در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 548

متن درس

 

تحلیل فلسفی مفاهیم عشق و معرفت در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۴۸)

مقدمه: درآمدی بر تحلیل فلسفی عشق و معرفت

مفاهیم عشق، حب، هوس، و شهوت، به همراه نسبت آن‌ها با عقل و معرفت، از جمله موضوعات بنیادین در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در مکتب حکمت متعالیه صدرالمتألهین شیرازی، به شمار می‌روند. این مفاهیم، که در آیات قرآن کریم و آرای عرفانی و فلسفی ریشه دارند، مراتب وجودی متفاوتی را نمایندگی می‌کنند و از منظر هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و اخلاقی قابل بررسی‌اند.

بخش نخست: مراتب وجودی عشق، حب، هوس و شهوت

تمایزات بنیادین مفاهیم

مفاهیم شهوت، هوس، حب، و عشق، هر یک به مراتب وجودی متفاوتی اشاره دارند که در حکمت متعالیه و متون قرآنی قابل شناسایی‌اند. شهوت به مرتبه نفسانی و مادی، هوس به خیال و وهم، حب به صفات معشوق، و عشق به ذات معشوق تعلق می‌گیرد. این سلسله‌مراتب، همانند نردبانی است که روح انسانی را از پست‌ترین مراتب وجودی به سوی قله‌های متعالی معرفت و وصال رهنمون می‌سازد.

درنگ: عشق، به‌عنوان عالی‌ترین مرتبه در سلسله‌مراتب وجودی، مختص واصلان به ذات حق است، در حالی که حب به صفات، هوس به خیال، و شهوت به نفس وابسته است.

شهوت، که در مرتبه نازل نفسانی قرار دارد، به لذات مادی و جسمانی معطوف است و در ظرف ناسوت متجلی می‌شود. هوس، که با خیال و وهم درآمیخته، به انحراف و کثرت گرایش دارد و از وحدت معشوق دور می‌ماند. حب، که به صفات معشوق، مانند عدالت یا رحمت، تعلق می‌گیرد، مرتبه‌ای والاتر از هوس و شهوت دارد، اما همچنان از عشق، که به ذات معشوق نظر دارد، فروتر است. عشق، به مثابه گوهری نایاب در عالم وجود، تنها در دل اولیای خدا و عارفان واصل به حقیقت می‌درخشد.

تحلیل در حکمت متعالیه

در حکمت متعالیه صدرالمتألهین، عشق به‌عنوان عالی‌ترین مرتبه وجودی، مختص اولیای خدا دانسته شده است. ملاصدرا در جلد هفتم اسفار اربعه، عشق را به ذات حق و حب را به صفات الهی نسبت می‌دهد. این تمایز، نه تنها مراتب وجودی عاشقان و محبان را متمایز می‌سازد، بلکه نشان‌دهنده حرکت وجودی از کثرت به وحدت و از صفت به ذات است.

عشق، به مثابه آتشی سوزان که دل عارف را به سوی ذات حق می‌کشاند، از هرگونه وابستگی به صفات یا نمودهای ظاهری آزاد است. در مقابل، حب، که به صفات معشوق، مانند رحمت یا قدرت، تعلق دارد، در مرتبه‌ای فروتر قرار می‌گیرد و به نوعی در دام کثرت گرفتار است.

جمع‌بندی بخش نخست

مفاهیم شهوت، هوس، حب، و عشق، هر یک جایگاه ویژه‌ای در سلسله‌مراتب وجودی دارند. این مفاهیم، از مراتب مادی و نفسانی تا مراتب متعالی و الهی، طیفی گسترده از حالات انسانی را در بر می‌گیرند. عشق، به‌عنوان قله این سلسله‌مراتب، مختص اولیای خدا و واصلان به ذات حق است، در حالی که حب، هوس، و شهوت در مراتب فروتر قرار دارند و به ترتیب به صفات، خیال، و نفس وابسته‌اند.

بخش دوم: معرفت و علم در نسبت با عشق و حب

تمایز علم و معرفت

در فلسفه اسلامی، علم و معرفت دو مفهوم کلیدی‌اند که با حب و عشق پیوند عمیقی دارند. علم به صفات موجود، مانند قیام یا شعور، تعلق می‌گیرد، در حالی که معرفت به ذات موجود نظر دارد. این تمایز، همانند تفاوت میان حب و عشق، ریشه در مراتب وجودی و معرفتی دارد.

درنگ: علم به صفات موجود وابسته است، اما معرفت به ذات آن تعلق می‌گیرد، همان‌گونه که حب به صفات و عشق به ذات معشوق مرتبط است.

علم، که با افعال قلوب مانند «علمت» یا «ظننت» همراه است، به شناخت صفات و ویژگی‌های ظاهری موجودات محدود می‌ماند. اما معرفت، که از شناخت حضوری و شهودی ذات سرچشمه می‌گیرد، به حقیقت وجودی موجود نظر دارد. این تفاوت، مبنای تمایز میان فلسفه و عرفان در سنت اسلامی است.

فیلسوف و عارف: دو رویکرد به حقیقت

فیلسوف یا حکیم، در پی شناخت صفات الهی، مانند علم، قدرت، یا رحمت، است، در حالی که عارف به دنبال وصول به ذات حق و اتحاد با آن است. این تفاوت، دو رویکرد متمایز به حقیقت را نشان می‌دهد: رویکرد فلسفی، که تحلیلی و عقلانی است، و رویکرد عرفانی، که شهودی و حضوری است.

فیلسوف، همانند کاوشگری که در پی کشف ویژگی‌های یک گوهر است، به تحلیل صفات الهی می‌پردازد. اما عارف، چونان پرنده‌ای که به سوی آشیانه حقیقت بال می‌گشاید، در پی وصال به ذات حق است. این دو رویکرد، هرچند مکمل یکدیگرند، اما در هدف و روش از یکدیگر متمایز می‌شوند.

جمع‌بندی بخش دوم

علم و معرفت، به‌عنوان دو وجه از شناخت انسانی، با حب و عشق پیوندی عمیق دارند. علم، که به صفات موجودات تعلق می‌گیرد، در مرتبه‌ای فروتر از معرفت قرار دارد که به ذات موجود نظر دارد. این تمایز، که در تفاوت میان فیلسوف و عارف نیز متجلی می‌شود، نشان‌دهنده دو مسیر متمایز به سوی حقیقت است: یکی عقلانی و تحلیلی، و دیگری شهودی و حضوری.

بخش سوم: عشق و حب در آیات قرآن کریم

حب در آیات قرآنی

در قرآن کریم، مفهوم حب به کرات به صفات معشوق اشاره دارد. آیاتی مانند إِنَّ اللَّهَ [مطلب حذف شد] : «خدا نیکوکاران را دوست دارد») یا إِنَّ اللَّهَ لَا [مطلب حذف شد] : «خدا ستمگران را دوست ندارد») به صراحت به صفات معشوق، مانند نیکوکاری یا ستمگری، اشاره دارند.

آیات دیگری مانند حُبِّبَ [مطلب حذف شد] : «ایمان در دل‌های شما محبوب شده است») یا لَا [مطلب حذف شد] : «من افول‌کنندگان را دوست ندارم») نیز به صفات معشوق، مانند ایمان یا افول، نظر دارند. این آیات نشان می‌دهند که حب در قرآن کریم به صفات معشوق وابسته است.

عشق در قرآن کریم

عشق، به دلیل تعلق به ذات معشوق، در قرآن کریم به‌صورت صریح کمتر مطرح شده است. با این حال، در آیه‌ای مانند قَدْ [مطلب حذف شد] : «عشق او دلش را به شدت در بر گرفته است») به‌صورت ضمنی به عشق اشاره شده است. این آیه، که به داستان زلیخا و یوسف اشاره دارد، نشان‌دهنده شدت حب است که به عشق و تعلق به ذات معشوق ارتقا یافته است.

درنگ: شدت حب، چنان‌که در آیه قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا دیده می‌شود، می‌تواند به عشق منجر شود، زیرا به ذات معشوق تعلق می‌گیرد.

این حرکت از حب به عشق، که در حکمت صدرایی به‌عنوان اشتداد وجودی تحلیل می‌شود، نشان‌دهنده گذر از مراتب صفتی به مراتب ذاتی است. این گذر، که در داستان زلیخا متجلی شده، نمونه‌ای از ارتقای وجودی است که در عشق به ذات معشوق رخ می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

قرآن کریم، حب را به صفات معشوق، مانند نیکوکاری، تقوا، یا ستمگری، نسبت می‌دهد، در حالی که عشق، به دلیل تعلق به ذات، کمتر به‌صورت صریح مطرح شده است. شدت حب، که در برخی آیات به‌صورت ضمنی به عشق اشاره دارد، نشان‌دهنده حرکت وجودی از صفت به ذات است. این تمایز، مبنای تحلیل فلسفی و عرفانی عشق و حب در سنت اسلامی است.

بخش چهارم: عشق و وحدت در مراتب ناسوتی و الهی

وحدت معشوق در عشق

عشق، چه در مرتبه ناسوتی و چه در مرتبه الهی، به وحدت معشوق وابسته است. اگر معشوق واحد باشد، عشق تحقق می‌یابد، اما اگر معشوق متعدد شود، به حب یا هوس تنزل می‌یابد. این وحدت، همانند نوری است که در دل عاشق می‌درخشد و او را به سوی حقیقت واحد رهنمون می‌سازد.

در مرتبه ناسوتی، عشق خانوادگی، مانند عشق حضرت علی (ع) به حضرت زهرا (س) یا برخی از همسران پیامبر (ص) به ایشان، نمونه‌ای از این وحدت است. این عشق، که به معشوق واحد تعلق می‌گیرد، از حب و هوس متمایز است و نشان‌دهنده مرتبه‌ای متعالی در روابط انسانی است.

درنگ: عشق در مرتبه ناسوتی، مانند عشق حضرت علی (ع) به حضرت زهرا (س)، به وحدت معشوق وابسته است و با کثرت معشوق به حب یا هوس تنزل می‌یابد.

اسماء الهی: الله و هو

در قرآن کریم، اسم «الله» به‌عنوان اسم تام به ظاهر و حقیقت الهی اشاره دارد، در حالی که «هو» به باطن حق تعلق می‌گیرد. این تمایز، در تحلیل عشق و حب نیز مؤثر است، زیرا عشق به ذات (هو) و حب به صفات (الله) تعلق می‌گیرد.

اسم «الله»، چونان دریچه‌ای به سوی حقیقت جامع الهی است، در حالی که «هو» به باطن و ذات پنهان حق نظر دارد. این تمایز، نشان‌دهنده مراتب مختلف شناخت و معرفت الهی است که در عشق به ذات متجلی می‌شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

عشق، چه در مرتبه ناسوتی و چه در مرتبه الهی، به وحدت معشوق وابسته است. این وحدت، که در روابط خانوادگی اهل‌بیت (ع) و در تعلق به ذات حق متجلی می‌شود، عشق را از حب و هوس متمایز می‌سازد. تمایز میان اسماء «الله» و «هو» نیز نشان‌دهنده مراتب مختلف شناخت الهی است که در عشق به ذات به اوج خود می‌رسد.

بخش پنجم: دشواری وصول به ذات حق و لطف الهی

چالش‌های شناخت ذات حق

شناخت ذات حق و وصول به آن، به دلیل مراتب بالای وجودی، امری دشوار و برای غیراولیا تقریباً ناممکن است. بسیاری از تصورات درباره خدا، به صفات، شبه خدا، یا مثل خدا محدود می‌ماند و از وصول به ذات بازمی‌ماند.

این دشواری، همانند تلاش برای دیدن خورشید با چشمان عریان است که جز کوری و تحیر نتیجه‌ای ندارد. عارف واقعی، که به ذات حق واصل شده، به قول امیرالمؤمنین (ع) می‌گوید: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا» (اگر پرده برداشته شود، یقینم افزون نمی‌گردد)، زیرا او پیش‌تر به ذات حق واصل شده است.

درنگ: عارف واقعی، که به ذات حق واصل شده، نیازی به افزایش یقین ندارد، زیرا از مراتب صفتی و تحیر فراتر رفته است.

لطف الهی در پنهان ماندن ذات

خداوند، به لطف بی‌کران خود، ذاتش را از خلق پنهان کرده تا بندگان از وحشت و بلای ناشی از نزدیکی به ذات (البلاء للولاء) در امان بمانند. این لطف، همانند سایه‌ای است که از شدت نور خورشید محافظت می‌کند و به انسان امکان زیستن در آرامش را می‌بخشد.

آیه إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ [مطلب حذف شد] : «از بندگان خدا تنها دانشمندان از او می‌ترسند») به خشیت از جمال و جلال الهی اشاره دارد که برای غیرعارفان می‌تواند وحشت‌آور باشد.

جمع‌بندی بخش پنجم

شناخت ذات حق، به دلیل عظمت و جمال الهی، برای غیراولیا دشوار و وحشت‌آور است. لطف الهی در پنهان ماندن ذات، بندگان را از بلای ناشی از نزدیکی به حقیقت حفظ می‌کند. عارف واقعی، که به ذات واصل شده، از این وحشت آزاد است و یقینش نیازی به افزونی ندارد.

بخش ششم: لا یعقلون و لا یعشقون

معنای لا یعقلون

آیه أَكْثَرُهُمْ [مطلب حذف شد] : «بیشترشان تعقل نمی‌کنند») به عدم استفاده مفید از عقل اشاره دارد، نه فقدان عقل. این مفهوم، به معنای سپری کردن عمر به‌صورت غیرمفید و عدم آمادگی برای سفر وجودی به سوی معرفت و ایمان است.

لا یعقلون، همانند توصیف باغبانی است که بذرهای خود را بیهوده در خاک می‌پاشد و از بارور ساختن آن‌ها بازمی‌ماند. این افراد، هرچند عقل دارند، اما از آن در مسیر رشد و تعالی بهره نمی‌برند.

درنگ: لا یعقلون به معنای عدم استفاده مفید از عقل است، نه فقدان آن، و نشان‌دهنده توقف در مراتب نفسانی و عدم آمادگی برای سفر وجودی است.

لا یعشقون و دشواری وصول به عشق

به همین ترتیب، لا یعشقون به معنای عدم وصول به ذات معشوق است. اکثریت مردم، به دلیل توقف در مراتب نفسانی و صفتی، از عشق به ذات حق محروم‌اند و در حب یا هوس باقی می‌مانند.

این مفهوم، چونان توصیف مسافری است که در میانه راه به سوی مقصد متوقف شده و از رسیدن به سرمنزل مقصود بازمانده است. عشق، که مختص اولیای خداست، در میان غیراولیا نادر است و اکثریت در مراتب فروتر حب و هوس گرفتارند.

جمع‌بندی بخش ششم

مفاهیم لا یعقلون و لا یعشقون، نشان‌دهنده توقف اکثریت در مراتب نفسانی و صفتی است. لا یعقلون به عدم استفاده مفید از عقل و لا یعشقون به عدم وصول به ذات معشوق اشاره دارند. این دو مفهوم، که در قرآن کریم و حکمت متعالیه تحلیل شده‌اند، دشواری سفر وجودی به سوی معرفت و عشق الهی را نشان می‌دهند.

بخش هفتم: تکلیف و عشق در قرآن کریم

عشق و عدم تکلیف شرعی

عشق، برخلاف حب، تکلیف شرعی نیست و در قرآن کریم به‌صورت صریح به آن امر نشده است. تکلیف قرآنی، مانند آیه فَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ [مطلب حذف شد] : «بدانید که جز او هیچ معبودی نیست»)، به شناخت صفات و معرفت به خدا محدود است.

عشق، چونان قله‌ای رفیع است که تنها اولیای خدا به آن دست می‌یابند، و از این‌رو، تکلیف عمومی نیست. این امر، نشان‌دهنده دشواری وصول به ذات و اختصاص عشق به عارفان واصل است.

کمیابی عشق در قرآن کریم

عشق در قرآن کریم به‌صورت صریح کمتر مطرح شده، زیرا عاشقان واصل به ذات اندک‌اند. قرآن کریم، به قول آیه لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي [مطلب حذف شد] : «هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن است»)، به قدر موجودیت خارجی هر چیز سخن می‌گوید. از این‌رو، به دلیل کمیابی عاشقان، بیشتر به حب و هوس پرداخته شده است.

درنگ: عشق در قرآن کریم به دلیل کمیابی عاشقان واصل به ذات کمتر مطرح شده، در حالی که حب و هوس به دلیل فراوانی بیشتر مورد توجه قرار گرفته‌اند.

جمع‌بندی بخش هفتم

عشق، به دلیل دشواری وصول به ذات و اختصاص آن به اولیای خدا، تکلیف شرعی نیست و در قرآن کریم به‌صورت صریح کمتر مطرح شده است. تکلیف قرآنی به شناخت صفات و معرفت محدود است، و کمیابی عشق نشان‌دهنده نادر بودن واصلان به ذات حق است.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل عمیق مفاهیم عشق، حب، هوس، و شهوت در چارچوب حکمت متعالیه و آیات قرآن کریم پرداخت. عشق، به‌عنوان عالی‌ترین مرتبه وجودی، مختص اولیای خدا و واصلان به ذات حق است، در حالی که حب به صفات، هوس به خیال، و شهوت به نفس تعلق دارند. این سلسله‌مراتب، که در آرای صدرایی و آیات قرآنی ریشه دارد، نشان‌دهنده حرکت وجودی از مراتب مادی به سوی مراتب متعالی است.

علم و معرفت نیز، به ترتیب، به صفات و ذات موجود تعلق می‌گیرند و مبنای تمایز میان فیلسوف و عارف‌اند. قرآن کریم، حب را به صفات معشوق نسبت می‌دهد، در حالی که عشق، به دلیل تعلق به ذات، کمتر به‌صورت صریح مطرح شده است. شدت حب، که در برخی آیات به عشق اشاره دارد، نشان‌دهنده ارتقای وجودی از صفت به ذات است.

عشق، چه در مرتبه ناسوتی و چه در مرتبه الهی، به وحدت معشوق وابسته است و با کثرت به حب یا هوس تنزل می‌یابد. شناخت ذات حق، به دلیل عظمت و جمال الهی، برای غیراولیا دشوار و وحشت‌آور است، و لطف الهی در پنهان ماندن ذات، بندگان را از این وحشت حفظ می‌کند. مفاهیم لا یعقلون و لا یعشقون نیز نشان‌دهنده توقف اکثریت در مراتب نفسانی و صفتی است، در حالی که عاشقان و عارفان واصل به ذات، نادر و استثنایی‌اند.

این تحلیل، با حفظ تمامی جزییات درس‌گفتار، تلاش کرد تا مفاهیم مذکور را با زبانی متین، علمی و منسجم برای مخاطبان آکادمیک ارائه دهد. امید است این نوشتار، گامی در راستای فهم عمیق‌تر حکمت متعالیه و معارف قرآنی باشد.

با نظارت صادق خادمی