در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 556

متن درس





کاوشی در ضرورت، اختیار و نقد جبر در فلسفه اسلامی

کاوشی در ضرورت، اختیار و نقد جبر در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۵۶)

مقدمه: درآمدی بر ضرورت و اختیار در فلسفه اسلامی

در سپهر اندیشه اسلامی، مفاهیم ضرورت و اختیار چونان دو ستاره درخشان، همواره محل تأمل و گفت‌وگو بوده‌اند. این مفاهیم، که در فلسفه اسلامی به‌ویژه در مکتب صدرایی از جایگاهی ویژه برخوردارند، نه‌تنها به فهم نظام هستی کمک می‌کنند، بلکه در تحلیل مسائل اجتماعی و اخلاقی نیز راهگشایند. ضرورت، به‌مثابه جریان زلالی که همه عالم را در بر گرفته، و اختیار، چونان بال‌های پرنده‌ای که انسان را به سوی انتخاب آگاهانه رهنمون می‌سازد، در این نوشتار مورد کاوش قرار می‌گیرند.

بخش اول: امکان، ضرورت و مراتب وجود

امکان استقبالی و نفی ماهیت

امکان استقبالی، مفهومی است که در غیاب ماهیت، به تحلیلی ذهنی فروکاسته می‌شود. در عالم خارج، هر آنچه هست، ضرورتی است که از نظام علّی سرچشمه می‌گیرد. این دیدگاه، با نظریه اصالت وجود در فلسفه ملاصدرا همخوانی دارد، که ماهیت را تابع وجود دانسته و امکان را صفتی ذهنی معرفی می‌کند. در این چارچوب، امکان استقبالی، چونان سایه‌ای بر دیوار ذهن، تنها در تحلیل ذهنی معنا می‌یابد، و در عالم خارج، همه امور به ضرورت وابسته‌اند.

ضرورت و خصوصیات مراتب وجود

جهان هستی، چونان کتابی عظیم، در مراتب گوناگون از عالم الهی تا ناسوت، دارای خصوصیات و اقتضائات خاص هر مرتبه است. همان‌گونه که ابر در مناطق گوناگون به باران، تگرگ یا برف تبدیل می‌شود، هر مرتبه وجودی نیز صفات و ویژگی‌های خاص خود را دارد. عالم جبروت، با عقول، و ملکوت، با نفوس، و ناسوت، با انسان‌ها و موجودات مادی، هرکدام اقتضائات ویژه‌ای دارند. این تنوع، چونان رنگ‌های گوناگون در تابلوی نقاشی هستی، نشان از نظم و قانون‌مندی عالم دارد.

درنگ: ضرورت در عالم، با خصوصیات هر مرتبه وجودی هماهنگ است و هر مرتبه، اقتضائات خاص خود را دارد، مانند تفاوت باران و تگرگ در شرایط جوی گوناگون.

تمثیل طبیعت و اقتضائات مراتب

برای فهم بهتر این مفهوم، می‌توان به طبیعت نگریست. ابر، چونان مسافری که از منطقه‌ای به منطقه دیگر می‌رود، در هر اقلیم، به شکلی متفاوت ظاهر می‌شود: گاه باران نرم، گاه تگرگ سخت، و گاه برف سبک. این تفاوت‌ها، ناشی از اقتضائات هر منطقه است. در عالم وجود نیز، هر مرتبه، از عالم الهی تا ناسوت، ویژگی‌های خاص خود را دارد که موجودات آن مرتبه را متمایز می‌سازد. انسان، در مرتبه ناسوت، با خصوصیاتی چون اراده و اختیار، از دیگر موجودات متمایز است.

جمع‌بندی بخش اول

امکان استقبالی، در غیاب ماهیت، به تحلیل ذهنی محدود می‌شود و در عالم خارج، ضرورت حاکم است. این ضرورت، با خصوصیات مراتب وجودی هماهنگ است و هر مرتبه، اقتضائات خاص خود را دارد. این دیدگاه، که ریشه در فلسفه صدرایی دارد، بنیانی برای فهم رابطه میان ضرورت و اختیار فراهم می‌آورد.

بخش دوم: تمایز ضرورت و جبر

نفی جبر در عالم

در فلسفه اسلامی، جبر، به معنای زورگویی و تحمیل الهی، جایگاهی ندارد. عالم، از منظر الهیات اسلامی، تحت نظام ضرورتی علّی و قانون‌مند عمل می‌کند، نه جبری که اراده و اختیار را سلب نماید. جبر، چونان زنجیری که آزادی را در بند می‌کشد، با حکمت و عدالت الهی ناسازگار است.

مفهوم جابر در الهیات اسلامی

اسم «جابر» در الهیات اسلامی، به معنای شفا دهنده و التيام‌بخش است، نه زورگو. خداوند، به‌عنوان جابر، شکسته‌ها را می‌بندد و مظلومان را قوت می‌بخشد. این مفهوم، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:

لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

(سوره [مطلب حذف شد] : «[خداوند] به بندگان [خود] ستمکار نیست»)

این آیه، چونان مشعلی فروزان، خداوند را از هرگونه ستم و زورگویی مبرا می‌داند و بر عدالت و رحمت او تأکید دارد.

درنگ: جبر، به معنای زورگویی الهی، در عالم وجود ندارد. خداوند، به‌عنوان جابر، التيام‌بخش و عادل است، نه زورگو.

ضرورت و سازگاری با اختیار

ضرورت، به دلیل وابستگی به اسباب و علل، با اختیار و اراده انسانی منافات ندارد. این اسباب، در نظام نزولی از ازل شکل می‌گیرند و هر پدیده‌ای را در چارچوب علّی خود قرار می‌دهند. اختیار، چونان پرنده‌ای که در آسمان ضرورت پرواز می‌کند، با این نظام علّی هماهنگ است و از آن جدا نیست.

جمع‌بندی بخش دوم

تمایز میان ضرورت و جبر، یکی از ارکان کلیدی فلسفه اسلامی است. جبر، که به تحمیل و زورگویی اشاره دارد، با الهیات اسلامی ناسازگار است، در حالی که ضرورت، به‌عنوان نظام علّی و قانون‌مند، با اختیار انسانی هماهنگ است. این تمایز، راه را برای فهم عمیق‌تر رابطه میان اراده الهی و اختیار انسانی هموار می‌سازد.

بخش سوم: قاعده «ما لم یتشخص لم یوجد»

مفهوم قاعده

قاعده فلسفی «ما لم یتشخص لم یوجد» بیان می‌دارد که هیچ شیء بدون تشخص موجود نمی‌شود. تشخص، به معنای تحقق علّی یک شیء در مرتبه خاص وجودی است. این قاعده، که در فلسفه ابن‌سینا و ملاصدرا ریشه دارد، بر اهمیت علّیت در تحقق وجود تأکید دارد.

نقد تفسیر نادرست قاعده

تفسیر نادرست این قاعده، که تشخص را با وجود یکسان می‌انگارد، به خطایی فلسفی منجر می‌شود. تشخص، به علّت شیء اشاره دارد، نه خود شیء. به بیان دیگر، تا علّت یک شیء محقق نشود، آن شیء به وجود نمی‌آید. این قاعده، چونان کلیدی است که درهای فهم نظام علّی عالم را می‌گشاید.

درنگ: قاعده «ما لم یتشخص لم یوجد» به معنای وابستگی وجود معلول به تحقق علّت آن است، نه یکسانی تشخص و وجود.

ضرورت علّی و تحقق معلول

قاعده «ما لم یجب لم یوجد» مکمل قاعده پیشین است و بیان می‌کند که تا علّت یک شیء واجب و محقق نشود، معلول آن موجود نمی‌شود. این ضرورت علّی، چونان جریانی منطقی، عالم را در نظمی قانون‌مند نگه می‌دارد.

تمثیل طبیعت و تشخص

برای فهم این قاعده، می‌توان به قطره باران نگریست. این قطره، تا زمانی که در منطقه‌ای سرد قرار نگیرد، به تگرگ تبدیل نمی‌شود. تشخص تگرگ، وابسته به علّت آن، یعنی سرمای محیط، است. در عالم وجود نیز، هر شیء، از ملائکه تا انسان، با علل خاص خود به وجود می‌آید و تشخص می‌یابد.

جمع‌بندی بخش سوم

قاعده «ما لم یتشخص لم یوجد» و مکمل آن، «ما لم یجب لم yوجد»، بر نظام علّی عالم تأکید دارند. تشخص، به معنای تحقق علّی، شرط وجود هر شیء است. این قاعده، با نفی تفسیرهای نادرست، راه را برای فهم دقیق‌تر نظام هستی هموار می‌سازد.

بخش چهارم: ضرورت، اختیار و نظام ازلی عالم

ضرورت ازلی و سرمدی

جهان هستی، چونان رودی که از سرچشمه ازل جاری است، ضرورتی ازلی و سرمدی دارد. این ضرورت، مبتنی بر اسباب و علل است و با اختیار، اراده، و حتی گناه انسانی منافاتی ندارد. نظام علّی عالم، چونان تار و پودی است که همه موجودات را در خود جای داده و نظم می‌بخشد.

نقد تصور جبر در علم الهی

تصور جبر، که علم الهی را به تحمیل و زورگویی فرومی‌کاهد، چونان ابری تیره، حقیقت را می‌پوشاند. علم الهی، ضرورتی علّی و نظام‌مند است که اختیار انسانی را نفی نمی‌کند. این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:

لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

(سوره [مطلب حذف شد] : «[خداوند] به بندگان [خود] ستمکار نیست»)

این آیه، بر عدالت الهی تأکید دارد و هرگونه تصور جبر را نفی می‌کند.

درنگ: علم الهی، ضرورتی علّی و نظام‌مند است که با اختیار انسانی سازگار است، و تصور جبر، با عدالت الهی ناسازگار است.

قانون‌مندی عالم

عالم، بر اساس قوانین ضرورتی ازلی عمل می‌کند و هیچ‌چیز در آن بی‌وزن و «الکی» نیست. نادانی انسان، چونان حجابی بر چشم، نباید به جبر تعبیر شود. این قانون‌مندی، که با مفهوم «وزن بالحق» در فلسفه اسلامی همخوانی دارد، عالم را در نظمی عادلانه نگه می‌دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

ضرورت ازلی و سرمدی عالم، مبتنی بر نظام علّی است و با اختیار انسانی هماهنگ است. علم الهی، به‌عنوان صفتی محیط بر همه امور، جبر را نفی می‌کند و عالم را در نظمی قانون‌مند و عادلانه قرار می‌دهد. این دیدگاه، بنیانی برای فهم هماهنگی میان اراده الهی و اختیار انسانی فراهم می‌آورد.

بخش پنجم: قاعده «الامتناع بالاختیار لا یناف الاختیار»

مفهوم قاعده

قاعده «الامتناع بالاختیار لا یناف الاختیار» بیان می‌دارد که امتناع ناشی از اختیار، با اختیار منافات ندارد. برای مثال، کسی که با اختیار خود را از پشت‌بام پرت می‌کند، نتیجه‌ای ممتنع (سقوط) را رقم می‌زند، اما این امتناع، اختیار او را نفی نمی‌کند.

تمثیل سقوط از پشت‌بام

تصور کنید فردی با اراده خویش بر لبه پشت‌بام ایستاده و تصمیم به پریدن می‌گیرد. این انتخاب، چونان امضایی بر برگه سرنوشت، نتیجه‌ای ممتنع (سقوط) را به دنبال دارد. اما این امتناع، ناشی از اختیار اوست و با اراده‌اش در تعارض نیست. این تمثیل، چونان آینه‌ای، رابطه میان اختیار و ضرورت را به تصویر می‌کشد.

درنگ: امتناع ناشی از اختیار، با اختیار منافات ندارد، زیرا نتیجه انتخاب آزادانه انسان است.

رابطه قاعده با ضرورت علّی

این قاعده، با قاعده «ما لم یتشخص لم یوجد» پیوندی عمیق دارد. هنگامی که علّت (اختیار) فراهم می‌شود، معلول (نتیجه ممتنع) به‌صورت قهرآمیز پدید می‌آید. این رابطه، چونان جریانی منطقی، نظام علّی عالم را تأیید می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

قاعده «الامتناع بالاختیار لا یناف الاختیار» بر هماهنگی میان اختیار و ضرورت تأکید دارد. انتخاب آزادانه انسان، حتی اگر به نتیجه‌ای ممتنع منجر شود، اختیار او را نفی نمی‌کند. این قاعده، راه را برای فهم عمیق‌تر رابطه میان اراده انسانی و نظام علّی عالم هموار می‌سازد.

بخش ششم: نقد جبر اجتماعی و اصلاح نظام‌های اجتماعی

جبر اجتماعی و فشار بر ضعفا

فشارهای اجتماعی و اقتصادی، چونان زنجیرهایی سنگین، ضعفا را به سوی انتخاب‌های نادرست، مانند دزدی یا خودکشی، سوق می‌دهند. این فشارها، جبری اجتماعی‌اند که اختیار را محدود می‌کنند، برخلاف ضرورت که با اختیار سازگار است.

نقد سنت‌های غلط

سنت‌های نادرست، مانند هزینه‌های گزاف ازدواج، چونان موانعی سخت، اختیار جوانان را در تنگنا قرار می‌دهند. این سنت‌ها، که ریشه در فرهنگ‌های بی‌مبنا دارند، به جبر اجتماعی منجر می‌شوند و مانع تحقق آزادی و عدالت‌اند.

درنگ: سنت‌های غلط و فشارهای اقتصادی، جبری اجتماعی ایجاد می‌کنند که اختیار را محدود می‌کند، برخلاف ضرورت که با آزادی سازگار است.

نقد سوءاستفاده از دعا و توکل

دعا و توکل، چونان بال‌هایی برای پرواز معنوی، تنها در صورتی مؤثرند که با عقلانیت و استفاده از اسباب همراه باشند. توکل بدون عمل، مانند کاشتن بذری بدون آبیاری است که به بار نمی‌نشیند. توصیه به ختم‌های بی‌مبنا، مانند ختم یونسیه یا الیاسیه، بدون توجه به اسباب عقلانی، به جای حل مسائل، به سرخوردگی منجر می‌شود.

پیشنهاد قانون‌گذاری عادلانه

برای رفع جبر اجتماعی، قانون‌گذاری عادلانه، مانند تعیین حدود مهریه و حمایت مالی از جوانان، ضروری است. این قوانین، چونان پل‌هایی استوار، جامعه را از جبر به سوی ضرورت عادلانه هدایت می‌کنند که با اختیار سازگار است.

تمثیل ازدواج و مشکلات اجتماعی

مشکلات ازدواج در جامعه، مانند دختری که به دلیل هزینه‌های گزاف و سنت‌های غلط از ازدواج بازمی‌ماند، نمونه‌ای از جبر اجتماعی است. این جبر، چونان باری سنگین، اختیار را سلب می‌کند. اما اگر اسباب عقلانی، مانند قانون‌گذاری و توزیع عادلانه امکانات، فراهم شود، ضرورت عادلانه‌ای پدید می‌آید که اختیار را تقویت می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

جبر اجتماعی، ناشی از سنت‌های غلط و فشارهای اقتصادی، اختیار را محدود می‌کند، اما ضرورت عادلانه، که از قانون‌گذاری و توزیع عادلانه امکانات سرچشمه می‌گیرد، با اختیار سازگار است. دعا و توکل، تنها در کنار عقلانیت و اسباب مؤثرند، و فلسفه اسلامی باید به حل این مسائل اجتماعی کمک کند.

بخش هفتم: فلسفه اسلامی و علوم اجتماعی

فلسفه به‌مثابه ریشه علوم اجتماعی

فلسفه اسلامی، چونان ریشه‌ای تنومند، بنیان علوم اجتماعی را تشکیل می‌دهد. قواعد فلسفی که به مسائل اجتماعی پاسخ ندهند، چونان گلی پلاستیکی، بی‌ثمر و خرافه‌اند. فلسفه، باید چونان طبیبی حکیم، به درمان دردها و مشکلات جامعه بپردازد.

درنگ: فلسفه اسلامی، به‌عنوان ریشه علوم اجتماعی، باید به مسائل جامعه پاسخ دهد و از جبر به سوی ضرورت عادلانه هدایت کند.

نقد جدایی دین و فلسفه از جامعه

جدایی دین و فلسفه از مسائل اجتماعی، چونان جدا کردن روح از جسم، به مرگ معرفت می‌انجامد. فلسفه‌ای که به جامعه خدمت نکند، چونان کتابی بسته، بی‌فایده است. دین نیز، با معصومانه کردن فلسفه، آن را به سوی کمال هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش هفتم

فلسفه اسلامی، به‌عنوان ریشه علوم اجتماعی، باید به حل مسائل جامعه بپردازد و از جبر به سوی ضرورت عادلانه هدایت کند. این دیدگاه، با پیوند دین و فلسفه، راه را برای تحقق جامعه‌ای عادلانه و آزاد هموار می‌سازد.

بخش هشتم: ضرورت و اختیار در احکام دینی و عصمت

نماز و ضرورت اختیاری

نماز، برای مؤمن، ضرورتی اختیاری است. مؤمن، چونان مسافری که با اراده خویش مسیر دین را برگزیده، نماز را با اختیار انجام می‌دهد. اما ترک عمدی نماز، به دلیل فراهم کردن اسباب گناه، کفر می‌آورد. این ضرورت، با اختیار منافات ندارد، زیرا نتیجه انتخاب آزادانه است.

عصمت و اختیار معصومان

عصمت معصومان، چونان گوهری درخشان، ضرورتی اختیاری است. معصومان، با اراده خویش از گناه اجتناب می‌کنند، و این ضرورت، اختیارشان را نفی نمی‌کند. این دیدگاه، با الهیات شیعی همخوانی دارد که عصمت را نتیجه انتخاب آزادانه در مسیر حق می‌داند.

درنگ: عصمت معصومان و نماز مؤمن، ضرورتی اختیاری است که با اراده آزاد هماهنگ است.

تمایز اضطرار، اکراه و اجبار

اضطرار، اکراه و اجبار، با ضرورت و اختیار متفاوت‌اند. در این حالات، اراده غایب است، برخلاف ضرورت که با اراده سازگار است. این تمایز، در اصول فقه اسلامی کلیدی است و احکام فقهی را بر اساس حضور یا غیاب اراده تعیین می‌کند.

اعتیاد و ضرورت اختیاری

اعتیاد، چونان سیستمی که در نفس شکل می‌گیرد، ضرورتی اختیاری است. این ضرورت، نتیجه انتخاب‌های اولیه فرد است و با قاعده «الامتناع بالاختیار» همخوانی دارد. اعتیاد، مانند تنفس، سیستمی ضرورتی است که با اختیار سازگار است.

جمع‌بندی بخش هشتم

احکام دینی، مانند نماز، و عصمت معصومان، ضرورتی اختیاری‌اند که با اراده آزاد هماهنگ‌اند. تمایز میان اضطرار، اکراه و اجبار، و ضرورت اختیاری، راه را برای فهم دقیق‌تر رابطه میان دین و اختیار هموار می‌سازد.

بخش نهم: کنترل ورودی‌های نفس و تأثیرات معنوی

کنترل ورودی‌های نفس

برای نیک‌فرجامی، باید ورودی‌های نفس، مانند لقمه حلال و پرهیز از گناه، کنترل شود. این کنترل، چونان باغبانی که درخت را از آفات حفظ می‌کند، به خیر و کمال منجر می‌شود. انسان، با تنظیم ورودی‌های نفس، به‌طور سیستمی به سوی خیر هدایت می‌شود.

درنگ: کنترل ورودی‌های نفس، مانند لقمه حلال و پرهیز از گناه، انسان را به‌طور سیستمی به سوی خیر هدایت می‌کند.

نقد کم‌خوانی قرآن کریم

کم‌خوانی قرآن کریم در جامعه، به دلیل غلبه فرهنگ مادی، چونان غباری بر آینه دل، به کدر شدن معنویت منجر می‌شود. قرآن‌خوانی، مانند چشمه‌ای زلال، نفس را تقویت می‌کند و دوری از آن، به جدایی از معنویت می‌انجامد.

تمثیل قرآن‌خوانی و درس

در گذشته، طلاب علوم دینی، چونان باغبانانی حکیم، مطالعه را با قرآن‌خوانی می‌آمیختند. قرآن، چونان فصلی که فواصل درس را پر می‌کرد، دل را روشن و نفس را پاک می‌ساخت. اما امروز، غلبه فرهنگ مادی، این سنت نیکو را کم‌رنگ کرده است.

جمع‌بندی بخش نهم

کنترل ورودی‌های نفس، مانند قرآن‌خوانی و پرهیز از گناه، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند. کم‌خوانی قرآن کریم، به دلیل غلبه فرهنگ مادی، مانع تقویت معنویت است. این دیدگاه، بر اهمیت پیوند میان معرفت دینی و اصلاح نفس تأکید دارد.

بخش دهم: ضرورت، توحید و نفی جبر در الهیات

ضرورت و توحید

ضرورت عالم، حتی بدون نیاز به توحید، قابل اثبات است، زیرا نظام طبیعی عالم، ضرورتی علّی دارد. این قانون‌مندی، چونان شاهدی بر حکمت الهی، حتی برای غیرمؤمنان نیز قابل درک است.

نقد تصور جبر در الهیات

تصور خداوند به‌عنوان زورگو و جبار، چونان خطایی فاحش، با حقیقت الهی ناسازگار است. خداوند، عادل و نظام‌مند است، و ضرورت عالم، با اختیار انسانی هماهنگ است. این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:

لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

(سوره [مطلب حذف شد] : «[خداوند] به بندگان [خود] ستمکار نیست»)

این آیه، بر عدالت و رحمت الهی تأکید دارد و هرگونه تصور جبر را نفی می‌کند.

درنگ: ضرورت عالم، حتی بدون توحید، قابل اثبات است، و تصور جبر، با عدالت و حکمت الهی ناسازگار است.

تمثیل کشتی و ناخدا

تصور نادرست جبر، مانند این است که ناخدایی کشتی را بی‌توجه به قوانین دریا هدایت کند و گمان برد که خدا هرچه خواهد، همان شود. اما حقیقت آن است که خداوند، طبق نظام ضرورتی علّی عمل می‌کند، و انسان باید اسباب ایمنی را فراهم آورد تا به مقصد برسد.

جمع‌بندی بخش دهم

ضرورت عالم، مبتنی بر نظام علّی و قانون‌مند است و با توحید و اختیار انسانی هماهنگ است. تصور جبر، خطایی است که با عدالت و حکمت الهی ناسازگار است. این دیدگاه، عالم را در نظمی عادلانه و هماهنگ با اراده انسانی معرفی می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

این کاوش نشان داد که ضرورت، به‌عنوان نظام علّی و اقتضایی عالم، با اختیار انسانی هماهنگ است، برخلاف جبر که اختیار را سلب می‌کند. قواعد فلسفی مانند «ما لم یتشخص لم یوجد» و «الامتناع بالاختیار لا یناف الاختیار»، بر رابطه علّی میان اسباب و معلول تأکید دارند و ضرورت را نظامی ازلی و قانون‌مند معرفی می‌کنند. نقد جبر، چه در الهیات و چه در ساختارهای اجتماعی، به ضرورت اصلاح سنت‌های غلط و قانون‌گذاری عادلانه اشاره دارد. فلسفه اسلامی، به‌عنوان ریشه علوم اجتماعی، باید به حل مسائل جامعه کمک کند و از جبر به سوی ضرورت عادلانه هدایت نماید. احکام دینی، مانند نماز، و عصمت معصومان، ضرورتی اختیاری‌اند که با اراده آزاد هماهنگ‌اند. کنترل ورودی‌های نفس، مانند قرآن‌خوانی و پرهیز از گناه، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، تلاش کرد تا این مفاهیم را در چارچوبی علمی و با زبانی متین و روشن به تصویر کشد.

با نظارت صادق خادمی