در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 557

متن درس





کتاب ضرورت و اختیار در نظام هستی‌شناختی و علّی

کتاب ضرورت و اختیار در نظام هستی‌شناختی و علّی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۵۷)

مقدمه: تأملی در ضرورت، اختیار و نظام علّی در حکمت متعالیه

مفهوم ضرورت و اختیار، از دیرباز، از محوری‌ترین مسائل فلسفه اسلامی، به‌ویژه در چارچوب حکمت متعالیه، بوده است. این مفاهیم، که پیوندی عمیق با نظام هستی‌شناختی و علّی عالم دارند، نه‌تنها در فهم رابطه انسان با خدا، بلکه در تحلیل نظام‌مندی عالم و نقش اسباب و مسببات در تحقق ظهورات الهی، جایگاه ویژه‌ای دارند. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در درس‌گفتار شماره ۵۵۷، با نگاهی عمیق و دقیق، به بررسی این مفاهیم پرداخته و با تمایز میان ضرورت و جبر، چارچوبی منسجم برای فهم سازگاری ضرورت و اختیار ارائه کرده‌اند.

بخش اول: تبیین ضرورت و اختیار در نظام هستی‌شناختی

1.1. سازگاری ضرورت و اختیار در مراتب وجود

استاد فرزانه در این درس‌گفتار، ضرورت وجودی را به‌عنوان اصلی بنیادین در نظام هستی معرفی می‌کنند که با اختیار انسانی منافاتی ندارد. ضرورت، مانند جریانی زلال که در بستر عالم جاری است، در مراتب مختلف وجودی به اشکال متفاوتی ظهور می‌یابد. در انسان، این ضرورت با اختیار همراه می‌شود، در حالی که در حیوانات، گیاهان و ملائکه، به‌گونه‌ای دیگر تجلی می‌کند. برای مثال، باران در شرایط مختلف به‌صورت تگرگ، برف یا قطرات ریز و درشت ظاهر می‌شود، و این تفاوت، نتیجه شرایط زیستی و وجودی خاص هر مرتبه است.

درنگ: ضرورت وجودی، مانند جریانی که در بستر عالم جاری است، با اختیار انسانی سازگار است و در هر مرتبه وجودی، به‌صورت متفاوتی ظهور می‌یابد.

این دیدگاه، با اصل امر بین الامرین در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد. ضرورت، به‌عنوان نظام حاکم بر هستی، در انسان به دلیل ظرفیت وجودی او، با اختیار همراه می‌شود و این اختیار، جلوه‌ای از شعور و اراده انسانی است.

1.2. مراتب وجود و تفاوت در ظهور ضرورت

موجودات مختلف، از انسان تا حیوانات، گیاهان و ملائکه، تحت تأثیر شرایط زیستی و وجودی خود، مراتب متفاوتی از ضرورت و اختیار را نشان می‌دهند. استاد فرزانه، با تمثیلی زیبا، این تفاوت را به باران تشبیه می‌کنند که در شرایط گوناگون به‌صورت تگرگ، برف یا باران ریز و درشت ظهور می‌یابد. این تنوع، مانند رنگ‌های مختلف در یک تابلوی نقاشی، نشان‌دهنده غنای نظام هستی است.

درنگ: ضرورت، مانند رنگی که در تابلوی هستی نقش می‌بندد، در هر مرتبه وجودی با ویژگی‌های خاص آن مرتبه ظهور می‌یابد و تنوع ظهورات الهی را نشان می‌دهد.

این مفهوم، با نظریه مراتب وجود در حکمت متعالیه سازگار است. هر موجود، در مرتبه خاص خود، ویژگی‌های منحصربه‌فردی از ضرورت و اختیار را به نمایش می‌گذارد.

1.3. شعور و اختیار در حیوانات

استاد فرزانه، اختیار در حیوانات را به میزان شعور آن‌ها وابسته می‌دانند. حیوانات شعورمندتر، مانند آهو، اراده کارآمدتری دارند، در حالی که حیوانات با شعور کمتر، مانند خوک یا موجودات دریایی غیرمنقول، اراده محدودتری دارند. این ارتباط، مانند رشته‌ای که عقل و عمل را به هم پیوند می‌دهد، نشان‌دهنده پیوستگی شعور و اراده در مراتب وجودی است.

درنگ: اختیار در حیوانات، مانند نوری که از شعور ساطع می‌شود، به میزان شعور آن‌ها وابسته است و با مراتب وجودی آن‌ها هماهنگ است.

این دیدگاه، با اصل حرکت جوهری در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد. شعور، به‌عنوان یکی از مراتب وجود، بر رفتار و اراده حیوانات اثر می‌گذارد و تنوع در حرکت و اختیار آن‌ها را رقم می‌زند.

1.4. حرکت و شعور در حیوانات

حرکت حیوانات نیز با شعور آن‌ها پیوند دارد. حیوانات سریع و هوشمند، مانند آهو، با حیوانات کند یا غیرمنقول، مانند برخی موجودات دریایی، تفاوت دارند. استاد فرزانه، این تفاوت را مانند تفاوت میان رقص باله‌ای سبک و حرکتی سنگین و کند توصیف می‌کنند که هر یک، جلوه‌ای از شعور وجودی آن موجود است.

درنگ: حرکت حیوانات، مانند آینه‌ای که شعور آن‌ها را بازمی‌تاباند، با مراتب شعورشان پیوند دارد و تنوع در رفتار آن‌ها را نشان می‌دهد.

این ارتباط، با نظریه حرکت جوهری در حکمت متعالیه سازگار است. حرکت، به‌عنوان جلوه‌ای از ظهور وجود، تحت تأثیر مراتب شعور موجودات قرار دارد.

1.5. حیوانات غیرمنقول و نزدیکی به نباتات

برخی حیوانات، به‌ویژه در دریاها، به دلیل شباهت به نباتات، حرکت محدودی دارند. این موجودات، هرچند حیوان نامیده می‌شوند، مانند پل‌هایی میان حیوانات و نباتات عمل می‌کنند. استاد فرزانه، این موجودات را مانند ساکنان مرزی دو قلمرو توصیف می‌کنند که ویژگی‌های هر دو را در خود دارند.

درنگ: حیوانات غیرمنقول، مانند ساکنان مرزی میان حیوانات و نباتات، نشان‌دهنده پیوستگی مراتب وجودی در نظام هستی هستند.

این تمایز، با مراتب وجودی در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد. هر موجود، در مرتبه خاص خود، ویژگی‌های منحصربه‌فردی را به نمایش می‌گذارد.

1.6. ضرورت و صفات متمایز در مراتب وجود

ضرورت، در مراتب مختلف وجودی، صفات متفاوتی به خود می‌گیرد: در ملائکه به‌صورت تنزیه، در انسان به‌صورت اراده و اختیار، و در نباتات به‌صورت رشد و تکامل. استاد فرزانه، این تنوع را مانند نغمه‌های مختلف یک سمفونی عظیم توصیف می‌کنند که هر یک، بخشی از هماهنگی کل را تشکیل می‌دهند.

درنگ: ضرورت، مانند نغمه‌ای در سمفونی هستی، در هر مرتبه وجودی با صفات خاص آن مرتبه ظهور می‌یابد و هماهنگی عالم را نشان می‌دهد.

این دیدگاه، با نظریه تعینات وجود در حکمت متعالیه سازگار است. ضرورت، به‌عنوان اصل حاکم بر هستی، در هر مرتبه با ویژگی‌های خاص آن مرتبه تجلی می‌یابد.

1.7. ریشه درختان به مثابه اندیشه

استاد فرزانه، ریشه درختان را به‌عنوان معادل اندیشه آن‌ها معرفی می‌کنند. برای مثال، شاهی به دلیل سستی ریشه، زود خراب می‌شود، در حالی که درختان با ریشه قوی‌تر، مانند صنوبر، دوام بیشتری دارند. این ریشه‌ها، مانند بنیان‌های فکری انسان، تعیین‌کننده ویژگی‌های وجودی درختان هستند.

درنگ: ریشه درختان، مانند اندیشه‌ای که جوهر وجودی آن‌ها را شکل می‌دهد، تعیین‌کننده ویژگی‌ها و دوام آن‌هاست.

این تشبیه، با رابطه میان جوهر و ویژگی‌های وجودی در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد. ریشه، به‌عنوان جوهر درخت، نقش تعیین‌کننده‌ای در ماهیت و رفتار آن ایفا می‌کند.

1.8. ویژگی‌های عناصر طبیعی و نجابت خاک

عناصر طبیعی، مانند آب، خاک، باد و آتش، دارای ویژگی‌های متفاوتی هستند. خاک، به دلیل نجابت و امنیت، در نظام اسلامی محل دفن اموات است، برخلاف آتش که در برخی ادیان برای سوزاندن استفاده می‌شود. استاد فرزانه، خاک را مانند مادری مهربان توصیف می‌کنند که با نجابت خود، اموات را در آغوش می‌گیرد.

درنگ: خاک، مانند مادری مهربان، به دلیل نجابت و امنیت، در نظام اسلامی جایگاه ویژه‌ای برای دفن اموات دارد.

این دیدگاه، ویژگی‌های وجودی عناصر را به‌عنوان جلوه‌هایی از حکمت الهی تحلیل می‌کند و بر جایگاه خاص خاک در نظام اسلامی تأکید دارد.

1.9. اندیشه اشیاء و ریشه‌های نامرئی

ویژگی‌های اشیاء، مانند سنگ، درخت یا عناصر طبیعی، نشان‌دهنده اندیشه وجودی آن‌هاست. حتی سنگ‌ها دارای ریشه‌ای نامرئی‌اند که در ظرف وجودی خود قابل بررسی است. استاد فرزانه، این ریشه‌ها را مانند رشته‌های پنهان حقیقت توصیف می‌کنند که در عمق وجود هر شیء نهفته‌اند.

درنگ: ویژگی‌های اشیاء، مانند رشته‌های پنهان حقیقت، نشان‌دهنده اندیشه وجودی آن‌هاست که در ظرف وجودی هر شیء قابل بررسی است.

این مفهوم، با اصل وحدت وجود در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد. هر موجود، به‌عنوان مظهر حق، دارای ویژگی‌های خاص خود است که می‌توان آن را به‌عنوان اندیشه وجودی‌اش تحلیل کرد.

1.10. محدودیت علوم سنتی و نیاز به توسعه

علوم سنتی، مانند حیوان‌شناسی و طبیعیات، در حوزه‌های علمیه محدود بوده و نیاز به توسعه دارند. علوم مدرن، با پیشرفت در شناخت اشیاء، این کمبود را جبران کرده‌اند. استاد فرزانه، این محدودیت را مانند باغی می‌دانند که نیاز به آبیاری و گسترش دارد تا میوه‌های جدید به بار آورد.

درنگ: علوم سنتی، مانند باغی که نیاز به آبیاری دارد، باید با بهره‌گیری از علوم مدرن توسعه یابند تا فهم عمیق‌تری از نظام هستی فراهم کنند.

این نقد، به ضرورت به‌روزرسانی روش‌شناسی علمی در حوزه‌های دینی اشاره دارد. حکمت متعالیه، به‌عنوان فلسفه‌ای پویا، می‌تواند از علوم مدرن برای تعمیق فهم خود بهره ببرد.

جمع‌بندی بخش اول

این بخش، با تبیین رابطه میان ضرورت و اختیار، چارچوبی فلسفی برای فهم نظام‌مندی عالم ارائه داد. ضرورت، به‌عنوان اصل حاکم بر هستی، در مراتب مختلف وجودی به اشکال متفاوتی ظهور می‌یابد: در انسان با اختیار، در حیوانات با شعور و حرکت، و در نباتات با رشد و تکامل. ریشه‌های درختان، ویژگی‌های عناصر طبیعی، و اندیشه اشیاء، همگی نشان‌دهنده تنوع در ظهورات الهی هستند. نقد محدودیت علوم سنتی نیز بر ضرورت توسعه روش‌شناسی علمی تأکید دارد.

بخش دوم: نقد جبر و تبیین ضرورت در نظام علّی

2.1. تمایز ضرورت و جبر

استاد فرزانه، با تأکید بر تمایز میان ضرورت و جبر، جبر را مفهومی می‌دانند که با اختیار در تضاد است، در حالی که ضرورت، اصلی علمی، طبیعی و فطری است که با اختیار سازگار است. جبر، مانند قفسی که انسان را محصور می‌کند، با اختیار در تعارض است، اما ضرورت، مانند جریانی که در بستر عالم جاری است، اختیار را در نظام وجودی جای می‌دهد.

درنگ: ضرورت، مانند جریانی زلال در بستر هستی، با اختیار سازگار است، در حالی که جبر، مانند قفسی تنگ، با اختیار در تعارض است.

این تمایز، با دیدگاه امر بین الامرین در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد. ضرورت، به‌عنوان نظام حاکم بر هستی، با اختیار انسانی که در ظرف ناسوت ظهور می‌یابد، قابل‌جمع است.

2.2. نقد ادبیات سنتی جبر

عبارت «الناس فی اختيارهم مجبورون» در متون سنتی، به دلیل خلط ضرورت با جبر، نادرست است. استاد فرزانه، این خلط را مانند آمیختن آب زلال با گل و لای می‌دانند که حقیقت را تیره می‌کند. ضرورت، اختیار را نفی نمی‌کند، بلکه آن را در نظام وجودی جای می‌دهد.

درنگ: عبارت «الناس فی اختيارهم مجبورون»، مانند آمیختن آب زلال با گل، حقیقت ضرورت و اختیار را تیره می‌کند و نیازمند اصلاح است.

این نقد، به اهمیت دقت در ادبیات فلسفی اشاره دارد. خلط مفاهیم ضرورت و جبر، ناشی از محدودیت فهم سنتی است که حکمت متعالیه آن را اصلاح می‌کند.

2.3. ضرورت و اختیار در منطق

در منطق، قضایای ضروری و دائمی متمایزند. قضایای دائمی، مانند حرکت خورشید، قابل توقف‌اند، اما ضرورت، به‌عنوان اصل وجودی، متعلق به هیچ شیء خاصی نیست. استاد فرزانه، این تمایز را مانند تفاوت میان نغمه‌ای ثابت و جریانی بی‌انتها توصیف می‌کنند که نظام هستی را شکل می‌دهد.

درنگ: ضرورت، مانند جریانی بی‌انتها، از قضایای دائمی که به اشیاء خاص وابسته‌اند، متمایز است و نظام هستی را شکل می‌دهد.

این تمایز، با دیدگاه حکمت متعالیه درباره ضرورت وجودی هم‌خوانی دارد. ضرورت، به‌عنوان اصل بنیادین هستی، از قضایای دائمی متمایز است.

2.4. رد جبر در اختیار

انسان‌ها در اختیار خود مجبور نیستند، بلکه اختیار آن‌ها تحت نظام ضرور وجودی قرار دارد. استاد فرزانه، جبر را مانند زنجیری می‌دانند که با حقیقت اختیار در تضاد است، در حالی که ضرورت، مانند بستری است که اختیار در آن جریان می‌یابد.

درنگ: اختیار انسان، مانند جریانی در بستر ضرورت، تحت نظام ضرور وجودی قرار دارد و با جبر در تضاد است.

این دیدگاه، با اصل اختیار در حکمت متعالیه سازگار است. انسان، در عین تبعیت از نظام ضرور وجودی، دارای اختیاری است که در ظرف ناسوت ظهور می‌یابد.

2.5. اشکال بسته بودن دست خدا

استاد فرزانه، پرسشی بنیادین را مطرح می‌کنند: اگر عالم تحت نظام ضرور اداره می‌شود، آیا دست خدا بسته است؟ این پرسش، مانند ناقوسی که در عمق وجود طنین می‌اندازد، به رابطه میان اراده الهی و نظام ضرور اشاره دارد. آیات قرآن کریم، مانند يَضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ (سوره ابراهیم، آیه ۴) به معنای «هر کس را بخواهد گمراه می‌کند و هر کس را [مطلب حذف شد] )، و إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ (سوره قصص، آیه ۵۶) به معنای «تو نمی‌توانی هر که را دوست داری هدایت کنی، ولی خداوند هر که را [مطلب حذف شد] )، بر اراده الهی تأکید دارند.

درنگ: پرسش از بسته بودن دست خدا، مانند ناقوسی در عمق وجود، به رابطه میان اراده الهی و نظام ضرور اشاره دارد و نیازمند تبیین است.

این پرسش، یکی از مسائل اساسی فلسفه اسلامی را مطرح می‌کند که در ادامه به آن پاسخ داده می‌شود.

2.6. نظام‌مندی الهی و اراده خدا

خداوند، تحت نظام ضرور عمل می‌کند، اما این نظام‌مندی به معنای بسته بودن دست او نیست. اراده الهی، مانند نوری که در آیینه‌های متعدد بازمی‌تابد، در قالب نظام علّی و سببی ظهور می‌یابد. استاد فرزانه، این نظام‌مندی را مانند نقشه‌ای دقیق توصیف می‌کنند که هر جزء آن با دقتی شگفت‌انگیز در جای خود قرار دارد.

درنگ: اراده الهی، مانند نوری که در آیینه‌های نظام علّی بازمی‌تابد، در چارچوب ضرورت عمل می‌کند، اما دست خدا را نمی‌بندد.

این دیدگاه، با اصل وحدت وجود و نظام علّی در حکمت متعالیه سازگار است. اراده الهی، به‌صورت قانون‌مند و نه تصادفی، در نظام ضرور ظهور می‌یابد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد مفهوم جبر و تبیین تمایز آن از ضرورت، به سازگاری اختیار انسانی با نظام ضرور وجودی پرداخت. جبر، به‌عنوان مفهومی نادرست، با اختیار در تضاد است، در حالی که ضرورت، بستری برای ظهور اختیار فراهم می‌کند. نقد ادبیات سنتی و پرسش از بسته بودن دست خدا، نشان‌دهنده عمق این بحث است که با تبیین نظام‌مندی الهی پاسخ داده می‌شود.

بخش سوم: نقش دعا و اسباب در نظام علّی

3.1. دعا و نظام علّی

دعا، نفرین و توجهات، در صورتی مؤثرند که در نظام علّی و سببی عالم جای گیرند. استاد فرزانه، دعاهای بی‌هدف را مانند دانه‌هایی می‌دانند که در خاکی نامناسب کاشته شوند و میوه‌ای به بار نیاورند. دعا باید به سیستمی متصل شود که محرک فعل باشد.

درنگ: دعا، مانند دانه‌ای که در خاک مناسب کاشته می‌شود، تنها در نظام علّی و سببی عالم اثرگذار است.

این مفهوم، با نظریه علّیت در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد. دعا، به‌عنوان عملی معنوی، باید در نظام سببی عالم قرار گیرد تا اثرگذار باشد.

3.2. نقش اسباب در دعا و توجهات

دعاها، نفرین‌ها و توجهات، خود اسباب‌اند و اگر در نظام سببی عالم جای گیرند، اثر دارند. حتی توجه قلبی، بدون دعا یا نفرین، می‌تواند سبب‌ساز شود. استاد فرزانه، این توجهات را مانند امواجی توصیف می‌کنند که در دریای وجود طنین می‌اندازند و اثراتی عمیق بر جای می‌گذارند.

درنگ: توجهات، مانند امواجی در دریای وجود، در نظام سببی عالم اثرگذارند و می‌توانند سبب‌ساز تحولات شوند.

این دیدگاه، با نقش معنوی توجهات در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد. توجه، به‌عنوان عملی معنوی، در نظام سببی عالم اثرگذار است.

3.3. انکسار و اسباب معنوی

انکسار قلب یا شرایط خاص، مانند روزه و روز جمعه، اسباب معنوی‌ای هستند که دعا را مؤثر می‌کنند. استاد فرزانه، این شرایط را مانند کلیدهایی می‌دانند که قفل‌های نظام علّی را می‌گشایند و دعا را به فعل می‌رسانند.

درنگ: انکسار قلب و شرایط معنوی، مانند کلیدهایی در نظام علّی، دعا را به فعل می‌رسانند و اثرگذاری آن را تضمین می‌کنند.

این مفهوم، با دیدگاه عرفانی درباره شرایط استجابت دعا سازگار است. انکسار و شرایط معنوی، به‌عنوان اسباب، در نظام علّی عالم عمل می‌کنند.

3.4. رد عامل اولی و آخری

در عالم، نه عامل اولی بدون مظهر وجود دارد و نه مظهر آخری بدون مظهریت. هر مظهری، خود مظهر دیگری است و عقیمی در نظام وجودی نیست. استاد فرزانه، این سلسله را مانند زنجیره‌ای بی‌انتها توصیف می‌کنند که هر حلقه آن، به حلقه‌ای دیگر متصل است.

درنگ: نظام وجودی، مانند زنجیره‌ای بی‌انتها، فاقد عامل اولی یا آخری بدون مظهریت است و هر مظهری به مظهر دیگری منجر می‌شود.

این دیدگاه، با اصل وحدت وجود و سلسله مراتب ظهورات در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد. هیچ موجودی در عالم عقیم نیست و هر مظهری، به مظهر دیگری منتهی می‌شود.

3.5. احدیت و ذات الهی

احدیت، به‌عنوان ذات غیرمتعین، فاقد تفکیک است. نه اولی قبل از آن وجود دارد و نه آخری پس از آن. استاد فرزانه، این مفهوم را مانند اقیانوسی بی‌کران توصیف می‌کنند که هیچ مرزی در آن متصور نیست.

درنگ: احدیت، مانند اقیانوسی بی‌کران، از هرگونه تفکیک و تسلسل مبراست و ذات الهی را در بر می‌گیرد.

این مفهوم، با نظریه احدیت و وحدت وجود در حکمت متعالیه سازگار است. ذات الهی، به‌عنوان وجود لا تعین، از هرگونه تفکیک و تسلسل مبراست.

3.6. رد تسلسل در وجود الهی

تسلسل، که در ماده معنا دارد، در وجود الهی منتفی است. اعداد، به دلیل استعداد بی‌نهایت، ادامه می‌یابند، اما وجود الهی فعلیت محض است. استاد فرزانه، این تمایز را مانند تفاوت میان رودی جاری و اقیانوسی بی‌انتها توصیف می‌کنند که وجود الهی را از محدودیت‌های مادی جدا می‌کند.

درنگ: وجود الهی، مانند اقیانوسی بی‌انتها، از تسلسل مادی مبراست و فعلیت محض را نشان می‌دهد.

این دیدگاه، با تمایز میان وجود مادی و وجود الهی در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد. وجود الهی، به‌عنوان فعلیت محض، از محدودیت‌های مادی مانند تسلسل آزاد است.

3.7. اسباب غیرعادی و مدبرات

خداوند از طریق اسباب غیرعادی، مانند خضر و الیاس، عمل می‌کند. این اسباب، در نظام ضرور عالم جای دارند و تصادفی نیستند. استاد فرزانه، این اسباب را مانند ستارگانی می‌دانند که در آسمان نظام علّی می‌درخشند و مسیر را روشن می‌کنند.

درنگ: اسباب غیرعادی، مانند ستارگانی در آسمان نظام علّی، در چارچوب ضرورت عمل می‌کنند و تصادفی نیستند.

این مفهوم، با نظریه مدبرات در حکمت متعالیه سازگار است. اسباب غیرعادی، به‌عنوان جلوه‌های خاص اراده الهی، در نظام علّی عالم عمل می‌کنند.

3.8. نقش توجهات در نظام علّی

توجه به موجودات، مانند انبیا، اولیا یا اموات، می‌تواند سبب‌ساز نجات یا بدبختی شود. استاد فرزانه، این توجهات را مانند نسیمی می‌دانند که در باغ وجود وزیدن می‌گیرد و تحولاتی عمیق را رقم می‌زند.

درنگ: توجهات، مانند نسیمی در باغ وجود، در نظام علّی عالم اثرگذارند و می‌توانند سبب‌ساز تحولات معنوی شوند.

این دیدگاه، با نقش معنوی توجهات در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد. توجه، به‌عنوان عملی معنوی، در نظام سببی عالم اثرگذار است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به بررسی نقش دعا، نفرین و توجهات در نظام علّی عالم پرداخت. دعا و توجهات، تنها در صورتی اثرگذارند که در نظام سببی عالم جای گیرند. انکسار قلب و شرایط معنوی، مانند کلیدهایی در این نظام عمل می‌کنند. رد عامل اولی و آخری، احدیت و رد تسلسل، همگی نشان‌دهنده نظام‌مندی عالم و جایگاه اسباب عادی و غیرعادی در آن هستند.

بخش چهارم: نقد تصویر نادرست از خدا و تبیین لطافت الهی

4.1. رد تصویر قلدرانه از خدا

استاد فرزانه، تصویر خدا به‌عنوان شير نر خونخوار یا قلدر را نادرست می‌دانند. خداوند، با لطافت و نازنینی ظهور می‌یابد، حتی در عذاب، و این لطافت، دل‌ها را می‌رباید. این دیدگاه، مانند نوری است که تاریکی‌های سوءتفاهم را می‌زداید و حقیقت الهی را آشکار می‌کند.

درنگ: خداوند، مانند نازنینی دل‌رباست که با لطافت ظهور می‌یابد، نه با خشونت و قلدری، و این لطافت حتی در عذاب دل‌ها را می‌رباید.

این نقد، با دیدگاه عرفانی درباره لطافت و جمال الهی سازگار است. خداوند، به‌عنوان وجود مطلق، با لطافت و نه با خشونت، در عالم ظهور می‌یابد.

4.2. لطافت الهی در عذاب و هدایت

حتی در جهنم، خداوند با لطافت ظاهر می‌شود، نه با چهره‌ای خشن. استاد فرزانه، این لطافت را مانند نسیمی می‌دانند که حتی در سخت‌ترین لحظات، دل‌ها را نوازش می‌دهد و حقیقت را آشکار می‌کند.

درنگ: لطافت الهی، مانند نسیمی که در سخت‌ترین لحظات وزیدن می‌گیرد، حتی در عذاب دل‌ها را نوازش می‌دهد و حقیقت را آشکار می‌کند.

این دیدگاه، با مفهوم جمال الهی در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد. خداوند، حتی در عذاب، با لطافت و نازنینی ظهور می‌یابد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد تصویر نادرست از خدا به‌عنوان موجودی خشن و قلدر، به تبیین لطافت الهی پرداخت. خداوند، با نازنینی و لطافت ظهور می‌یابد و این لطافت، حتی در عذاب، دل‌ها را می‌رباید. این دیدگاه، بر عمق عرفانی حکمت متعالیه تأکید دارد.

نتیجه‌گیری: نظام‌مندی عالم در پرتو ضرورت و اختیار

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مفاهیم ضرورت، اختیار و نظام علّی در حکمت متعالیه پرداخت. ضرورت، به‌عنوان اصل حاکم بر هستی، با اختیار انسانی سازگار است و در مراتب مختلف وجودی، از انسان تا حیوانات و نباتات، به اشکال متفاوتی ظهور می‌یابد. نقد مفهوم جبر و تمایز آن از ضرورت، نشان‌دهنده عمق این بحث است. دعا، نفرین و توجهات، تنها در صورتی اثرگذارند که در نظام سببی عالم جای گیرند. رد تصویر نادرست از خدا و تأکید بر لطافت الهی، مانند نوری است که حقیقت نظام هستی را روشن می‌کند. این نوشتار، مانند دعوتی به سوی حقیقت، خواننده را به تأمل در نظام‌مندی عالم و جایگاه انسان در آن فرا می‌خواند.

با نظارت صادق خادمی