متن درس
نقد و بازسازی مفاهیم امکان، ماهیت و ضرورت در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۵۹)
مقدمه: بازاندیشی در بنیادهای فلسفه اسلامی
مفاهیم امکان، ماهیت و ضرورت، چونان ارکان بنیادین فلسفه اسلامی، از دیرباز محور تأملات عمیق فلاسفه بودهاند. در حکمت متعالیه، که به دست فیلسوف بزرگ، ملاصدرا، به اوج خود رسید، این مفاهیم با نگاهی نوین و مبتنی بر اصالت وجود بازتعریف شدهاند. درسگفتار شماره ۵۵۹، از سلسله درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با رویکردی نقادانه و بازسازنده، به بررسی این مفاهیم میپردازد و با رد امکان و ماهیت بهعنوان واقعیات خارجی، بر ضرورت بهعنوان تنها حقیقت موجود در عالم تأکید میورزد. این نوشتار، با پیوند به عبارات ملاصدرا و نقد آنها، چارچوبی نوین برای فهم هستی ارائه میدهد که در آن، وجود یکپارچه و ضرور، محور تحلیل قرار میگیرد.
بخش اول: نقد مفاهیم امکان و ماهیت
رد امکان و ماهیت بهعنوان واقعیات خارجی
در فلسفه اسلامی، امکان و ماهیت اغلب بهعنوان مفاهیمی با مصداق خارجی تلقی شدهاند. اما این درسگفتار، با نگاهی نقادانه، این مفاهیم را صرفاً انتزاعات ذهنی میداند که فاقد حقیقت خارجیاند. ضرورت، بهعنوان تنها واقعیت موجود در خارج، چونان خورشیدی است که تمامی سایههای امکان و امتناع را در خود محو میسازد. امکان، به معنای قابلیت وجود یا عدم، و امتناع، به معنای فقدان وجود، تنها در ذهن انسان شکل میگیرند و ریشه در جهل او نسبت به نظام ضرور عالم دارند.
درنگ: امکان و ماهیت، فاقد حقیقت خارجیاند و ضرورت، بهعنوان تنها واقعیت موجود، تمام عالم را دربرمیگیرد.
امکان و امتناع: وصفهای ذهنی ناشی از جهل
امکان، چونان پردهای است که ذهن انسان بر اثر ناآگاهی از حقیقت ضرور عالم بر واقعیت میکشد. وقتی گفته میشود چیزی ممکن است، در واقع به قابلیت وجود یا عدم آن در ذهن اشاره میشود، نه به واقعیتی خارجی. به همین ترتیب، امتناع، به معنای فقدان وجود، تنها وصفی ذهنی است که از ناتوانی ذهن در درک نظام علّی عالم ناشی میشود. این دیدگاه، چونان آینهای است که محدودیتهای معرفتی انسان را بازمیتاباند.
درنگ: امکان و امتناع، وصفهای ذهنیاند که از جهل انسان نسبت به ضرورت خارجی سرچشمه میگیرند.
ضرورت: تنها حقیقت خارجی
در عالم خارج، تنها ضرورت حاکم است. هر آنچه وجود دارد، بهواسطه علتش ضرور است، و آنچه وجود ندارد، به دلیل فقدان علت، اصلاً قابلتصور نیست. این دیدگاه، چونان کلیدی است که درهای حقیقت را میگشاید و نشان میدهد که عالم، مجموعهای از ظهورات ضرور الهی است، نه جهانی پراکنده از ممکنات و ممتنعات.
درنگ: ضرورت، تنها حقیقت خارجی است و هر آنچه در عالم وجود دارد، بهواسطه علتش ضرور است.
نقد تقسیمبندیهای سنتی امکان
تقسیمبندیهای سنتی امکان، مانند امکان عام، خاص، اخص، وقوعی، و استقبالی، همگی بهعنوان لحاظات ذهنی معرفی میشوند که فاقد مصداق خارجیاند. این تقسیمات، چونان شاخههای درختی هستند که ریشه در خاک ذهن دارند، نه در واقعیت عالم. برای مثال، امکان وقوعی، که به لحاظ موافق یک قضیه (مانند «زید قائم است») تعریف میشود، یا امکان عام، که به لحاظ مخالف (مانند «زید مرده است») شکل میگیرد، صرفاً محصول تحلیل ذهنیاند و در خارج، تنها ضرورت حاکم است.
درنگ: انواع امکان (عام، خاص، اخص، وقوعی، و استقبالی) صرفاً انتزاعات ذهنیاند و در خارج مصداق ندارند.
مثال زید و تحلیل امکان
در مثالی مانند «زید قائم است یا مرده است»، امکان وقوعی (با لحاظ موافق)، امکان عام (با لحاظ مخالف)، و امکان خاص (با لحاظ هر دو طرف) همگی بهعنوان مفاهیمی ذهنی تحلیل میشوند. این مفاهیم، چونان سایههایی هستند که ذهن بر واقعیت ضرور عالم میافکند. در خارج، زید یا موجود است یا نیست، و این وجود یا عدم، تابع علتی ضرور است.
درنگ: در مثال زید، امکان وقوعی، عام، و خاص، همگی انتزاعات ذهنیاند و در خارج، تنها ضرورت حاکم است.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با نقد مفاهیم امکان و ماهیت، بر ضرورت بهعنوان تنها حقیقت خارجی تأکید کرد. امکان و امتناع، بهعنوان وصفهای ذهنی ناشی از جهل، و تقسیمبندیهای سنتی امکان، بهعنوان لحاظات ذهنی، فاقد مصداق خارجیاند. این دیدگاه، با بازسازی بنیادین فلسفه بر اساس اصالت وجود، چارچوبی نوین برای فهم هستی ارائه میدهد که در آن، عالم مجموعهای از ظهورات ضرور الهی است.
بخش دوم: نقد مواد ثلاث و کلیات خمس
رد مواد ثلاث
مواد ثلاث (واجب، ممکن، و ممتنع)، که در فلسفه سنتی بهعنوان ارکان تحلیل هستی شناخته میشوند، در این درسگفتار به چالش کشیده میشوند. این مفاهیم، چونان بنایی هستند که بر شالوده ماهیت ساخته شدهاند، اما با رد ماهیت، این بنا فرومیریزد. تنها ضرورت، بهعنوان حقیقت خارجی، باقی میماند، و امکان و امتناع، بهعنوان انتزاعات ذهنی، کنار گذاشته میشوند.
درنگ: مواد ثلاث (واجب، ممکن، و ممتنع) به دلیل وابستگی به ماهیت، فاقد مصداق خارجیاند و تنها ضرورت واقعیت دارد.
رد کلیات خمس
کلیات خمس، که بر اساس تحلیل ماهیت شکل گرفتهاند، نیز بهعنوان مفاهیمی ذهنی و فاقد مصداق خارجی معرفی میشوند. این مفاهیم، چونان نقشههایی هستند که در ذهن ترسیم شدهاند، اما با واقعیت عالم، که تنها از وجود و ضرورت تشکیل شده، همخوانی ندارند.
درنگ: کلیات خمس، به دلیل وابستگی به ماهیت، صرفاً انتزاعات ذهنیاند و در خارج مصداق ندارند.
نقد عبارات ملاصدرا درباره امکان استقبالی
ملاصدرا معتقد است که امکان استقبالی، به معنای قابلیت وقوع یا عدم وقوع در آینده، در خارج وجود ندارد، زیرا آینده نیز مانند حال تحت نظام ضرور علّی قرار دارد. این دیدگاه، چونان نوری است که تاریکی ابهام را از آینده میزداید و نشان میدهد که هر آنچه رخ میدهد، ضرورتی بهواسطه علتش دارد.
درنگ: امکان استقبالی در خارج وجود ندارد، زیرا آینده نیز تحت نظام ضرور علّی قرار دارد.
نقد تعریف سنتی امکان
ملاصدرا امکان را چنین تعریف میکند: «الممکن ممکن بذاته، واجب بوجوب علته، و ممتنع بعدمها» (ممکن به ذات خود ممکن است، بهواسطه علت خود واجب است، و بهواسطه فقدان علت خود ممتنع است). این تعریف، به دلیل وابستگی به مفهوم ماهیت، مورد نقد قرار میگیرد، زیرا ماهیت در خارج مصداق ندارد و امکان، صرفاً وصفی ذهنی است.
درنگ: تعریف ملاصدرا از امکان، به دلیل وابستگی به ماهیت، نادرست است و امکان، صرفاً وصفی ذهنی است.
رد امکان بذاتی
مفهوم «ممکن بذاته»، که به معنای شیءای لابشرط (بدون قید) است، در خارج مصداق ندارد. هر شیء در عالم، یا بهواسطه علتش موجود و ضرور است یا به دلیل فقدان علت، اصلاً وجود ندارد. این دیدگاه، چونان شمشیری است که توهم امکان بذاتی را از ریشه قطع میکند.
درنگ: امکان بذاتی، به دلیل فقدان ماهیت لابشرط در خارج، فاقد مصداق است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد مواد ثلاث و کلیات خمس، بر رد مفاهیم سنتی امکان و ماهیت تأکید کرد. عبارات ملاصدرا، بهویژه در باب امکان استقبالی و تعریف سنتی امکان، به دلیل وابستگی به ماهیت، مورد نقد قرار گرفتند. این نقدها، با تأکید بر ضرورت بهعنوان تنها حقیقت خارجی، چارچوبی نوین برای فلسفه اسلامی ارائه میدهند.
بخش سوم: بازسازی فلسفه بر اساس اصالت وجود
تأثیر رد ماهیت بر فلسفه
رد ماهیت و امکان بهعنوان واقعیات خارجی، فلسفه سنتی را بهطور بنیادین دگرگون میکند. بسیاری از قواعد فلسفی، که بر شالوده ماهیت بنا شدهاند، با این دیدگاه فرومیریزند و فلسفهای جدید، مبتنی بر اصالت وجود و ضرورت، شکل میگیرد. این تحول، چونان انقلابی است که بنای کهن فلسفه را بازسازی میکند.
درنگ: رد ماهیت و امکان، فلسفه سنتی را دگرگون کرده و فلسفهای مبتنی بر اصالت وجود و ضرورت را پایهگذاری میکند.
رد واجب الوجود بهعنوان تکهای از وجود
واجب الوجود، بهعنوان تکهای متمایز از وجود، نادرست است. وجود، چونان اقیانوسی یکپارچه است که قابلتقسیم به واجب و ممکن نیست. هرگونه تمایز، صرفاً در ذهن رخ میدهد و در خارج، تنها ضرورت حاکم است.
درنگ: وجود یکپارچه است و تقسیم آن به واجب و ممکن، خطایی ذهنی است.
ظهورات الهی و ضرورت
تمام موجودات، بهعنوان ظهورات و نزولات الهی، تحت نظام ضرور علّی قرار دارند. هیچ شیءای در خارج، مستقل از علتش، قابلتصور نیست. این دیدگاه، چونان نوری است که عالم را بهعنوان مجموعهای از مظاهر حق روشن میسازد.
درنگ: موجودات، بهعنوان ظهورات الهی، تحت ضرورت علّی قرار دارند و فاقد استقلالاند.
امکان بهعنوان وصف ذهن
امکان، حتی در ذهن، بهواسطه وجود ذهنی واجب است، زیرا ذهن، بهعنوان علت، وجوب آن را ایجاد میکند. این مفهوم، چونان آینهای است که وابستگی کامل امکان به وجود را بازمیتاباند.
درنگ: امکان، حتی در ذهن، بهواسطه وجود ذهنی واجب است و فاقد استقلال است.
رد عالم ممکنات
عالم ممکنات، بهعنوان مفهومی متمایز از عالم ضرور، وجود ندارد. تمام عالم، تحت نظام ضرور علّی قرار دارد و امکان، صرفاً وصفی ذهنی است که نمیتواند معروض خارجی داشته باشد.
درنگ: عالم ممکنات وجود ندارد و تمام عالم تحت ضرورت علّی قرار دارد.
ماهیت ممکنه بهعنوان معقول ثانی
در فلسفه سنتی، ماهیت ممکنه بهعنوان معقول ثانی فلسفی تعریف میشود که در خارج اتصاف به امکان دارد، اما در ذهن عروض امکان به آن صورت میگیرد. این دیدگاه، به دلیل رد ماهیت، منتفی است و ماهیت، چونان سایهای است که در برابر نور وجود رنگ میبازد.
درنگ: ماهیت ممکنه، بهعنوان معقول ثانی، فاقد مصداق خارجی است و امکان، صرفاً عروض ذهنی دارد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر اصالت وجود، فلسفه را بر شالوده ضرورت بازسازی کرد. رد واجب الوجود بهعنوان تکهای از وجود، تأکید بر ظهورات الهی بهعنوان ضرور، و رد عالم ممکنات، چارچوبی نوین برای تحلیل هستی ارائه داد که در آن، وجود یکپارچه و ضرور، محور تمامی تأملات است.
بخش چهارم: تحلیل نظام علّی و علم الهی
ضرورت و نظام علّی
هر شیء در عالم، بهواسطه علتش ضرور است، و بدون علت، اصلاً قابلتصور نیست. این نظام علّی، چونان رشتهای است که تمام موجودات را به مبدأ هستی پیوند میدهد و عالم را بهعنوان مجموعهای ضرور متحد میسازد.
درنگ: هر شیء بهواسطه علتش ضرور است و بدون علت، وجود ندارد، بنابراین عالم یکپارچه ضرور است.
امکان بهعنوان وصف نادانی
امکان، وصف نادانی انسان نسبت به ضرورت خارجی است. برای مثال، وقتی گفته میشود «فردا ممکن است فلانی بمیرد یا زنده بماند»، این امکان صرفاً به دلیل جهل انسان به ضرورت علّی است. این دیدگاه، چونان آینهای است که محدودیتهای معرفتی انسان را نشان میدهد.
درنگ: امکان، وصف نادانی انسان نسبت به ضرورت خارجی است و در خارج مصداق ندارد.
عبارات ملاصدرا درباره اسباب
ملاصدرا میفرماید: اگر به اسباب یک شیء علم پیدا کنیم، وجود آن شیء قطعی و واجب است. بدون اسباب، شیء اصلاً قابلتصور نیست. این سخن، چونان کلیدی است که درهای نظام علّی عالم را میگشاید و نشان میدهد که هر وجودی، تابع علتش است.
درنگ: علم به اسباب، وجود شیء را واجب میکند و بدون اسباب، شیء قابلتصور نیست.
رد امکان غیرمترقبه
در عالم خارج، چیزی به نام امکان غیرمترقبه یا غیرعادی وجود ندارد. تمام پدیدهها، حتی آنچه به نظر غیرعادی میآید، تحت نظام ضرور علّی قرار دارند. این دیدگاه، چونان نوری است که تاریکی توهمات ذهنی را میزداید.
درنگ: امکان غیرمترقبه در خارج وجود ندارد و تمام پدیدهها تحت ضرورت علّیاند.
علم الهی و ضرورت
قرآن کریم، در آیهای روشنگر، به علم ازلی الهی اشاره دارد: «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ» [مطلب حذف شد] : «و کلیدهای غیب نزد اوست و جز او کسی آنها را نمیداند»). خداوند به تمام اسباب و حوادث عالم عالم است، بنابراین همهچیز در عالم ضرور است و امکان، صرفاً وصف ذهن انسان است.
درنگ: علم الهی به اسباب و حوادث، تمام عالم را ضرور میسازد و امکان، وصف ذهن انسان است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تأکید بر نظام علّی و علم الهی، عالم را بهعنوان مجموعهای ضرور تحلیل کرد. امکان، بهعنوان وصف نادانی انسان، و فقدان امکان غیرمترقبه، نشاندهنده نظاممندی کامل عالم است. عبارات ملاصدرا درباره اسباب، با تأیید این نظام علّی، بر ضرورت بهعنوان تنها حقیقت تأکید دارند.
بخش پنجم: تحلیل مثالها و مفاهیم ذهنی
استعداد بهعنوان وجود خارجی
برخلاف امکان، که وصفی ذهنی است، استعداد بهعنوان مرتبهای از وجود، در خارج واقعیت دارد. اما امکان استعداد، مانند سایر انواع امکان، انتزاعی ذهنی است. این تمایز، چونان خطی است که واقعیت را از توهم جدا میسازد.
درنگ: استعداد، وجود خارجی دارد، اما امکان استعداد، مانند سایر انواع امکان، ذهنی است.
مثال نجاست و علم اجمالی
در مثال نجاست احدی العینین (یکی از دو ظرف نجس است)، علم اجمالی به نجاست یکی از دو ظرف، صرفاً ذهنی است. در خارج، یکی از ظرفها نجس و دیگری پاک است، و ابهام، ناشی از جهل ذهن است. این مثال، چونان آینهای است که ذهنی بودن امکان را نشان میدهد.
درنگ: علم اجمالی در مثال نجاست، ذهنی است و در خارج، واقعیت همواره تفصیلی است.
علم اجمالی بهعنوان ترکیب ذهن
علم اجمالی، ترکیبی از علم تفصیلی و جهل است. در خارج، چیزی به نام علم اجمالی وجود ندارد، زیرا واقعیت خارجی همواره تفصیلی است. این مفهوم، چونان پردهای است که ذهن بر حقیقت میکشد.
درنگ: علم اجمالی، ترکیبی ذهنی از علم تفصیلی و جهل است و در خارج مصداق ندارد.
مثال کاسهها و قاطی کردن
در مثال دو کاسه با وزن متفاوت (یکی یک کیلو و دیگری یک کیلو و پنج مثقال)، قاطی کردن وزنها در ذهن رخ میدهد، نه در خارج. خارج، همواره تفصیلی است و ابهام، چونان غباری است که بر اثر جهل ذهن بر حقیقت مینشیند.
درنگ: قاطی کردن وزنها در مثال کاسهها، ذهنی است و در خارج، واقعیت تفصیلی است.
امکان بهعنوان جایگزین نادانی
امکان، بهجای اعتراف به نادانی، بهعنوان واژهای محترمانه استفاده میشود، مشابه «والله اعلم» که به معنای نادانی است. این دیدگاه، چونان آینهای است که توهمات ذهنی انسان را بازمیتاباند.
درنگ: امکان، اصطلاحی محترمانه برای نادانی است و جایگزین اعتراف به جهل میشود.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تحلیل مثالهایی مانند نجاست و کاسهها، بر ذهنی بودن امکان و علم اجمالی تأکید کرد. استعداد، بهعنوان وجود خارجی، از امکان، که وصفی ذهنی است، متمایز شد. این تحلیلها، محدودیتهای معرفتی انسان را روشن ساخته و بر ضرورت بهعنوان تنها حقیقت تأکید دارند.
بخش ششم: نقد دیدگاههای فلاسفه و بازسازی مفاهیم
نقد تشتت عبارات ملاصدرا
عبارات ملاصدرا درباره ماهیت متشتت است: گاهی ماهیت را اعتباری، گاهی واقعی، و گاهی متحد با وجود میداند. این تشتت، چونان ابری است که بر چهره حقیقت سایه میافکند و نیازمند بازخوانی انتقادی است.
درنگ: تشتت عبارات ملاصدرا درباره ماهیت، ضرورت بازخوانی انتقادی حکمت متعالیه را نشان میدهد.
نقد دیدگاه حاجی سبزواری
حاجی سبزواری، اتحاد ماهیت و وجود را انضمامی یا وصلهپینهای میداند، اما این دیدگاه، به دلیل رد ماهیت، نادرست است. وجود، چونان جریانی یکپارچه است که هیچ انضمامی را برنمیتابد.
درنگ: اتحاد انضمامی ماهیت و وجود در دیدگاه حاجی سبزواری، به دلیل رد ماهیت، منتفی است.
رد اصالت ماهیت
برخی فلاسفه به اصالت ماهیت قائلاند، اما این دیدگاه، به دلیل فقدان ماهیت در خارج، نادرست است. وجود، چونان تنها حقیقت، تمامی مراتب هستی را دربرمیگیرد.
درنگ: اصالت ماهیت، به دلیل فقدان ماهیت در خارج، نادرست است و وجود، تنها حقیقت است.
تخصص وجود به ماهیت
در فلسفه سنتی، وجود به ماهیت تخصص میدهد و آن را موجود یا معدوم میکند. این دیدگاه، به دلیل رد ماهیت، منتفی است، زیرا وجود، بهعنوان حقیقت یکپارچه، نیازی به تخصص دادن به ماهیت ندارد.
درنگ: تخصص وجود به ماهیت، به دلیل رد ماهیت، منتفی است و وجود، حقیقت یکپارچه است.
رد ترکیب ماهیت و وجود
در فلسفه سنتی، هر شیءای مرکب از ماهیت و وجود دانسته میشود، اما در این دیدگاه، ماهیت فاقد واقعیت است و وجود، تنها حقیقت است. این نقد، چونان تیغی است که توهم ترکیب را قطع میکند.
درنگ: ترکیب ماهیت و وجود، به دلیل رد ماهیت، نادرست است و وجود، تنها حقیقت است.
تفسیر آیه زوجین اثنین
قرآن کریم در سوره ذاریات، آیه ۴۹، میفرماید: «وَخَلَقْنَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ [مطلب حذف شد] : «و از هر چیزی دو گونه آفریدیم، باشد که شما متذکر شوید»). این آیه، به ترکیب ماهیت و وجود اشاره ندارد، بلکه به مراتب وجودی و وحدت آنها دلالت دارد. زوجین، چونان دو بال پرندهای هستند که در وحدت با یکدیگر، به سوی کمال پرواز میکنند.
درنگ: آیه زوجین اثنین، به مراتب وجودی و وحدت آنها اشاره دارد، نه به ترکیب ماهیت و وجود.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با نقد دیدگاههای فلاسفه مانند ملاصدرا و حاجی سبزواری، بر رد اصالت ماهیت و ترکیب آن با وجود تأکید کرد. تفسیر آیه زوجین اثنین، چارچوبی نوین برای فهم مراتب وجودی ارائه داد که با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد.
نتیجهگیری: بازسازی فلسفه بر اساس ضرورت و اصالت وجود
این نوشتار، با تأمل در درسگفتار شماره ۵۵۹ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، مفاهیم امکان، ماهیت، و ضرورت را در چارچوب حکمت متعالیه بازسازی کرد. رد امکان و ماهیت بهعنوان واقعیات خارجی، نقد مواد ثلاث و کلیات خمس، و تأکید بر ضرورت بهعنوان تنها حقیقت، چارچوبی نوین برای فلسفه اسلامی ارائه داد. عالم، چونان اقیانوسی از ظهورات ضرور الهی است که در آن، هیچ جایگاهی برای امکان یا امتناع بهعنوان واقعیات خارجی نیست. نقد عبارات ملاصدرا و دیگر فلاسفه، همراه با تحلیل مثالهایی مانند زید، نجاست، و کاسهها، نشاندهنده عمق و دقت این بازسازی است. این دیدگاه، با پیوند به آیات قرآن کریم، دعوتی است به سوی تأمل عمیقتر در حقیقت هستی و بازنگری در مفاهیم سنتی فلسفه.
با نظارت صادق خادمی