متن درس
کاوشی در حب و غضب: تأملاتی در فلسفه دین و اخلاق اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۵۰)
دیباچه
این نوشتار به کاوش در دو مفهوم بنیادین حب (محبت) و غضب (خشم) در چارچوب فلسفه دین و اخلاق اسلامی میپردازد، با تکیه بر درسگفتار شماره ۵۵۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۸۳ ارائه شده است. هدف این اثر، تبیین دقیق و جامع این دو صفت وجودی و جایگاه آنها در نظام معرفتی و الهیاتی اسلام است، بهگونهای که برای پژوهشگران و طالبان معرفت، راهگشا و روشنگر باشد.
بخش نخست: مبانی معرفتی حب و غضب
اهمیت تحلیل بیپیرایه در فلسفه و الهیات
در بررسی مسائل فلسفی و الهیاتی، رویکردی بیپیرایه، یعنی عاری از پیشداوریها، تعصبات، یا ملاحظات غیرعلمی، ضرورتی بنیادین است. این روش، مانند آینهای صاف، امکان بازتاب حقیقت را بدون تحریف فراهم میآورد. در سنت فلسفه اسلامی، بهویژه در آثار متفکرانی چون ملاصدرا، تأکید بر حذف هرگونه تعصب یا منافع سیاسی و اجتماعی، شرط لازم برای دستیابی به معرفت اصیل شمرده شده است. این رویکرد، مانند جویباری زلال، از هرگونه آلودگیهای غیرفلسفی پاک است و راه را برای فهم حقیقت هموار میسازد.
حب و غضب در وجود مؤمن
انسان مؤمن، به دلیل برخورداری از حب الهی، ناگزیر دارای بغض و غضب نسبت به آنچه با محبوبش، یعنی خداوند، در تعارض است، میباشد. انکار غضب در مؤمن، مانند انکار نور در آفتاب، به معنای نفی ایمان و حب اوست. در نظام اخلاقی و عرفانی اسلام، حب و بغض دو روی یک سکهاند، گویی دو بال پرندهای که سالک را به سوی حق پرواز میدهد. مؤمن، به دلیل عشق به خداوند، نسبت به موانع تقرب به او، مانند کفر، شرک، ظلم، فسق و فجور، بغض میورزد. این بغض، نه از سر کینه شخصی، بلکه جلوهای از حب الهی است، مانند سایهای که در برابر نور حق پدیدار میشود.
قرآن کریم در این باره میفرماید:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا
(مریم: ۹۶)؛ «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در [مطلب حذف شد] ). این محبت الهی، بغض نسبت به ضد آن را نیز در بر دارد، گویی نسیمی است که در کنار لطافتش، هر آنچه مانع راه است را کنار میزند.
غضب بهعنوان ظهور حب
غضب، مانند شعلهای که از آتش حب زبانه میکشد، در وجود انسان عاشق و محب متجلی میشود. کسی که عاشق نیست، مانند درختی بیریشه، فاقد بغض و غضب است و این فقدان، نشانه لاابالیگری و بیمکتبی است. در فلسفه اسلامی، حب بهعنوان صفتی وجودی، دارای آثار و لوازم است و غضب، یکی از این آثار است که در برابر موانع حب، مانند معارض معشوق، ظاهر میشود. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود در عرفان اسلامی همخوانی دارد، جایی که همه صفات وجودی به حب الهی بازمیگردند، مانند جویبارهایی که به دریای بیکران وجود میریزند.
استاد فرزانه تأکید دارند که غضب، ظهور حب است و کسی که بغض ندارد، محب نیست. این اصل، مانند کلیدی است که درهای فهم رابطه میان حب و غضب را میگشاید و سالک را از لاابالیگری به سوی معرفت رهنمون میسازد.
بخش دوم: نقد رویکردهای ناسازگار با حب و غضب الهی
نقد ادعای فقدان بغض
برخی جریانها، بهویژه در بسترهای سیاسی و اجتماعی، ادعا میکنند که میتوان نسبت به همه افراد و گروهها، حتی کفر و ظلم، فاقد بغض بود. این ادعا، مانند نقابی از سالوس و ریاکاری، با واقعیتهای وجودی انسان در تضاد است. انسان، به دلیل ماهیت عاطفی و عقلانی خود، نمیتواند نسبت به همه چیز بیتفاوت باشد، گویی درختی است که بدون ریشه، در برابر بادهای حقیقت سست میشود. این بیتفاوتی، نشانه بیمکتبی و فقدان مرام است و در فلسفه اخلاق اسلامی و حتی در نظریههای مدرن مبتنی بر عدالت، مردود شمرده میشود.
استاد فرزانه این ادعا را نقد میکنند و تأکید دارند که چنین رویکردی، اغلب از سر سیاستورزی یا نفاق است و در عمل، محال است. این دیدگاه، مانند آینهای است که حقیقت را از پردههای فریب جدا میسازد.
تفاوت بغض به کفر و بغض به کافر
بغض مؤمن، مانند تیری که به سوی هدف نشانه میرود، متوجه صفت کفر است، نه شخص کافر. با توبه کافر و پذیرش ایمان، این بغض زایل میشود، گویی پردهای از پیش چشم کنار میرود. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَإِنْ تَتُوبُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ
(توبه: ۳)؛ «و اگر توبه کنید، برای [مطلب حذف شد] ). این آیه، مانند چراغی است که راه هدایت و اصلاح را روشن میکند، نشاندهنده تأکید اسلام بر اصلاح و هدایت به جای کینهورزی شخصی است.
استاد فرزانه این تمایز را با ظرافت تبیین میکنند: بغض مؤمن، به صفت کفر است، نه به شخص کافر. هنگامی که کافر با گفتن «أشهد أن لا إله إلا الله» ایمان میآورد، بغض نسبت به او برچیده میشود، مانند ابری که با وزیدن باد حقیقت پراکنده میگردد.
نقد پاکدلی بدون بغض
ادعای پاکدلی بدون بغض، که برخی به نام بیکینه بودن مطرح میکنند، مانند ادعای پرواز بدون بال است. کسی که به هیچ چیز، حتی کفر و ظلم، بغض ندارد، فاقد مکتب و مرام است و این بیاصالتی فکری، مانند درختی بیریشه، او را در برابر طوفانهای حقیقت ناپایدار میسازد. استاد فرزانه تأکید دارند که چنین ادعایی، نشانه بیمکتبی است و بدتر از آن، ممکن است به همدستی با ظلم منجر شود، گویی کسی که در برابر ستم سکوت میکند، خود به آن دامن میزند.
بخش سوم: حب و غضب لله
حب و بغض برای خدا
حب و بغض مؤمن باید «لله» باشد، یعنی در راستای رضایت الهی و برای خدا. این اصل، مانند قطبنمایی است که سالک را به سوی مقصد هدایت میکند. بغض مؤمن، متوجه ضد محبوب الهی، مانند کفر، شرک، ظلم، فسق و فجور است، نه از سر انگیزههای نفسانی. این دیدگاه، در سنت حدیثی نیز تأیید شده است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «أفضل الإیمان أن تحب لله وتبغض لله» (بهترین ایمان، محبت و بغض برای خداست). این حب و بغض، مانند دو بال پرندهای است که سالک را به سوی آسمان معرفت پرواز میدهد.
استاد فرزانه تأکید دارند که بغض مؤمن، به اعتبار ظلم ظالم است، نه خود او. ظالم، با توبه، میتواند محبوب شود، گویی از تاریکی کفر به نور ایمان گام مینهد. این اصل، راه را برای اصلاح و هدایت هموار میسازد.
خطر حب کور
حب کور، یعنی محبت بدون معرفت، مانند آتش بیکنترلی است که به جای گرما، ویرانی میآورد. این نوع حب، که از ناآگاهی به معروف و منکر ناشی میشود، در تاریخ ادیان به شکل تعصبات قبیلهای یا دینی بروز کرده و به جای تقویت دین، به آن آسیب زده است. استاد فرزانه تأکید دارند که حب کور، مانند بغض بیضابطه، به انحراف میانجامد و منشأ بسیاری از نزاعها و جنگها در تاریخ بوده است، گویی طوفانی است که به جای باران رحمت، ویرانی به بار میآورد.
این دیدگاه، با نقد تعصب در فلسفه عقلانی اسلامی، مانند آثار ابنسینا، همخوانی دارد. حب کور، مانند راه رفتن در تاریکی بدون چراغ معرفت، سالک را به پرتگاه گمراهی میکشاند.
بخش چهارم: نقش معرفت در حب و غضب
معرفت، شرط مشروعیت حب و غضب
حب و غضب، تنها زمانی مشروعاند که بر پایه معرفت باشند، مانند بنایی که بر ستونهای استوار عقل و شناخت استوار است. بدون معرفت، این عواطف به انحراف میروند و به حب کور یا بغض نابجا منجر میشوند. معرفت در اینجا، شامل شناخت خداوند، احکام، و مصالح بندگان است، گویی نوری است که مسیر حب و غضب را روشن میسازد. این دیدگاه، با نظریه عقل عملی در فلسفه اسلامی، بهویژه در آثار ملاصدرا، همخوانی دارد، که عقل را هدایتگر عواطف میداند.
استاد فرزانه تأکید دارند که بدون معرفت، حب و غضب به گمراهی میانجامند. این اصل، مانند کلیدی است که درهای سلوک عرفانی را میگشاید و سالک را از دام تعصب و جهل رها میسازد.
نقد دینداری بدون معرفت
اکثر دینداریها در تاریخ، به دلیل فقدان معرفت، به حب کور منجر شدهاند، مانند رودهایی که به جای رسیدن به دریا، در باتلاق جهل فرومیروند. این نوع دینداری، به جای خدمت به دین، به آن آسیب زده است، گویی شمشیری است که به جای دفاع از حقیقت، به آن ضربه میزند. استاد فرزانه به نمونههایی مانند جنگهای صلیبی یا نزاعهای فرقهای در جهان اسلام اشاره میکنند که از جهل به حقیقت دین ناشی شدهاند.
این نقد، مانند آینهای است که خطاهای تاریخی را بازتاب میدهد و سالک را به سوی معرفت و خودسازی دعوت میکند.
نقد غضب بیضابطه
غضب بیضابطه، که به هر کس و هر چیز متوجه شود، مانند طوفانی بیکنترل است که ویرانی به بار میآورد. این نوع غضب، نشانه فقدان معرفت و انحراف از مسیر الهی است. در فلسفه اخلاق ارسطویی، خشم نفسانی نیز به همین ترتیب نقد شده است، که به جای هدایت، انسان را به انحطاط میکشاند. استاد فرزانه تأکید دارند که غضب باید با معرفت هدایت شود تا در خدمت حب الهی قرار گیرد، گویی مانند جویباری است که در مسیر درست به دریا میریزد.
بخش پنجم: معرفت در امر به معروف و نهی از منکر
ضرورت معرفت در امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر، مانند دو بال برای پرواز به سوی حقیقت، تنها از کسی پذیرفته است که به معروف و منکر معرفت داشته باشد. بدون معرفت، این تکلیف نه تنها مشروعیت ندارد، بلکه حرام است، گویی کسی بدون نقشه، در دریای طوفانی کشتیرانی کند. فقهای شیعه، مانند شیخ انصاری، تأکید کردهاند که امر به معروف و نهی از منکر شروطی دارد، از جمله علم به موضوع و احتمال تأثیر، که مانند ستونهایی استوار، این تکلیف را نگه میدارند.
استاد فرزانه تأکید دارند که معرفت به معروف و منکر، شرط لازم برای امر و نهی است. بدون این معرفت، امر به معروف به سوءاستفاده از دین منجر میشود، مانند شمشیری که به جای دفاع، به حقیقت آسیب میزند.
نقد امرگذاری عام بدون معرفت
فرض اینکه همه افراد، بدون توجه به سطح معرفتشان، حق امر به معروف دارند، مانند این است که هر کس بدون دانش پزشکی، به جراحی بپردازد. امر و نهی، نیازمند معرفت به معروف و منکر است و این اصل، با نظریه «ولایت عارف» در عرفان اسلامی همخوانی دارد، که تنها عارفان واجد معرفت را شایسته هدایت میداند. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد میکنند که همه بر یکدیگر اشراف و امرگذاری دارند، مگر آنکه معرفت داشته باشند، گویی تنها کسی که چراغ معرفت در دست دارد، میتواند راه را به دیگران نشان دهد.
بخش ششم: جایگاه انبیا و اولیا در حب و غضب
تمایز انبیا و اولیا
انبیا و اولیای الهی، مانند ستارگان درخشان در آسمان معرفت، به دلیل برخورداری از معرفت کامل، حب و غضبشان همواره مشروع و در راستای رضایت الهی است. این ویژگی، آنها را از دیگران متمایز میکند، گویی آینههاییاند که نور حق را بدون هیچ حجابی بازتاب میدهند. در عرفان اسلامی، انبیا و اولیا به دلیل اتصال به عالم غیب، از خطا در حب و غضب مصوناند، مانند باغبانانی که گلهای حقیقت را با دقت و معرفت میپرورانند.
استاد فرزانه تأکید دارند که حب و غضب انبیا و اولیا، مانند جویباری زلال، همواره در مسیر حق جاری است و از هرگونه انحراف نفسانی مبراست.
خودسازی از طریق معرفت
انسان برای دستیابی به حب و غضب مشروع، باید خود را به معرفت آراسته کند، مانند درختی که با آب معرفت بارور میشود. بدون معرفت، انسان به بیرگی یا حب کور گرفتار میشود، گویی در تاریکی بدون چراغ به راه میرود. خودسازی، که در سنت عرفانی به «سلوک» تعبیر میشود، انسان را به حب الهی و غضب مشروع میرساند، مانند پلی که سالک را از ظلمات نفسانی به نور حقیقت رهنمون میسازد.
استاد فرزانه این اصل را مانند چراغی میدانند که مسیر سلوک را روشن میکند و سالک را از دام جهل و تعصب رها میسازد.
بخش هفتم: ذاتی بودن صفات الهی و رابطه حب و غضب
ذاتی بودن صفات الهی
تمامی صفات الهی، از جمله حب و غضب، ذاتیاند و خداوند فاقد صفات عارضی است، مانند اقیانوسی که همه موجهایش از ذات او برمیخیزند. این دیدگاه، با نظریه ملاصدرا، که گاه غضب را عارضی میداند، در تضاد است و بر ذاتی بودن همه صفات تأکید دارد. استاد فرزانه تأکید میکنند که خداوند، هرچه دارد، ذاتاً دارد و هیچ صفت عارضی در او راه ندارد. این اصل، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد، که همه صفات را به ذات بیتعین حق بازمیگرداند.
این دیدگاه، مانند نوری است که حقیقت صفات الهی را روشن میسازد و از هرگونه تصور عارضی بودن صفات دور میکند.
رابطه تابع و متبوع در صفات الهی
صفات الهی، تابع و متبوعاند، به این معنا که برخی صفات، مانند رحمت، بر دیگر صفات، مانند غضب، تقدم دارند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ
(اعراف: ۱۵۶)؛ «رحمت او بر غضبش [مطلب حذف شد] ). این تقدم، مانند خورشیدی است که نورش بر سایههای غضب غالب است، اما غضب را نفی نمیکند، بلکه آن را در خدمت حب و رحمت قرار میدهد.
استاد فرزانه این رابطه را مانند رشتهای میدانند که صفات الهی را به هم پیوند میدهد، جایی که حب و رحمت متبوعاند و غضب، تابع آنهاست.
رابطه کیفی حب و غضب
غضب، بهعنوان ظهور حب، رابطهای کیفی با آن دارد، مانند سایهای که از نور پدید میآید. حب، صفت ذاتی خداوند و انسان است، اما غضب، تابع حب و در مرتبهای پایینتر قرار دارد. در فلسفه صدرایی، حب بهعنوان صفت ذاتی وجود، مقدم بر غضب است و غضب، تنها در مواجهه با ضد حب، مانند کفر، ظاهر میشود، گویی شعلهای است که در برابر مانع زبانه میکشد.
استاد فرزانه تأکید دارند که غضب، ظهور حب است و بدون حب، معنایی ندارد. این رابطه، مانند جویباری است که از سرچشمه حب جاری میشود و در مسیر خود، موانع را کنار میزند.
بخش هشتم: عوالم الهی و نقد تصورات نادرست
نفی افول عوالم الهی
هیچ عالم یا اسمی از اسماء الهی افول نمیکند، مانند ستارگانی که در آسمان بیکران حق میدرخشند. عوالم الهی، دائمی و ذاتیاند، اگرچه مظاهر آنها، مانند این جهان، ممکن است تغییر کنند. این دیدگاه، با نظریه «تجدید فیض» در عرفان ابنعربی همخوانی دارد، که فیض الهی را دائمی و عوالم را در حال تجدید میداند. استاد فرزانه تأکید دارند که ناسوت، مانند دیگر عوالم، ذاتی است و افول ندارد، گویی کاسبی است که مشتریانش تغییر میکنند، اما کسب او پابرجاست.
این اصل، مانند آینهای است که حقیقت دائمی عوالم الهی را بازتاب میدهد و از تصورات نادرست درباره پایان آنها جلوگیری میکند.
نقد تصور تجاری از قیامت
تصور برخی که قیامت را به جمعآوری باقیماندههای عالم تشبیه میکنند، مانند این است که خداوند را به کاسبی تشبیه کنند که دکان خود را جمع میکند و خرتوپرتهای باقیمانده را به خانه میبرد. این دیدگاه، مانند نقاشی ناقصی از حقیقت قیامت، با فلسفه و عرفان اسلامی در تضاد است. قیامت، بخشی از نظام دائمی عوالم الهی است، مانند موجی که در اقیانوس فیض الهی پدیدار میشود و به آن بازمیگردد.
استاد فرزانه این تصور را به تمسخر میگیرند و تأکید دارند که قیامت، نه پایان عوالم، بلکه تجدید و تحول آنهاست، مانند بهاری که پس از خزان، دوباره شکوفه میدهد.
بخش نهم: عشق و حب در مراتب وجودی
تمایز عشق و حب
عشق، مانند قلهای رفیع در سلوک عرفانی، مختص اولیای خداست، در حالی که حب، مانند دشتی گسترده، همگان را در بر میگیرد. عشق، حبی است که به حبالحق منحصر میشود، گویی پرندهای است که تنها در آسمان حق پرواز میکند. استاد فرزانه تأکید دارند که صاحب عشق، کسی است که همه محبتهایش به حبالحق بازمیگردد، مانند جویباری که به دریا میریزد. اما صاحب حب، ممکن است به غیر حق نیز محبت ورزد، مانند کسی که به پول یا امور دنیوی دل میبندد.
این تمایز، مانند خطی است که مراتب وجودی را از یکدیگر جدا میسازد و سالک را به سوی عشق حقیقی رهنمون میکند.
معیار عشق حقیقی
معیار عشق حقیقی، مانند چراغی است که مسیر سلوک را روشن میکند. اگر محبتهای انسان به حبالحق بازگردد، او صاحب عشق است، مانند کسی که میگوید:
إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
(انعام: ۱۶۲)؛ «نمازم و عبادتم و زندگی و مرگم برای خداوند، [مطلب حذف شد] ). اما اگر محبت او به غیر حق، مانند پول یا امور مادی، تعلق گیرد، او صاحب حب است، نه عشق.
استاد فرزانه این معیار را مانند ترازویی میدانند که حقیقت عشق را از حب ظاهری جدا میسازد.
بخش دهم: مستضعفین و نقش معرفت در رهایی
مستضعفین در قیامت
اکثر اهل دین، به دلیل فقدان معرفت، در قیامت جزو مستضعفیناند، مانند کسانی که در تاریکی جهل گام برداشتهاند و نمیدانستند راهشان به کجا میانجامد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ
(بقره: ۸)؛ «و برخی از مردم میگویند: به خدا و روز بازپسین ایمان آوردهایم، در حالی [مطلب حذف شد] ). این آیه، مانند آینهای است که جهل برخی دینداران را بازتاب میدهد.
استاد فرزانه تأکید دارند که مستضعفین، به دلیل جهل، گاه در جنگها و نزاعها شرکت کردهاند، بدون آنکه حقیقت را بشناسند. این گروه، مانند مسافرانیاند که بدون نقشه، در راه گم شدهاند.
رهایی از استضعاف از طریق معرفت
انسان باید از خدا بخواهد که جزو مستضعفین نباشد، مانند پرندهای که از قفس جهل رها میشود و به سوی آسمان معرفت پرواز میکند. معرفت، مانند کلیدی است که درهای رهایی را میگشاید و انسان را از دام استضعاف نجات میدهد. استاد فرزانه تأکید دارند که اگر انسان به معرفت دست نیابد، لااقل جزو مستضعفین باشد، نه مبغضین، که راه علاجی برایشان نیست.
این دیدگاه، مانند نوری است که مسیر سلوک را روشن میکند و انسان را به سوی معرفت و رهایی هدایت میکند.
جمعبندی
این نوشتار، با کاوش در مفاهیم حب و غضب در درسگفتار شماره ۵۵۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین جایگاه این دو صفت در فلسفه دین و اخلاق اسلامی پرداخت. حب، بهعنوان صفت ذاتی وجود، مقدم بر غضب است و غضب، ظهور آن در برابر ضد محبوب است. بدون معرفت، حب به کوری و غضب به انحراف میرسد، مانند جویباری که بدون هدایت، به باتلاق فرومیرود. انسان مؤمن باید حب و بغضش «لله» باشد، یعنی در راستای رضایت الهی. امر به معروف و نهی از منکر، تنها با معرفت مشروع است و بدون آن، به سوءاستفاده از دین منجر میشود. انبیا و اولیا، به دلیل معرفت کامل، از خطا در حب و غضب مصوناند. تمامی صفات الهی، از جمله حب و غضب، ذاتیاند و هیچ عالم یا اسمی از اسماء الهی افول نمیکند. قیامت، بخشی از نظام دائمی عوالم الهی است، نه جمعآوری باقیماندهها. عشق، مختص اولیای خداست و به حبالحق منحصر میشود، در حالی که حب ممکن است به غیر حق نیز تعلق گیرد. اکثر اهل دین، به دلیل فقدان معرفت، جزو مستضعفیناند و انسان باید خود را به معرفت آراسته کند تا از استضعاف رها شود. این اثر، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار، تلاش کرد تا این معانی را در قالبی علمی و متین ارائه دهد.