در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 530

متن درس

 

اتحاد و وحدت در حکمت متعالیه: بازخوانی انتقادی آرای ابن‌سینا و تبیین دیدگاه صدرالمتألهین

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۳۰)

مقدمه: درآمدی بر مفهوم اتحاد و وحدت در فلسفه اسلامی

اتحاد و وحدت، چونان دو گوهر درخشان در سپهر حکمت اسلامی، از دیرباز موضوع تأملات عمیق فیلسوفان بوده است. این مفاهیم، که در قلب فلسفه وجودگرای صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا) جای دارند، نه‌تنها به‌عنوان مسائل نظری، بلکه به‌مثابه کلیدهایی برای فهم ساختار هستی و ارتباط آن با حقیقت الهی مورد توجه قرار گرفته‌اند. درس‌گفتار شماره ۵۳۰ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی انتقادی به آرای ابن‌سینا و تبیینی عمیق از دیدگاه صدرالمتألهین، به کاوش در امکان و امتناع اتحاد در مراتب وجودی و مفهومی می‌پردازد. این نوشتار، با تجمیع محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی آن، می‌کوشد تا با زبانی روشن و متین، حقیقتی جامع از اتحاد و وحدت ارائه دهد. ساختار این کتاب، با عناوین و زیرعناوین دقیق، خواننده را در سفری فلسفی به سوی فهم این مفاهیم بنیادین هدایت می‌کند، مانند چراغی که در شب تار، راه را بر سالک روشن می‌سازد.

بخش نخست: نقد دیدگاه ابن‌سینا در باب اتحاد

امتناع اتحاد در فلسفه مشائی

ابن‌سینا، فیلسوف برجسته مشائی، اتحاد دو شیء را امری محال می‌داند و آن را به مفاهیمی چون ترکیب، اتصال، تداخل یا امتزاج فرومی‌کاهد. او در مقاله دوم الهیات شفا (صفحه ۷۵) و دیگر آثارش، با تأکید بر منطق صوری، هرگونه اتحاد حقیقی را نفی کرده و آن را به حالتی روحانی یا مشابهت با مفارقات تقلیل می‌دهد. این دیدگاه، که ریشه در فلسفه مشائی دارد، اتحاد را به امری ظاهری یا ترکیبی محدود می‌سازد و از فهم حقیقت وجودی آن بازمی‌ماند.

استاد فرزانه، با نقدی عمیق، این تلقی را ناقص می‌دانند. از منظر ایشان، ابن‌سینا با تکیه بر منطق صوری، از پویایی وجودگرایانه اتحاد غفلت ورزیده است. مانند باغبانی که به‌جای کاشت بذرهای نو، تنها شاخه‌های خشکیده را هرس می‌کند، ابن‌سینا با فروکاستن اتحاد به ترکیب و امتزاج، از حقیقت وجودی آن دور شده است.

درنگ: ابن‌سینا اتحاد دو شیء را محال دانسته و آن را به ترکیب، اتصال یا امتزاج فروکاسته است، اما این دیدگاه، از فهم حقیقت وجودی اتحاد بازمی‌ماند.

اتصال عارف به حق در نگاه ابن‌سینا

ابن‌سینا، با استناد به آرای صوفیه، اتصال عارف به حق را حالتی روحانی می‌داند که به مشابهت با مفارقات منجر می‌شود، نه اتحاد حقیقی. او معتقد است که این اتصال، نه امتزاج جریانی است و نه به بطلان یکی از هویت‌ها می‌انجامد. این تفسیر، اتحاد را به یک تجربه عرفانی یا شباهت ظاهری محدود می‌کند و از وحدت وجودی به معنای دقیق کلمه فاصله می‌گیرد.

استاد فرزانه، این دیدگاه را ناکافی می‌شمارند و تأکید دارند که اتصال، مرتبه‌ای پایین‌تر از اتحاد است. مانند سایه‌ای که بر دیوار می‌افتد، اتصال تنها جلوه‌ای از حقیقت اتحاد است، اما خود آن حقیقت نیست. این نقد، راه را برای تبیین عمیق‌تر اتحاد در حکمت متعالیه هموار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با بررسی دیدگاه ابن‌سینا در باب اتحاد، نشان داد که فلسفه مشائی، با تأکید بر منطق صوری، از فهم حقیقت وجودی اتحاد بازمانده است. استاد فرزانه، با نقد این دیدگاه، اتحاد را فراتر از ترکیب و امتزاج معرفی کرده و بر ضرورت بازخوانی آن در چارچوب وجودگرایی تأکید دارند. این نقد، زمینه را برای تبیین دیدگاه صدرالمتألهین فراهم می‌کند که در بخش‌های بعدی بررسی خواهد شد.

بخش دوم: تبیین دیدگاه صدرالمتألهین در باب اتحاد

اصالت وجود و مراتب آن

صدرالمتألهین، در تبیین اتحاد، دو اصل بنیادین را مطرح می‌کند: اصالت وجود و مراتب آن. او وجود را اصل در موجودیت می‌داند و همه چیز را حاشیه‌ای بر آن می‌شمارد. وجود، مبدأ تشخص و تعین اشیاء است و دارای شدت و ضعف، کمال و نقص است. شخص، با حفظ هویت خود، در این مراتب تغییر می‌کند، مانند رودی که گاه خروشان و گاه آرام، اما همواره یک جوهر واحد است.

استاد فرزانه، این اصول را به‌مثابه ستون‌های حکمت متعالیه معرفی می‌کنند. وجود، مانند نوری است که در مراتب گوناگون تجلی می‌یابد، اما ذات آن ثابت است. این دیدگاه، برخلاف فلسفه مشائی، اتحاد را در ظرف وجود ممکن می‌داند و از فروکاستن آن به ترکیب یا امتزاج پرهیز می‌کند.

درنگ: صدرالمتألهین، با تأکید بر اصالت وجود و مراتب آن، اتحاد را در ظرف وجود ممکن می‌داند و آن را از ترکیب و امتزاج متمایز می‌سازد.

حصر حقیقت در وجود

استاد فرزانه، با استناد به دیدگاه صدرا، تأکید دارند که غیر از وجود، هیچ حقیقتی نیست و وحدت و اتحاد، تنها در ظرف وجود معنا دارند. مانند دریایی که همه امواج را در خود جای می‌دهد، وجود نیز همه حقایق را در برمی‌گیرد و ظرف اتحاد و وحدت است. این حصر، به رادیکال شدن وجودگرایی در حکمت متعالیه اشاره دارد که همه چیز را به وجود بازمی‌گرداند.

در این چارچوب، ترکیب‌های مادی، مانند مخلوط شدن نخود و لوبیا یا ماست و شیره، از اتحاد متمایزند. این ترکیب‌ها، مانند تکه‌های پارچه‌ای که به‌هم دوخته می‌شوند، وحدت حقیقی ایجاد نمی‌کنند، بلکه تنها ظاهری از وحدت را به نمایش می‌گذارند.

سه وجه اتحاد در نظر صدرا

صدرالمتألهین، اتحاد را به سه وجه تقسیم می‌کند: اتحاد دو موجود، اتحاد دو مفهوم یا ماهیت، و صیرورت موجود به صدق مفهوم کلی. او دو وجه نخست را محال می‌داند. اتحاد دو موجود، که دو وجود به یک وجود تبدیل شوند، به دلیل دوگانگی ذاتی محال است. همچنین، اتحاد دو مفهوم یا ماهیت، مانند انسان و حجر، به دلیل تغایر ذهنی آن‌ها غیرممکن است. اما وجه سوم، یعنی صیرورت موجود به صدق مفهوم کلی، نه‌تنها ممکن، بلکه واقع است.

استاد فرزانه، این تقسیم‌بندی را به‌مثابه نقشه‌ای دقیق برای فهم اتحاد معرفی می‌کنند. مانند معماری که بنایی را با دقت طراحی می‌کند، صدرا نیز با این تقسیم‌بندی، مرزهای اتحاد را از ترکیب و امتزاج جدا می‌سازد.

درنگ: صدرالمتألهین، اتحاد را به سه وجه تقسیم می‌کند و تنها وجه سوم، یعنی صیرورت موجود به صدق مفهوم کلی، را ممکن و واقع می‌داند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین دیدگاه صدرالمتألهین، نشان داد که اتحاد در حکمت متعالیه، در ظرف وجود و بر اساس اصالت وجود و مراتب آن معنا می‌یابد. صدرا، با نفی اتحاد در دو وجه نخست (اتحاد دو موجود یا دو مفهوم)، وجه سوم (صیرورت به صدق مفهوم کلی) را به‌عنوان حقیقتی وجودی تأیید می‌کند. این دیدگاه، مانند نوری است که تاریکی‌های فلسفه مشائی را روشن می‌سازد و راه را برای فهمی نوین از اتحاد می‌گشاید.

بخش سوم: اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه

نفی اتحاد عاقل و معقول در فلسفه ابن‌سینا

ابن‌سینا، در اکثر آثارش، اتحاد عاقل و معقول را با شدت نفی کرده و آن را محال دانسته است. او، با تکیه بر منطق صوری، معتقد است که عاقل و معقول، به دلیل تغایر ذهنی، نمی‌توانند متحد شوند. این دیدگاه، ریشه در رویکرد مشائی دارد که وحدت وجودی را در حوزه معرفت‌شناسی نمی‌پذیرد.

استاد فرزانه، این نفی را نشانه محدودیت‌های فلسفه مشائی می‌دانند. مانند مسافری که در نیمه‌راه متوقف می‌شود، ابن‌سینا از رسیدن به حقیقت اتحاد عاقل و معقول بازمی‌ماند. صدرا، با نقد این دیدگاه، به بازتعریف اتحاد در چارچوب وجودگرایی می‌پردازد.

تبیین صدرا از اتحاد عاقل و معقول

صدرالمتألهین، در فصل هفتم جلد سوم اسفار (صفحه ۳۱۲)، اتحاد عاقل و معقول را در حوزه تجرد بررسی می‌کند. او معتقد است که اتحاد، در ظرف تجرد ممکن است، نه در ماده. مانند پرنده‌ای که در آسمان پرواز می‌کند، اتحاد عاقل و معقول در مرتبه‌ای فراتر از محدودیت‌های مادی رخ می‌دهد. صدرا، با پاسخ به اشکالات ابن‌سینا، نشان می‌دهد که این اتحاد، نه به معنای زوال هویت‌ها، بلکه به‌صورت صیرورت وجودی ممکن است.

استاد فرزانه، این تبیین را به‌مثابه کلیدی برای گشودن قفل‌های معرفت‌شناسی مشائی معرفی می‌کنند. اتحاد عاقل و معقول، مانند آینه‌ای است که حقیقت وجود را در خود منعکس می‌کند و وحدت شناختی را ممکن می‌سازد.

درنگ: صدرالمتألهین، اتحاد عاقل و معقول را در ظرف تجرد ممکن می‌داند و با نقد دیدگاه ابن‌سینا، آن را به‌عنوان حقیقتی وجودی تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با بررسی اتحاد عاقل و معقول، نشان داد که صدرالمتألهین، برخلاف ابن‌سینا، این اتحاد را در حوزه تجرد ممکن و واقع می‌داند. این دیدگاه، با تأکید بر اصالت وجود، از محدودیت‌های منطق صوری فراتر رفته و اتحاد را به‌عنوان حقیقتی وجودی معرفی می‌کند. مانند ستاره‌ای که در آسمان حکمت می‌درخشد، این تبیین، راه را برای فهم عمیق‌تر وحدت در فلسفه اسلامی هموار می‌سازد.

بخش چهارم: صیرورت و استکمال وجودی

تمثیل نطفه و علقه

صدرالمتألهین، با تمثیل انسان از نطفه تا عقل، نشان می‌دهد که وجود، با حفظ هویت، در مراتب گوناگون تحول می‌یابد. نطفه، در صیرورت به علقه، مضغه و انسان، هویت خود را حفظ می‌کند و این تحول، نه کون و فساد، بلکه استکمال وجودی است. مانند درختی که از دانه به شاخساری تنومند تبدیل می‌شود، وجود انسان نیز در این سیر، هویت خود را از دست نمی‌دهد.

استاد فرزانه، این تمثیل را به‌مثابه کلیدی برای فهم حرکت جوهری معرفی می‌کنند. نطفه، مانند بذری است که در خاک وجود، به شکوفایی می‌رسد، اما جوهر آن ثابت می‌ماند. این دیدگاه، برخلاف فلسفه مشائی، نابودی اشیاء را نفی کرده و استمرار وجود را تأیید می‌کند.

درنگ: صیرورت نطفه به علقه، نشانه استکمال وجودی است که با حفظ هویت رخ می‌دهد و از کون و فساد متمایز است.

نفی نابودی در عالم

استاد فرزانه، با استناد به دیدگاه صدرا، نابودی اشیاء را محال می‌دانند. هر موجودی، با هویت خود باقی می‌ماند، مانند رودی که در مسیر خود جاری است و هرگز به نیستی نمی‌رسد. این دیدگاه، ریشه در حرکت جوهری دارد که تحولات را بدون زوال هویت تبیین می‌کند.

این نفی، به اصل بقای وجود اشاره دارد. مانند چراغی که در تاریکی می‌درخشد، وجود هر موجود، با همه تحولاتش، همچنان پایدار است و هیچ‌گاه به نیستی فرو نمی‌رود.

بلوغ و بازگشت به حقیقت نطفه

درس‌گفتار، بلوغ را به معنای بازگشت به حقیقت نطفه می‌داند. انسان بالغ، به انزال (تولید نطفه) می‌رسد، یعنی به حقیقت اولیه خود بازمی‌گردد. مانند پرنده‌ای که پس از سفری طولانی به آشیانه خویش بازمی‌گردد، انسان نیز در بلوغ، به جوهر وجودی خود متصل می‌شود.

استاد فرزانه، این دیدگاه را نشانه چرخه وجودی می‌دانند که در آن، انسان با حفظ هویت، به حقیقت خویش بازمی‌گردد. این بازگشت، مانند رقص دایره‌وار هستی است که آغاز و انجام را در خود جمع می‌کند.

درنگ: بلوغ، بازگشت به حقیقت نطفه است که در چرخه وجودی، هویت انسان را با جوهر اولیه‌اش پیوند می‌دهد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با بررسی صیرورت و استکمال وجودی، نشان داد که در حکمت متعالیه، تحولات وجودی، مانند نطفه به علقه، بدون زوال هویت رخ می‌دهند. این دیدگاه، با نفی کون و فساد، استمرار وجود را تأیید کرده و بلوغ را به‌عنوان بازگشت به حقیقت اولیه معرفی می‌کند. مانند نوری که از مبدأ خویش ساطع شده و به آن بازمی‌گردد، وجود نیز در این سیر، هویت خود را حفظ می‌کند.

بخش پنجم: نقد ترکیب و تمایز آن از اتحاد

نفی اتحاد در ماده

استاد فرزانه، با استناد به صدرا، وحدت و اتحاد را در ماده، مانند مخلوط شدن نخود و لوبیا یا ماست و شیره، محال می‌دانند. این موارد، تنها ترکیب‌اند و وحدت حقیقی ایجاد نمی‌کنند. مانند تکه‌های پارچه‌ای که به‌هم دوخته شده‌اند، این ترکیب‌ها تنها ظاهری از وحدت دارند، اما در ذات، متکثرند.

این نفی، به تمایز میان ترکیب مادی و اتحاد وجودی اشاره دارد. مانند سایه‌ای که بر زمین می‌افتد، ترکیب مادی تنها جلوه‌ای از وحدت است، اما حقیقت آن نیست.

درنگ: اتحاد در ماده محال است و ترکیب‌های مادی، مانند نخود و لوبیا، از وحدت حقیقی متمایزند.

تمثیل‌های کتاب، فرش و گوجه‌فرنگی

صدرالمتألهین، با تمثیل‌هایی مانند کتاب، فرش و گوجه‌فرنگی، نشان می‌دهد که یک وجود بسیط می‌تواند صادق به اوصاف متعدد باشد، بدون تکثر جهات وجودی. کتاب، به‌عنوان مثال، صادق به اوصاف «کتاب»، «قرطاس»، «نیم‌کیلو» و «مستطیل» است، اما وجودش واحد است. فرش نیز، با اوصاف «نخ»، «نقشه»، «مستطیل» و «صادراتی»، وجودی واحد دارد. گوجه‌فرنگی نیز، با اوصاف «گرد»، «قرمز» و «شل»، یک وجود بسیط است.

استاد فرزانه، این تمثیل‌ها را به‌مثابه آینه‌هایی معرفی می‌کنند که وحدت وجود و کثرت صدق‌ها را منعکس می‌کنند. مانند خورشیدی که بر همه اشیاء می‌تابد، وجود نیز با اوصاف متعدد، وحدت خود را حفظ می‌کند.

درنگ: یک وجود بسیط، مانند کتاب یا فرش، می‌تواند صادق به اوصاف متعدد باشد، بدون آنکه وحدت وجودی‌اش مخدوش شود.

تغییر شکل و حفظ وجود

درس‌گفتار، با تمثیل هندوانه خشتی، نشان می‌دهد که تغییر شکل، مانند قرار گرفتن میوه در قالب، وجود را تغییر نمی‌دهد. هندوانه، هرچند خشتی شود، هویت وجودی خود را حفظ می‌کند. مانند خاکستری که در کوره شکل می‌گیرد، وجود در تحولاتش ثابت می‌ماند.

استاد فرزانه، این تمثیل را نشانه حرکت جوهری می‌دانند که در آن، وجود با حفظ هویت، در مراتب گوناگون تجلی می‌یابد. این دیدگاه، مانند رودی است که در مسیر خود، شکل‌های گوناگون می‌گیرد، اما جوهر آن یکسان است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با بررسی تمایز ترکیب و اتحاد، نشان داد که وحدت و اتحاد، تنها در ظرف وجود معنا دارند. تمثیل‌های کتاب، فرش و گوجه‌فرنگی، وحدت وجود و کثرت صدق‌ها را روشن ساختند، و تمثیل هندوانه خشتی، استمرار هویت در تحولات را تأیید کرد. مانند نوری که در آینه‌های گوناگون منعکس می‌شود، وجود نیز در مراتب و اوصاف متعدد، وحدت خود را حفظ می‌کند.

بخش ششم: پیوند فلسفه و علم در تبیین حیات

حیات به‌مثابه وجود

استاد فرزانه، حیات را در فلسفه، به وجود معنا می‌کنند و خدا را به‌عنوان «حیّ» معرفی می‌کنند که وجود محض است. علم مدرن، با وجود پیشرفت در شناخت سلول، از تعریف حیات عاجز مانده است. مانند کاوشگری که گنج را در دست دارد، اما از ماهیت آن بی‌خبر است، زیست‌شناسی مدرن نیز حلقه مفقوده حیات را نیافته است.

این دیدگاه، به برتری متافیزیک در تبیین حیات اشاره دارد. مانند چراغی که تاریکی‌های علم را روشن می‌کند، فلسفه صدرایی حیات را به وجود پیوند می‌دهد و آن را فراتر از ماده می‌بیند.

درنگ: حیات در فلسفه صدرایی، به وجود معنا می‌شود و خدا، به‌عنوان حیّ، وجود محض است.

نیاز متقابل فلسفه و علم

استاد فرزانه، تأکید دارند که فلسفه بدون علم و علم بدون فلسفه ناقص است. مانند دو بال پرنده، این دو باید در کنار هم پرواز کنند تا حقیقت را به تمامی نمایان سازند. آشتی علوم تجربی و فلسفی، مانند پلی است که دانش را به سوی کمال هدایت می‌کند.

این دیدگاه، به ضرورت تلفیق علوم اشاره دارد. مانند باغی که با آبیاری و هرس به شکوفایی می‌رسد، علم و فلسفه نیز با همکاری، به فهم عمیق‌تری از هستی دست می‌یابند.

وجود اعم از ماده

استاد فرزانه، با استناد به ابن‌سینا در اشارات، وجود را اعم از مادی و مجرد می‌دانند. ماده، بخشی از وجود است، اما وجود مساوی ماده نیست. مانند انسان که حیوان است، اما حیوان نیست، وجود نیز ماده را در برمی‌گیرد، اما به آن محدود نمی‌شود.

این تمایز، به سلسله‌مراتب وجودی در حکمت متعالیه اشاره دارد. مانند دریایی که رودها را در خود جای می‌دهد، وجود نیز ماده و مجرد را در برمی‌گیرد، اما فراتر از آن‌هاست.

درنگ: وجود اعم از ماده است و ماده، تنها بخشی از وجود را تشکیل می‌دهد، نه همه آن را.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با بررسی پیوند فلسفه و علم، نشان داد که حیات، به‌عنوان وجود، فراتر از شناخت‌های مادی است. نیاز متقابل فلسفه و علم، مانند دو بال برای پرواز به سوی حقیقت، ضرورت آشتی این دو را آشکار می‌سازد. وجود، به‌عنوان ظرف همه حقایق، اعم از ماده و مجرد است و اتحاد را در مرتبه‌ای فراتر از ماده ممکن می‌سازد.

بخش هفتم: نقدهای عرفانی و بازخوانی مفهوم فنا

تفسیر حاجی سبزواری از فنا

حاجی سبزواری، اتحاد عرفانی را به فنا تعبیر می‌کند، یعنی زوال سالک و بقای حق، که قره عین عارفین است. این دیدگاه، مانند شعله‌ای است که سالک را در خود می‌سوزاند و تنها نور حق را باقی می‌گذارد.

استاد فرزانه، این تفسیر را ناسازگار با استدلال صدرا می‌دانند که اتحاد دو شیء را محال می‌شمارد. مانند آینه‌ای که نمی‌تواند دو تصویر متضاد را در خود جای دهد، فنا به معنای زوال نیز نمی‌تواند حقیقت اتحاد را بازتاباند.

درنگ: حاجی سبزواری اتحاد عرفانی را به فنا و زوال سالک تعبیر می‌کند، اما این دیدگاه با استدلال صدرا ناسازگار است.

نقد فنا به معنای زوال

استاد فرزانه، فنای به معنای زوال سالک را نفی کرده و آن را اتحاد نمی‌دانند. صدرا، با استدلال به سه حالت (زوال هر دو، زوال یکی، یا پیدایش سومی)، این نوع فنا را محال می‌شمارد. مانند رودی که نمی‌تواند به نیستی فرو رود، سالک نیز در اتحاد، هویت خود را حفظ می‌کند.

این نقد، به ضرورت بازتعریف فنا در چارچوب وجودگرایی اشاره دارد. مانند نوری که در آینه منعکس می‌شود، فنا نیز وحدت وجودی است، نه زوال عینی.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با بررسی مفهوم فنا، نشان داد که تفسیر حاجی سبزواری از اتحاد به‌عنوان زوال سالک، با دیدگاه صدرایی ناسازگار است. استاد فرزانه، با نفی این تلقی، فنا را به‌عنوان وحدت وجودی بازتعریف کرده و آن را از زوال عینی متمایز می‌سازند. مانند ستاره‌ای که در آسمان می‌درخشد، این دیدگاه، حقیقت اتحاد را در ظرف وجود روشن می‌سازد.

بخش هشتم: شواهد قرآنی و پیوند با معارف شیعی

دعای پایانی و پیوند با ولایت

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

درس‌گفتار، با دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» پایان می‌یابد که پیوند بحث با معارف شیعی را نشان می‌دهد. این دعا، مانند کلیدی است که درهای حکمت را به سوی ولایت اهل‌بیت می‌گشاید.

استاد فرزانه، این پیوند را نشانه‌ای از جامعیت حکمت متعالیه می‌دانند که فلسفه، عرفان و معارف شیعی را در خود جمع می‌کند. مانند دریایی که همه رودها را در برمی‌گیرد، این دعا نیز حقیقت اتحاد و وحدت را در چارچوب ولایت تأیید می‌کند.

درنگ: دعای پایانی درس‌گفتار، پیوند اتحاد و وحدت با معارف شیعی را تأیید می‌کند و حکمت متعالیه را در چارچوب ولایت قرار می‌دهد.

جمع‌بندی بخش هشتم

این بخش، با بررسی دعای پایانی درس‌گفتار، نشان داد که حکمت متعالیه، با پیوند به معارف شیعی، اتحاد و وحدت را در چارچوبی الهی و ولایی تبیین می‌کند. مانند نوری که از مبدأ الهی ساطع شده و به آن بازمی‌گردد، این دیدگاه، حقیقت اتحاد را در ظرف ولایت آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با بازخوانی انتقادی آرای ابن‌سینا و تبیین دیدگاه صدرالمتألهین، حقیقتی نوین از اتحاد و وحدت در حکمت متعالیه ارائه داد. ابن‌سینا، با فروکاستن اتحاد به ترکیب و امتزاج، از فهم حقیقت وجودی آن بازماند، اما صدرا، با تأکید بر اصالت وجود و مراتب آن، اتحاد را در ظرف وجود ممکن دانست. او، با تقسیم اتحاد به سه وجه و نفی دو وجه نخست، وجه سوم (صیرورت به صدق مفهوم کلی) را به‌عنوان حقیقتی وجودی تأیید کرد. تمثیل‌های نطفه و علقه، کتاب، فرش و گوجه‌فرنگی، وحدت وجود و کثرت صدق‌ها را روشن ساختند، و نقد علوم مدرن در فهم حیات، برتری متافیزیک صدرایی را آشکار کرد. پیوند فلسفه و علم، مانند دو بال برای پرواز به سوی حقیقت، ضرورت آشتی این دو را نشان داد. هویت ساریه و معیت قیومیه، مانند آینه‌ای که حقیقت الهی را منعکس می‌کند، اتحاد را در ظرف وجود تبیین کرد. دعای پایانی درس‌گفتار، این حقیقت را در چارچوب ولایت اهل‌بیت قرار داد، مانند نوری که از مبدأ الهی ساطع شده و به آن بازمی‌گردد.

با نظارت صادق خادمی