متن درس
ضرورت و اختیار در حکمت متعالیه: کاوشی در رد امکان و تبیین نظام وجودی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۵۵)
دیباچه
حکمت متعالیه، چونان آیینهای صاف، حقیقت وجود و مراتب آن را در برابر دیدگان عقل میگشاید. درسگفتار شماره ۵۵۵ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۳، به کاوشی عمیق در مفاهیم بنیادین امکان، ضرورت و اختیار در چارچوب این حکمت میپردازد. این نوشتار، با تکیه بر رد مفهوم سنتی امکان و تأکید بر ضرورت وجودی عالم، به تبیین پیوند میان ضرورت الهی و اختیار انسانی میرسد و نقدی بنیادین بر ادبیات عامیانه در علوم دینی و فلسفی ارائه میدهد.
بخش یکم: رد امکان و تبیین ضرورت وجودی
امکان: وصفی ذهنی و غیرواقعی
مفهوم امکان، که در فلسفه سنتی به عنوان وصفی برای ماهیت تلقی میشد، در حکمت متعالیه جایگاهی در خارج از ذهن ندارد. هنگامی که گفته میشود «ممکن است»، این سخن صرفاً بازتاب ناآگاهی ذهن نسبت به تحقق یا عدم تحقق یک شیء است. امکان، چونان سایهای در ذهن، فاقد مصداق خارجی است و تنها در قلمرو انتزاعات ذهنی معنا مییابد.
درنگ: امکان، وصفی ذهنی و ناشی از ناآگاهی است و در خارج از ذهن، هیچ واقعیتی ندارد. |
رد امکان استقبالی
امکان استقبالی، که به آینده اشاره دارد، نیز به مثابه وصفی ذهنی رد میشود. برای نمونه، هنگامی که گفته میشود «فردا فلانی از سفر میآید یا نمیآید»، این امکان صرفاً جهل ذهن به حقیقت امر است و نه ویژگیای در خود شیء. این دیدگاه، امکان استقبالی را، که در فلسفه ابنسینا مطرح بوده، به دلیل عدم انطباق با واقعیت خارجی کنار میگذارد.
درنگ: امکان استقبالی، چونان امکان ذهنی، فاقد واقعیت خارجی است و تنها به ناآگاهی ذهن بازمیگردد. |
انکار ماهیت و فروپاشی امکان
در فلسفه سنتی، امکان به عنوان وصف ماهیت شناخته میشد، اما در حکمت متعالیه، با انکار اصالت ماهیت، مفهوم امکان نیز منتفی میگردد. امکانهای عام، خاص و اخص، به دلیل فقدان ماهیت در خارج، از حقیقت خارجی بیبهرهاند. این دیدگاه، ریشه در اصل اصالت وجود دارد که وجود را تنها حقیقت خارجی میداند و ماهیت را صرفاً مفهومی ذهنی میشمارد.
درنگ: با انکار اصالت ماهیت در حکمت متعالیه، مفهوم امکان، به عنوان وصف ماهیت، در خارج بیمعناست. |
ضرورت وجودی عالم: نظام ربوبی
جهان هستی، چونان نظامی الهی و ربوبی، تحت سیطره ضرورت وجودی قرار دارد. از علم الهی تا ظهور وجود، همهچیز ضرورتی قطعی دارد و مفاهیمی چون بخت، اتفاق یا شانس در این نظام جایی ندارند. عالم، چونان جویباری منظم، در مسیری الهی و هدفمند جریان دارد و هیچ ذرهای از این نظم خارج نیست.
درنگ: عالم، تحت ضرورت وجودی الهی، نظامی منظم و هدفمند است که هیچگونه تصادف یا آشوبی در آن راه ندارد. |
نظم کامل عالم
جهان هستی، فاقد هرگونه آشفتگی یا حلقه مفقوده است. هر ذره، از سلول تا هسته، دارای نظم و آگاهی خاص خود است و در چارچوب نظام ربوبی عمل میکند. این نظم، چونان تار و پودی است که هستی را به هم پیوند میدهد و هیچ جزء آن از حکمت الهی خارج نیست.
درنگ: عالم، دارای نظمی کامل و بینقص است که هر ذرهای در آن، تحت حکمت الهی عمل میکند. |
علم الهی و علم اولیا
خداوند، دارای علم قطعی به تمام هستی است و اولیای الهی، به قدر ظرفیت وجودی خویش، از این علم بهرهمندند. معصومان، که عالمان به «ما کان و ما یکون و ما هو کائن»اند، از مغیبات آگاهاند. این علم، نه از جنس علوم اجتماعی یا سیاسی، بلکه از اتصال به علم لدنی و الهی سرچشمه میگیرد.
درنگ: علم معصومان به مغیبات، از اتصال به علم الهی در ظرف غیرمادی ناشی میشود. |
مغیبات و ظرف غیرمادی
علم به مغیبات، در ظرف غیرمادی محقق میشود، جایی که حقایق به صورت کامل ظهور مییابند. این ظرف، چونان آینهای زلال، حقیقت هستی را بیهیچ حجابی بازمیتاباند و معصومان را به آگاهی از امور غیبی توانمند میسازد.
درنگ: مغیبات، در ظرف غیرمادی ظهور مییابند و علم معصومان، از این ظرف سرچشمه میگیرد. |
جمعبندی بخش یکم
بخش یکم به رد مفهوم امکان و تبیین ضرورت وجودی عالم پرداخت. امکان، به عنوان وصفی ذهنی و ناشی از ناآگاهی، در خارج از ذهن فاقد واقعیت است و با انکار اصالت ماهیت در حکمت متعالیه، فرو میریزد. عالم، تحت نظام ربوبی، دارای ضرورتی کامل است و هیچ آشوب یا تصادفی در آن راه ندارد. علم الهی، که اولیای خدا به قدر ظرفیت خویش از آن بهرهمندند، این نظم را در بر میگیرد و مغیبات را در ظرف غیرمادی آشکار میسازد. این بخش، بنیانهای نظری لازم برای فهم رابطه ضرورت و اختیار را فراهم آورد.
بخش دوم: جمع ضرورت و اختیار
اشکال جبر در ضرورت وجودی
اگر عالم تحت ضرورت کامل باشد، آیا جبر محض حاکم نیست؟ این پرسش، که از نظاممندی عالم ناشی میشود، جایگاه اختیار انسانی را به چالش میکشد. اگر همهچیز سیستمی و خودکار باشد، انسان چونان مهرهای در این نظام، فاقد اراده به نظر میرسد.
درنگ: ضرورت وجودی عالم، پرسش از جایگاه اختیار انسانی را مطرح میکند و احتمال جبر محض را پیش میآورد. |
رد جبر محض
جبر محض، که عالم را به ماشینی خودکار و انسان را به آلتی بیاراده تقلیل میدهد، در حکمت متعالیه مردود است. حتی انبیا در ازل موجوداتی عادی نبودند و اختیار در نظام هستی جایگاهی بنیادین دارد. انسان، چونان بازیگری فعال در صحنه وجود، از ارادهای برخوردار است که او را از جبر محض میرهاند.
درنگ: جبر محض، به دلیل نادیده گرفتن اختیار انسانی و ارزش وجودی موجودات، در حکمت متعالیه رد میشود. |
نقد مفهوم آلت بیاراده
حتی اشیایی مانند لامپ یا چکش، که در عرف به عنوان آلت بیاراده تلقی میشوند، دارای ارزش و ویژگیهای خاص خود هستند. لامپ ممکن است خراب شود و چکش نیازمند استفاده متناسب است. این اشیا، چونان اجزای نظام هستی، از وزنی وجودی برخوردارند و نمیتوان آنها را به آلتی بیاراده تقلیل داد.
درنگ: هیچ موجودی در عالم، حتی اشیای بهظاهر بیاراده، فاقد ارزش و ویژگی وجودی نیست. |
نقد ادبیات عامیانه در فلسفه
ادبیات عامیانه، که در فقه، اصول و فلسفه به کار گرفته شده، مانع تبیین دقیق مفاهیم است. واژه «آلت» برای توصیف اشیا یا انسانها، به دلیل نادیده گرفتن ارزش وجودی آنها، نادرست است. این ادبیات، چونان غباری بر آیینه حقیقت، مانع از درک عمیق مفاهیم فلسفی میشود.
درنگ: ادبیات عامیانه، به دلیل فقدان دقت، مانع تبیین مفاهیم فلسفی است و نیازمند بازنگری علمی است. |
علم الهی و عدم تفکیک
علم الهی، برخلاف تصور عامه، تفکیکپذیر یا محدود به زمان و مکان نیست. ازل، نه مقطعی زمانی یا مکانی، بلکه ظرف عالی وجود است که تمام هستی را در بر میگیرد. این علم، چونان اقیانوسی بیکران، همه مراتب وجود را در خود جای داده است.
درنگ: علم الهی، غیرقابل تفکیک و محدود به زمان و مکان نیست و ازل، ظرف عالی وجود است. |
نزولات و ظهورات الهی
هستی، مجموعهای از نزولات و ظهورات الهی است. ازل، ظرف عالی، و نزولات، ظرف سافل وجودند. هر پدیدهای، از تپش قلب تا جریان آب، جلوهای از ریزش الهی است که در مراتب مختلف وجود ظهور مییابد.
درنگ: هستی، مجموعه نزولات و ظهورات الهی است که از ازل تا سافل وجود جریان دارد. |
ریزش الهی و تعینات
ریزش الهی، به معنای تنزل حق برای قابلفهم شدن برای مخلوقات است. خداوند، چونان نوری بیتعین، در قالب تعینات ریز و درشت ظهور مییابد تا با مخلوقات ارتباط برقرار کند. این ریزش، چونان جویباری است که از سرچشمه وجود به سوی مراتب پایینتر جاری میشود.
درنگ: ریزش الهی، تنزل حق در تعینات ریز و درشت برای ارتباط با مخلوقات است. |
اولیای الهی و سیر در مراتب وجود
اولیای الهی، چونان پرندگانی که در آسمان وجود سیر میکنند، در مراتب مختلف، از ناسوت تا ملأ اعلی، حرکت میکنند. آنها، با ریز و درشت شدن، از تعینات محدود فراتر میروند و به مقامات عالی وجود دست مییابند.
درنگ: اولیای الهی، با سیر در مراتب وجود، از ناسوت تا ملأ اعلی، از تعینات محدود فراتر میروند. |
ارزشمندی موجودات
هر موجودی در عالم، از انسان تا چکش و لامپ، دارای ارزش و وزن وجودی خاص خود است. حتی چکش، اگر به درستی استفاده نشود، کارایی خود را از دست میدهد. این ارزشمندی، چونان امضایی الهی بر هر موجود، آن را از بیارادگی محض میرهاند.
درنگ: هر موجودی، حتی اشیای بهظاهر بیاراده، دارای ارزش و وزن وجودی خاص خود است. |
اسباب و ظهورات الهی
تمام نزولات الهی، به عنوان اسباب، در نظام هستی نقش دارند. خداوند، سبب وجودی است، اما مخلوقات نیز اسباب ظهوریاند که هر یک ویژگیهای خاص خود را دارند. این اسباب، چونان حلقههای زنجیر وجود، نظام هستی را به هم پیوند میدهند.
درنگ: مخلوقات، به عنوان اسباب ظهوری، در نظام هستی مشارکت دارند و ارزش خاص خود را دارا هستند. |
اختیار در ظرف ناسوت
انسان، در ظرف ناسوت، از اختیار برخوردار است. هر عالم، از ملکوت تا ناسوت، ویژگیها و صفات خاص خود را دارد و اختیار انسانی، چونان گوهری در این ظرف، ظهور مییابد.
درنگ: اختیار انسانی، در ظرف ناسوت ظهور مییابد و با ویژگیهای این عالم سازگار است. |
جمع ضرورت و اختیار
ضرورت و اختیار، چونان دو بال پرنده وجود، در تعامل با یکدیگرند. هر موجودی، مانند سنگ یا آب، تحت ضرورت خاص خود عمل میکند، اما انسان با اختیار خویش میتواند در این نظام مشارکت فعال داشته باشد. این جمع، با دیدگاه امر بین الامرین در فلسفه اسلامی همخوانی دارد.
درنگ: ضرورت و اختیار، در نظام وجودی با یکدیگر جمع میشوند و انسان با اراده خود در این نظام مشارکت میکند. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تبیین رابطه ضرورت و اختیار در حکمت متعالیه پرداخت. رد جبر محض و نقد مفهوم آلت بیاراده، بر ارزشمندی تمام موجودات تأکید کرد. علم الهی، نزولات و ظهورات الهی، و سیر اولیا در مراتب وجود، نشاندهنده نظامی است که در آن ضرورت و اختیار در تعاملاند. انسان، در ظرف ناسوت، با اراده خویش در این نظام مشارکت میکند و از جبر محض رها میشود. این بخش، با نقد ادبیات عامیانه، بر ضرورت بازنگری در روششناسی علمی تأکید کرد.
بخش سوم: فلسفه کاربردی و تأثیرات اجتماعی
فلسفه ملموس و کاربردی
فلسفه، برای آنکه در زندگی کارآمد باشد، باید ملموس و عینی شود. فیلسوف باید آنچه میاندیشد را به گونهای نشان دهد که چونان نقشی بر سنگ، در ذهن مخاطب حک شود. فلسفهای که از زندگی جدا افتد، چونان درختی بیریشه، بیثمر خواهد بود.
درنگ: فلسفه باید ملموس و کاربردی باشد تا در زندگی روزمره تأثیرگذار گردد. |
مثال رنگها: ضرورت و اختیار
رنگها، چونان نمادی از ضرورت و اختیار، این تعامل را به زیبایی نشان میدهند. سفید و سیاه، تحت ضرورت خاص خودند، اما ترکیب آنها میلیاردها رنگ جدید میآفریند که جلوهای از اختیار است. این مثال، چونان آیینهای، تعامل ضرورت و اختیار را در نظام هستی بازمیتاباند.
درنگ: ترکیب رنگها، نمادی از جمع ضرورت و اختیار در نظام هستی است. |
تأثیر محیط بر نفس
نگاه به محیط، مانند آب و سبزه، بر نفس انسانی تأثیر میگذارد. زیباییهای طبیعت، چونان جویباری زلال، نفس را صیقل میدهد و زمینهساز ایمان میشود. این تأثیر، نشاندهنده پیوند عمیق میان انسان و نظام هستی است.
درنگ: محیط، با تأثیر بر نفس، زمینهساز صفا و ایمان است. |
جامعه متحول و رقابت
جامعه کنونی ایران، به دلیل سرعت رشد و رقابت بالا، متحول شده است. در این جامعه، افراد ضعیف و تنبل عقب میمانند و تنها با تلاش و برنامهریزی میتوان به موفقیت دست یافت. این تحول، چونان موجی خروشان، جامعه را به سوی پویایی سوق داده است.
درنگ: جامعه متحول ایران، با رقابت بالا، افراد را به تلاش و پویایی وا میدارد. |
ریزش ضعفا در جامعه
افزایش سرعت رشد جامعه، به ریزش افراد ضعیف منجر شده است. فقر و فساد، نتیجه عقبماندگی از این نظام رقابتی است. این ریزش، چونان برگهایی که از درخت فرو میافتند، نشانهای از پویایی و چالشهای جامعه است.
درنگ: سرعت رشد جامعه، به ریزش افراد ضعیف منجر شده و فقر و فساد را به دنبال دارد. |
ضرورت اصلاح جامعه
برای کاهش ریزش ضعفا، باید نظام اجتماعی اصلاح شود تا افراد ضعیف به دنیا نیایند یا در محیطهای رقابتی نابود نشوند. این اصلاح، چونان بازسازی بنایی کهن، جامعه را به سوی عدالت و برابری هدایت میکند.
درنگ: اصلاح نظام اجتماعی، برای کاهش ریزش ضعفا و تحقق عدالت ضروری است. |
موفقیت و تلاش فردی
موفقیت افراد، مانند شیخ انصاری، نتیجه تلاش و اختیار آنهاست، نه جبر یا تصادف. انسانهای برجسته، چونان ستارگانی در آسمان وجود، با اراده و کوشش به مقامات عالی میرسند.
درنگ: موفقیت، نتیجه تلاش و اختیار فردی است، نه جبر یا تصادف. |
جمع ضرورت و اختیار در زندگی
ضرورت و اختیار، در زندگی روزمره نیز قابلجمعاند. انسان، در عین حرکت در نظام ضرور وجودی، با اراده خود مسیر خویش را انتخاب میکند. این جمع، چونان رقص هماهنگ دو پرنده، زندگی را به سوی کمال هدایت میکند.
درنگ: ضرورت و اختیار، در زندگی روزمره با یکدیگر جمع میشوند و انسان را به سوی کمال سوق میدهند. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به کاربردی کردن فلسفه و تأثیرات آن در زندگی و جامعه پرداخت. فلسفه باید ملموس و عینی باشد تا در زندگی اثرگذار گردد. مثال رنگها، تعامل ضرورت و اختیار را نشان داد و تأثیر محیط بر نفس، پیوند انسان با نظام هستی را آشکار ساخت. جامعه متحول ایران، با رقابت بالا، افراد را به تلاش وا میدارد، اما ریزش ضعفا نیازمند اصلاح نظام اجتماعی است. موفقیت، نتیجه تلاش و اختیار است و ضرورت و اختیار، در زندگی روزمره، انسان را به سوی کمال هدایت میکنند.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره ۵۵۵ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با کاوشی عمیق در مفاهیم امکان، ضرورت و اختیار، به بازسازی این مفاهیم در چارچوب حکمت متعالیه پرداخت. رد امکان به عنوان وصفی ذهنی، تأکید بر ضرورت وجودی عالم، و تبیین جمع میان ضرورت و اختیار، بنیانهای این بحث را تشکیل میدهند. نقد ادبیات عامیانه و تأکید بر ارزشمندی تمام موجودات، عمق و نوآوری این درسگفتار را نشان میدهد. مثالهای ملموس، مانند رنگها، و تحلیلهای اجتماعی، فلسفه را به زندگی روزمره پیوند داد و آن را از انتزاع محض رهانید. این اثر، چونان مشعلی فروزان، مسیر معرفت را برای جویندگان حکمت روشن میسازد و با تبیین نظام ربوبی عالم، انسان را به تأمل در جایگاه خویش در این نظام دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |