متن درس
کاوش در وحدت وجود، عشق و ظهورات در فلسفه صدرایی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۳۶)
مقدمه: درآمدی بر وحدت وجود و ظهورات آن
در سپهر اندیشه اسلامی، فلسفه صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا) چونان نگینی درخشان، مفاهیم عمیق وجود، وحدت، عشق و ظهورات را در ساختاری منسجم و ژرف به هم پیوند میدهد. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی دقیق در این مفاهیم میپردازد. هدف آن است که با تکیه بر چارچوب فلسفه صدرایی و نقدهای وارد بر آن، وحدت وجود بهعنوان حقیقت بنیادین عالم تبیین گردد. همانند رودی که از سرچشمه وجود جاری است و به اقیانوس وحدت میپیوندد، این متن میکوشد تا مراتب ظهور، عشق و نفی کثرت را در ظرف وجود تحلیل کند، بدون آنکه از عمق و اصالت معانی کاسته شود.
بخش نخست: وحدت وجود و نفی ماهیت
وحدت، شرط وصول به مقام عشق
وحدت، بهعنوان محور معرفت و وصول در بحث عشق، تنها با رفع ماهیت، کثرت، تشتت و تعدد عنوانی ممکن میشود. این اصل، چونان کلیدی است که دروازه سلوک عرفانی را میگشاید. سالک، برای نیل به حقیقت عشق، باید از تعینات ماهوی و کثرتهای ظاهری رها گردد و به بساطت وجودی حق دست یابد.
درنگ: وحدت، با نفی ماهیت و کثرت، شرط لازم برای وصول به مقام عشق و معرفت حق است.
نقد دیدگاه صدرایی در باب ماهیت و کثرت
صدرالمتألهین، در آرای خود، با دو چالش بنیادین روبهروست: نخست، قائل شدن به کثرت در ذات وجود، که با وحدت وجودی سازگار نیست؛ و دوم، ابهام در تعریف ماهیت، که گاه اعتباری و گاه متحد با وجود تلقی میشود. این دوگانگی، چونان سایهای بر روشنی وحدت وجودی میافتد و مانع از ارائه تبیینی منسجم میگردد.
درنگ: ابهام در تعریف ماهیت و قائل شدن به کثرت وجودی، مانع از تحقق کامل وحدت در فلسفه صدرایی است.
نفی ماهیت بهعنوان حقیقتی مستقل
ماهیت، بهعنوان حقیقتی مستقل، وجود ندارد و صرفاً اعتباری است. نوعیتهای موجودات، مانند انسان، حیوان یا نبات، مقاطع کلی مراتب وجودند، نه ماهیاتی مستقل. این دیدگاه، چونان آینهای است که حقیقت وجود را از غبار ماهیت میزداید و وحدت را آشکار میسازد.
درنگ: ماهیت، اعتباری است و نوعیتها صرفاً مقاطع کلی مراتب وجودند، نه حقیقتی مستقل.
تمثیل مراتب وجود
مراتب وجود، مانند مقاطع یک مسیر (فرسخ، کیلومتر، متر) هستند که همگی به یک حقیقت واحد بازمیگردند. نوعیتهایی چون زید، عمر، انسان یا حیوان، مقاطع کلی این مسیرند. همانگونه که فرسخها و مترها در یک مسافت واحد جمع میشوند، موجودات نیز در حقیقت وجود به وحدت میرسند.
درنگ: مراتب وجود، مانند مقاطع یک مسیر، به یک حقیقت واحد بازمیگردند و کثرت، صرفاً در ظهورات است.
تعینات کلی و ظهورات وجود
نوعیتها، مانند انسان، حیوان، درخت یا سیب، تعینات کلی مراتب وجودند. این تعینات، چون علامتهای فرسخ در مسیر، برای تمایز مراتب به کار میروند، اما حقیقتی مستقل ندارند. همانند سنگهایی که قافلهها را در مسیر هدایت میکنند، این تعینات نیز صرفاً برای تشخیص مراتب ظهور به کار میروند.
درنگ: تعینات کلی، ابزار ذهنی برای تمایز مراتب ظهورند و فاقد استقلال وجودیاند.
جمعبندی بخش نخست
وحدت وجود، چونان خورشیدی است که تمام مراتب را در پرتو خود روشن میسازد. نفی ماهیت و کثرت، شرط وصول به این حقیقت است. صدرالمتألهین، با وجود گرایش به وحدت، در دام ابهام ماهیت و کثرت وجودی میماند. مراتب وجود، مانند مقاطع یک مسیر، همگی به یک حقیقت واحد بازمیگردند، و تعینات، صرفاً برای تمایز ظهورات به کار میروند.
بخش دوم: وحدت در برابر اتحاد
تمایز وحدت و اتحاد
وحدت، برخلاف اتحاد، فاقد هرگونه دوئیت است. اتحاد، با کثرت سازگار است و بوی دوئیت میدهد، اما وحدت، بساطت مطلق و نفی هرگونه دوگانگی است. اتحاد، چونان پیوند دو شاخه است که با حفظ هویت خود به هم میپیوندند، اما وحدت، چونان اقیانوسی است که تمام قطرات در آن یکی میشوند.
درنگ: وحدت، نفی کامل دوئیت است، در حالی که اتحاد، با حفظ کثرت، به پیوند میان موجودات اشاره دارد.
گرایش صدرایی به وحدت و محدودیتهای آن
صدرالمتألهین، تحت تأثیر عرفا چون شیخ اکبر و محییالدین، به وحدت گرایش دارد، اما به دلیل قائل شدن به کثرت وجودی و ماهیت، در چارچوب اتحاد باقی میماند. این دوگانگی، چونان نسیمی است که گاه به سوی وحدت میوزد، اما در دام کثرت گرفتار میشود.
درنگ: صدرالمتألهین، به دلیل قائل شدن به کثرت و ماهیت، در چارچوب اتحاد باقی میماند، هرچند به وحدت گرایش دارد.
عبارات صدرایی در اسفار
در جلد دوم اسفار (صفحه ۳۳۵، سطر ۱۳)، صدرالمتألهین حقیقت وجود را واقعیتی خارجی میداند و ادراک الحق بالحق را محور وحدت معرفی میکند. وحدت، با فنای سالک و استهلاک او در توحید محقق میشود. این عبارت، چونان مشعلی است که راه وحدت عرفانی را روشن میسازد.
درنگ: ادراک الحق بالحق، با فنای سالک و استهلاک در توحید، به وحدت وجودی منجر میشود.
فنای سالک و تحقق وحدت
فنای سالک، به معنای رفع تعینات نفسانی و تحقق ادراک الحق بالحق است. سالک، با نفی خود، به مرتبهای میرسد که جز حق نمیبیند. این فنا، چونان محو شدن قطره در اقیانوس است که هویت نفسانی را در حقیقت الهی مستحیل میسازد.
درنگ: فنای سالک، رفع تعینات نفسانی و تحقق وحدت وجودی با حق است.
تأیید وحدت در قرآن کریم
قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
[مطلب حذف شد] : «نمازم و قربانیام و زندگی و مرگم برای خداوند، پروردگار جهانیان است»)این آیه شریفه از قرآن کریم، بر فنای سالک و نفی تعینات نفسانی تأکید دارد. سالک، با اختصاص تمام اعمال و وجود خود به حق، از منیت رها میشود و به وحدت وجودی نائل میگردد.
درنگ: آیه شریفه انعام، با تأکید بر اختصاص وجود به حق، وحدت عرفانی و فنای سالک را تأیید میکند.
تمایز ادراک و وصول
ادراک الحق بالحق، که صدرالمتألهین به آن اشاره دارد، با وصول الحق بالحق متفاوت است. ادراک، در ظرف عقلانیت و اتحاد عاقل و معقول است، اما وصول، رفع کامل تعینات و تحقق وحدت وجودی است. ادراک، چونان تماشای نور از دور است، اما وصول، چونان غرق شدن در آن نور است.
درنگ: ادراک، به فهم عقلانی حق محدود است، اما وصول، تجربه وجودی وحدت با حق را در بر میگیرد.
جمعبندی بخش دوم
وحدت، برخلاف اتحاد، بساطت مطلق و نفی دوئیت است. صدرالمتألهین، با وجود گرایش به وحدت، در چارچوب اتحاد باقی میماند. فنای سالک، بهعنوان رفع تعینات نفسانی، راه رسیدن به وحدت است، و قرآن کریم، با آیاتی چون آیه انعام، این حقیقت را تأیید میکند. تمایز ادراک و وصول، نشاندهنده عمق وحدت عرفانی در برابر اتحاد عقلانی است.
بخش سوم: ظهورات وجود و نفی کثرت
وجود و ظهورات بهعنوان تنها حقیقت
در عالم، جز وجود و ظهورات آن، هیچ حقیقتی نیست. ماهیت و کثرت، اعتباریاند، و وجود، فاقد کثرت ذاتی است. کثرت، تنها در مرتبه ظهور معنا مییابد، مانند امواجی که بر سطح اقیانوس وجود پدیدار میشوند.
درنگ: وجود، حقیقت واحد است و کثرت، تنها در مرتبه ظهورات آن معنا مییابد.
عبارات صدرایی در اسفار (جلد دوم)
در جلد دوم اسفار (صفحه ۲۹۱، سطر ۱۷)، صدرالمتألهین تمام موجودات را مراتب اضواء نور حقیقی و تجلیات وجود قیومی الهی میداند. این دیدگاه، چونان آینهای است که ظهورات حق را در مراتب وجود نشان میدهد.
درنگ: تمام موجودات، ظهورات و تجلیات حقاند و در مراتب نور حقیقی معنا مییابند.
تمایز تشکیک عام و خاص
تشکیک عام، به اشتراک و اتحاد در مرتبهای غیر از متشکیکین بازمیگردد، مانند تقدم آدم بر ابراهیم به زمان. اما تشکیک خاص، به اشتراک و اتحاد در خود متشکیکین است، مانند تقدم چهار بر دو در عدد. این تمایز، چونان خطکشی است که مراتب وجود را از کثرت ظاهری جدا میسازد.
درنگ: تشکیک خاص، مراتب را در یک حقیقت واحد (وجود) متحد میکند، برخلاف تشکیک عام که به مرتبهای غیر از متشکیکین بازمیگردد.
نفی ماهیت در تشکیک خاص
در وحدت، غیر از وجود و ظهورات آن، هیچ حقیقتی نیست. ماهیت، بهعنوان مراتب اضواء وجود، اعتباری است و حقیقتی مستقل ندارد. این دیدگاه، چونان باد است که غبار ماهیت را از حقیقت وجود میزداید.
درنگ: ماهیت، در تشکیک خاص، به ظهورات وجودی تقلیل مییابد و فاقد استقلال است.
تمثیل خورشید و ماه
خورشید و ماه، بهعنوان ظهورات حق، فاقد ماهیت مستقلاند. این نامگذاریها، برای تمایز مراتب ظهور است، نه برای اشاره به ماهیات مستقل. همانند نامهایی که بر فرزندان یک پدر نهاده میشود، این تعینات نیز صرفاً برای تمایز ظهورات به کار میروند.
درنگ: خورشید و ماه، ظهورات حقاند و نامگذاریها، صرفاً برای تمایز مراتب ظهور است.
تعینات و مراتب ظهور
تعینات، مانند علی اکبر و علی اصغر، مراتب ظهور یک حقیقت واحد (علی) هستند. وجود، فاقد مرتبه است، و مراتب، تنها در ظهور معنا مییابند. این دیدگاه، چونان نردبانی است که سالک را از کثرت ظاهری به وحدت وجودی رهنمون میسازد.
درنگ: تعینات، مراتب ظهور یک حقیقت واحدند و وجود، فاقد مرتبه است.
تمثیل نردبان و مراتب ظهور
نردبان، تمثیلی از مراتب ظهور است. هر پله، یک مرتبه ظهور است، اما حقیقت نردبان، در مجموع مراتب آن است، نه در ماهیتی مستقل. پشتبام، که صاف و بدون پله است، به وحدت وجودی اشاره دارد که مراتب در آن محو میشوند.
درنگ: نردبان، تمثیلی از مراتب ظهور است که در وحدت وجودی به یک حقیقت واحد بازمیگردد.
جمعبندی بخش سوم
وجود، تنها حقیقت عالم است و کثرت، صرفاً در مرتبه ظهورات معنا مییابد. صدرالمتألهین، با تأکید بر ظهورات بهعنوان اضواء نور حقیقی، به وحدت نزدیک میشود، اما تشکیک او کثرت مراتب را حفظ میکند. تمثیلات خورشید، ماه و نردبان، وحدت وجودی را در برابر کثرت ظاهری روشن میسازند.
بخش چهارم: وحدت و رفع تعینات
احدیت و نفی تعین
احدیت، مرتبهای است که فاقد اسم، رسم و تعین است. هرگونه نامگذاری، حتی وجود یا حق، تعین ایجاد میکند و مرتبهای از ظهور است. احدیت، چونان قلهای است که در آن، تمام تعینات در بساطت مطلق محو میشوند.
درنگ: احدیت، مرتبهای بیاسم و رسم است که هرگونه تعین را نفی میکند.
وحدت و نفی منیت
وحدت، با رفع منیت و تعینات نفسانی محقق میشود. گفتن «من»، کثرت میآورد، اما گفتن «ظهور حق»، وحدت را تحقق میبخشد. این رفع منیت، چونان رها شدن پرنده از قفس نفسانی است که به سوی آسمان وحدت پر میکشد.
درنگ: وحدت، با نفی منیت و شناخت خود بهعنوان ظهور حق محقق میشود.
وحدت در اذکار توحیدی
ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» و «لا اله الا الله»، وحدت حقیقی را نشان میدهد، در حالی که «بحول الله و قوته اقوم و اقعد»، به اتحاد اشاره دارد. ذکر «لا اله الا الله»، چونان کلیدی است که درهای وحدت را میگشاید.
درنگ: ذکر «لا اله الا الله»، با نفی هرگونه حول و قوه جز از حق، وحدت حقیقی را محقق میسازد.
نفی کثرت در وحدت
در وحدت، جز حق و ظهوراتش، هیچ حقیقتی نیست. مفاهیمی مانند ماهیت، کثرت، یا وجود و ظهور، اگر به دوئیت منجر شوند، از وحدت دورند. این اصل، چونان نسیمی است که غبار کثرت را از آینه وجود میزداید.
درنگ: در وحدت، هرگونه دوئیت، حتی در سطح مفهومی، نفی میشود و تنها حق و ظهوراتش باقی میمانند.
جمعبندی بخش چهارم
احدیت، مرتبهای است که تمام تعینات در آن محو میشوند. وحدت، با نفی منیت و تحقق اذکار توحیدی، به کمال میرسد. ذکر «لا اله الا الله»، وحدت حقیقی را نشان میدهد، در حالی که مفاهیمی چون ماهیت و کثرت، در ظرف وحدت نفی میشوند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با کاوش در مفاهیم وحدت، وجود، ظهورات و عشق در فلسفه صدرایی، نشان داد که حقیقت عالم، در وجود و ظهورات آن خلاصه میشود. وحدت، با نفی ماهیت و کثرت، بهعنوان شرط وصول به عشق و معرفت حق معرفی شد. صدرالمتألهین، با وجود گرایش به وحدت، در چارچوب اتحاد باقی میماند، اما عبارات او، راه را برای فهم وحدت عرفانی هموار میسازد. فنای سالک، ادراک الحق بالحق و اذکار توحیدی، همگی به تحقق وحدت وجودی رهنمون میشوند. تمثیلات نردبان، خورشید و ماه، مراتب ظهور را در برابر وحدت وجودی روشن ساختند. این متن، چونان چراغی است که راه سالک را به سوی حقیقت وحدت روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی