در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 534

متن درس

 

وحدت وجود و تبیین فلسفی اتحاد در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۳۴)

دیباچه

حکمت متعالیه، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نظام‌های فلسفی در جهان اسلام، با آرای عمیق صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) به اوج کمال خود رسید. در این نظام فلسفی، مفاهیم وحدت و اتحاد از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند و به‌عنوان مفاهیمی بنیادین، بنیان‌های وجودشناختی و معرفت‌شناختی حکمت متعالیه را شکل می‌دهند. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۵۳۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی دقیق و عمیق این دو مفهوم در سه مرتبه مفهومی، مصداقی، و وصولی می‌پردازد. هدف این اثر، ارائه تبیینی جامع و منسجم از تمایز میان وحدت و اتحاد، تحلیل رابطه عالم و حق، و بازنمایی تجربه عرفانی سالک در چارچوب وحدت وجود است.

بخش نخست: تمایز مفهومی وحدت و اتحاد

مفهوم وحدت و اتحاد

در حکمت متعالیه، وحدت و اتحاد دو مفهوم بنیادین‌اند که هر یک بار معنایی متفاوتی دارند. وحدت، به معنای بساطت مطلق و نفی هرگونه دوئیت، در مرتبه ذات حق محقق است، در حالی که اتحاد، به معنای یکی شدن دو وجود متمایز با حفظ دوئیت وصفی یا مفهومی، در مراتب ظهور ظهور می‌یابد. به تعبیری، وحدت، مانند خورشیدی است که همه پرتوهای نور را در خود یکپارچه می‌سازد، در حالی که اتحاد، مانند رشته‌های پارچه‌ای است که هرچند به هم بافته شده‌اند، تار و پودشان از یکدیگر متمایز است.

درنگ: وحدت، نفی هرگونه دوئیت و بساطت مطلق است، در حالی که اتحاد، با دوئیت وصفی یا مفهومی همراه است و یکی شدن دو وجود متمایز را نشان می‌دهد.

این تمایز، مبنای تحلیل‌های وجودشناختی در حکمت متعالیه است. در ظرف وحدت، هیچ‌گونه تعدد یا تمایزی وجود ندارد، گویی تمامی هستی در یک نقطه یگانه جمع شده است. اما در ظرف اتحاد، دوئیت وصفی یا انتزاعی لحاظ می‌شود، مانند دو شاخه که در یک تنه به هم می‌پیوندند، اما همچنان هویت‌های متمایز خود را حفظ می‌کنند.

مراتب تحلیل وحدت و اتحاد

بحث وحدت و اتحاد در سه مرتبه بررسی می‌شود: مرتبه مفهومی، که به تمایز منطقی و انتزاعی این دو مفهوم می‌پردازد؛ مرتبه مصداقی، که رابطه وجودی عالم ناسوت، عالم حق، و پیوند میان آن‌ها را تحلیل می‌کند؛ و مرتبه وصولی، که تجربه عرفانی سالک در رسیدن به وحدت یا اتحاد را مورد توجه قرار می‌دهد. این سه مرتبه، مانند سه حلقه زنجیر، هر یک به بعدی از حقیقت وجود اشاره دارند و در کنار هم، چارچوبی جامع برای فهم این مفاهیم فراهم می‌کنند.

درنگ: وحدت و اتحاد در سه مرتبه مفهومی، مصداقی، و وصولی تحلیل می‌شوند که هر یک بُعدی از حقیقت وجود را روشن می‌سازد.

شش‌گانه وحدت و اتحاد

وحدت و اتحاد در سه حوزه خلق، حق، و رابطه خلق و حق بررسی می‌شوند، که در مجموع، شش حالت پدید می‌آیند: وحدت خلق، وحدت حق، وحدت خلق و حق، اتحاد خلق، اتحاد حق، و اتحاد خلق و حق. این شش حالت، مانند شش وجه یک گوهر، هر یک جلوه‌ای از حقیقت وجود را بازمی‌نمایانند. برای مثال، وحدت حق، بساطت مطلق ذات الهی است، در حالی که اتحاد خلق و حق، به پیوند وجودی میان عالم و حق در مرتبه ظهور اشاره دارد.

درنگ: وحدت و اتحاد در سه حوزه خلق، حق، و رابطه خلق و حق، به شش حالت تقسیم می‌شوند که هر یک جلوه‌ای از حقیقت وجود را نشان می‌دهند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش به تبیین تمایز میان وحدت و اتحاد در چارچوب حکمت متعالیه پرداخت. وحدت، به‌عنوان نفی دوئیت و بساطت مطلق، در مقابل اتحاد، که با دوئیت وصفی یا مفهومی همراه است، قرار گرفت. این تمایز، در سه مرتبه مفهومی، مصداقی، و وصولی تحلیل شد و شش حالت وحدت و اتحاد در حوزه‌های خلق، حق، و رابطه خلق و حق معرفی شدند. این مفاهیم، مانند چراغ‌هایی در مسیر معرفت، راه را برای تحلیل‌های عمیق‌تر در بخش‌های بعدی روشن می‌کنند.

بخش دوم: وحدت وجود در مرتبه ذات حق

وحدت حق و بساطت ذاتی

در فلسفه صدرایی، وحدت حق به معنای بساطت مطلق ذاتی است که در آن، علم حق به ذاتش عین وجود ذاتش است. اعیان موجودات، به‌واسطه وجود ذات حق موجودند و با عقل واحد معقول می‌شوند. این وحدت، مانند اقیانوسی بی‌کران است که همه امواج و قطرات را در خود یکپارچه می‌سازد، بدون آنکه تمایزی میان آن‌ها باشد.

ملاصدرا در اسفار اربعه (جلد ششم، صفحه ۲۸۳-۲۸۴) می‌فرماید: «فَإِذَا تَقَرَّرَ ذَلِكَ فَنَقُولُ لَمَّا كَانَ عِلْمُهُ بِذَاتِهِ هُوَ نَفْسُ وُجُودِهِ وَكَانَتْ تِلْكَ الْأَعْيَانُ… مَعْقُولَةٌ بِعَقْلٍ وَاحِدٍ». این عبارت، بر این نکته تأکید دارد که علم حق به ذات، عین وجود اوست و اعیان موجودات، که بواسطه وجود ذات حق موجودند، با عقل واحد معقول می‌شوند.

درنگ: وحدت حق، بساطت مطلق ذاتی است که در آن، علم حق به ذاتش عین وجود ذاتش است و اعیان موجودات با عقل واحد معقول می‌شوند.

علم حق به اشیاء

علم حق به اشیاء، پیش از وجود خارجی آن‌ها، در مرتبه ذاتش محقق است. این علم، فعلی و سبب‌ساز وجود اشیاء در خارج است. صور عقليه، طبیعی، و مادی، مراتب وجودی این علم‌اند که در نهایت به وحدت وجودی بازمی‌گردند. این علم، مانند نوری است که پیش از ظهور اشیاء، آن‌ها را در خود نهفته دارد و با تابش خود، هستی را پدیدار می‌سازد.

ملاصدرا در این باره می‌فرماید: «فَإِذَا قَدْ ثَبَتَ عِلْمُهُ تَعَالَى بِالْأَشْيَاءِ كُلِّهَا فِي مَرْتَبَةِ ذَاتِهِ قَبْلَ وُجُودِهَا». این عبارت، بر پیشینی بودن علم حق و نقش آن در ایجاد اشیاء تأکید دارد.

درنگ: علم حق به اشیاء، پیش از وجود خارجی آن‌ها، در مرتبه ذاتش محقق است و به‌عنوان علم فعلی، سبب وجود اشیاء در خارج می‌شود.

وحدت و اتحاد در عبارات صدرایی

در عبارات ملاصدرا، گاه وحدت و اتحاد با یکدیگر خلط می‌شوند. در چارچوب تشکیک وجودی، که مراتب وجود را به‌صورت سلسله‌مراتبی تحلیل می‌کند، اتحاد غالب است، اما در بحث وحدت حق، حال و هوای وحدت برتری می‌یابد. این خلط، مانند نسیمی است که گاه بوی گل‌های گوناگون را در هم می‌آمیزد، اما در نهایت، به سوی عطر یگانه حقیقت هدایت می‌شود.

درنگ: در عبارات صدرایی، وحدت و اتحاد گاه خلط می‌شوند، اما در وحدت حق، بساطت ذاتی برتری می‌یابد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به تبیین وحدت وجود در مرتبه ذات حق پرداخت. وحدت حق، به‌عنوان بساطت مطلق، علم و وجود را در ذات الهی متحد می‌سازد. علم حق به اشیاء، پیش از وجود خارجی آن‌ها، در مرتبه ذاتش محقق است و صور عقليه، طبیعی، و مادی، ظهورات این علم‌اند. خلط وحدت و اتحاد در عبارات صدرایی، ناشی از پیچیدگی‌های تشکیک وجودی است، اما وحدت حق، به‌عنوان اصل بنیادین، محوریت دارد. این تحلیل، زمینه را برای بررسی مرتبه واحدیت و صفات الهی در بخش بعدی فراهم می‌کند.

بخش سوم: مرتبه واحدیت و صفات الهی

مرتبه احدیت و لااسم و لارسم

مرتبه احدیت، بالاترین مرتبه ذات حق است که در آن، هیچ اسم، رسم، یا اشاره‌ای وجود ندارد. این مرتبه، هویت شخصی صرف و غیب‌القیود است، مانند قله‌ای که در مه غلیظ پنهان است و هیچ راهی به سوی آن جز با نفی تمامی تعینات ممکن نیست.

ملاصدرا در این باره می‌فرماید: «وَالذَّاتُ هُوِيَّةٌ صَرْفَةٌ لاَ خَبَرَ عَنْهَا وَيُقَالُ لَهَا مَرْتَبَةُ الْأَحَدِيَّةِ غَيْبُ الْقُيُودِ». این عبارت، بر تعین‌ناپذیری احدیت تأکید دارد.

درنگ: مرتبه احدیت، هویت شخصی صرف و غیب‌القیود است که از هرگونه اسم، رسم، یا اشاره مبراست.

تناقض در تبیین احدیت

تبیین احدیت، به دلیل تعین‌ناپذیری آن، با تناقض همراه است. عنوان «احدیت» خود نوعی تعین است، در حالی که احدیت، لااسم و لارسم است. این تناقض، مانند تلاش برای گرفتن نور خورشید در مشت است؛ هرچند نام‌گذاری ناگزیر است، اما حقیقت احدیت فراتر از هر نام و نشانه‌ای است.

درنگ: تبیین احدیت، به دلیل تعین‌ناپذیری آن، با تناقض همراه است، زیرا هر نام‌گذاری، نوعی تعین ایجاد می‌کند.

مرتبه واحدیت و ظهور کثرت

مرتبه واحدیت، مرتبه‌ای است که در آن، صفات الهی به‌صورت تفصیلی ظهور می‌یابند، اما همچنان عین ذات‌اند. در این مرتبه، کثرت ظهوری پدید می‌آید، اما این کثرت، مانند سایه‌هایی است که بر سطح آب می‌افتند، بدون آنکه ذات آب را متغیر سازند.

ملاصدرا می‌فرماید: «وَبِاعْتِبَارِ هَذِهِ الْمَدْلُولَاتِ الَّتِي هِيَ أَيْضًا بِوَجْهٍ عَيْنُ الذَّاتِ وَيُقَالُ لَهَا مَرْتَبَةُ الْإِلَهِيَّةِ وَالْوَاحِدِيَّةِ». این عبارت، بر ظهور تفصیلی صفات در واحدیت تأکید دارد.

درنگ: در مرتبه واحدیت، صفات الهی به‌صورت تفصیلی ظهور می‌یابند، اما همچنان عین ذات‌اند و کثرت، ظهوری و نه ذاتی است.

نقد تمایز صفات در واحدیت

در مرتبه واحدیت، تمایز صفات، مانند علم و قدرت، ممکن نیست، زیرا تمایز، فرع بر تعدد مصداقی است و در حق، تعدد مصداقی وجود ندارد. تمام صفات، عین ذات و عین یکدیگرند، مانند قطرات بارانی که در یک رودخانه به هم می‌پیوندند و هویت یکسانی می‌یابند.

درنگ: در واحدیت، تمایز صفات ممکن نیست، زیرا تمام صفات، عین ذات و عین یکدیگرند و تعدد مصداقی وجود ندارد.

تمثیل صفات حق

صفات حق، مانند پارچه چهل‌تکه‌ای نیست که تکه‌های متمایز داشته باشد، بلکه مانند قالی‌های هم‌اندازه‌ای است که در عین کثرت، عین یکدیگرند. این تمثیل، مانند آینه‌ای است که یک حقیقت را در هزار جلوه نشان می‌دهد، اما خود حقیقت، یگانه و بی‌تمایز است.

درنگ: صفات حق، مانند قالی‌های هم‌اندازه، عین یکدیگرند و تمایز آن‌ها، تنها در ظهور است، نه در ذات.

وحدت اسمای الهی

تمام اسمای الهی، عین یکدیگرند. گفتن «یا کریم» به معنای گفتن تمام اسما، از جمله «جبار» است، زیرا همه اسما، عین ذات و عین یکدیگرند. این وحدت، مانند عطری است که در همه گل‌ها جاری است، اما خود از هیچ گلی جدا نیست.

درنگ: تمام اسمای الهی، عین ذات و عین یکدیگرند، و گفتن یک اسم، به معنای احضار همه اسما است.

ظهورات اسما و سبقت رحمت

ظهورات اسما، مانند کریم یا جبار، متمایزند، اما در ذات، همه عین‌اند. سبقت رحمت بر غضب، سبقت ظهوری است، نه ذاتی. حتی غضب، ظهور رحمت است، مانند شمشیری که لبه‌اش تیز است، اما از جنس رحمت الهی است.

درنگ: سبقت رحمت بر غضب، سبقت ظهوری است، و حتی غضب، ظهور رحمت الهی است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به بررسی مرتبه احدیت و واحدیت و صفات الهی پرداخت. احدیت، مرتبه تعین‌ناپذیر ذات است که هیچ اسم و رسمی در آن راه ندارد. واحدیت، مرتبه ظهور تفصیلی صفات است، اما تمایز صفات در آن، مفهومی و نه مصداقی است. اسما و صفات حق، عین ذات و عین یکدیگرند، و کثرت آن‌ها، ظهوری و نه ذاتی است. تمثیل‌هایی مانند قالی‌های هم‌اندازه و عطر جاری در گل‌ها، این وحدت را به زیبایی نشان دادند.

بخش چهارم: عشق و معرفت در سلوک عرفانی

عشق به حق و ضرورت معرفت

در سلوک عرفانی، عشق به حق، مستلزم معرفت به ذات و صفات اوست. سالک، مانند مسافری است که بدون شناخت مقصد، نمی‌تواند به سوی آن حرکت کند. عشق بدون معرفت، مانند کودکی است که بی‌هدف به سوی ناشناخته‌ای می‌دود.

درنگ: عشق به حق، بدون معرفت به ذات و صفات او، ناقص و کودکانه است و به وصول نمی‌انجامد.

خطر شوخی با حق

عشق به حق، امری جدی است و شوخی با آن، مانند بازی با آتش است که به هلاکت می‌انجامد. حق، شوخی را جد می‌گیرد و هرگونه بی‌احترامی، مانند سنگی است که در مسیر سالک می‌افتد و او را از مقصد دور می‌سازد.

درنگ: عشق به حق، امری قدسی و جدی است و هرگونه شوخی با آن، به انحراف و هلاکت می‌انجامد.

تمثیل معشوق و سالک

رابطه سالک و معشوق (حق)، مانند طواف عاشقی است که هر بار کعبه را در آغوش می‌کشد، اما هرگز نمی‌تواند همه حقیقت آن را در بر گیرد. هر اسم الهی، مانند جلوه‌ای از کعبه است که سالک را به سوی خود می‌خواند، اما حقیقت معشوق، فراتر از هر اسم و جلوه‌ای است.

درنگ: سالک، مانند عاشقی است که هر بار جلوه‌ای از معشوق را در آغوش می‌کشد، اما حقیقت معشوق، فراتر از همه جلوه‌هاست.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به بررسی عشق و معرفت در سلوک عرفانی پرداخت. عشق به حق، مستلزم معرفت به ذات و صفات اوست و بدون این معرفت، ناقص و کودکانه است. شوخی با حق، به انحراف می‌انجامد و سالک باید با ادب و اخلاص به سوی معشوق حرکت کند. تمثیل طواف کعبه، رابطه سالک و معشوق را به زیبایی نشان داد و بر محدودیت‌های ادراکی انسان در برابر حقیقت الهی تأکید کرد.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۵۳۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین و تحلیل مفاهیم وحدت، اتحاد، احدیت، واحدیت، و عشق در حکمت متعالیه پرداخت. وحدت، به‌عنوان بساطت مطلق، در مرتبه ذات حق محقق است، در حالی که اتحاد، با دوئیت وصفی یا مفهومی، در مراتب ظهور ظهور می‌یابد. احدیت، مرتبه تعین‌ناپذیر ذات است که هیچ اسم و رسمی در آن راه ندارد، و واحدیت، مرتبه ظهور تفصیلی صفات است که در آن، کثرت ظهوری پدید می‌آید. اسما و صفات حق، عین ذات و عین یکدیگرند، و کثرت آن‌ها، ظهوری و نه ذاتی است. عشق به حق، مستلزم معرفت به ذات و صفات اوست و هرگونه شوخی با این عشق، به انحراف می‌انجامد. تمثیل‌هایی مانند اقیانوس بی‌کران، قالی‌های هم‌اندازه، و طواف کعبه، این مفاهیم را به‌گونه‌ای روشن و جذاب بازنمایی کردند. این اثر، با ارائه چارچوبی منسجم و علمی، راه را برای فهم عمیق‌تر حکمت متعالیه هموار ساخت.

با نظارت صادق خادمی