در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 527

متن درس

 

تبیین فلسفی حقیقت عشق و حیات وجودی در اندیشه صدرایی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۲۷)

مقدمه: عشق و حیات، جلوه‌های وجود در فلسفه صدرایی

در نظام فلسفی صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا)، عشق و حیات به‌مثابه مظاهر بنیادین وجود، جایگاهی والا دارند. این مفاهیم، نه‌تنها به‌عنوان تجلیات وجودی، بلکه به‌عنوان کلید فهم رابطه میان حق و خلق در نظام هستی‌شناسی صدرایی مطرح می‌شوند. درس‌گفتار شماره ۵۲۷ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تأمل عمیق بر این مفاهیم، عشق، حب، حیات، حرارت و حرکت را در ظرف وجود تحلیل می‌کند و با نقد رسوبات ماهیت‌گرایانه در اندیشه صدرا، به تبیینی ناب از وجودگرایی اسلامی می‌رسد.

بخش اول: حقیقت وجودی عشق و حیات

وحدت وجودی حب، عشق و حیات

در اندیشه صدرایی، حب، عشق، حرارت، حرکت و حیات، یک حقیقت واحدند که در ظرف وجود متجلی می‌شوند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این مفاهیم، همگی جلوه‌های وجودند و در غیر وجود، هیچ واقعیتی ندارند. حیات، به‌مثابه جوهر پویای هستی، بستری است که عشق و حب در آن جریان می‌یابد. وجود، چون خورشیدی است که نور حیات را بر همه مراتب عالم می‌تاباند و هر موجودی، به فراخور مرتبه‌اش، از این نور بهره‌مند می‌شود.

درنگ: عشق، حب، حرارت، حرکت و حیات، یک حقیقت وجودی‌اند که تنها در ظرف وجود معنا می‌یابند و در غیر وجود، هیچ واقعیتی ندارند.

این دیدگاه، ریشه در اصل تقدم وجود بر ماهیت دارد. وجود، حقیقت پویایی است که حیات را به‌عنوان مظهر اصلی خود آشکار می‌سازد. عشق، چون شعله‌ای است که از این حیات زبانه می‌کشد و هر موجودی را به سوی کمال وجودی‌اش هدایت می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر این وحدت، هرگونه جدایی میان این مفاهیم را نفی کرده و آن‌ها را جلوه‌های یک حقیقت واحد می‌دانند.

تقدم حیات در اسماء الهی

حیات، به‌عنوان «اول الاسماء» و «ام الایمه الاسماء الالهیه»، جایگاهی بنیادین در نظام اسماء و صفات الهی دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، اسم «حی» را بر «قیوم» مقدم می‌دانند، زیرا حیات، شرط امکان سایر صفات الهی نظیر علم، قدرت، اراده، خلق و رزق است. بدون حیات، هیچ صفتی نمی‌تواند تحقق یابد، و این تقدم، نشان‌دهنده نقش محوری حیات در نظام هستی‌شناسی صدرایی است.

درنگ: حیات، به‌عنوان اولین اسم الهی، شرط امکان سایر صفات است و عشق، مظهر این حیات در مراتب وجودی است.

این اصل، حیات را چون ریشه‌ای می‌داند که درخت اسماء الهی از آن تغذیه می‌کند. عشق، به‌عنوان میوه این درخت، در پرتو حیات شکوفا می‌شود و هر موجودی را به سوی تجلی اسمای الهی هدایت می‌کند. این دیدگاه، پیوند عمیقی میان فلسفه و عرفان اسلامی برقرار می‌سازد و عشق را به‌عنوان پلی میان وجود و صفات الهی معرفی می‌کند.

حصر حقیقت در وجود

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که حیات، حرکت، حرارت، حب و عشق، تنها در ظرف وجود ممکن‌اند و در غیر وجود، هیچ واقعیتی ندارند. عدم، چون سایه‌ای است که در برابر نور وجود هیچ است و هیچ موجودی نمی‌تواند در آن حیات یا حرکت داشته باشد. این حصر، نشان‌دهنده تقدم وجود بر ماهیت در فلسفه صدرایی است.

درنگ: حقیقت حیات، حرکت و عشق، تنها در ظرف وجود متجلی است و عدم، فاقد هرگونه واقعیت است.

این اصل، وجود را چون دریایی بی‌کران می‌بیند که همه موجودات، امواج آن‌اند. عشق و حیات، چون نسیمی بر این دریا، موجودات را به سوی ساحل کمال هدایت می‌کنند. نفی واقعیت عدم، هرگونه دوگانگی میان وجود و غیر وجود را از میان برمی‌دارد و حقیقت را در وجود متمرکز می‌سازد.

ارتباط وجودی و وصول به عالم

استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که با معرفت و ظهور وجود، هر فرد می‌تواند با همه عالم مرتبط شود، زیرا وجود، طریق ارتباط، وصول و فتح است. این دیدگاه، وجود را به‌مثابه شبکه‌ای الهی می‌بیند که همه موجودات را در خود پیوند می‌دهد و عشق، چون جریانی است که این ارتباط را ممکن می‌سازد.

درنگ: وجود، طریق وصول به همه عالم است و عشق، جریانی است که این ارتباط وجودی را برقرار می‌سازد.

این اصل، انسان را به تأمل در حقیقت وجود دعوت می‌کند. وجود، چون کلیدی است که درهای عالم را می‌گشاید و انسان، با فهم آن، می‌تواند با همه مراتب هستی پیوند یابد. عشق، در این مسیر، چون چراغی است که راه را روشن می‌کند و قلب را به سوی حق هدایت می‌نماید.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست، با تأکید بر وحدت وجودی حب، عشق و حیات، این مفاهیم را در ظرف وجود تحلیل کرد. حیات، به‌عنوان اولین اسم الهی، بستری است که عشق و حب در آن جریان می‌یابد. وجود، تنها حقیقت متحرک و زنده است و عدم، فاقد هرگونه واقعیت است. این اصول، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان فلسفه صدرایی و عرفان اسلامی‌اند و عشق را به‌عنوان مظهر حیات و وجود معرفی می‌کنند. تمثیلات به‌کاررفته، مانند خورشید وجود و نسیم عشق، این مفاهیم را به زبانی روشن و دلنشین منتقل می‌کنند.

بخش دوم: گذار صدرا از ماهیت به وجود

گذار صدرا به وجودگرایی

استاد فرزانه قدس‌سره، صدرا را فیلسوفی معرفی می‌کنند که از ماهیت‌گرایی معاصرانش گذر کرده و به وجودگرایی ناب رسیده است. در زمانی که فلسفه در چنبره مفاهیم ماهیت‌گرایانه گرفتار بود، صدرا با تأکید بر وجود، فلسفه اسلامی را به سوی پویایی سوق داد. این گذار، به‌مثابه انقلابی در تفکر فلسفی بود که وجود را محور همه تأملات قرار داد.

درنگ: صدرا با گذار از ماهیت به وجود، فلسفه اسلامی را از ایستایی به پویایی وجودگرایانه هدایت کرد.

این گذار، چون گشودن پنجره‌ای به سوی نور وجود بود که فلسفه را از تاریکی مفاهیم انتزاعی رها ساخت. صدرا، با تمرکز بر وجود، راه را برای فهم عشق و حیات به‌عنوان مظاهر وجودی هموار کرد و فلسفه را به عرفان نزدیک‌تر ساخت.

تشکیک وجود و محدودیت‌های وحدت

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که صدرا، تشکیک وجود را به‌خوبی دنبال کرده، اما در تبیین وحدت وجود، دلایل کافی ارائه نکرده است. تشکیک، مراتب وجود را توضیح می‌دهد، اما وحدت، به فهم وحدت ذاتی وجود نیاز دارد که صدرا در آن کمتر موفق بوده است.

درنگ: صدرا در تشکیک وجود موفق‌تر از وحدت وجود است، زیرا وحدت، به تبیین ذاتی وجود نیاز دارد.

تشکیک وجود، چون پلکانی است که مراتب هستی را از پست‌ترین تا والاترین در بر می‌گیرد. اما وحدت وجود، مانند خورشیدی است که همه مراتب را در نور خود یکی می‌کند. صدرا، اگرچه در تشکیک موفق بود، اما در وحدت، به دلیل رسوبات ماهیت‌گرایانه، به تمامی مقصود نرسید.

رسوبات ماهیت‌گرایی در آثار صدرا

با وجود تأکید صدرا بر وجود، مفاهیمی مانند ممکن، معدومات و ممتنعات در آثارش دیده می‌شود که استاد فرزانه قدس‌سره آن‌ها را رسوبات ماهیت‌گرایی می‌دانند. این رسوبات، نتیجه تأثیر فرهنگ فلسفی زمان صدرا است که غالباً ماهیت‌گرا بود.

درنگ: مفاهیم ممکن، معدومات و ممتنعات در آثار صدرا، رسوبات ماهیت‌گرایی‌اند که از فرهنگ فلسفی زمان او تأثیر گرفته‌اند.

این رسوبات، چون غباری بر آینه وجود نشسته‌اند که گاه شفافیت آن را کمرنگ می‌کنند. صدرا، اگرچه وجود را محور قرار داد، اما نتوانست به‌طور کامل از تأثیرات سنت ماهیت‌گرایانه رها شود. این نقد، نشان‌دهنده دقت استاد فرزانه قدس‌سره در تحلیل اندیشه صدرایی است.

موفقیت نسبی صدرا در وجودیات

استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند که صدرا در بحث وجودیات، نسبت به معاد، موفقیت بیشتری داشته است. در مباحث وجودی، رویکرد فلسفی او قوی‌تر است، اما در معاد، گرایش کلامی‌اش شدت می‌یابد و از پویایی فلسفی کاسته می‌شود.

درنگ: صدرا در وجودیات موفق‌تر از معاد است، زیرا در معاد، رویکرد کلامی او بر فلسفه غلبه می‌یابد.

این تفاوت، چون دو بال پرنده‌ای است که یکی در آسمان فلسفه اوج می‌گیرد و دیگری در فضای کلام محدود می‌شود. وجودیات، قلب فلسفه صدرایی است که حیات و عشق را در خود جای داده، اما معاد، به دلیل پیوند با مباحث کلامی، کمتر از این پویایی بهره‌مند است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، گذار صدرا از ماهیت به وجود را بررسی کرد و نشان داد که این گذار، انقلابی در فلسفه اسلامی بود. با این حال، رسوبات ماهیت‌گرایانه در آثار صدرا، مانند مفاهیم ممکن و معدومات، نشان‌دهنده تأثیر فرهنگ فلسفی زمان اوست. تشکیک وجود، نقطه قوت صدرا بود، اما در وحدت وجود، به دلیل کمبود دلایل، موفقیت کمتری داشت. این بخش، با تمثیلاتی مانند آینه وجود و پلکان تشکیک، این مفاهیم را به زبانی روشن و علمی ارائه کرد.

بخش سوم: وجود، محور حقیقت عشق

وحدت وجود و موجود

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به صدرا در جلد یک اسفار (صفحه ۶۸)، می‌فرمایند که معنای وجود عینی، همان معنای موجود است و این دو، یک حقیقت‌اند. تمایز میان وجود و موجود، صرفاً مفهومی است و در مصداق، یک واقعیت واحدند.

درنگ: وجود و موجود، یک حقیقت واحدند و تمایز آن‌ها، صرفاً مفهومی است، نه واقعی.

این وحدت، چون رودی است که سرچشمه و جریانش یکی است. وجود، حقیقت همه موجودات است و هرگونه تمایز میان آن‌ها، نتیجه انتزاعات ذهنی است. این دیدگاه، عشق را به‌عنوان جریانی وجودی معرفی می‌کند که در همه موجودات ساری است.

خودبسندگی و تشخص ذاتی وجود

صدرا در اسفار (جلد یک، صفحه ۶۷) می‌گوید که وجود عینی، حقیقت واحدی است که فاقد جنس، فصل، کلیت و جزئیت است. تشخص و تميز آن، از ذات خودش ناشی می‌شود، نه از امری خارجی. استاد فرزانه قدس‌سره این اصل را تأیید می‌کنند و وجود را خودبسنده می‌دانند.

درنگ: وجود، حقیقت بسیطی است که تشخص و تميز آن، ذاتی است و نیازی به مخصص یا معین خارجی ندارد.

وجود، چون گوهری است که نور و درخشش آن از خود اوست. تشخص، مانند امضایی است که ذات وجود بر خود می‌نهد و نیازی به امری بیرون از خود ندارد. این خودبسندگی، عشق را به‌عنوان جریانی ذاتی در وجود معرفی می‌کند که نیازی به غیر ندارد.

ظهور ذاتی وجود

صدرا می‌فرماید که وجود حقیقی، به ذات خود و با همه انحاء ظهور، ظاهر است و مظهر ظهورات خود است، نه غیر. استاد فرزانه قدس‌سره این اصل را تأیید کرده و غیریت را در فلسفه و عرفان نقد می‌کنند، زیرا همه چیز ظهور وجود است.

درنگ: وجود، ذاتاً ظاهر است و خلق، مظهر ظهورات آن است، نه موجودی جدا با غیریت.

وجود، چون آیینه‌ای است که همه مظاهر را در خود منعکس می‌کند، اما خود، مُظهر همه آن‌هاست. این دیدگاه، خلق را چون سایه‌های نور وجود می‌بیند که هیچ استقلالی از خود ندارند. عشق، در این منظر، جریانی است که از مُظهر به مظهر جاری می‌شود.

نفی ماهیات و مفاهیم غیروجودی

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که برای فهم عشق، باید مفاهیمی مانند ماهیت، ممکن، عرض، معدومات و ممتنعات را فراموش کرد. این مفاهیم، صرفاً انتزاعات ذهنی‌اند و هیچ واقعیتی در برابر وجود ندارند.

درنگ: ماهیات، ممکنات و معدومات، مفاهیم انتزاعی‌اند و برای فهم عشق، باید تنها بر وجود متمرکز شد.

این نفی، چون پاک کردن گرد و غبار از آینه وجود است. ماهیات، مانند سایه‌های خیالی‌اند که در برابر نور وجود محو می‌شوند. عشق، تنها در ظرف وجود معنا می‌یابد و هرگونه توجه به غیر وجود، انسان را از حقیقت آن دور می‌کند.

گرم کردن وجود برای عشق

استاد فرزانه قدس‌سره، وجود را به آهنی تشبیه می‌کنند که باید داغ شود تا حب و عشق در آن پدید آید. بدون فهم و تحرک وجود، عشق و حیات، صرفاً مفاهیم بی‌جان باقی می‌مانند.

درنگ: وجود، چون آهنی است که باید با حرارت معرفت داغ شود تا عشق و حب در آن شکوفا گردد.

این تمثیل، وجود را چون کوره‌ای می‌بیند که با آتش معرفت، شعله‌های عشق را زبانه‌دار می‌کند. بدون این حرارت، وجود سرد و بی‌جان می‌ماند و عشق، چون گلی است که در خاک وجود شکوفا می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، وجود را محور حقیقت عشق معرفی کرد و نشان داد که عشق، تنها در ظرف وجود معنا می‌یابد. وحدت وجود و موجود، خودبسندگی و تشخص ذاتی وجود، و ظهور ذاتی آن، همگی بر تقدم وجود تأکید دارند. نفی مفاهیم غیروجودی و تمثیل آهن داغ، نشان‌دهنده پویایی وجود در ایجاد عشق است. این بخش، با استناد به اسفار صدرا و نقدهای استاد فرزانه قدس‌سره، عشق را به‌عنوان جریانی وجودی تبیین کرد.

بخش چهارم: نقد رسوبات ماهیت‌گرایانه و سیه‌رویی ممکن

نقد ماهیات و اکوان مستقل

استاد فرزانه قدس‌سره، اشاره صدرا به ماهیات و اکوان را رسوب ماهیت‌گرایی می‌دانند و می‌فرمایند که اکوان، ظهورات حق‌اند، نه موجوداتی مستقل. ماهیات، مفاهیم انتزاعی‌اند و هیچ واقعیتی ندارند.

درنگ: اکوان و ماهیات، ظهورات وجودند، نه موجوداتی مستقل، و حقیقت، تنها در وجود متجلی است.

این نقد، اکوان را چون امواجی بر دریای وجود می‌بیند که هیچ استقلالی از خود ندارند. ماهیات، مانند نقوشی بر آب‌اند که با ناپدید شدن آب، محو می‌شوند. این دیدگاه، هرگونه استقلال را از غیر وجود سلب می‌کند و حقیقت را در وجود متمرکز می‌سازد.

نفی لولا و عدم در ذات وجود

استاد فرزانه قدس‌سره، عبارت صدرا مبنی بر «لولا ظهوره» را نقد می‌کنند و می‌فرمایند که ذات وجود، ذات ظهور است و نیازی به شرط (لولا) ندارد. همچنین، مفهوم عدم و ظلمت را رسوب ماهیت‌گرایی می‌دانند، زیرا غیر وجود، هیچ است.

درنگ: وجود، ذاتاً ظاهر است و نیازی به شرط ندارد؛ عدم، مفهومی انتزاعی است و هیچ واقعیتی ندارد.

وجود، چون خورشیدی است که ذاتش نور است و نیازی به شرط تابیدن ندارد. عدم، مانند سایه‌ای است که در برابر این نور هیچ است. این نقد، وجودگرایی درس‌گفتار را به اوج می‌رساند و هرگونه دوگانگی را نفی می‌کند.

نقد سیه‌رویی ممکن

استاد فرزانه قدس‌سره، شعر صدرا («سیه‌رویی ز ممکن در دو عالم / جدا هرگز نشد والله اعلم») را نقد کرده و سیه‌رویی ممکن را نفی می‌کنند. خلق، ظهور حق است و سفید و عاشقانه است، نه سیه‌رو.

درنگ: خلق، ظهور سفید و عاشقانه حق است و سیه‌رویی، مفهومی ماهیت‌گرایانه است که با وجودگرایی سازگار نیست.

این نقد، خلق را چون گل‌هایی در باغ وجود می‌بیند که همگی از نور حق روشن‌اند. سیه‌رویی، مانند لکه‌ای است که ذهن ماهیت‌گرا بر این گل‌ها می‌نهد، اما در حقیقت، همه چیز سفید و درخشان است.

استناد به قرآن کریم

استاد فرزانه قدس‌سره، به آیه شریفه قرآن کریم استناد می‌کنند:

فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ

پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است. [مطلب حذف شد] )

این آیه، نشان‌دهنده لذت الهی از خلق است و سیه‌رویی را نفی می‌کند. خلق، مظهر جمال الهی است و هیچ سیاهی در آن راه ندارد.

درنگ: خلق، مظهر جمال الهی است و آیه «فتبارک الله» سیه‌رویی را نفی می‌کند.

نفی سیاهی در ظهور

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که ظهور، سفید است، زیرا مُظهر (حق) سفید است و در اسماء الهی، سیاهی (اسود) وجود ندارد. سیاهی، مفهومی است که از ماهیت‌گرایی ناشی می‌شود و با وجودگرایی ناسازگار است.

درنگ: ظهور، سفید و درخشان است، زیرا مُظهر (حق) فاقد سیاهی است.

ظهور، چون پرتویی از نور حق است که هیچ سایه‌ای در آن راه ندارد. سیاهی، مانند توهمی است که ذهن ماهیت‌گرا می‌سازد و در برابر نور وجود محو می‌شود.

نقد تعمیم سیه‌رویی به ممکنات

استاد فرزانه قدس‌سره، تعمیم سیه‌رویی به همه ممکنات، از جمله جبرئیل و عقل اول، را رد کرده و خلق را ظهور عشق می‌دانند. همه ممکنات، مظاهر عشق و حیات‌اند، نه سیه‌رو.

درنگ: همه ممکنات، مظاهر عشق و حیات‌اند و سیه‌رویی، مفهومی نادرست و ماهیت‌گرایانه است.

این نقد، ممکنات را چون ستارگانی در آسمان وجود می‌بیند که همگی از نور حق روشن‌اند. تعمیم سیه‌رویی، مانند پوشاندن این ستارگان با ابرهای توهم است که حقیقت آن‌ها را پنهان می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد رسوبات ماهیت‌گرایانه در اندیشه صدرا، نشان داد که ماهیات، اکوان و مفاهیم غیروجودی، هیچ واقعیتی ندارند. نفی لولا و عدم، و تأکید بر ظهور سفید خلق، دیدگاه وجودگرایانه درس‌گفتار را تقویت کرد. استناد به آیه قرآن کریم و نقد سیه‌رویی ممکن، خلق را مظهر جمال الهی معرفی کرد. این بخش، با تمثیلات روشن، مفاهیم را به زبانی علمی و دلنشین ارائه داد.

بخش پنجم: فقر، عشق و عزت انسانی

نقد ادبیات حقارت‌آمیز

استاد فرزانه قدس‌سره، ادبیات حقارت‌آمیز، مانند خاک‌توسری و گدایی، را رد کرده و می‌فرمایند که انسان باید مانند داود و ابراهیم، با عزت سخن بگوید. انسان، مظهر کامل عشق الهی است و باید خود را در آغوش تحسین گیرد.

درنگ: انسان، مظهر عشق الهی است و باید با عزت و افتخار، خود را تحسین کند، نه با حقارت.

انسان، چون گلی در باغ خلقت است که باید عطر خود را بستاید، نه اینکه خود را خاک‌توسر بداند. این نقد، عرفان را از ادبیات حقارت‌آمیز رها می‌سازد و انسان را به سوی عزت و شکوفایی هدایت می‌کند.

نقد حدیث «الفقر سواد الوجه»

استاد فرزانه قدس‌سره، حدیث «الفقر سواد الوجه فی الدارین» را به معنای اقتصادی تفسیر می‌کنند و آن را بی‌ربط به فلسفه می‌دانند. فقر مادی، عامل خجالت و بی‌عفتی در دو دنیاست، اما ربطی به حقیقت وجودی ندارد.

درنگ: فقر مادی، عامل خجالت در دو دنیاست، اما ربطی به حقیقت وجودی و عشق ندارد.

این تفسیر، فقر را چون باری بر دوش انسان می‌بیند که او را از شکوفایی بازمی‌دارد، اما در فلسفه وجود، هیچ جایگاهی ندارد. عشق و حیات، در ظرف وجود جریان دارند، نه در فقر مادی.

استناد به آیه فقر الی الله

استاد فرزانه قدس‌سره، به آیه شریفه قرآن کریم استناد می‌کنند:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ

ای مردم! شما به خدا نیازمندید. [مطلب حذف شد] )

فقر در این آیه، به معنای عدم استقلال وجودی و ظهور الی الله است، نه گدایی یا حقارت. انسان، چون مظهری است که وجودش از حق سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: فقر الی الله، به معنای ظهور و وابستگی وجودی به حق است، نه حقارت یا سیاهی.

نفی سیاهی در فقر الی الله

استاد فرزانه قدس‌سره، سیاهی را در فقر الی الله نفی می‌کنند و آن را ظهور سفید و زیبا می‌دانند. فقر، به معنای عدم نفسيت و استقلال است، نه سیاهی یا حقارت.

درنگ: فقر الی الله، ظهور سفید و زیبای الهی است، نه سیاهی یا حقارت.

فقر الی الله، چون آینه‌ای است که نور حق را منعکس می‌کند. این فقر، نشانه عزت و پیوند وجودی با حق است، نه نقص یا سیاهی.

نقد فقرگرایی در جامعه اسلامی

استاد فرزانه قدس‌سره، پز دادن به فقر در جامعه اسلامی را انحراف می‌دانند و می‌فرمایند که فقر، هیچ حسنی ندارد. انسان باید با عفاف و عزت زیست کند، نه با افتخار به فقر.

درنگ: فقرگرایی، انحرافی است که انسان را از عزت و شکوفایی بازمی‌دارد.

این نقد، جامعه اسلامی را به بازاندیشی در فرهنگ فقرگرایی دعوت می‌کند. انسان، چون مظهر حق است، باید با عزت و توانمندی زیست کند، نه با افتخار به نداری.

تمثیل سلیمان و ظهور بالحق

استاد فرزانه قدس‌سره، سلیمان را نمونه‌ای از ظهور بالحق می‌دانند که با وجود پادشاهی، فقیر نیست و سیاهی ندارد. او مظهر عزت و تجلی الهی است.

درنگ: سلیمان، مظهر ظهور بالحق است که با عزت و بدون سیاهی، تجلی الهی را نشان می‌دهد.

سلیمان، چون پادشاهی است که تاجش از نور حق درخشان است. او نشان می‌دهد که عزت و توانمندی، مظهر حقیقی وجودند، نه فقر و حقارت.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با نقد ادبیات حقارت‌آمیز و فقرگرایی، انسان را به سوی عزت و شکوفایی هدایت کرد. فقر الی الله، به معنای ظهور و وابستگی وجودی به حق است، نه حقارت. استناد به آیات قرآن کریم و تمثیل سلیمان، این دیدگاه را تقویت کرد که خلق، مظهر سفید و عاشقانه حق است. این بخش، با تأکید بر عزت انسانی، فلسفه و عرفان را به سوی وجودگرایی ناب سوق داد.

بخش ششم: وحدت وجود و پیوند عالم

نفی واجب و ممکن در وجود

استاد فرزانه قدس‌سره، تمایز واجب الوجود و ممکن الوجود را نفی کرده و می‌فرمایند که وجود، حقیقت واحدی است که حق و خلق، ظهورات آن‌اند. این تمایز، وجود را تکه‌تکه می‌کند و با وحدت وجود ناسازگار است.

درنگ: وجود، حقیقت واحدی است و تمایز واجب و ممکن، با وحدت وجود ناسازگار است.

وجود، چون دریایی است که همه امواج آن یکی‌اند. تمایز واجب و ممکن، مانند بریدن این دریا از میان است که وحدت آن را مخدوش می‌کند.

ارتباط وجودی اولیاء و انبیاء

استاد فرزانه قدس‌سره، اولیاء و انبیاء را کسانی می‌دانند که با کد وجود، با همه عالم مرتبط‌اند و واسطه فیض الهی‌اند.

درنگ: اولیاء و انبیاء، با اتصال به وجود، واسطه فیض الهی و پیونددهنده عالم‌اند.

اولیاء، چون ستارگان درخشانی‌اند که با نور وجود، عالم را روشن می‌کنند. آن‌ها، با اتصال به حقیقت وجود، همه مراتب هستی را به هم پیوند می‌دهند.

دعای پایانی و پیوند با معارف شیعی

درس‌گفتار با دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» پایان می‌یابد که پیوند بحث با معارف شیعی را نشان می‌دهد. این دعا، عشق و وجود را در چارچوب ولایت اهل‌بیت تأیید می‌کند.

درنگ: دعای صلوات، عشق و وجود را در چارچوب ولایت اهل‌بیت تأیید می‌کند و راه را به سوی معرفت الهی هموار می‌سازد.

این دعا، چون کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید. عشق، در پرتو ولایت اهل‌بیت، به سوی حقیقت حق هدایت می‌شود.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با تأکید بر وحدت وجود و نفی تمایز واجب و ممکن، حقیقت را در وجود متمرکز کرد. اولیاء و انبیاء، به‌عنوان واسطه‌های فیض الهی، با اتصال به وجود، عالم را پیوند می‌دهند. دعای پایانی، این مباحث را در چارچوب معارف شیعی قرار داد و عشق را راهی به سوی معرفت الهی معرفی کرد.

نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره ۵۲۷ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، یکی از عمیق‌ترین تحلیل‌های فلسفی درباره حقیقت عشق، حب و حیات به‌عنوان مظاهر وجودی را ارائه می‌دهد. این درس‌گفتار، با تأکید بر اینکه حیات، حرکت، حرارت و عشق تنها در ظرف وجود ممکن‌اند، دیدگاه صدرا را تأیید می‌کند، اما رسوبات ماهیت‌گرایانه او، مانند مفاهیم ماهیات، ممکن و عدم، را به شدت نقد می‌کند. نفی مفاهیمی مانند سیه‌رویی ممکن و فقر به‌معنای حقارت، خلق را ظهور سفید و عاشقانه حق معرفی می‌کند. تمثیل‌هایی مانند آهن داغ، انسان به‌عنوان شکوفه عشق، و سلیمان به‌عنوان ظهور بالحق، دیدگاه وجودگرایانه را روشن می‌سازند. نقد ادبیات حقارت‌آمیز و فقرگرایی، دعوتی است به بازاندیشی در عرفان و فلسفه اسلامی برای ترویج عزت و شکوفایی. استناد به آیات قرآن کریم و دعای پایانی، پیوند بحث با معارف شیعی را تقویت می‌کند. این نوشتار، با حفظ تمامی جزییات و افزودن توضیحات تفصیلی، فلسفه و عرفان را به سوی وجودگرایی ناب سوق می‌دهد که در آن، عشق، حیات و ظهور، حقیقت واحد وجودند.

با نظارت صادق خادمی