متن درس
تحلیل فلسفی عشق در نسبت با جوامع الهی، مدنی و موجود
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۴۶)
مقدمه: تبیین مفهوم عشق در فلسفه اسلامی
عشق، بهعنوان یکی از بنیادیترین مفاهیم فلسفی و عرفانی، در سنت اسلامی، بهویژه در آرای صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا)، جایگاهی والا دارد. این مفهوم، فراتر از برداشتهای عامیانه و تقلیلیافته به شهوت یا احساسات فردی، حقیقتی وجودی است که در مراتب گوناگون هستی جریان دارد. در این اثر، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تحلیل عمیق عشق در نسبت با سه نوع جامعه (الهی، مدنی، و موجود) پرداخته میشود. هدف این نوشتار، ارائه تبیینی جامع و نظاممند از عشق در چارچوب فلسفه اسلامی است که نهتنها به جنبههای وجودی آن توجه دارد، بلکه نحوه تجلی آن را در ظرفهای اجتماعی مختلف بررسی میکند.
بخش اول: سوءتفاهمهای رایج در فهم عشق
تقلیل عشق به شهوت یا امر فردی
عشق، در نگاه عامه، گاه به شهوت یا احساسات فردی فروکاسته میشود، حال آنکه در فلسفه اسلامی، حقیقتی فراگیر است که در همه زوایای وجود جریان دارد. این سوءتفاهمها، ناشی از نادیده گرفتن مراتب متعالی عشق و تمرکز بر جنبههای نازل آن است. عشق، همچون جویی زلال، از سرچشمه وجود سرچشمه میگیرد و در همه مراتب هستی، از جمله در جوامع الهی، مدنی، و موجود، جاری است. اما این جریان، در هر جامعه، صورتی خاص به خود میگیرد که در ادامه بررسی خواهد شد.
| درنگ: عشق در فلسفه اسلامی، فراتر از شهوت یا احساسات فردی، حقیقتی وجودی است که در تمام مراتب هستی جریان دارد و در هر جامعه به شکلی متمایز متجلی میشود. |
تحلیل سوءتفاهمها
سوءتفاهم نخست، تقلیل عشق به شهوت است که آن را به مراتب نفسانی و مادی محدود میکند. این برداشت، عشق را از جایگاه والای وجودیاش فرو میکاهد و مانع درک حقیقت متعالی آن میشود. سوءتفاهم دوم، تصور عشق بهعنوان امری صرفاً فردی است که آن را به دل فرد محصور میکند، در حالی که عشق در جامعه الهی، چون نوری فراگیر، همه هستی را در بر میگیرد و در روابط اجتماعی معنا مییابد.
بخش دوم: گستره وجودی عشق در جوامع
عشق و مراتب تجلی آن
عشق، بهعنوان حرکتی وجودی، در همه زوایای هستی حضور دارد، اما نحوه تجلی آن در جوامع الهی، مدنی، و موجود متفاوت است. در جامعه الهی، عشق با معرفت و صدق پیوند خورده و به سوی حقیقت متعالی سوق مییابد. در جامعه مدنی، عشق در قالب انصاف و عدالت ظهور میکند، اما Bord آن به زندگی دنیوی محدود است. جامعه موجود، که نه الهی است و نه مدنی، گرفتار حبهای کور و کر است که فاقد معرفت و صدقاند.
مقایسه جوامع الهی و مدنی
جامعه الهی، جامعهای حقیقی است که بر معرفت، صدق، و عشق استوار است. در این جامعه، حب زمینهساز ورود به عشق متعالی است و غایت آن، سعادت و وصول به حق است. در مقابل، جامعه مدنی، جامعهای واقعی (خارجی) است که بر صدق، انصاف، و عدالت بنا شده و هدف آن سلامت دنیوی است. این تفاوت بنیادین، نشاندهنده مراتب مختلف تحقق عشق در ظرفهای اجتماعی گوناگون است.
| درنگ: عشق در جامعه الهی با معرفت و صدق پیوند خورده و به سوی سعادت متعالی هدایت میشود، در حالی که در جامعه مدنی، با انصاف و عدالت مرتبط است و به سلامت دنیوی محدود میگردد. |
بخش سوم: ویژگیهای جامعه الهی
ارکان جامعه الهی
جامعه الهی، چون گوهری تابناک، بر سه رکن معرفت، صدق، و عشق استوار است. معرفت، شناخت حقیقت الهی است؛ صدق، راستی در گفتار و کردار؛ و عشق، حرکت وجودی به سوی حق. در این جامعه، حب بهعنوان مقدمه عشق، زمینهساز وصول به حقیقت است. هدف غایی این جامعه، سعادت است که فراتر از سلامت دنیوی، به بهشت برین و وصول به حق منتهی میشود.
شخصمحوری در جامعه الهی
جامعه الهی، برخلاف جامعه مدنی، شخصمحور است. در این جامعه، فرد میتواند بهتنهایی امت باشد، چنانکه قرآن کریم درباره حضرت ابراهیم علیهالسلام میفرماید: إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً [مطلب حذف شد] : «ابراهیم بهتنهایی امتی بود فرمانبر خدا»). این شخصمحوری، نه به معنای فردگرایی، بلکه به معنای محوریت حقیقت در وجود فرد است که میتواند حامل کل جامعه باشد.
بخش چهارم: ویژگیهای جامعه مدنی
ارکان جامعه مدنی
جامعه مدنی، چون ساختمانی استوار بر نظامهای حقوقی، بر سه رکن صدق، انصاف، و عدالت بنا شده است. صدق در این جامعه، به معنای تفاهم اجتماعی است؛ انصاف، به معنای تقسیم عادلانه منابع؛ و عدالت، به معنای برقراری نظم اجتماعی. هدف این جامعه، سلامت دنیوی است که به آرامش و عافیت در زندگی مادی محدود میشود.
سیستممحوری در جامعه مدنی
جامعه مدنی، برخلاف جامعه الهی، سیستممحور است و بدون کثرت افراد معنا ندارد. در این جامعه، فرد بهتنهایی نمیتواند جامعه را تشکیل دهد، بلکه نظامها و ساختارهای حقوقی محوریت دارند. این سیستممحوری، عشق را به حبهای مادی و سلامتمحور تقلیل میدهد.
| درنگ: جامعه الهی بر شخص و حقیقت استوار است، در حالی که جامعه مدنی بر سیستم و حقوق بنا شده و بدون کثرت افراد معنا نمییابد. |
بخش پنجم: تفاوتهای بنیادین جامعه الهی و مدنی
تفاوت در غایت
غایت جامعه الهی، سعادت و وصول به حق است، در حالی که غایت جامعه مدنی، سلامت و عافیت دنیوی است. جامعه الهی، چون پرندهای که به سوی آسمان حقیقت پرواز میکند، برد بلندی دارد، اما جامعه مدنی، چون راهرویی در مسیر زمین، به خستگی و محدودیت منتهی میشود.
تفاوت در عاطفه و حس
در جامعه الهی، عاطفهگرایی تقویت میشود و حسگرایی در مرتبهای متوسط قرار دارد. عاطفه، چون جریانی گرم و حیاتبخش، افراد را به سوی حقیقت سوق میدهد. در مقابل، در جامعه مدنی، حسگرایی غالب است و عاطفه به حاشیه رانده میشود، زیرا تمرکز بر نیازهای مادی و ملموس است.
تفاوت در نگاه به مرگ
در جامعه الهی، مرگ لحظهای است برای تسلیم و وصول به حق، چنانکه قرآن کریم میفرماید: وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا [مطلب حذف شد] : «و نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید»). در جامعه مدنی، مرگ پایان فرآیند مادی است و با سلامت جسمانی سنجیده میشود، فاقد بُعد متعالی.
بخش ششم: جامعه مهدوی، تجلی کامل جامعه الهی
ویژگیهای جامعه مهدوی
جامعه مهدوی، که با ظهور امام زمان علیهالسلام تحقق مییابد، چون گوهری بینظیر، نمونه کامل جامعه الهی است. در این جامعه، معرفت، صدق، و عشق بهطور کامل متبلور میشوند و سعادت و سلامت بهصورت توأمان محقق میگردد. این جامعه، ایدهآل فلسفی و عرفانی شیعه است که تمام ارزشهای الهی را به اوج میرساند.
| درنگ: جامعه مهدوی، بهعنوان تحقق کامل جامعه الهی، معرفت، صدق، و عشق را به اوج میرساند و سعادت اخروی و سلامت دنیوی را بهصورت توأمان تأمین میکند. |
بخش هفتم: جامعه سوم و ویژگیهای آن
ماهیت جامعه سوم
جامعه سوم، نه الهی است و نه مدنی، بلکه ترکیبی ناقص از ویژگیهای هر دو است که با ظلم، فساد، و انحراف آمیخته شده است. در این جامعه، عشق به حبهای کور و کر تقلیل مییابد که فاقد معرفت و صدق است. این جامعه، چون بیابانی آشوبزده، گرفتار کاستی و گمراهی است.
عشق کور و کر در جامعه سوم
در جامعه سوم، عشق به دلیل فقدان معرفت و صدق، به حبهای نازل و جاهلانه تبدیل میشود. این حبها، چون سایههایی گمراهکننده، نمیتوانند به حقیقت عشق متعالی دست یابند و در مراتب نفسانی و خیالی باقی میمانند.
بخش هشتم: عشق و حب در نگاه صدرایی
تمایز عشق و حب
در آرای صدرالمتألهین، عشق مختص اولیای خدا و جامعه الهی است، در حالی که حب در همه انسانها یافت میشود. حب عقلانی، که با معرفت و صدق همراه است، به عشق متعالی منجر میشود، اما حب جاهلانه در مراتب نفسانی و هوس باقی میماند. ملاصدرا در جلد هفتم اسفار (فصل ۲۲، صفحه ۱۸۸) عشق را مختص عرفای کامل و اولیای واصل میداند.
نقد استفاده از واژه شهوت
ملاصدرا عشق اکبر را اشتياق به لقاء الله و شهوت به عرفان ذات، صفات، و افعال الهی میداند، اما استفاده از واژه «شهوت» در این مقام نادرست است، زیرا شهوت به مراتب نفسانی مرتبط است و نمیتواند مفهوم والای عشق الهی را منتقل کند. عشق الهی، چون ستارهای درخشان، فراتر از هوس و نفس است و باید با واژگانی چون اشتياق یا محبت بیان شود.
| درنگ: عشق در نگاه صدرایی، مختص اولیای خدا و جامعه الهی است و با معرفت و صدق همراه است، در حالی که حب جاهلانه در مراتب نفسانی باقی میماند. |
بخش نهم: تفاوت عارف و غیرعارف در عشق
اشتياق عارف به لقاء الله
عارف، برخلاف غیرعارف، به لقاء الله اشتياق دارد و معرفت ذات، صفات، و افعال الهی را طلب میکند. غیرعارف، چون پرندهای گرفتار در قفس نفس، در مراتب خیالی و هوسهای مادی باقی میماند. عارف، با معرفت و اتصال به حقیقت، از این مراتب فراتر میرود و به سوی حقیقت متعالی حرکت میکند.
مقایسه عارف و غیرعارف
ملاصدرا میفرماید: عارف در برابر غیرعارف، چون بزرگمردی است در برابر کودکی که به بازیهای کودکانه دلخوش است. غیرعارف، به دلیل فقدان معرفت، در هوسهای زودگذر گرفتار است، در حالی که عارف، همه خیرات را برای وصول به معرفت الهی فدا میکند.
بخش دهم: عشق و جامعهمحوری
عشق، امری اجتماعی
عشق در جامعه الهی، برخلاف تصور فردی، امری اجتماعی است. خدا، بهعنوان معشوق حقیقی، در همه هستی حضور دارد و نمیتوان او را در دل فردی محصور کرد. در جامعه الهی، عشق چون نوری فراگیر، تمام روابط و مناسبات را در بر میگیرد و در بستر اجتماعی معنا مییابد.
نقد فردگرایی در عشق
تصور عشق بهعنوان امری صرفاً فردی، خطایی است که آن را از حقیقت اجتماعیاش دور میکند. در جامعه الهی، خدا چون خورشیدی است که همه هستی را روشن میکند، و عشق به او در روابط اجتماعی و در اتصال با حقیقت متجلی میشود.
| درنگ: عشق در جامعه الهی، امری اجتماعی است که فراتر از فردگرایی، در بستر روابط و مناسبات متعالی معنا مییابد. |
بخش یازدهم: فقدان عشق در جامعه مدنی
چالش اثبات فقدان عشق
اثبات این ادعا که در جامعه مدنی عشق وجود ندارد و تنها حب یافت میشود، امری دشوار اما ضروری است. جامعه مدنی، چون باغی که تنها به گلهای مادی آراسته شده، معشوقی جز عافیت و سلامت ندارد، در حالی که معشوق اولیای خدا حقیقت الهی است.
دلایل فقدان عشق
در جامعه مدنی، تمرکز بر سیستم و سلامت، مانع از ظهور عشق متعالی میشود. این جامعه، چون ماشینی است که برای حرکت در مسیرهای مادی طراحی شده، اما نمیتواند به سوی آسمان حقیقت پرواز کند. حبهای موجود در این جامعه، به دلیل فقدان معرفت، به عشق متعالی راه نمییابند.
بخش دوازدهم: انسان بهمثابه موجود سهفازی
مراتب وجودی انسان
انسان، چون چراغی سهفازی، دارای سه مرتبه وجودی است: نفس (برد کوتاه)، عقل (برد متوسط)، و عشق (برد بلند). اکثریت انسانها، به دلیل توقف در فاز نفس، از فعالسازی عقل و عشق بازمیمانند. قرآن کریم درباره این اکثریت میفرماید: أَكْثَرُهُمْ [مطلب حذف شد] : «بیشترشان تعقل نمیکنند»).
معنای لا یعقلون
عبارت أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ به معنای فقدان عقل نیست، بلکه به عدم استفاده مفید از عقل اشاره دارد. انسانهای لا یعقلون، ابزار لازم برای سفر وجودی، چون معرفت و ایمان، را فراهم نکردهاند و در مراتب نفسانی متوقف شدهاند.
| درنگ: انسان، موجودی سهفازی است با مراتب نفس، عقل، و عشق. اکثریت، به دلیل توقف در فاز نفس، از فعالسازی عقل و عشق بازمیمانند. |
نتیجهگیری: عشق، حقیقت متعالی در جامعه الهی
عشق در فلسفه اسلامی، بهویژه در آرای صدرایی، چون گوهری است که در جامعه الهی میدرخشد. این حقیقت متعالی، فراتر از شهوت و فردگرایی، در بستر معرفت و صدق معنا مییابد. جامعه الهی، با محوریت شخص و حقیقت، به سعادت متعالی منتهی میشود، در حالی که جامعه مدنی، با تمرکز بر سیستم و سلامت، به عافیت دنیوی محدود است. جامعه سوم، که ترکیبی ناقص و آمیخته با ظلم و فساد است، از حقیقت عشق بیبهره است و به حبهای کور و کر تقلیل مییابد. انسان، بهعنوان موجودی سهفازی، تنها با فعالسازی فاز عشق میتواند به حقیقت متعالی دست یابد. این تحلیل، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تلاش کرد تا این مفاهیم را با زبانی روشن و متین برای مخاطبان متخصص ارائه دهد.
| با نظارت صادق خادمی |