متن درس
کاوش در فلسفه اتحاد، وحدت و عشق: نقدی بر دستگاه ابنسینا و تبیین دیدگاه صدرایی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۲۹)
مقدمه
مفاهیم اتحاد، وحدت و عشق، چونان گوهرهایی درخشان در سپهر فلسفه اسلامی، از دیرباز محور تأملات عمیق فیلسوفان بودهاند. این مفاهیم، که در پیوند با معرفت الهی و قرب به حقتعالی معنا مییابند، در درسگفتار شماره ۵۲۹ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگاهی نقادانه به دستگاه فلسفی ابنسینا و تبیینی نوآورانه از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا) مورد کاوش قرار گرفتهاند. این درسگفتار، با نقد تقسیمبندی وجود به واجب و ممکن در فلسفه مشائی، بر حصر حقیقت در وجود تأکید کرده و مفاهیم ماهیت، ترکیب و تمایز را بهسان موانعی در مسیر فهم وحدت و عشق نفی میکند.
بخش نخست: نقد دستگاه فلسفی ابنسینا و تبیین وجودگرایی
تقسیمبندی وجود به واجب و ممکن
درسگفتار، فلسفه ابنسینا را بر پایه تقسیم وجود به واجب و ممکن تبیین میکند. این تقسیمبندی، که وجود را به دو بخش واجبالوجود (بسیطالحقیقه) و ممکنالوجود (مرکب) قیچی میکند، از منظر درسگفتار، به تضعیف وحدت وجودی منجر شده و ماهیتگرایی را تقویت میکند. ابنسینا، با استدلال تسلسل، واجبالوجود را بهعنوان مبدأ بسیط و منحصر به خدا اثبات کرده و ممکنات را مرکب از ماهیت و وجود میبیند. این رویکرد، مانند جداکردن دو کرانه رودخانهای واحد، حقیقت وجود را تکهتکه میسازد و از وحدت ذاتی آن میکاهد.
این نقد، به محدودیتهای دستگاه مشائی اشاره دارد که با تأکید بر تمایز واجب و ممکن، از وحدت ذاتی وجود فاصله میگیرد. چنین رویکردی، مانند نقاشی است که به جای ترسیم منظرهای یکپارچه، اجزای آن را جداگانه به تصویر میکشد و از کلیت آن غافل میماند.
استدلال تسلسل در اثبات واجبالوجود
ابنسینا، برای اثبات واجبالوجود، به استدلال تسلسل متوسل شده و با نفی دور، مبدأ واحدی را اثبات میکند که بسیطالحقیقه و منحصر به ذات الهی است. این روش، مانند پلی است که از منطق کلامی به متافیزیک میرسد، اما همچنان در چارچوب دوگانگی واجب و ممکن باقی میماند. درسگفتار، این استدلال را ابزاری منطقی برای نفی تسلسل و اثبات مبدأ واحد میداند، اما آن را ناکافی برای تبیین وحدت وجودی میشمارد.
این دیدگاه، مانند چراغی است که تنها بخشی از حقیقت را روشن میکند، اما در تاریکی دوگانگی باقی میماند. ابنسینا، با این استدلال، به اثبات وجود خدا میرسد، اما از پیوند وجودی میان واجب و ممکن بازمیماند.
توسعه صدرایی بر فلسفه مشائی
صدرالمتألهین، با پیگیری نظریه تشکیک وجود و مراتب آن، دستگاه ابنسینا را ارتقا داده و گاه به وحدت وجود اشاره کرده است. تشکیک وجود، مانند نردبانی است که مراتب وجود را از نازل به عالی پیوند میدهد، اما وحدت وجود، بهعنوان قله این سیر، به وحدت ذاتی نیاز دارد. درسگفتار، صدرا را فیلسوفی میداند که با نوآوری در فلسفه اسلامی، از محدودیتهای مشائی فراتر رفته و به سوی وحدت وجودی گام برداشته است.
این نوآوری، مانند جویی است که از سرچشمه وجود سرچشمه میگیرد و مراتب مختلف را سیراب میکند، اما همچنان نیازمند تبیینی عمیقتر برای وحدت کامل است.
نفی ماهیت و حصر حقیقت در وجود
درسگفتار، با تأکید بر اصالت وجود، ماهیت را مفهومی انتزاعی و دروغین میداند که ذهن از حدود اشیاء، مانند گردی گردو یا درازی خودکار، میسازد. حقیقت، تنها در وجود محصور است، و مفاهیمی مانند ماده، قوه، فعل و ظهور، جلوههای وجودند، نه ماهیت. این دیدگاه، مانند آیینهای است که تنها حقیقت وجود را بازمیتاباند و سایههای ماهیت را محو میسازد.
صدرا، در صفحه ۶۶ اسفار، از ابنسینا نقل میکند که آنچه از فاعل (حق) به خلق میرسد، وجود اثباتی عینی است، نه ماهیت. این نقل، مانند کلیدی است که درِ حقیقت وجود را میگشاید و ماهیت را بهعنوان مفهومی تبعی کنار میزند.
نفی ترکیب ماهیت و وجود
درسگفتار، ترکیب ماهیت و وجود را به معنای مرکب شدن دو موجودیت جداگانه نفی میکند. صدرا تأکید دارد که موجود، خود وجود بالحقیقه است، و ماهیت، تنها مفهومی متحد با وجود است، نه موجودی مستقل. این دیدگاه، مانند جریانی است که دو کرانه ماهیت و وجود را در هم میآمیزد و تنها وجود را بهعنوان حقیقت باقی میگذارد.
این نفی، به وحدت وجودی در فلسفه صدرایی اشاره دارد که ماهیت را به سایهای در برابر نور وجود فرومیکاهد.
اتحاد ماهیت و وجود در خارج
درسگفتار، اتحاد ماهیت و وجود را در خارج ممکن میداند، اما پرسشی بنیادین مطرح میکند: چگونه غیروجود (ماهیت) با وجود متحد میشود؟ صدرا پاسخ میدهد که تمایز ماهیت و وجود، ذهنی است، نه عینی، و در خارج، تنها وجود حقیقت دارد. این دیدگاه، مانند پلی است که ذهن و عین را به هم پیوند میدهد و ماهیت را به مفهومی ذهنی فرومیکاهد.
این پرسش، مانند تلنگری است که ذهن را از خواب ماهیتگرایی بیدار میکند و به سوی حقیقت وجود رهنمون میسازد. درسگفتار، با نفی استقلال ماهیت، تأکید میکند که چیستی اشیاء، همان هستی آنهاست.
استناد به قرآن کریم
درسگفتار، با استناد به آیه شریفه ﴿وَخَلَقْنَا كُلَّ شَيْءٍ زَوْجَيْنِ﴾ [مطلب حذف شد] : و هر چیزی را جفت جفت آفریدیم)، ترکیب ماهیت و وجود را نفی میکند. این آیه، به نر و ماده تفسیر میشود، نه ترکیب ماهیت و وجود، و به تکامل وجودی از طریق ارتباط اشاره دارد. این تفسیر، مانند نوری است که دوگانگی ماهیت و وجود را محو میسازد و وحدت وجودی را آشکار میکند.
نفی تعریف سنتی ماهیت
درسگفتار، تعریف سنتی ماهیت بهعنوان «من حیث هی هی لیست الا هی» را رد میکند و میگوید چنین موجودی در عالم جز حقتعالی وجود ندارد. ماهیت، مفهومی انتزاعی است که از تعینات وجودی استخراج میشود، نه موجودی عینی. این دیدگاه، مانند باد است که پردههای ماهیت را کنار میزند و حقیقت وجود را عیان میسازد.
حدود و تعینات اشیاء، خود وجودند، نه ماهیت. مفاهیمی مانند ماده، عرض، جوهر، زید، عمر، زمین و آسمان، اسامی مراتب وجودند، نه ماهیات مستقل. این دیدگاه، مانند جریانی است که همه اشیاء را در دریای وجود متحد میسازد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با نقد دستگاه فلسفی ابنسینا، نشان داد که تقسیمبندی وجود به واجب و ممکن، به دوگانگی در حقیقت وجود منجر شده و از وحدت ذاتی آن میکاهد. صدرا، با توسعه تشکیک وجود و نفی استقلال ماهیت، گامی به سوی وحدت وجودی برمیدارد. درسگفتار، با حصر حقیقت در وجود و نفی مفاهیمی مانند ماهیت و ترکیب، به سوی وجودگرایی ناب حرکت میکند. استناد به قرآن کریم و تأکید بر چیستی بهمثابه هستی، این بخش را به تبیینی جامع از وجودگرایی صدرایی رهنمون میسازد.
بخش دوم: اتحاد و وحدت در فلسفه صدرایی
ظرف تحقق اتحاد و وحدت
درسگفتار، پرسش از ظرف تحقق اتحاد و وحدت را محور بحث قرار میدهد: این مفاهیم در چه عالمی و چگونه رخ میدهند؟ این پرسش، مانند کلیدی است که درِ معرفت عشق و قرب الهی را میگشاید. اتحاد و وحدت، بهعنوان پیشنیاز فهم عشق، تنها در ظرف وجود معنا مییابند، نه در مفاهیم ماهوی.
این دیدگاه، مانند آیینهای است که حقیقت وجود را در برابر مفاهیم ذهنی قرار میدهد و نشان میدهد که عشق، حالتی وجودی است که در وحدت وجودی ریشه دارد.
نفی اتحاد انضمامی
صدرا، در جلد دوم اسفار (فصل سوم، صفحه ۹۷)، اتحاد دو شیء را محال میداند، زیرا دو ذات نمیتوانند یک ذات شوند. اگر دو شیء پس از اتحاد باقی بمانند، اتحاد نیست؛ اگر یکی زایل شود، بقای دیگری است؛ و اگر هر دو زایل شوند، شیء سومی پدید میآید. این استدلال، مانند منطقی است که مرزهای اتحاد و ترکیب را روشن میسازد.
درسگفتار، این دیدگاه را تأیید میکند و تأکید دارد که اتحاد، وحدتی ذاتی است، نه ترکیب انضمامی. این نفی، مانند تیغی است که پردههای توهم را میدرد و حقیقت وحدت را آشکار میکند.
تمثیل آب و خاک
برای تبیین تفاوت اتحاد و ترکیب، درسگفتار به تمثیل آب و خاک اشاره میکند. ترکیب آب و خاک، به گل منجر میشود، اما این ترکیب حقیقی است، نه اتحاد، زیرا آب و خاک زایل شده و گل پدید آمده است. این تمثیل، مانند آیینهای است که تفاوت میان ترکیب و اتحاد را بازمیتاباند و نشان میدهد که ترکیب، تغییر صورت است، نه وحدت ذاتی.
این تمثیل، مانند چراغی است که مسیر تحلیل فلسفی را روشن میسازد و از خلط اتحاد با ترکیب جلوگیری میکند.
تمایز ترکیب اعتباری و حقیقی
درسگفتار، ترکیب را به دو گونه اعتباری و حقیقی تقسیم میکند. ترکیب اعتباری، مانند لشکر، وحدتی ظاهری دارد که اجزای آن قابل جداسازیاند. ترکیب حقیقی، مانند گل یا سکنجبین (ترکیب خل و شکر)، به پیدایش شیء سومی منجر میشود که جداسازی اجزای آن دشوار است. این تمایز، مانند خطکشی است که مرزهای ترکیب و اتحاد را روشن میسازد.
ترکیبهایی مانند نطفه و علقه یا شیر و علف نیز حقیقیاند، زیرا صورتها زایل میشوند و شیء جدیدی پدید میآید. این دیدگاه، مانند جریانی است که تفاوت میان وحدت ظاهری و عمیق را آشکار میکند.
نفی اتحاد در استحاله
درسگفتار، استحالههایی مانند تبدیل آب به هوا یا قلمهزنی سیب و گلابی را ترکیب میداند، نه اتحاد. این تغییرات، مانند دگرگونی صورتهای طبیعی، به پیدایش شیء جدیدی منجر میشوند، نه وحدت ذاتی. این نفی، مانند نسیمی است که گرد و غبار خلط مفاهیم را میزداید.
حتی در ترکیبهای حقیقی، مانند ماست و شیره، جداسازی با ابزار ممکن است، اما اتحاد، وحدتی غیرقابلتجزیه است. این دیدگاه، مانند ستونی است که پایههای تحلیل فلسفی را استوار میسازد.
نقد کاربرد نادرست اتحاد
درسگفتار، کاربرد نادرست اتحاد در حوزههای اجتماعی، مانند اتحاد شیعه و سنی یا طلازنان برای یافتن گنج، را نقد میکند. این موارد، مصالحه یا التقاطاند، نه اتحاد حقیقی، زیرا یا دو هویت باقی میمانند یا یکی زایل شده و سومی پدید میآید. این نقد، مانند آیینهای است که کذب اتحادهای ظاهری را عیان میسازد.
این دیدگاه، مانند تیغی است که حقیقت را از مجاز جدا میکند و از سوءاستفاده از مفهوم اتحاد جلوگیری میکند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تمرکز بر مفاهیم اتحاد و وحدت، نشان داد که این حالات تنها در ظرف وجود معنا مییابند. نفی اتحاد انضمامی و تمایز میان ترکیب اعتباری و حقیقی، به روشنی مرزهای این مفاهیم را ترسیم کرد. تمثیلهایی مانند آب و خاک و ماست و شیره، تفاوت میان ترکیب و اتحاد را آشکار ساختند. نقد کاربرد نادرست اتحاد، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم فلسفی و پرهیز از خلط آنها با مصادیق اجتماعی.
بخش سوم: پیوند اتحاد و وحدت با عشق و قرب الهی
ضرورت فهم اتحاد و وحدت برای عشق
درسگفتار تأکید میکند که معرفت عشق و قرب الهی، به فهم اتحاد و وحدت وابسته است. عشق، مانند جویی زلال، تنها در ظرف وحدت وجودی جاری میشود و از مفاهیم ماهوی گریزان است. این دیدگاه، مانند نوری است که مسیر سلوک عرفانی را روشن میسازد.
این تأکید، مانند کلیدی است که درِ معرفت الهی را میگشاید و عشق را بهعنوان حالتی وجودی معرفی میکند.
نقد اتحاد نفس و عقل فعال
صدرا، اتحاد نفس با عقل فعال را حالتی روحانی میداند، نه اتحاد حقیقی. این حالت، مانند شباهتی است که سالک را به عقل فعال نزدیک میکند، اما وحدت ذاتی نیست. درسگفتار، این دیدگاه را تأیید میکند و تأکید دارد که اتحاد، وحدتی غیرقابلتجزیه است.
این نقد، مانند آیینهای است که تفاوت میان مشابهت و وحدت را نشان میدهد و از خلط این دو مفهوم جلوگیری میکند.
نقد اتصال عارف به حق
صدرا، اتصال عارف به حق را نیز حالتی روحانی میداند، نه اتحاد جریانی یا امتزاج. هویتها در این حالت حفظ میشوند، و اتصال، مرتبهای پایینتر از اتحاد است. این دیدگاه، مانند نردبانی است که سالک را به سوی حقیقت رهنمون میسازد، اما به قله وحدت نمیرسد.
درسگفتار، این تحلیل را تقویت میکند و اتصال را پلی به سوی وحدت میداند، نه خود وحدت.
اتحاد عاقل و معقول
صدرا، در اشارات، اتحاد عاقل و معقول را به معنای وحدت شناختی میداند، نه وحدت ذاتی. این دیدگاه، مانند چراغی است که معرفتشناسی صدرایی را روشن میسازد و اتحاد را در حوزه شناخت تبیین میکند.
درسگفتار، این تحلیل را تأیید میکند و تأکید دارد که اتحاد عاقل و معقول، وحدتی معرفتی است، نه وجودی.
جهان بهمثابه آزمایشگاه
درسگفتار، جهان را آزمایشگاهی بزرگ میداند که انسان باید از موجودات آن بیاموزد. این دیدگاه، مانند دعوتی است به پیوند فلسفه با علوم تجربی. پرسشهایی مانند وزن گوسفند زنده و مرده یا ترکیب آب و خاک، به ضرورت تجربه در تحلیل فلسفی اشاره دارند.
این دیدگاه، مانند جریانی است که فلسفه را از برج عاج نظری به سوی واقعیتهای عینی رهنمون میسازد.
نقد فقدان تجربه در حوزههای علمی
درسگفتار، فقدان تجربه در حوزههای علمی را نقد میکند و میگوید قصاب، وزن گوسفند را بهتر از فیلسوف میداند. این نقد، مانند تلنگری است که فلسفه را به سوی پیوند با علوم تجربی سوق میدهد.
پرسش از وزن گوسفند زنده و مرده، مانند معیاری است که ضرورت تجربه را در فلسفه نشان میدهد. روح، بهعنوان عامل تجاذب و تعادل، وزن را تغییر نمیدهد، اما تحلیل فلسفی نیازمند تجربه است.
نقد رسالههای ضد وحدت وجود
درسگفتار، رسالههایی که وحدت وجود را نجس میخوانند، نقد میکند و آنها را فاقد فهم فلسفی میداند. این نقد، مانند نوری است که سوءتفاهمهای کلامی را میزداید و وحدت وجود را بهعنوان مفهومی عمیق و فلسفی معرفی میکند.
این دیدگاه، مانند پلی است که فلسفه را از محدودیتهای کلامی رها میسازد و به سوی حقیقت وجودی رهنمون میکند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با پیوند اتحاد و وحدت به عشق و قرب الهی، نشان داد که این مفاهیم در ظرف وجود معنا مییابند. نقد اتحاد نفس و عقل فعال، اتصال عارف به حق و کاربرد نادرست اتحاد، به روشنی مرزهای این مفاهیم را ترسیم کرد. تأکید بر جهان بهعنوان آزمایشگاه و نقد فقدان تجربه، فلسفه را به سوی پیوند با واقعیتهای عینی سوق داد. استناد به قرآن کریم و دعای پایانی، پیوند این مباحث با معارف شیعی را تقویت کرد.
نتیجهگیری
کاوش در مفاهیم اتحاد، وحدت و عشق در درسگفتار شماره ۵۲۹، مانند سفری است در ژرفای وجود که از نقد دستگاه ابنسینا آغاز شده و به تبیین وجودگرایی صدرایی میرسد. نقد تقسیمبندی وجود به واجب و ممکن، نفی استقلال ماهیت و حصر حقیقت در وجود، به روشنی محدودیتهای فلسفه مشائی را آشکار ساخت. صدرا، با توسعه تشکیک وجود و تأکید بر وحدت، گامی فراتر از ابنسینا برداشت، اما درسگفتار، با نفی کامل ماهیت و تأکید بر چیستی بهمثابه هستی، وجودگرایی را رادیکالتر کرد.
تمثیلهایی مانند آب و خاک، ماست و شیره و گوسفند زنده و مرده، تفاوت میان ترکیب و اتحاد را روشن ساختند. نقد کاربرد نادرست اتحاد در حوزههای اجتماعی و عرفانی، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم فلسفی. استناد به آیه شریفه ﴿وَخَلَقْنَا كُلَّ شَيْءٍ زَوْجَيْنِ﴾ و دعای پایانی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، پیوند این مباحث با معارف شیعی را تثبیت کرد. این نوشتار، مانند جویی زلال، حقیقت وجود را در همه مراتب آشکار میسازد و عشق را بهعنوان حالتی وجودی در ظرف وحدت معرفی میکند.