متن درس
تحلیل فلسفی امکان، ماهیت و ضرورت در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۶۱)
مقدمه: بازسازی بنیادین فلسفه اسلامی در پرتو اصالت وجود
حکمت متعالیه، چونان چراغی فروزان در سپهر فلسفه اسلامی، با تکیه بر اصل اصالت وجود، مفاهیمی چون امکان، ماهیت و ضرورت را بازتعریف کرده و از چارچوبهای سنتی کلام و فلسفه فراتر رفته است. این نوشتار، با استناد به درسگفتار شماره ۵۶۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق این مفاهیم میپردازد. هدف، تبیین جایگاه وجود بهعنوان تنها حقیقت خارجی، رد مفاهیم ذهنی مانند امکان و ماهیت، و بازسازی مفهوم ضرورت بهعنوان ظهور وابسته به حق تعالی است. این بررسی، با نقد دیدگاههای متکلمان و فلاسفه سنتی، بهویژه عبارات ملاصدرا و حاجی سبزواری، و با تکیه بر آیات قرآن کریم، تلاشی است برای ارائه چارچوبی منسجم که رابطه ذاتی موجودات با حق را آشکار سازد. همانگونه که خورشید، سایههای اشیاء را پدیدار میکند، حکمت متعالیه نیز با نور اصالت وجود، حقیقت عالم را روشن میسازد.
بخش نخست: رد امکان و ماهیت بهعنوان واقعیات خارجی
امکان و ماهیت: مفاهیمی ذهنی و فاقد حقیقت خارجی
در حکمت متعالیه، امکان و ماهیت بهعنوان مفاهیمی ذهنی شناخته میشوند که در خارج مصداقی ندارند. ماهیت، چونان سایهای است که ذهن بر وجود میافکند، و امکان، انتزاعی است که از نسبت ذهن به وجود و ماهیت پدید میآید. این دیدگاه، ریشه در اصل اصالت وجود دارد، که وجود را تنها حقیقت خارجی و ماهیت را مفهومی ثانوی میداند. رد امکان و ماهیت بهعنوان واقعیات خارجی، بنیانی است برای بازسازی فلسفه بر اساس حقیقت وجود.
درنگ: امکان و ماهیت، مفاهیمی ذهنیاند و فاقد حقیقت خارجی. وجود، تنها واقعیت خارجی است که در حکمت متعالیه مبنای تحلیل قرار میگیرد.
نقد بحث سنتی علت حاجت
متکلمان، حدوث را علت حاجت موجودات به خدا دانستهاند، و فلاسفه، امکان را مبنای این نیاز قرار دادهاند. اما این هر دو دیدگاه، به دلیل تکیه بر مفاهیم نادرست، مردودند. حکمت متعالیه، با رد امکان و ماهیت، وابستگی موجودات به حق را نه در این مفاهیم، بلکه در ذات وجودی آنها جستجو میکند. این وابستگی، چونان رودی است که از سرچشمه حق جاری میشود و نیازی به واسطههای ذهنی ندارد.
وابستگی ذاتی موجودات به حق
وابستگی موجودات به حق، نه در ماهیت یا امکان، بلکه در جوهر وجودی آنهاست. موجودات، بهعنوان ظهورات حق، ذاتاً تابع او هستند و این تبعیت، نیازی به مفاهیم ذهنی مانند امکان یا حدوث ندارد. این دیدگاه، چونان کلیدی است که درهای فهم رابطه وجودی میان خالق و مخلوق را میگشاید.
درنگ: وابستگی موجودات به حق، در ذات وجودی آنهاست و نیازی به مفاهیم ذهنی مانند امکان یا ماهیت ندارد.
نقد عبارات ملاصدرا و حاجی سبزواری
ملاصدرا در اسفار اربعه (جلد ۱، صفحه ۲۰۶) میفرماید: «علت حاجت به خدا، امکان در ماهیت و قصور در وجود است.» این دیدگاه، به دلیل تکیه بر مفاهیم امکان و ماهیت، مورد نقد قرار میگیرد. همچنین، حاجی سبزواری معتقد است که افتقار به خدا ناشی از امکان است و حذف امکان، به بینیازی از خدا منجر میشود. این ادعا نیز، به دلیل نادیده گرفتن حقیقت ظهور، نادرست است. حکمت متعالیه، با رد این مفاهیم، وابستگی را مستقیماً به ظهور نسبت میدهد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با رد امکان و ماهیت بهعنوان واقعیات خارجی، بر اصالت وجود تأکید کرد. نقد دیدگاههای متکلمان و فلاسفه سنتی نشان داد که وابستگی موجودات به حق، نه در مفاهیم ذهنی، بلکه در ذات وجودی آنهاست. این دیدگاه، چونان آیینهای است که حقیقت عالم را در پرتو ظهور حق منعکس میکند.
بخش دوم: ضرورت بهعنوان حقیقت حاکم بر عالم
ضرورت: ظهور وابسته به حق
حکمت متعالیه، عالم را تحت حاکمیت ضرورت میداند، اما این ضرورت، به معنای جبر نیست، بلکه ظهوری است وابسته به حق تعالی. ضرورت، چونان نظامی است که عالم را در چارچوب الهی حفظ میکند و موجودات را بهعنوان مظاهر حق، در تبعیت از او قرار میدهد. این ضرورت، با استقلال موجودات منافاتی ندارد، زیرا ذات آنها عين الربط به حق است.
درنگ: ضرورت، به معنای جبر نیست، بلکه ظهوری است وابسته به حق که عالم را در نظام الهی حفظ میکند.
رد استقلال موجودات
موجودات، بهعنوان ظهورات حق، فاقد استقلال وجودیاند. ضرورت آنها، نه به معنای بینیازی از خدا، بلکه تبعیت محض از اوست. این تبعیت، چونان سایهای است که از نور حق برمیخیزد و هیچ موجودی را از حریم الهی جدا نمیسازد.
نقد مفهوم قصور در وجود
ملاصدرا قصور در وجود را یکی از علل حاجت به خدا میداند، اما این دیدگاه نادرست است، زیرا وجود موجودات، بهعنوان ظهور حق، کامل و فاقد نقص است. قصور، چونان لباسی نامناسب است که بر تن حقیقت وجود نمینشیند. بهجای قصور، باید از مفهوم ظهور استفاده کرد که با کمال الهی سازگار است.
درنگ: وجود موجودات، بهعنوان ظهور حق، فاقد قصور است. مفهوم ظهور، جایگزینی دقیق برای قصور در حکمت متعالیه است.
تعین و ظهور: واژگان غیراستقلالی
برای توصیف موجودات، باید از واژگانی چون تعین، ظهور، مظهریت، تبعیت، و تجلی استفاده کرد که غیراستقلالیاند. این اصطلاحات، چونان آینههایی هستند که حقیقت وابستگی موجودات به حق را منعکس میکنند، بدون آنکه به مفاهیم ذهنی مانند ماهیت یا امکان نیاز باشد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین ضرورت بهعنوان ظهور وابسته به حق، بر رد استقلال موجودات و مفهوم قصور تأکید کرد. استفاده از واژگان غیراستقلالی، چونان کلیدی است که رابطه ذاتی موجودات با حق را آشکار میسازد. این دیدگاه، حکمت متعالیه را از چارچوبهای سنتی فراتر میبرد.
بخش سوم: نقد مفاهیم سنتی و بازسازی فلسفه
نقد دیدگاههای کلامی و فلسفی
متکلمان، حدوث را علت حاجت به خدا میدانند، و فلاسفه، امکان را مبنای این نیاز قرار دادهاند. اما هر دو دیدگاه، به دلیل تکیه بر مفاهیم ذهنی، نادرستاند. حکمت متعالیه، با رد این مفاهیم، وابستگی را مستقیماً به ظهور نسبت میدهد. این بازسازی، چونان بازگرداندن جوی به سرچشمه اصلی است.
رد مفاهیم جوهر و عرض
مفاهیم جوهر و عرض، بهعنوان مقولات ذهنی، در خارج مصداق ندارند. وجود، چونان جریانی یکپارچه، فاقد تقسیم به جوهر و عرض است. این دیدگاه، با اصل اصالت وجود همخوانی دارد و مفاهیم سنتی را کنار میگذارد.
درنگ: جوهر و عرض، مفاهیمی ذهنیاند و در خارج مصداق ندارند. وجود، بهعنوان حقیقت یکپارچه، نیازی به این مقولات ندارد.
نقد مفهوم قدیم زمانی
قدیم زمانی، که فاقد حدوث است، اگر امکان را نیز از آن حذف کنیم، به بینیازی از خدا منجر نمیشود، زیرا ذاتاً تابع حق است. زمان، بهعنوان مقدار حرکت در مادیت، در قدیم زمانی معنا ندارد. این دیدگاه، چونان نوری است که محدودیتهای مادی را از حقیقت وجود جدا میسازد.
ضرورت ازلی و ابدی
موجودات، حتی اگر ازلی و ابدی باشند، ذاتاً تابع حقاند. این ضرورت، با وابستگی به خدا منافاتی ندارد، زیرا عين الربط به حق است. این مفهوم، چونان رشتهای است که همه موجودات را به حق پیوند میدهد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با نقد مفاهیم سنتی مانند حدوث، امکان، جوهر، و عرض، بر ضرورت بازسازی فلسفه تأکید کرد. حکمت متعالیه، با تکیه بر اصالت وجود و ظهور، رابطه ذاتی موجودات با حق را تبیین میکند و از مفاهیم ذهنی فاصله میگیرد.
بخش چهارم: عين الربط و دلالت موجودات بر حق
عين الربط به حق
موجودات، عين الربط به حقاند، نه محتاج به او به معنای سنتی. این ربط، از بالا به پایین است، نه از پایین به بالا. موجودات، چونان ظهوراتیاند که از نور حق ساطع شدهاند و نیازی به مفاهیم ذهنی برای توجیه وابستگی ندارند.
درنگ: موجودات، عين الربط به حقاند و وابستگی آنها از بالا به پایین است، نه محتاج بودن به معنای سنتی.
دلالت اشیاء بر حق
هر شیء، بهخودیخود، بر حق دلالت میکند، نه بهواسطه مفاهیم ذهنی. این دلالت، چونان آینهای است که نور حق را در وجود اشیاء منعکس میسازد. آیه قرآن کریم میفرماید: لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ (سوره سبأ، آیه ۳): «هیچ ذرهای در آسمانها و زمین از [مطلب حذف شد] ). این آیه، بر احاطه علم الهی و وابستگی کامل موجودات به حق تأکید دارد.
رد مفهوم انف مستقل
مفهوم «انف» یا «من» به معنای موجود مستقل، نادرست است. موجودات، بهعنوان ظهورات حق، فاقد استقلالاند و هویت آنها در تبعیت از حق تعریف میشود. این دیدگاه، چونان دری است که به سوی حقیقت وحدت وجود گشوده میشود.
امکانناپذیری فرار از حکومت الهی
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «فرار از حکومت خدا ممکن نیست، و خدا نیز نمیتواند موجودات را فراری دهد، زیرا مرز وجودی وجود ندارد.» این بیان، بر وحدت وجود و عدم جدایی میان خالق و مخلوق تأکید دارد. عالم، چونان خانهای است که هیچکس از آن اخراج نمیشود، زیرا همه در حریم الهیاند.
درنگ: موجودات، به دلیل عين الربط بودن به حق، نمیتوانند از حکومت الهی فرار کنند، و خدا نیز آنها را اخراج نمیکند، زیرا عالم فاقد مرز وجودی است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین عين الربط بودن موجودات به حق و دلالت ذاتی آنها بر خدا، بر رد مفاهیم سنتی مانند انف مستقل تأکید کرد. آیات قرآن کریم و بیانات اولیای الهی، این حقیقت را تأیید میکنند که موجودات، ظهوراتیاند که از حق ساطع شدهاند و در نظام الهی باقی میمانند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با استناد به درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تحلیل عمیق مفاهیم امکان، ماهیت، و ضرورت در حکمت متعالیه پرداخت. رد امکان و ماهیت بهعنوان واقعیات خارجی، تبیین ضرورت بهعنوان ظهور وابسته به حق، و نقد دیدگاههای متکلمان و فلاسفه سنتی، از محورهای اصلی این بررسی بود. حکمت متعالیه، با تکیه بر اصالت وجود و نظریه ظهور، رابطه ذاتی موجودات با حق را آشکار میسازد و مفاهیم ذهنی را کنار میگذارد. این بازسازی فلسفی، چونان جریانی زلال، حقیقت عالم را در پرتو وحدت وجود روشن میکند و راه را برای فهم عمیقتر رابطه خالق و مخلوق هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی