در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 541

متن درس

 

کاوش در فلسفه عشق و معرفت

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۴۱)

مقدمه: دریای بی‌کران عشق و معرفت

عشق، چون اقیانوسی ژرف و بی‌انتها، در گستره معارف بشری از فلسفه و عرفان گرفته تا روان‌شناسی، جایگاهی بس والا دارد. این مفهوم چندوجهی، که چون خورشیدی در آسمان معرفت می‌درخشد، در درس‌گفتار شماره ۵۴۱ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی عمیق و چندسویه کاوش شده است. این نوشتار، با تکیه بر سخنان استاد و تحلیل‌های دقیق، به بررسی مراتب عشق، محبوبات انسانی، نقش ابلیس در سلوک وجودی، و اهمیت صداقت در عرفان می‌پردازد.

بخش نخست: مراتب عشق و محبوبات در نظام فلسفی

ماهیت عشق و گستره آن

عشق، به مثابه جریانی حیات‌بخش، در عرفان، فلسفه، و روان‌شناسی، چون رودی زلال جریان دارد که هر شاخه‌اش به سوی اقیانوسی از معرفت روان است. استاد فرزانه در درس‌گفتار، عشق را دریایی بی‌کران می‌خوانند که در گستره علوم مختلف، از عرفان نظری تا مباحث روان‌شناختی، مورد تأمل قرار می‌گیرد. این جامعیت، عشق را به موضوعی فراتر از یک احساس صرف بدل کرده و آن را در مقام یک نیروی وجودی قرار می‌دهد که انسان را به سوی کمال رهنمون می‌شود.

تقسیم‌بندی محبوبات در نظام صدرایی

استاد فرزانه، با استناد به فصل بیست‌ویکم اسفار اربعه صدرالمتألهین شیرازی (جلد هفتم، صفحه ۱۸۴)، به تقسیم‌بندی محبوبات انسانی به چهار دسته می‌پردازند: شهوت، غضب، شیطنت (مکر)، و معرفت. این تقسیم‌بندی، چون نقشه‌ای دقیق از سرزمین وجود انسانی، گرایش‌های گوناگون آدمی را در مسیر سلوک ترسیم می‌کند. هر یک از این محبوبات، چون ستاره‌ای در آسمان وجود، گروهی از انسان‌ها را به سوی خود می‌خواند: برخی در دام شهوت گرفتارند، برخی در آتش غضب می‌سوزند، گروهی در مکر و حیله غرق‌اند، و جمعی در نور معرفت و ربوبیت به وصال حق می‌رسند.

درنگ: محبوبات انسانی، به شهوت، غضب، مکر، و معرفت تقسیم می‌شوند که هر یک، چون آینه‌ای، بخشی از وجود انسان را بازمی‌تابانند و او را به سوی تعالی یا انحطاط رهنمون می‌سازند.

جامعیت حب در انسان

هر موجودی در عالم، از جماد تا حیوان، به گونه‌ای حب را در خود نهفته دارد، اما انسان، چون مظهر تام اسماء الهی، حبی گسترده و جامع دارد که شهوت، غضب، مکر، و معرفت را در بر می‌گیرد. این جامعیت، چون گوهری در صدف وجود انسانی، او را از دیگر موجودات متمایز می‌سازد و ظرفیت بی‌نهایتی برای تعالی یا انحطاط در اختیارش قرار می‌دهد.

طبقه‌بندی انسان‌ها بر اساس محبوبات

انسان‌ها، بر اساس غلبه یکی از این صفات، به چهار گروه تقسیم می‌شوند: بهائم (شهوت‌محور)، وحوش (غضب‌محور)، شیاطین (مکرمحور)، و عارفان (معرفت‌محور). این تقسیم‌بندی، چون خط‌کشی دقیق، مراتب وجودی انسان را مشخص می‌کند. بهائم در لذت‌جویی غرق‌اند، وحوش در سلطه و قدرت‌طلبی می‌تازند، شیاطین در مکر و حیله غوطه‌ورند، و عارفان در نور معرفت به سوی حق پرواز می‌کنند.

تمایز شهوت و غضب

استاد فرزانه، با دقتی فلسفی، میان شهوت و غضب تمایز قائل می‌شوند. شهوت، چون جریانی آرام، به سوی لذت روان است، حال آنکه غضب، چون آتشی سرکش، به قدرت و سلطه گرایش دارد. این تمایز، چون دو مسیر متمایز در وجود انسانی، نشان‌دهنده تفاوت‌های روان‌شناختی در انگیزه‌های آدمی است.

شیطنت و مکر

گروهی از انسان‌ها، که غالباً در سیاست‌های دنیوی غرق‌اند، مکر و حیله را محور وجود خود قرار می‌دهند. اینان ممکن است از شهوت یا غضب تهی باشند و تنها در چنبره مکر گرفتار آیند. استاد فرزانه، این صفت را به شیطان نسبت می‌دهند که در حیله و فریب بی‌مانند است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با کاوش در مفهوم عشق و محبوبات، بنیان‌های نظری درس‌گفتار را ترسیم کرد. تقسیم‌بندی صدرایی محبوبات به شهوت، غضب، مکر، و معرفت، چون نقشه‌ای راهنما، مسیر سلوک انسانی را روشن می‌سازد. جامعیت حب در انسان، او را به موجودی یگانه بدل کرده که می‌تواند در این مراتب، به سوی کمال یا انحطاط گام بردارد. این تحلیل، چون چراغی در مسیر معرفت، خواننده را به تأمل در گرایش‌های وجودی خود دعوت می‌کند.

بخش دوم: نقش ابلیس در سلوک وجودی انسان

تمایز شیطان و ابلیس

استاد فرزانه، با نگاهی عمیق به معارف قرآنی، میان شیطان و ابلیس تمایز قائل می‌شوند. شیطان، صفتی است که هم در انسان و هم در جن یافت می‌شود، اما ابلیس، موجودی خاص از جن است که به دلیل استنکاف از حق، به شقاوت ابدی گرفتار آمد. این تمایز، چون خطی روشن، کرامت وجودی انسان را از جن جدا می‌سازد.

کرامت انسان در فقدان ابلیس

فقدان ابلیس در وجود انسان، کرامتی الهی است که او را از شقاوت ابلیسی مبرا می‌دارد. با این حال، برخی انسان‌ها، چون شمر و حرملة، گاه در شرارت از ابلیس نیز فراتر می‌روند، اما این شرارت، از جنس ابلیس نیست. این کرامت، چون گوهری در وجود انسان، او را به سوی تعالی رهنمون می‌سازد.

علت ابلیس شدن جن

جن، به دلیل محدودیت معرفتی، ظرف انکار و استنکاف حق را یافت و به ابلیس بدل شد. استاد فرزانه، این محدودیت را به ناتوانی جن در دستیابی به معرفت کامل نسبت می‌دهند که او را به سوی شقاوت سوق داد.

انسان و استنکاف

انسان، گرچه ظلوم و جهول است، اما استنکاف حق را ندارد. این اصل، در آیه شریفه «إِنَّ الْإِنْسَانَ [مطلب حذف شد] نادان است» تأیید شده است. این آیه، چون آینه‌ای، محدودیت‌های وجودی انسان را نشان می‌دهد، اما او را از انکار حق مبرا می‌داند.

شقاوت ابلیس

شقاوت ابلیس، در آیه شریفه «قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا [مطلب حذف شد] شو، که تو رانده‌شده‌ای» آشکار است. این عنوان، که مختص ابلیس است، نشانه عمق شقاوت اوست که در انسان یافت نمی‌شود.

درنگ: ابلیس، به دلیل محدودیت معرفتی جن، به شقاوت ابدی گرفتار آمد، اما انسان، با کرامت الهی، از این شقاوت مبراست، گرچه ممکن است در شرارت از او پیشی گیرد.

تمایز انسان و ابلیس در قرآن کریم

انسان ممکن است قلب، سمع، و بصرش مختوم شود، چنان‌که در آیه شریفه «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ [مطلب حذف شد] و چشمانشان مهر نهاده است» آمده است. اما عنوان «أَنْتَ رَجِیمٌ» به او نسبت داده نمی‌شود، که این خود نشانه عظمت وجودی انسان است.

شقاوت ابی‌لهب

شقاوت انسانی، چون در مورد ابی‌لهب در آیه شریفه «تَبَّتْ یَدَا أَبِی [مطلب حذف شد] و مرگ بر او باد» بیان شده، از شقاوت ابلیسی کمتر است. این تمایز، چون خطی روشن، مراتب انحطاط را در انسان و جن مشخص می‌سازد.

نقش ابلیس در آزمایش انسان

استاد فرزانه تأکید می‌کنند که خداوند، ابلیس را آفرید تا انسان را بیازماید و اولیای خدا از دیگران متمایز شوند. ابلیس، چون خانی دشوار در مسیر سلوک، انسان را به مبارزه می‌طلبد تا با غلبه بر او، به مراتب کمال دست یابد.

ابلیس و تکامل انسان

ابلیس، چون سنگی در مسیر رودخانه وجود، انسان را به سوی صعود یا هبوط سوق می‌دهد. اگر ابلیس نبود، انسان هبوط نمی‌کرد و در نتیجه به صعود نمی‌رسید. این دیالکتیک، چون موجی در اقیانوس سلوک، انسان را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

نقص عرفان بدون معرفت ابلیس

عرفان بدون شناخت ابلیس، چون درختی بی‌ریشه، ناقص است. عارف حقیقی، نخست باید ابلیس را بشناسد و بت او را در وجود خویش بشکند. این شناخت، چون کلیدی، درهای معرفت را به روی سالک می‌گشاید.

درنگ: شناخت ابلیس، شرط لازم سلوک عرفانی است، زیرا عارف بدون غلبه بر این مانع، به وصال حق نمی‌رسد.

نقص عرفای معاصر

بسیاری از عرفای معاصر، به دلیل عدم شناخت ابلیس، در سلوک ناکام می‌مانند. این نقص، چون سایه‌ای بر مسیر معرفت، مانع از تحقق کامل سلوک می‌شود.

کفایت شناخت عوامانه خدا

شناخت عوامانه خدا، چون آبی زلال، برای هدایت کافی است، اما شناخت ابلیس، چون گوهری نایاب، نیازمند معرفتی خاص و خاص‌الخاص است. این تمایز، چون دو مسیر در سلوک، دشواری شناخت موانع را نشان می‌دهد.

کمال قرآن کریم در تبیین ابلیس

قرآن کریم، چون نوری درخشان، تنها کتابی است که ابلیس را به‌گونه‌ای جامع و قوی تبیین کرده است. هیچ متنی، چون قرآن کریم، در شناخت این مانع سلوک موفق نبوده است.

نقص کتب عرفانی

کتب عرفانی، بدون تبیین ابلیس، چون نقشی ناتمام، ناقص‌اند. قرآن کریم، به مثابه اثری کامل، این خلأ را پر کرده و راه را برای سالکان روشن ساخته است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با کاوش در نقش ابلیس در سلوک انسانی، به اهمیت شناخت این مانع در مسیر معرفت پرداخت. تمایز میان شیطان و ابلیس، کرامت انسان در فقدان شقاوت ابلیسی، و نقش ابلیس در آزمایش و تکامل انسان، چون چراغ‌هایی، مسیر سلوک را روشن می‌کنند. قرآن کریم، به مثابه منبعی بی‌نظیر، این شناخت را به کمال رسانده و عرفان را از نقص رهانیده است. این تحلیل، خواننده را به تأمل در موانع سلوک و ضرورت غلبه بر آن‌ها دعوت می‌کند.

بخش سوم: مراتب عشق و فعلیت صفات

مراتب عشق در نظام صدرایی

صدرالمتألهین، مراتب عشق را ترتیبی می‌داند: از شهوت به غضب، از غضب به مکر، و از مکر به معرفت. این نظم، چون نردبانی، انسان را از مراتب پست به سوی قله‌های معرفت رهنمون می‌سازد.

ترتیبی بودن رشد صفات

رشد صفات در انسان، چون جریانی طبیعی، ترتیبی است: در کودکی شهوت، در جوانی غضب، در پختگی مکر، و در وصول معرفت غالب می‌شود. این مراحل، چون فصل‌های زندگی، انسان را در مسیر تکامل همراهی می‌کنند.

ترتیبی بودن در عوالم

شهوت در عالم ناسوت، غضب در مقام قدرت، مکر در پختگی، و معرفت در وصول ظاهر می‌شود. این پیوند، چون رشته‌ای، مراتب وجودی انسان را به عوالم هستی متصل می‌سازد.

شهوت در ناسوت

در عالم ناسوت، از نطفه تا طفولیت، شهوت غالب است. این شهوت، چون جریانی غریزی، شامل تمایلات اولیه مانند خوردن، نوشیدن، و گریه است که انسان را در مراحل ابتدایی حیات هدایت می‌کند.

غضب و قدرت

غضب، با ظهور قدرت در انسان، چون آتشی شعله‌ور می‌شود. انسان‌های قوی یا قلدر، به دلیل اقتدار وجودی، غضب‌محور می‌شوند و این صفت، چون شمشیری دو لبه، می‌تواند به تعالی یا انحطاط منجر شود.

غضب الهی

خداوند، گرچه غضب دارد، اما رحمتش بر غضبش سبقت دارد. این اصل، چون نوری در تاریکی، جامعیت صفات الهی را نشان می‌دهد و تعادل میان رحمت و غضب را تأیید می‌کند.

نفی غضب در ضعف

انسان‌های ضعیف یا سست، به دلیل فقدان قدرت، غضب نمی‌کنند. این ناتوانی، چون سایه‌ای، آن‌ها را از ابراز غضب بازمی‌دارد و وجودشان را در انفعال فرو می‌برد.

نفی غضب در اولیا

اولیای خدا، با رسیدن به مقام تمکین، از غضب نفسانی مبرا می‌شوند. اقتدار آن‌ها، که فراتر از قدرت است، چون نسیمی ملایم، رحمت را بر غضب مقدم می‌دارد.

درنگ: اولیای خدا، با تحقق مقام تمکین، از غضب نفسانی مبرا شده و رحمت را بر غضب مقدم می‌دارند، که این خود نشانه جامعیت وجودی آن‌هاست.

غضب و حرارت

غضب، معلول حرارتی است که از شهوت ناشی می‌شود. این حرارت، چون موتوری، وجود انسان را به حرکت درمی‌آورد و غضب را در او شعله‌ور می‌سازد.

نفی غضب در فاقدان شهوت

کسانی که از شهوت تهی‌اند، مانند خواجگان، غضبشان نیز کم است، زیرا حرارت وجودی لازم برای غضب در آن‌ها یافت نمی‌شود. این اصل، چون کلیدی، پیوند میان شهوت و غضب را روشن می‌سازد.

ترتیبی بودن رشد و جمعی بودن فعلیت

رشد صفات (شهوت، غضب، مکر، معرفت) ترتیبی است، اما فعلیت آن‌ها در انسان، چون گوهری جامع، جمعی است. انسان کامل، همه این صفات را به‌صورت یکپارچه و متعادل در خود دارد.

جامعیت اولیا

اولیای خدا، چون مظاهر تام اسماء الهی، همه صفات را به‌صورت جمعی و خالص دارند. این جامعیت، چون نوری درخشان، آن‌ها را از دیگران متمایز می‌سازد.

معرفت و تولید صفات

معرفت، چون چشمه‌ای زلال، مولد شهوت، غضب، و مکر است. برخلاف این صفات که ممکن است فاقد معرفت باشند، معرفت همواره دیگر صفات را در خود پرورانده و به کمال می‌رساند.

مکر الهی

خداوند، خیرالماکرین است، چنان‌که در آیه شریفه «وَاللَّهُ خَیْرُ [مطلب حذف شد] آمده است. این مکر، چون گوهری الهی، با معرفت همراه است و از جهل مبراست.

نقد صدرا در ترتیبی بودن

صدرالمتألهین، فعلیت صفات را نیز ترتیبی می‌بیند، اما استاد فرزانه، آن را جمعی می‌دانند. این نقد، چون آینه‌ای، محدودیت نظام صدرایی را در تبیین جامعیت وجودی انسان نشان می‌دهد.

تبدیل صفات

در فعلیت جمعی، شهوت به غضب، غضب به مکر، و مکر به معرفت تبدیل می‌شود. این دیالکتیک، چون جریانی سیال، تکامل صفات را در سلوک انسانی نشان می‌دهد.

سادیسم و غضب در شهوت

سادیسم، چون آتشی در بستر شهوت، غضب را در لذت‌جویی انسان متبلور می‌سازد. این ترکیب، چون انحرافی در مسیر وجود، شهوت را با خشونت اشباع می‌کند.

نقص فلاسفه در روان‌شناسی

فلاسفه، به دلیل عدم شناخت مسائل روان‌شناختی، در تبیین پدیده‌هایی چون سادیسم ناکام مانده‌اند. این نقص، چون سایه‌ای، محدودیت‌های فلسفه سنتی را آشکار می‌سازد.

شدت و انحراف صفات

ترکیب صفات، گاه به شدت و گاه به انحراف می‌انجامد. این تمایز، چون خطی روشن، تفاوت میان تعالی و انحطاط را در فعلیت صفات نشان می‌دهد.

مکر به‌مثابه غضب تکامل‌یافته

مکر، چون غضبی پخته و تکامل‌یافته، با سیاست و حیله جایگزین خشونت می‌شود. این تحول، چون گلی که از خار سربرمی‌آورد، غضب را به سوی عقلانیت سوق می‌دهد.

خنده و غضب

خنده، گاه چون آبی خنک، غضب را اشباع می‌کند. سیاستمدارانی که با مکر غضب خود را تخلیه می‌کنند، نمونه‌ای از این تحول‌اند.

معرفت و شهوت

رشد معرفت، چون چشمه‌ای جوشان، شهوت را نیز تقویت می‌کند، زیرا معرفت، مولد حیات و حرارت است. این پیوند، چون رشته‌ای، وجود انسان را به حیات متصل می‌سازد.

علم و طول عمر

علم، چون اکسیری حیات‌بخش، با ایجاد حرارت و حیات، عمر انسان را طولانی می‌کند. این اصل، چون نوری، تأثیر معرفت بر سلامت جسمی و روانی را روشن می‌سازد.

درنگ: معرفت، چون چشمه‌ای زلال، مولد حیات، شهوت، غضب، و مکر است و انسان کامل را به سوی جامعیت صفات رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با کاوش در مراتب عشق و فعلیت صفات، به ترتیبی بودن رشد و جمعی بودن فعلیت صفات پرداخت. اولیای خدا، با تحقق جامعیت صفات، چون ستارگانی در آسمان معرفت می‌درخشند. نقد نظام صدرایی، نقش معرفت در تولید صفات، و تحول صفات در سلوک، چون چراغ‌هایی، مسیر کمال انسانی را روشن می‌کنند. این تحلیل، خواننده را به تأمل در دیالکتیک صفات و نقش آن‌ها در سلوک دعوت می‌کند.

بخش چهارم: خط صداقت و بحران اصالت

جامعیت در فعلیت

در فعلیت، انسان کامل، چون گوهری جامع، همه صفات (شهوت، غضب، مکر، معرفت) را به‌صورت یکپارچه در خود دارد. این جامعیت، چون نوری، انسان را از محدودیت‌های ترتیبی رها می‌سازد.

انعکاسات صفات

صفات، چون موج‌هایی در اقیانوس وجود، یکدیگر را تقویت یا خاموش می‌کنند. گاه غضب علم می‌آورد، گاه صفا معرفت را تقویت می‌کند. این تعامل، چون رقصی هماهنگ، سلوک انسانی را غنا می‌بخشد.

غضب و علم

غضب، گاه چون جرقه‌ای، علم را در انسان شعله‌ور می‌سازد. هنگامی که انسان با خشم به کشف حقیقت می‌رسد، این پیوند، چون کلیدی، درهای معرفت را می‌گشاید.

جامعیت اولیا در سلوک

اولیای خدا، با جامعیت صفات، چون باغبانی ماهر، معارف را در سلوک خویش می‌پرورانند. این جامعیت، چون گوهری، آن‌ها را به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

نقص مشابهت صفات

مشابهت صفات، چون سایه‌ای بر حقیقت، نقص است. شهوت، غضب، مکر، و معرفت، تنها در اصالت خود ارزشمندند و مشابهت آن‌ها، چون نقشی بی‌جان، از حقیقت تهی است.

شباهت و خرابی عالم

شباهت، چون آفتی، عالم را تخریب کرده است. انسان‌ها، عالمان، و عارفانی که تنها شبیه‌اند و از اصالت تهی‌اند، چون نقشی بر آب، جامعه را به انحطاط می‌کشانند.

اشباح الرجال

امیرالمؤمنین علیه‌السلام، در کلامی حکیمانه فرمودند: «یا أَشْبَاحَ الرِّجَالِ وَلَا رِجَالَ»، که به شباهت بدون اصالت اشاره دارد. این کلام، چون آینه‌ای، بحران اصالت در جامعه را نشان می‌دهد.

نقد شباهت در جامعه

شباهت به مرد، زن، عالم، یا عارف، بدون اصالت، چون بادی سست، بنیادهای جامعه را متزلزل کرده است. این بحران، چون سایه‌ای، اصالت را از عالم ربوده است.

خط صداقت

خط صداقت، چون نوری در تاریکی، صفا و خلوص است که در اولیای خدا متجلی است. این خط، چون گوهری نایاب، در جامعه معاصر کمیاب شده و جای خود را به مشابهت داده است.

درنگ: خط صداقت، صفا و خلوص اولیای خدا است که در برابر مشابهت و فقدان اصالت، چون نوری درخشان می‌درخشد.

ادعای صداقت در انحراف

برخی فاسدان، چون فواحش، با عریانی و بی‌پیرایگی، ادعای خط صداقت می‌کنند. این ادعا، چون نقشی فریبنده، از فقدان صداقت در جامعه سرچشمه می‌گیرد.

صداقت اولیا

اولیای خدا، چون چشمه‌های زلال، خط صداقت حقیقی را نمایندگی می‌کنند. این صداقت، چون گوهری، آن‌ها را از دیگران متمایز می‌سازد.

نقد عالمان بی‌صداقت

عالمان و دین‌دارانی که از صداقت تهی‌اند، چون بذری ناسالم، زمینه‌ساز ادعای صداقت توسط فاسدان می‌شوند. این نقص، چون سایه‌ای، جامعه را به انحطاط می‌کشاند.

داستان صداقت

استاد فرزانه، داستانی را نقل می‌کنند از فردی لات که با صداقت در بیان گذشته‌اش، از عالمی که نمی‌تواند صادق باشد پیشی می‌گیرد. این داستان، چون آینه‌ای، برتری صداقت عملی بر ادعای معرفتی را نشان می‌دهد.

نقد عالمان در قیامت

در قیامت، فاسدان به دلیل صداقت ظاهری، عالمان بی‌صداقت را مسئول انحراف خود می‌دانند. این هشدار، چون زنگ بیداری، مسئولیت عالمان را در حفظ اصالت گوشزد می‌کند.

خط صداقت و انقمار اولیا

هنگامی که اولیای خدا منقمر شوند، خط صداقت به انحراف کشیده می‌شود. این انقمار، چون سایه‌ای، اصالت را از جامعه می‌رباید و مشابهت را جایگزین آن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با کاوش در خط صداقت و بحران اصالت، به اهمیت صفا و خلوص در سلوک انسانی پرداخت. اولیای خدا، با جامعیت و صداقت، چون ستارگانی، مسیر حقیقت را روشن می‌کنند. شباهت و فقدان اصالت، چون آفتی، جامعه را به انحطاط کشانده و خط صداقت را نایاب ساخته است. این تحلیل، خواننده را به تأمل در ضرورت صداقت و پرهیز از مشابهت دعوت می‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

کاوش در فلسفه عشق و معرفت، چون سفری در اقیانوس بی‌کران حکمت، انسان را به سوی شناخت خود و موانع سلوکش رهنمون می‌سازد. درس‌گفتار شماره ۵۴۱ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی عمیق به مراتب عشق، محبوبات انسانی، نقش ابلیس، و اهمیت صداقت، نقشه‌ای جامع از سلوک انسانی ترسیم می‌کند. نقد نظام صدرایی، که فعلیت صفات را ترتیبی می‌داند، و تأکید بر جمعی بودن این صفات در انسان کامل، چون نوری، جامعیت وجودی انسان را روشن می‌سازد. قرآن کریم، به مثابه منبعی بی‌نظیر، ابلیس را به‌گونه‌ای کامل تبیین کرده و راه را برای سالکان هموار ساخته است. بحران اصالت و غلبه شباهت در جامعه معاصر، چون سایه‌ای، انسان را از خط صداقت دور کرده است. اولیای خدا، به‌ویژه امیرالمؤمنین علیه‌السلام، چون مشعل‌هایی فروزان، صفا و صداقت را در برابر این انحرافات نمایندگی می‌کنند. این نوشتار، خواننده را به سلوکی عاشقانه، با محوریت معرفت، صداقت، و غلبه بر موانع وجودی دعوت می‌کند، تا چون پرنده‌ای آزاد، در آسمان حقیقت به پرواز درآید.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

با نظارت صادق خادمی