در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 562

متن درس





کاوشی در لوازم ذاتی حق تعالی: تأملاتی در فلسفه و الهیات اسلامی

کاوشی در لوازم ذاتی حق تعالی: تأملاتی در فلسفه و الهیات اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۶۲)

دیباچه

این نوشتار به کاوش در مفهوم بنیادین لوازم ذاتی حق تعالی در چارچوب فلسفه و الهیات اسلامی می‌پردازد، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۵۶۲ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۳ ارائه شده است. هدف این اثر، تبیین دقیق و جامع مفهوم لوازم ذاتی، نقد دیدگاه‌های متکلمان و فلاسفه درباره حدوث و امکان، و تحلیل ظهورات الهی به‌مثابه لوازم ذاتی است.

بخش نخست: مبانی معرفتی لوازم ذاتی حق تعالی

نزاع حدوث و امکان در فلسفه و کلام

در فلسفه و کلام اسلامی، یکی از مسائل بنیادین، بررسی رابطه میان مخلوقات و خالق است که در نزاع میان حدوث و امکان متجلی می‌شود. متکلمان، حدوث زمانی را مبنای احتیاج موجودات به حق تعالی قرار می‌دهند، گویی موجودات، مانند جویبارهایی که از سرچشمه‌ای زلال جاری می‌شوند، به دلیل پدید آمدن در زمان، نیازمند خالق‌اند. در مقابل، فلاسفه، امکان ذاتی را علت این احتیاج می‌دانند، مانند سایه‌ای که از وجود نور جدایی‌ناپذیر است. این نزاع، مانند دو راهی در مسیر معرفت، پرسش‌های عمیقی را درباره چیستی رابطه میان حق و خلق برمی‌انگیزد.

درنگ: متکلمان حدوث زمانی را علت احتیاج موجودات به حق می‌دانند، در حالی که فلاسفه بر امکان ذاتی تأکید دارند. این نزاع، بنیاد تحلیل رابطه میان خالق و مخلوق است.

اشکال به دیدگاه متکلمان

استاد فرزانه، با تکیه بر استدلال‌های فلسفی، به دیدگاه متکلمان اشکال وارد می‌کنند که اگر حدوث را علت احتیاج بدانیم و امکان را نفی کنیم، موجودی که نه حدوث دارد و نه امکان، از احتیاج به حق بی‌نیاز خواهد بود. این نتیجه، مانند آینه‌ای که تناقض را بازتاب می‌دهد، با اجماع بر احتیاج همه موجودات به حق تعالی در تضاد است. چنین موجودی، گویی جزیره‌ای مستقل در اقیانوس وجود است که از سرچشمه حق جداست، حال آنکه در نظام الهیاتی اسلام، هیچ موجودی نمی‌تواند از وابستگی به حق گریزان باشد.

درنگ: اگر حدوث علت احتیاج باشد و امکان نفی شود، موجودی که نه حدوث دارد و نه امکان، به حق محتاج نخواهد بود، که این با اجماع بر احتیاج همه موجودات به حق در تضاد است.

اجماع بر وجود لوازم ذاتی

همه فرق اسلامی، اعم از متکلمان، فلاسفه، اشراقیون، مشائیون، اشاعره، معتزله و عرفا، بر این اصل اجماع دارند که حق تعالی دارای لوازم ذاتی است، هرچند در مصادیق این لوازم اختلاف نظر وجود دارد. این اجماع، مانند ستونی استوار در بنای الهیات اسلامی، نشان‌دهنده اهمیت بنیادین مفهوم لوازم ذاتی است. لوازم ذاتی، گویی رشته‌هایی هستند که ذات حق را به مظاهرش پیوند می‌دهند، مانند نور خورشید که بدون سایه‌اش ناقص می‌نماید.

درنگ: همه فرق اسلامی بر وجود لوازم ذاتی برای حق تعالی اجماع دارند، هرچند در مصادیق آن اختلاف نظر وجود دارد.

تعریف لوازم ذاتی

لوازم ذاتی حق تعالی، ویژگی‌ها یا موجوداتی هستند که از ذات او انفکاک‌ناپذیرند، مانند خنده که از انسان جدایی‌ناپذیر است. این لوازم، مانند شاخه‌هایی که از تنه درخت وجود حق روییده‌اند، بدون ذات الهی قابل تصور نیستند. این تعریف، با مفهوم لزوم ذاتی در فلسفه اسلامی همخوانی دارد، که برخی صفات یا موجودات را لاینفک از ذات الهی می‌داند، گویی آینه‌ای که بدون بازتاب نور، بی‌معناست.

درنگ: لوازم ذاتی، ویژگی‌ها یا موجوداتی هستند که از ذات حق تعالی انفکاک‌ناپذیرند، مانند خنده برای انسان.

بخش دوم: دیدگاه‌های مختلف درباره لوازم ذاتی

تنوع آرای فلاسفه و متکلمان

فرق مختلف اسلامی، هر یک بر اساس مبانی خود، مصادیق متفاوتی برای لوازم ذاتی حق تعالی ارائه کرده‌اند. حکمای مشائی، مانند ابن‌سینا، صفات اضافیه، مانند عالم بودن و رازق بودن، را لوازم ذاتی می‌دانند، گویی این صفات، مانند نورهایی هستند که از خورشید ذات الهی ساطع می‌شوند. اشراقیون، مانند سهروردی، انوار قاهره را لوازم ذاتی می‌شمارند، مانند پرتوهایی که از منبع نور الهی جدا نمی‌شوند. اشاعره صفات حقیقه زائده، معتزله احوال، و صوفیه اعیان ثابته را به‌عنوان لوازم ذاتی معرفی کرده‌اند، هر یک مانند نقاشانی که با قلم خود تصویری از حقیقت الهی ترسیم می‌کنند.

درنگ: حکما صفات اضافیه، اشراقیون انوار قاهره، مشائیون صور مرتسمه، اشاعره صفات حقیقه زائده، معتزله احوال، و صوفیه اعیان ثابته را لوازم ذاتی می‌دانند.

نقد تنوع دیدگاه‌ها

اختلاف در مصادیق لوازم ذاتی، مانند پراکندگی نور در آینه‌های متعدد، نشان‌دهنده عدم قطعیت در این دیدگاه‌هاست. با این حال، پذیرش اصل وجود لوازم ذاتی توسط همه فرق، مانند ستاره‌ای درخشان در آسمان معرفت، نشان از اهمیت این مفهوم دارد. استاد فرزانه تأکید دارند که این تنوع، گاه به دلیل فقدان استدلال کافی، به سردرگمی منجر شده است، مانند جویبارهایی که هر یک به سویی روان‌اند، اما به دریا نمی‌رسند.

درنگ: اختلاف در مصادیق لوازم ذاتی، نشان‌دهنده عدم قطعیت در دیدگاه‌هاست، اما اصل وجود لوازم ذاتی مورد اجماع همگان است.

نقد صفات اضافیه و احوال

استاد فرزانه، صفات اضافیه، احوال، و صور مرتسمه را به‌عنوان لوازم ذاتی رد می‌کنند، زیرا این‌ها از حق منفصل‌اند و نمی‌توانند لازمه ذاتی باشند. این دیدگاه‌ها، مانند نقاشی‌هایی که از اصل موضوع فاصله دارند، با حقیقت ذات الهی سازگار نیستند. در نظام عرفانی، هرگونه انفصال از حق، مانند جدایی سایه از نور، ناممکن است. این نقد، مانند آینه‌ای است که حقیقت را از پرده‌های توهم جدا می‌سازد.

درنگ: صفات اضافیه، احوال، و صور مرتسمه، به دلیل انفصال از حق، نمی‌توانند لوازم ذاتی حقیقی باشند.

نقد انوار قاهره

انوار قاهره، که در فلسفه اشراقی به‌عنوان لوازم ذاتی مطرح شده‌اند، نیز به دلیل انفصال از حق و وابستگی به فعل الهی، نمی‌توانند لوازم ذاتی حقیقی باشند. این انوار، مانند پرتوهایی که از خورشید جدا می‌شوند، در مرتبه‌ای پایین‌تر از ذات الهی قرار دارند و نمی‌توانند لازمه ذاتی او باشند. این نقد، مانند کلیدی است که درهای حقیقت را از تصورات نادرست جدا می‌کند.

درنگ: انوار قاهره، به دلیل انفصال از حق و وابستگی به فعل الهی، لوازم ذاتی حقیقی نیستند.

اعیان ثابته به‌مثابه لوازم ذاتی

در دیدگاه عرفانی، اعیان ثابته، که ظهورات علمی حق و مظاهر اسماء و صفات الهی‌اند، به‌عنوان لوازم ذاتی حقیقی معرفی می‌شوند. این اعیان، مانند آینه‌هایی که نور حق را بازتاب می‌دهند، از ذات الهی جدایی‌ناپذیرند و با او ازلی و ابدی‌اند. این دیدگاه، مانند پلی است که عرفان و فلسفه را به هم پیوند می‌دهد، و با نظریه وحدت وجود ابن‌عربی همخوانی دارد.

درنگ: اعیان ثابته، به‌عنوان ظهورات علمی حق و مظاهر اسماء و صفات الهی، لوازم ذاتی حقیقی‌اند.

بخش سوم: ظهورات الهی به‌مثابه لوازم ذاتی

ظهورات علمی و وجودی حق

استاد فرزانه تأکید دارند که لوازم ذاتی حق تعالی، ظهورات علمی و وجودی او هستند، گویی جویبارهایی که از سرچشمه ذات الهی جاری می‌شوند. خدا هیچ‌گاه بدون این ظهورات نبوده، مانند خورشیدی که بدون نورش قابل تصور نیست. این اصل، با نظریه وحدت وجود سازگار است، که عالم را مظهر دائمی حق می‌داند، مانند آیینه‌ای که همواره تصویر حقیقت را بازتاب می‌دهد.

درنگ: لوازم ذاتی حق، ظهورات علمی و وجودی او هستند، و خدا هیچ‌گاه بدون ظهورات نبوده است.

نفی تصور خدا بدون ظهور

تصور خدا بدون ظهورات، مانند داستان «یکی بود، یکی نبود» که متکلمان گاه مطرح می‌کنند، نادرست است. خدا همواره با ظهوراتش بوده، مانند اقیانوسی که بدون امواجش بی‌معناست. این نقد، مانند چراغی است که تاریکی تصورات نادرست را روشن می‌کند، و نشان می‌دهد که حق تعالی هیچ‌گاه تنها و بدون مظاهر نبوده است.

درنگ: تصور خدا بدون ظهورات، مانند «یکی بود، یکی نبود»، نادرست است؛ خدا همواره با ظهورات بوده است.

فیض دائمی حق

فیض و فضل حق تعالی، ازلی، ابدی و سرمدی است، مانند جویباری که هرگز خشک نمی‌شود. خلق، همواره متعلق این فیض بوده‌اند، گویی پرندگانی که در آسمان رحمت الهی پرواز می‌کنند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
وَلَا يَمَلُّوا مِنْ تَسْبِيحِهِ
(انبیاء: ۱۹)؛ «و از تسبیح [مطلب حذف شد] ). این آیه، مانند نوری است که تداوم فیض الهی را روشن می‌سازد.

درنگ: فیض و فضل حق، دائمی، ازلی، ابدی و سرمدی است، و خلق همواره متعلق این فیض بوده‌اند.

خدا بدون خستگی و بازنشستگی

حق تعالی هیچ‌گاه از خلق و فیض خسته نمی‌شود و بازنشستگی ندارد، مانند باغبانی که بی‌وقفه باغ وجود را می‌پروراند. این اصل، به صفت «قدیر» و «فعال لما یرید» اشاره دارد، گویی خورشیدی که نورش هرگز خاموش نمی‌شود. این دیدگاه، مانند کلیدی است که درهای فهم حقیقت الهی را می‌گشاید.

درنگ: خداوند هیچ‌گاه از خلق و فیض خسته نمی‌شود و بازنشستگی ندارد.

خدا همواره با مخلوق

حق تعالی هیچ‌گاه بدون مخلوق نبوده و خلق برای او ضرورت ذاتی دارد، مانند آینه‌ای که بدون تصویر، بی‌معناست. این دیدگاه، با مفهوم ظهور دائمی در عرفان اسلامی همخوانی دارد، که خلق را مظهر همیشگی حق می‌داند، گویی سایه‌ای که از نور جدایی‌ناپذیر است.

درنگ: خداوند هیچ‌گاه بدون مخلوق نبوده و خلق برای او ضرورت ذاتی دارد.

بخش چهارم: نقد اشکالات متکلمان

اشکال حاجی سبزواری به متکلمان

استاد فرزانه، با استناد به آرای حاجی سبزواری، به متکلمان اشکال می‌کنند که اگر لوازم ذاتی حق حدوث نداشته باشند و امکان نیز از آن‌ها سلب شود، به حق محتاج نخواهند بود. این اشکال، مانند تیری است که به قلب تناقض در دیدگاه متکلمان نشانه می‌رود، زیرا نفی احتیاج به حق، با اصل بنیادین الهیات اسلامی در تضاد است.

درنگ: حاجی سبزواری معتقد است که اگر لوازم ذاتی حدوث و امکان نداشته باشند، به خدا محتاج نخواهند بود، که این با اجماع بر احتیاج همه موجودات به حق در تضاد است.

لوازم ذاتی بدون حدوث

لوازم ذاتی، به دلیل ازلی بودن با حق، حدوث ندارند و نمی‌توان آن‌ها را متأخر از ذات الهی دانست، مانند زوجیت که از عدد چهار جدایی‌ناپذیر است. این اصل، مانند ستونی است که بنای الهیات اسلامی را استوار می‌سازد، و نشان می‌دهد که لوازم ذاتی، همراه دائمی حق‌اند، گویی امواجی که از اقیانوس ذات الهی جدا نمی‌شوند.

درنگ: لوازم ذاتی، به دلیل ازلی بودن با خدا، حدوث ندارند و نمی‌توان آن‌ها را متأخر از خدا دانست.

مثال اربعه و زوجیت

استاد فرزانه، با بهره‌گیری از مثال اربعه و زوجیت، تبیین می‌کنند که لوازم ذاتی، مانند زوجیت برای عدد چهار، از ذات حق جدایی‌ناپذیرند. همان‌گونه که نمی‌توان زوجیت را از اربعه جدا کرد، لوازم ذاتی نیز از حق انفکاک‌ناپذیرند، گویی سایه‌ای که بدون نور بی‌معناست.

درنگ: مانند اربعه که زوجیت از آن انفکاک‌ناپذیر است، لوازم ذاتی از خدا جدا نمی‌شوند.

نفی امکان در لوازم ذاتی

امکان، به معنای لا وجود و لا عدم، در لوازم ذاتی راه ندارد، زیرا این لوازم، به دلیل وابستگی ذاتی به حق، ضرورتی وجودی دارند. این دیدگاه، مانند نوری است که تصورات ذهنی درباره امکان را پراکنده می‌سازد، و لوازم ذاتی را به‌عنوان مظاهر دائمی حق معرفی می‌کند.

درنگ: لوازم ذاتی، نه تنها حدوث ندارند، بلکه امکان (به معنای لا وجود و لا عدم) نیز در آن‌ها راه ندارد.

بخش پنجم: سادگی و عرفان در فلسفه حاجی سبزواری

سادگی فلاسفه در تحلیل

استاد فرزانه اشاره دارند که فلاسفه، از جمله حاجی سبزواری، گاه با وجود دقت فلسفی، مفاهیم را ساده‌انگارانه پذیرفته‌اند. این سادگی، مانند کودکی است که با شگفتی به آسمان معرفت می‌نگرد، اما گاه از عمق حقیقت غافل می‌ماند. این نقد، پژوهشگران را به بازنگری انتقادی در آرای فلاسفه دعوت می‌کند، گویی دعوتی است به سوی ژرف‌تر نگریستن در اقیانوس حکمت.

درنگ: فلاسفه، از جمله حاجی سبزواری، گاه با وجود دقت فلسفی، مفاهیم را ساده‌انگارانه پذیرفته‌اند.

عرفان حاجی سبزواری

حاجی سبزواری، با وجود فلسفه‌ورزی، در عرفان قوی‌تر بوده و فلسفه‌اش گاه به عرفان نزدیک می‌شود، مانند جویباری که به دریای عرفان می‌ریزد. این ویژگی، مانند نوری است که حکمت او را از دیگر فلاسفه متمایز می‌سازد، و نشان‌دهنده تأثیر عمیق عرفان بر اندیشه‌هایش است.

درنگ: حاجی سبزواری، با وجود فلسفه‌ورزی، در عرفان قوی‌تر بوده و فلسفه‌اش گاه به عرفان نزدیک است.

بخش ششم: نفی احتیاج در لوازم ذاتی

وابستگی ذاتی لوازم

لوازم ذاتی، به دلیل ماهیت وابسته خود، نمی‌توانند مستقل از حق باشند، مانند سایه‌ای که بدون نور بی‌معناست. این وابستگی، مانند رشته‌ای است که ذات الهی را به مظاهرش پیوند می‌دهد، و با نظریه اصالت وجود در فلسفه صدرایی همخوانی دارد.

درنگ: لوازم ذاتی، به دلیل ماهیت وابسته خود، نمی‌توانند مستقل از حق باشند.

نفی امکان به‌مثابه لا وجود و لا عدم

امکان، به معنای لا وجود و لا عدم، در لوازم ذاتی معنا ندارد، زیرا این لوازم، به دلیل همراهی دائمی با حق، ضرورتی وجودی دارند. این دیدگاه، مانند کلیدی است که درهای تصورات نادرست درباره امکان را می‌بندد، و لوازم را مظاهر ذاتی حق معرفی می‌کند.

درنگ: امکان، به معنای لا وجود و لا عدم، در لوازم ذاتی معنا ندارد، زیرا آن‌ها ضرورتی وجودی دارند.

نقد مفهوم «من حیث هو هو»

مفهوم «من حیث هو هو» در لوازم ذاتی معنا ندارد، زیرا این لوازم، به ذات خود، وابسته به حق‌اند، مانند سایه‌ای که بدون نور وجود ندارد. این نقد، با نظریه اصالت وجود سازگار است، که استقلال ماهیت یا لوازم را نفی می‌کند، گویی آینه‌ای که بدون نور بی‌تصویر است.

درنگ: مفهوم «من حیث هو هو» در لوازم ذاتی معنا ندارد، زیرا لوازم، به ذات خود، وابسته به حق‌اند.

ماهیت به‌مثابه مفهوم مستقل

ماهیت، مانند انسان من حیث هو انسان، مفهومی مستقل است، اما لوازم ذاتی، به دلیل وابستگی ذاتی، فاقد استقلال‌اند. این تمایز، مانند خطی است که مفاهیم فلسفی را از یکدیگر جدا می‌سازد، و نشان می‌دهد که لوازم ذاتی، مانند امواج اقیانوس، از ذات حق جدایی‌ناپذیرند.

درنگ: ماهیت، مانند انسان من حیث هو انسان، مفهومی مستقل است، اما لوازم ذاتی، به دلیل وابستگی ذاتی، فاقد استقلال‌اند.

نفی احتیاج در لوازم ذاتی

لوازم ذاتی، به دلیل وابستگی ذاتی به حق، نیازی به احتیاج به معنای متعارف ندارند. این اصل، مانند نوری است که مفهوم احتیاج را به لزوم ذاتی فرومی‌کاهد، و نشان می‌دهد که لوازم، مانند شاخه‌های درخت وجود، از ذات الهی جدایی‌ناپذیرند.

درنگ: لوازم ذاتی، به دلیل وابستگی ذاتی به حق، نیازی به احتیاج به معنای متعارف ندارند.

بخش هفتم: مثال‌های تبیینی و توان ذاتی

مثال دست و چشم

استاد فرزانه، با مثال دست و چشم، تبیین می‌کنند که لوازم ذاتی، مانند دست و چشم برای انسان، جزء ذات خدا هستند و احتیاج به معنای گدایی ندارند. این مثال، مانند آینه‌ای است که وحدت میان ذات و لوازم را بازتاب می‌دهد، و نشان می‌دهد که لوازم ذاتی، مانند اعضای بدن برای انسان، از ذات الهی جدایی‌ناپذیرند.

درنگ: مانند دست و چشم که جزء انسان‌اند، لوازم ذاتی جزء ذات خدا هستند و احتیاج به معنای گدایی ندارند.

نقد احتیاج به لوازم ذاتی

گفتن اینکه خدا به لوازم ذاتی محتاج است، مانند گفتن انسان به دست و چشم محتاج است، نادرست است. این نقد، مانند کلیدی است که رابطه احتیاج را به رابطه ذاتی تبدیل می‌کند، و نشان می‌دهد که لوازم ذاتی، مانند نور برای خورشید، از ذات الهی جدایی‌ناپذیرند.

درنگ: گفتن اینکه خدا به لوازم ذاتی محتاج است، مانند گفتن انسان به دست و چشم محتاج است، نادرست است.

توان ذاتی انسان

حتی با قطع دست و چشم، توان ذاتی انسان باقی می‌ماند، مانند روحی که قطع‌ناپذیر است. این دیدگاه، مانند نوری است که مراتب وجودی انسان را روشن می‌سازد، و نشان می‌دهد که توان ذاتی، فراتر از محدودیت‌های جسمانی است، گویی پرنده‌ای که بال‌هایش شکسته، اما روحش همچنان پرواز می‌کند.

درنگ: حتی با قطع دست و چشم، توان ذاتی انسان باقی می‌ماند، مانند روح که قطع‌ناپذیر است.

مثال معلولین و جانبازان

استاد فرزانه، با اشاره به موفقیت معلولین و جانبازان در مسابقات جهانی، تبیین می‌کنند که توان ذاتی انسان، فراتر از نقص‌های جسمانی است. این افراد، مانند شیرانی که یال و دمشان زخمی شده، اما روحشان همچنان ژرف و قدرتمند است، در برابر محدودیت‌ها ایستادگی می‌کنند و جهان را به شگفتی وا می‌دارند.

درنگ: معلولین و جانبازان، با وجود نقص جسمی، به دلیل توان ذاتی، در مسابقات جهانی موفق‌اند.

آیه قرآنی و توان ذاتی

قرآن کریم در آیه‌ای فرموده است:
إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا
(اسراء: ۳۶)؛ «گوش و چشم و دل، [مطلب حذف شد] ). این آیه، مانند چراغی است که مسئولیت‌پذیری توان‌های ذاتی انسان را روشن می‌سازد، و نشان می‌دهد که این توان‌ها، فراتر از ابزار جسمانی‌اند.

درنگ: آیه «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا» به توان ذاتی انسان اشاره دارد، که فراتر از ابزار جسمانی است.

بخش هشتم: ظهورات الهی و عشق الهی

نفی احتیاج در زوجیت و اربعه

استاد فرزانه، با مثال زوجیت و اربعه، تبیین می‌کنند که مانند زوجیت و اربعه که به یکدیگر محتاج نیستند، خدا و لوازم ذاتی نیز رابطه احتیاج ندارند. این مثال، مانند کلیدی است که رابطه لزوم ذاتی را روشن می‌سازد، و نشان می‌دهد که لوازم ذاتی، مانند سایه برای نور، از ذات الهی جدایی‌ناپذیرند.

درنگ: مانند زوجیت و اربعه که به یکدیگر محتاج نیستند، خدا و لوازم ذاتی نیز رابطه احتیاج ندارند.

ظهورات به‌مثابه عشق الهی

همه هستی، ظهورات حق و نتیجه عشق الهی است، نه محصول احتیاج یا گدایی. این دیدگاه، مانند نوری است که خلقت را به‌عنوان جلوه‌ای از جود و عشق الهی معرفی می‌کند، گویی باغی که از محبت باغبان شکوفه داده است. استاد فرزانه تأکید دارند که خلقت، مانند شعری است که از قلم عشق الهی نگاشته شده، نه معامله‌ای برای نان‌رسانی یا اثبات آقایی.

درنگ: همه هستی، ظهورات حق و نتیجه عشق الهی است، نه محصول احتیاج یا گدایی.

نفی احتیاج در عالم

حق تعالی بی‌نیاز از عالمیان است، زیرا عالم ظهور اوست، نه چیزی که به آن محتاج باشد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
وَاللَّهُ الْغَنِيُّ عَنِ الْعَالَمِينَ
(آل عمران: ۹۷)؛ «و خداوند از [مطلب حذف شد] ). این آیه، مانند آینه‌ای است که بی‌نیازی حق را بازتاب می‌دهد، و عالم را به‌عنوان ظهور دائمی او معرفی می‌کند.

درنگ: خدا بی‌نیاز از عالمیان است، زیرا عالم ظهور اوست، نه چیزی که به آن محتاج باشد.

خلقت به‌مثابه جود الهی

خلقت، نتیجه جود الهی است، نه برای سود یا اثبات آقایی خدا. استاد فرزانه تأکید دارند که خلقت، مانند جویباری است که از سرچشمه جود الهی جاری می‌شود، نه معامله‌ای برای نان‌رسانی یا گدایی. این دیدگاه، مانند نوری است که حقیقت خلقت را از تصورات نادرست جدا می‌سازد.

درنگ: خلقت، نتیجه جود الهی است، نه برای سود یا اثبات آقایی خدا.

نفی احتیاج و امکان در عالم

با نفی حدوث، امکان، احتیاج و ماهیت، عالم به‌عنوان ظهور حق باقی می‌ماند و هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. این اصل، مانند کلیدی است که درهای حقیقت را می‌گشاید، و عالم را به‌عنوان ضرورتی وجودی و مظهر دائمی حق معرفی می‌کند، گویی آینه‌ای که تصویر حق را بی‌وقفه بازتاب می‌دهد.

درنگ: با نفی حدوث، امکان، احتیاج و ماهیت، عالم به‌عنوان ظهور حق باقی می‌ماند و هیچ مشکلی پیش نمی‌آید.

بخش نهم: ظهورات در لسان ماثورات و مراتب وجود

ظهورات در لسان ماثورات

دعاها و روایات، تجلیات الهی‌اند و باید با دقت تفسیر شوند تا به معنای عرفانی آن‌ها دست یافت. استاد فرزانه تأکید دارند که لسان ماثورات، مانند دریایی گسترده است که معانی عمیق الهی را در خود نهفته دارد، و تفسیر آن‌ها نیازمند دقتی عمیق است، گویی کلیدی که درهای معرفت را می‌گشاید.

درنگ: دعاها و روایات، تجلیات الهی‌اند و باید با دقت تفسیر شوند تا به معنای عرفانی آن‌ها دست یافت.

مراتب ظهورات الهی

ظهورات الهی، دارای مراتب متفاوت، تامه و غیرتامه، هستند، اما همه ظهور حق‌اند. این اصل، مانند نوری است که مراتب وجود را روشن می‌سازد، و با نظریه مراتب وجود در فلسفه صدرایی همخوانی دارد، گویی ستارگانی که هر یک در آسمان وجود می‌درخشند، اما همه از نور حق‌اند.

درنگ: ظهورات الهی، دارای مراتب متفاوت (تامه و غیرتامه) هستند، اما همه ظهور حق‌اند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در درس‌گفتار شماره ۵۶۲ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین مفهوم لوازم ذاتی حق تعالی پرداخت. لوازم ذاتی، ظهورات علمی و وجودی حق‌اند که از ذات او انفکاک‌ناپذیرند، مانند سایه‌ای که از نور جدایی ندارد. نقد دیدگاه متکلمان درباره حدوث و فلاسفه درباره امکان، نشان داد که این مفاهیم نمی‌توانند مبنای احتیاج به حق باشند. اعیان ثابته، به‌عنوان مظاهر اسماء و صفات الهی، لوازم ذاتی حقیقی‌اند، و عالم، ظهور دائمی حق است که از جود و عشق الهی سرچشمه می‌گیرد. خدا بی‌نیاز از عالمیان است، و خلقت، نتیجه جود اوست، نه معامله‌ای برای سود یا گدایی. نفی حدوث، امکان، احتیاج و ماهیت، عالم را به‌عنوان ضرورتی وجودی و مظهر دائمی حق معرفی می‌کند. این اثر، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های ارائه‌شده، تلاش کرد تا این معانی را در قالبی علمی و متین به مخاطب منتقل کند.

با نظارت صادق خادمی