی‌اند که گاه علت حرکت و گاه معلول آن‌اند. این میولات، چونان امواجی در دریای وجود، ظهورات حق‌اند و در ذات وجود جای نمی‌گیرند. در دیدگاه وحدت وجود، این اوصاف، تعینات و مراتب حق‌اند، نه وجودات مستقل. این تبیین، چونان کلیدی است که راز حرکت وجودی را می‌گشاید.

درنگ: میولات، ظهورات وجودی‌اند که در دیدگاه وحدت وجود، تعینات و مراتب حق به شمار می‌روند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر ضرورت وجودشناسی، نشان داد که فهم مفاهیم عمیق مانند عشق و قرب، بدون درک وجود ممکن نیست. نقد زبان عرفی و تبیین میولات به‌عنوان ظهورات وجودی، راه را برای تحلیل‌های عمیق‌تر هموار کرد. این تأملات، سالک را به سوی حقیقت وجود هدایت می‌کنند.

بخش پنجم: تبیین و نقد آرای صدرایی

نقد صدرا بر فلاسفه پیشین

صدرالمتألهین، برخلاف فلاسفه پیشین، شدت و ضعف را به وجود نسبت می‌دهد، نه به کم و کیف. فلاسفه سنتی، شدت را به کیف و ازدیاد را به کم نسبت می‌دادند، اما صدرا، با تکیه بر وجود، این اوصاف را وجودی می‌داند. این دیدگاه، چونان انقلابی در فلسفه است که حقیقت وجود را در مرکز تحلیل‌ها قرار می‌دهد.

درنگ: صدرالمتألهین، شدت و ضعف را اوصاف وجودی می‌داند، برخلاف فلاسفه پیشین که آن‌ها را به کم و کیف نسبت می‌دادند.

حرکت در جوهر و نقد اصالت ماهیت

صدرالمتألهین، برخلاف فلاسفه اصالت‌الماهوی، معتقد است که حرکت در جوهر نیز ممکن است، زیرا جوهر نیز در ظرف وجود معنا می‌یابد. فلاسفه سنتی، حرکت را به عرض محدود می‌کردند و جوهر را فاقد حرکت می‌دانستند. این دیدگاه صدرایی، چونان نوری است که تاریکی‌های تحلیل‌های ماهوی را روشن می‌سازد.

درنگ: حرکت در جوهر، در ظرف وجود ممکن است و دیدگاه اصالت‌الماهوی را نقض می‌کند.

وحدت و کثرت در ظرف وجود

در تشکیک، کثرت در ذات وجود جای می‌گیرد، اما در وحدت وجود، کثرت به ظهورات و تعینات حق نسبت داده می‌شود. این تمایز، چونان تفاوت میان دریا و امواج آن است: در تشکیک، امواج در ذات دریا جای دارند، اما در وحدت وجود، امواج تنها جلوه‌های دریا هستند.

درنگ: در وحدت وجود، کثرت ظهورات حق است، نه بخشی از ذات وجود.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین آرای صدرایی و نقد فلاسفه پیشین، نشان داد که وجود، محور تمام تحلیل‌های فلسفی است. حرکت در جوهر، نسبت دادن شدت و ضعف به وجود، و تمایز وحدت و تشکیک، همگی بر این حقیقت تأکید دارند که وجود، تنها حقیقت پویا و متحرک است.

جمع‌بندی نهایی

این اثر، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق مفاهیم تشکیک، وحدت، اشتداد، ازدیاد و حرکت وجودی پرداخت. تشکیک، با چهار اصل وحدت، کثرت، سیطره و احاطه، از تباین متمایز می‌شود و وجود را تنها حقیقت پویا می‌داند. عشق، حب و میولات، به‌عنوان اوصاف وجودی، در ظرف وجود معنا می‌یابند و ماهیت‌ها و مفاهیم، فاقد حقیقت مستقل‌اند. نقد اصطلاحات عرفی و تأکید بر زبان فلسفی، راه را برای فهم دقیق‌تر این مفاهیم هموار کرد. این تأملات، عالم را چونان آیینه‌ای می‌بیند که نور وجود را در مراتب گوناگون بازمی‌تاباند و سالک را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی