متن درس
وحدت وجود و ظهورات الهی: کاوشی فلسفی در باب وحدت، ادراک و وصول
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۳۷)
دیباچه
این نوشتار، پژوهشی عمیق و نظاممند در تبیین مفاهیم وحدت، ادراک وحدت، و وصول به وحدت است که ریشه در درسگفتار شماره ۵۳۷ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (مورخ ۲۰ آبان ۱۳۸۲) دارد. این اثر، با تمرکز بر فلسفه اسلامی و عرفان نظری، بهویژه آرای صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا)، به نقد و تکمیل نظام فلسفی وی پرداخته و با رویکردی وجودگرایانه، وحدت را بهمثابه حقیقت بنیادین هستی و ظهورات الهی را مظاهر این حقیقت معرفی میکند. نوشتار حاضر، با بهرهگیری از تمثیلات ادبی، استدلالهای فلسفی، و استنادات قرآنی، میکوشد مفاهیم پیچیده وحدت وجود را با زبانی روشن و علمی برای مخاطبان متخصص تبیین نماید. هدف، ارائه دیدگاهی جامع از وحدت بهعنوان مقصد نهایی سلوک عرفانی است که در آن، کثرت و ماهیت بهکلی نفی شده و هستی در پرتو وجود واحد متجلی میگردد.
درنگ: وحدت، حقیقت وجود است که در آن، کثرت و ماهیت نفی شده و هستی در ظهورات الهی متجلی میگردد.
بخش یکم: بنیانهای فلسفی وحدت و ادراک آن
تمایز وحدت، ادراک وحدت، و وصول به وحدت
درسگفتار، با تمایزی دقیق میان سه مفهوم وحدت، ادراک وحدت، و وصول به وحدت آغاز میگردد. وحدت، به چیستی حقیقت وجود اشاره دارد؛ ادراک وحدت، به فهم و معرفت این حقیقت در سطح ذهن و ادراک؛ و وصول به وحدت، به تحقق وجودی آن در سلوک عرفانی. این تمایز، لایههای معرفتشناختی و وجودشناختی وحدت را روشن میسازد و نشان میدهد که وحدت، فراتر از مفهوم یا ادراک، حقیقتی است که تنها در تجربه وجودی متجلی میگردد. استاد فرزانه، با این تمایز، چارچوبی برای نقد آرای صدرا فراهم میآورند و تأکید میورزند که وصول به وحدت، خود وحدت است، در حالی که ادراک وحدت به اتحاد منجر میشود.
درنگ: وحدت، ادراک وحدت، و وصول به وحدت، سه مرتبه متمایزند که وصول، تحقق وجودی وحدت و ادراک، سطح مفهومی آن است.
وحدت مجرد و مخلوط
وحدت به دو گونه تقسیم میشود: وحدت مجرد، که خالص و فارغ از هرگونه کثرت است، و وحدت مخلوط، که آمیخته با کثرت و نمودهای ظاهری است. این تقسیمبندی، به تفاوت مراتب وحدت در عرفان اشاره دارد. وحدت مجرد، حقیقتی است که در آن، هیچ اثری از کثرت یا ماهیت باقی نمیماند، در حالی که وحدت مخلوط، در مراتب پایینتر وجود، با کثرت آمیخته است. استاد فرزانه، با تأکید بر این تمایز، وحدت مجرد را مقصد نهایی سلوک عرفانی میدانند و آن را از اتحاد، که صدرا بر آن تأکید دارد، متمایز میسازند.
شرط وصول به وحدت
برای وصول به وحدت، لازم است سالک از کثرت در وجود و ماهیت رها گردد. اگر این رهایی حاصل نشود، سالک در دام اتحاد گرفتار میماند، که سطحی پایینتر از وحدت است. این شرط، به لزوم خلوص وجودی در سلوک عرفانی اشاره دارد. کثرت، چه در وجود و چه در ماهیت، حجابی است که مانع از تحقق وحدت میگردد. استاد فرزانه، با این اصل، بر ضرورت نفی هرگونه غیریت تأکید میورزند و وحدت را حقیقتی میدانند که در آن، هیچ اثری از کثرت باقی نمیماند.
مشکل صدرا در وصول به وحدت
صدرالمتألهین، در تبیین وصول به وحدت، با مشکلی بنیادین روبهروست. پرسش از چیستی مخلوقات، او را به غیریت و کثرت سوق میدهد، که با حقیقت وحدت ناسازگار است. این مشکل، ریشه در گرفتاری صدرا در مفاهیم ماهیتگرایانه دارد. استاد فرزانه، با نقد این دیدگاه، تأکید میکنند که هرگونه پرسش از چیستی مخلوقات، به کثرت میانجامد و مانع از تحقق وحدت میگردد.
جمعبندی بخش یکم
بخش نخست، با تبیین تمایز میان وحدت، ادراک وحدت، و وصول به وحدت، بنیانهای فلسفی این مفاهیم را روشن میسازد. وحدت، بهمثابه حقیقت وجود، تنها در رهایی از کثرت و ماهیت محقق میشود. صدرا، با تأکید بر اتحاد، از وصول به وحدت محض بازمیماند، زیرا پرسش از چیستی مخلوقات، او را به کثرت سوق میدهد. این بخش، با تأکید بر وحدت مجرد و نفی کثرت، زیربنای عرفانی درسگفتار را ترسیم میکند.
بخش دوم: نقد نظام فلسفی صدرا در باب وحدت و ظهورات
نقل از اسفار صدرا
صدرا در جلد دوم اسفار (صفحه ۲۹۱، سطر ۱۷) میفرماید: «إنَّ جَمِیعَ الْمَوْجُودَاتِ عِنْدَ أَهْلِ الْحَقِیقَةِ وَالْحِکْمَةِ الإِلٰهِیَّةِ الْمُتَعَالِیَةِ مَرَاتِبُ أَضْوَاءِ النُّورِ الْحَقِیقِیِّ»، یعنی همه موجودات نزد اهل حقیقت (عرفا) و حکمت متعالیه، مراتب نور حقیقی و شعاعات وجودند. این دیدگاه، مخلوقات را ظهورات وجودی میداند که از نور حق سرچشمه میگیرند.
درنگ: موجودات، نزد صدرا، مراتب شعاعات وجود و ظهورات نور حقیقیاند، اما این تبیین با کثرت آمیخته است.
نقد اصالت صدرا
استاد فرزانه، صدرا را از ابداع یا اکتشاف جدید در فلسفه و عرفان بری میدانند. او با اتخاذ از عرفا، ابنسینا، و اشراق، نظامی ترکیبی ایجاد کرده است. این ترکیب، گرچه ارزشمند است، اما به معنای فقدان اصالت در نظام صدرایی است. صدرا، با تحلیل و تلفیق سنتهای پیشین، بدون آلودگی به مشاء یا اشراق، نظامی مستقل ارائه داده، اما این نظام، برگرفته از آرای دیگران است.
موجودات بهمثابه ظهورات
صدرا موجودات را مراتب شعاعات وجود میداند، اما استاد فرزانه تأکید میورزند که وجود، شخص واحد است و موجودات، ظهورات این وجودند، نه وجودات مستقل. این نقد، به تمایز میان وجود و ظهور اشاره دارد و کثرت را در مراتب وجود نفی میکند.
نقد فرق میان وجود و موجود
صدرا میان وجود و موجود فرقی نمیگذارد و همه را وجودات میداند، در حالی که درسگفتار، وجود را حقیقت شخصی واحده و موجودات را ظهورات آن میخواند. این تمایز، به نفی کثرت در فلسفه عرفانی اشاره دارد و موجودات را مظاهر وجود واحد معرفی میکند.
اضلال وجود حقیقی
صدرا موجودات را اضلال (سایههای) وجود حقیقی و نور احدی میداند. این دیدگاه، مخلوقات را ظهورات ثانوی معرفی میکند که از نور حق سرچشمه میگیرند. استاد فرزانه، ضمن تأیید این اصل، آن را ناکافی میدانند، زیرا سایهبودن، به کثرت و عروض منجر میشود.
نقد برهان صدرا
صدرا مدعی است که برهان وحدت وجود از حکمت الهی و عنایت ازلی به او عطا شده است. استاد فرزانه، این ادعا را رد میکنند و تأکید دارند که صدرا از عرفا اقتباس کرده و چیز نوینی نیاورده است. این نقد، به فقدان اصالت در برهان صدرا اشاره دارد.
هلاک سرمدی ماهیات
صدرا ماهیات امکانی و اعیان جوزیه را دارای هلاک سرمدی و بطلان ازلی میداند. این دیدگاه، به نفی وجود حقیقی ماهیات اشاره دارد. استاد فرزانه، این تبیین را ناکافی میدانند و ماهیات را کلاً فاقد وجود و دروغ میخوانند.
درنگ: ماهیات، نزد استاد فرزانه، فاقد وجودند و هلاک سرمدی یا بطلان ازلی ندارند، زیرا اساساً دروغاند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با نقد نظام فلسفی صدرا، محدودیتهای او در تبیین وحدت را روشن میسازد. صدرا، با اقتباس از عرفا و حکمای پیشین، موجودات را ظهورات یا اضلال وجود میداند، اما به دلیل عدم تمایز میان وجود و موجود، به کثرت گرفتار میشود. استاد فرزانه، با تأکید بر وجود بهمثابه حقیقت شخصی واحده و نفی ماهیات، وحدت محض را مقصد سلوک عرفانی معرفی میکنند.
بخش سوم: عشق و ظهورات الهی در عرفان
عشق و وصول به وحدت
در باب عشق، پرسش از معشوق به این پرسش منجر میشود که آیا وصول به وحدت، ادراک وحدت، یا مفهوم وحدت محقق شده است. اگر مخلوقات معدوم باشند، خلق نفی میشود؛ اگر ماهیت یا کثرت باشند، به اتحاد میرسیم؛ و اگر ظهورات باشند، به وحدت واصل میشویم. استاد فرزانه، عشق را جریانی وجودی میدانند که سالک را به وحدت رهنمون میسازد.
درنگ: عشق، جریانی وجودی است که سالک را از کثرت و ماهیت به سوی وحدت محض هدایت میکند.
ظهورات ذات الهی
صدرا هرچه در عالم وجود ظاهر میشود را ظهورات ذات و تجلیات صفات حق میداند و آنها را عین ذات میخواند. استاد فرزانه، این عینیت را رد میکنند و ظهورات را فعل، تعین، یا نزول ذات میدانند. این تمایز، به حفظ وحدت ذاتی حق تأکید دارد و مخلوقات را مظاهر ثانوی معرفی میکند.
تعینات الهی
موجودات، معیَّن نسبت به مراتب بعدی و متعین نسبت به خودشاناند، اما حق، معیَّن است، نه متعین. این اصل، به پویایی تعینات در مراتب وجودی اشاره دارد. استاد فرزانه، با این تبیین، مخلوقات را ظهورات الهی میدانند که در مراتب مختلف، تجلی حقاند.
نفی عینیت متعین و غیرمتعین
متعین نمیتواند عین غیرمتعین (حق) باشد. ظهورات، تعینات یا نزولات الهیاند، نه عین ذات. این نفی، به حفظ وحدت ذاتی حق تأکید دارد و هرگونه عینیت میان مخلوق و خالق را رد میکند.
تمثیل نفس و تعین
تنفس انسان، فعل، ظهور، و تعین اوست، اما نفس ناطقه، عین آن نیست، بلکه فعل آن است. این تمثیل، به تمایز میان ذات و فعل در عرفان اشاره دارد. همانگونه که نفس انسان از تنفس متمایز است، مخلوقات نیز از ذات حق متمایزند، گرچه ظهورات او هستند.
نقد ظلبودن مخلوقات
صدرا ماسوای الله را ظل (سایه) خدا میداند که قائم به اوست، اما استاد فرزانه این را رد میکنند، زیرا سایه عارض بر صاحبش است، در حالی که مخلوقات ظهورات حقاند، نه عوارض. این نقد، به نفی هرگونه عروض در وحدت وجود تأکید دارد.
نفی عینیت مخلوقات
مخلوقات، عین خدا نیستند، بلکه فعل، ظهور، یا تجلی او هستند. این دیدگاه، با زبان عامه نیز سازگار است و از نزاع با فهم عمومی پرهیز میکند. استاد فرزانه، با این اصل، بر ادب عرفانی در تبیین وحدت تأکید میورزند.
درنگ: مخلوقات، ظهورات حقاند، نه عین یا ظل او، و این تبیین با فهم عامه و شرع سازگار است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تبیین عشق بهمثابه جریانی وجودی، وحدت را مقصد نهایی سلوک عرفانی معرفی میکند. نقد صدرا در باب ظلبودن یا عینیت مخلوقات، بر ضرورت نفی کثرت و عروض تأکید دارد. مخلوقات، ظهورات، تعینات، یا نزولات حقاند، نه عین یا ظل او. این بخش، با تمثیل نفس و تنفس، پیوند عمیقی میان وحدت و عشق برقرار میسازد.
بخش چهارم: نقد عرفان ابنعربی و پیوند با معارف شیعی
تأثیر ابنعربی بر صدرا
صدرا از ابنعربی نقل میکند که ظهورات، عین ذات حقاند، اما استاد فرزانه این را رد میکنند و تأکید دارند که ظهورات، فعل یا تعین ذاتاند، نه عین آن. این نقد، به محدودیتهای عرفان ابنعربی در تبیین وحدت اشاره دارد.
نفی ظل در فصوص ابنعربی
ابنعربی در فصوص الحکم، مخلوقات را ظل میداند، اما استاد فرزانه این را نفی میکنند، زیرا ظل عارض بر صاحبش است و با وحدت ناسازگار است. این نقد، بر خلوص وحدت تأکید دارد.
نقد آیه مدالظل
ظهور بهمثابه عشق
مخلوقات، ظهور یک عشق الهیاند، نه ظل یا شعاع، زیرا این اصطلاحات مادیاند و با حقیقت وحدت ناسازگارند. استاد فرزانه، با این تبیین، عشق را جریانی وجودی میدانند که هستی را در پرتو وحدت متجلی میسازد.
درنگ: مخلوقات، ظهور یک عشق الهیاند که در وحدت وجود متجلی میگردند.
نقد محل ظهورات
صدرا محل ظهورات را اعیان ممکنات میداند، اما استاد فرزانه این را رد میکنند، زیرا ظهورات مکانی ندارند و وجود، فارغ از مکان است. این نقد، به نفی مکانمندی در عرفان تأکید دارد.
نقد علم بهمثابه صورت
علم، نزد برخی، صورت حاصل از اشیاء است که در نفس نقش میبندد، اما استاد فرزانه علم را ظهورات میدانند، نه کوزه یا مکان. این دیدگاه، علم را جریانی وجودی معرفی میکند که با وحدت پیوند دارد.
ائمه و ظهورات اسماء حسنی
ائمه معصومین علیهمالسلام، ظهور اسماء حسنی حقاند، نه عین او. این تبیین، بدون شطح و با ادب عرفانی، جایگاه ائمه را در نظام وحدت وجود روشن میسازد. استاد فرزانه، با این اصل، بر برتری سلوک ائمه بر عرفای شطحگو تأکید میورزند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد آرای ابنعربی و صدرا، بر نفی ظلبودن و عینیت مخلوقات تأکید دارد. مخلوقات، ظهورات یک عشق الهیاند که در وحدت وجود متجلی میگردند. استناد به قرآن کریم و جایگاه ائمه بهعنوان ظهورات اسماء حسنی، این بخش را با معارف شیعی پیوند میدهد.
بخش پنجم: عارف کامل و نقد انحرافات اجتماعی
عارف کامل و همراهی با مراتب
عارف کامل، با همه مراتب هستی، از ملائکه تا عامه، همراه میشود و با زبان آنها سخن میگوید. این جامعیت، عارف را از شطحیات و نزاع با عامه دور میسازد. استاد فرزانه، با این اصل، عارف کامل را الگویی برای سلوک عرفانی معرفی میکنند.
درنگ: عارف کامل، با همه مراتب همراه میشود و با ادب عرفانی، وحدت را تبیین میکند.
نقد شطحیات عرفا
عرفایی که شطحیات میگویند، از کمال دور میشوند، زیرا شطح، به نزاع با عامه و داغ شدن منجر میگردد. ائمه معصومین علیهمالسلام، بدون شطح، وحدت را با ادب تبیین کردند. این نقد، برتری سلوک ائمه را نشان میدهد.
نفی اصل و فرع
خدا اصل و مخلوقات فرع نیستند؛ خدا مظهر کل شیء است و مخلوقات، ظهورات او هستند. این نفی، به وحدت وجودی تأکید دارد و کثرت را در مراتب وجود نفی میکند.
نقد الله اکبر من کل شیء
استاد فرزانه، با استناد به کلام امام صادق علیهالسلام، الله اکبر را به معنای «بزرگتر از وصف» میدانند، نه «بزرگتر از کل شیء»، زیرا فرض شیء کبير، به کثرت میانجامد. این تبیین، به نفی کثرت در توحید اشاره دارد.
نقد عرفای امله
عرفای امله، مانند بزاز و عطار، به دلیل فقدان علم ربانی، نمیتوانند جامعه را رهبری کنند و به انحراف میانجامند. استاد فرزانه، با این نقد، بر ضرورت علم ربانی در عرفان تأکید میورزند.
لائیسیته و دین
لائیسیته، نتیجه سختگیری دینداران است که مردم را به افسارپارگی سوق داده است. استاد فرزانه، این پدیده را آسیب اجتماعی میدانند که از فقدان انعطاف در دینداری نشأت میگیرد.
افسارپارگی و فهم
افسارپارگی، نشانه فهم است، زیرا انسان فهیم، به دین بیافسار بازمیگردد. این دیدگاه، به پویایی انسان در جستوجوی حقیقت اشاره دارد و بر انعطاف در دینداری تأکید میورزد.
خستگی از علما
مردم از علما خسته شدهاند و به مداحان، دراویش، یا عرفای امله روی آوردهاند. این پدیده، به بحران مرجعیت علمی در جامعه اشاره دارد و ضرورت اصلاح آن را گوشزد میکند.
درنگ: خستگی از علما و گرایش به عرفای امله، نشانه بحران مرجعیت علمی و نیاز به علم ربانی است.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تبیین ویژگیهای عارف کامل و نقد انحرافات اجتماعی، بر ضرورت علم ربانی و ادب عرفانی تأکید دارد. عارف کامل، با همه مراتب همراه میشود و از شطحیات پرهیز میکند. نقد لائیسیته، عرفای امله، و خستگی از علما، به آسیبهای اجتماعی دینداری اشاره دارد و اصلاح مرجعیت علمی را ضروری میداند.
بخش ششم: پیامبر و ائمه در پرتو وحدت وجود
نفی بیسوادی پیامبر
اقْرَأْ بِاسْمِ [مطلب حذف شد] : «بخوان به نام پروردگارت که آفرید.» (سوره علق، آیه ۱)
استاد فرزانه، با استناد به این آیه از قرآن کریم، نفی میکنند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله بیسواد بوده است. خواندن و نوشتن، از شئون علم پیامبر است و نقص در او محال است.
علم لدنی پیامبر
پیامبر و علم ربانی
پیامبر، بدون درس خواندن، عالم ربانی بوده و همه علوم را در بر داشته است. این جامعیت، او را الگوی سلوک عرفانی و رهبری دینی قرار میدهد.
بلاغت عصر پیامبر
عصر پیامبر، عصر بلاغت و فصاحت بود و قرآن کریم، به دلیل برتری در این زمینه، معجزه شد. این تحلیل، به زمینه تاریخی معجزه قرآن و جامعیت علمی پیامبر اشاره دارد.
دعای پایانی
درسگفتار، با دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» پایان مییابد، که پیوند بحث با معارف شیعی و جایگاه پیامبر و ائمه را تأیید میکند.
درنگ: پیامبر و ائمه، با علم ربانی و بدون نقص، الگوی وحدت و سلوک عرفانیاند.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با تأکید بر علم ربانی پیامبر و ائمه، جایگاه آنها را بهعنوان ظهورات اسماء حسنی و الگوهای سلوک عرفانی تبیین میکند. نفی بیسوادی و تأیید جامعیت علمی پیامبر، همراه با استناد به آیات قرآن کریم، این بخش را با معارف شیعی پیوند میدهد.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با تبیین مفاهیم وحدت، ادراک وحدت، و وصول به وحدت، در چارچوب فلسفه اسلامی و عرفان نظری، دیدگاهی جامع از وحدت وجود ارائه میدهد. نقد نظام صدرایی، محدودیتهای او در گرفتاری به کثرت و ماهیت را روشن میسازد و با تأکید بر وجود بهمثابه حقیقت شخصی واحده، مخلوقات را ظهورات، تعینات، یا نزولات الهی معرفی میکند. عشق، بهمثابه جریانی وجودی، سالک را به وحدت محض رهنمون میسازد. نقد عرفای امله و انحرافات اجتماعی، بر ضرورت علم ربانی در رهبری دینی تأکید دارد. پیامبر و ائمه، با علم لدنی و بدون شطح، الگوی سلوک عرفانیاند. این اثر، با پیوند وحدت و عشق، انسان را به معرفت توحیدی و سلوک عاشقانه در مسیر حق دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی