در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 569

متن درس





نقد روش‌شناسی فلسفی در بررسی عوالم و پالایش فلسفه از مباحث غیروجودی

نقد روش‌شناسی فلسفی در بررسی عوالم و پالایش فلسفه از مباحث غیروجودی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۶۹)

مقدمه

فلسفه، به‌سان چراغی در ظلمات معرفت، راه را به‌سوی حقیقت می‌گشاید و با تکیه بر عقل و استدلال، از پرتگاه‌های گمانه‌زنی‌های بی‌پایه و ادعاهای بی‌دلیل می‌رهاند. درس‌گفتار شماره ۵۶۹، که محور این نوشتار است، به نقد روش‌شناختی مباحث مربوط به عوالم در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در آثار ملاصدرا، می‌پردازد و بر ضرورت پالایش فلسفه از مباحث غیروجودی و غیرمستدل تأکید دارد. این گفتار، با تکیه بر تمایز میان فلسفه و کلام، به بررسی ادعاهای بی‌مبنا درباره عوالم، مانند آنچه در روایات غیرمعتبر یا نقل‌های مشکوک مطرح شده، پرداخته و با نگاهی ژرف به روش‌شناسی فلسفی، راهی نو به‌سوی بازسازی فلسفه بر مبنای عقلانیت و اصالت وجود می‌گشاید.

بخش نخست: نقد روش‌شناختی ادعاهای مربوط به عوالم

تعدد عوالم و کاستی‌های استدلالی

در سپهر فلسفه اسلامی، بحث از عوالم، از جمله موضوعاتی است که به کرات در روایات، کلام، عرفان و آثار فلاسفه مطرح شده است. با این حال، این ادعاها، که گاه با عظمتی شگرف بیان می‌شوند، از پشتوانه استدلالی محکمی برخوردار نیستند. فلسفه، به‌سان باغی است که تنها با نهال‌های استدلال بارور می‌شود و ادعاهای بی‌دلیل، چون علف‌های هرز، به آن آسیب می‌زنند. فقدان دلایل منطقی، این مباحث را از قلمرو فلسفه به حوزه کلام یا روایات تنزل می‌دهد.

درنگ: ادعاهای مربوط به عوالم، هرچند فراوان و عظیم‌اند، بدون استدلال فلسفی، از اعتبار علمی برخوردار نیستند و به پالایش نیاز دارند.

منابع روایی و چالش‌های سندی

بسیاری از روایات مربوط به عوالم، به افرادی چون مجاهد یا کعب‌الاخبار منسوب شده‌اند که از منظر سندی، با مشکلات جدی مواجه‌اند. این روایات، گاه در زمره اسرائیلیات یا مرسلات بی‌اساس قرار می‌گیرند و نمی‌توانند مبنای استدلال فلسفی باشند. فلسفه، چونان صیادی است که تنها شکار معتبر را به دام می‌اندازد و از نقل‌های سست و بی‌پایه دوری می‌جوید.

درنگ: روایات غیرمعتبر، به دلیل ضعف سندی، در فلسفه جایگاهی ندارند و باید از آن‌ها پالایش شود.

نقد استناد ملاصدرا به ضحاک در تفسیر آیه

ملاصدرا در اسفار اربعه (جلد نهم، صفحه ۳۲۶)، به نقل از ضحاک، به تفسیر آیه «أَغْرَقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا» [مطلب حذف شد] : «غرق شدند و به آتش درآورده شدند») پرداخته و مدعی شده است که غرق شدن در آب و ورود به آتش، در یک حالت واحد رخ می‌دهد. این تفسیر، که آب و آتش را یکی می‌انگارد، فاقد استدلال فلسفی است و از منظر روش‌شناختی، نقدپذیر است. فلسفه، چونان آیینه‌ای است که تنها حقیقت‌های مستدل را بازمی‌تاباند و از خیالات بی‌پایه روی برمی‌گرداند.

درنگ: استناد به منابع غیرمعتبر، مانند نقل از ضحاک، و تفسیرهای غیرفلسفی، از اعتبار علمی فلسفه می‌کاهد.

نقد استعاره حرکت دست و کلید

ملاصدرا برای توضیح هم‌زمانی غرق شدن و ورود به آتش، به استعاره حرکت دست و کلید استناد کرده و مدعی است که این دو، چونان تحرک دست و کلید، هم‌زمان‌اند. اما این استعاره، از منظر فلسفی، نادقیق است؛ زیرا حرکت دست و کلید، با واسطه‌ها و شرایط متفاوت، هم‌زمان نیستند. دست ابتدا حرکت می‌کند و سپس، با فشار یا ابزاری، کلید را به حرکت درمی‌آورد. این نقد، به ضرورت دقت در تحلیل‌های فلسفی اشاره دارد. فلسفه، چونان ترازویی دقیق، روابط علّی را با ظرافت می‌سنجد.

درنگ: استعاره‌های نادقیق، مانند حرکت دست و کلید، نمی‌توانند مبنای استدلال فلسفی قرار گیرند.

نقش حرف «فاء» در آیه

حرف «فاء» در آیه «أَغْرَقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا» نشان‌دهنده ترتیب و تفريع است، نه هم‌زمانی. این حرف، به پی‌درپی بودن غرق شدن و ورود به آتش دلالت دارد و ادعای ملاصدرا مبنی بر اتحاد این دو پدیده را رد می‌کند. فلسفه، چونان کاوشگری دقیق، ظرایف زبانی و منطقی را در تحلیل آیات قرآن کریم مدنظر قرار می‌دهد.

درنگ: تفسیر دقیق زبانی، مانند تحلیل حرف «فاء»، برای رفع ادعاهای غیرمستدل در فلسفه ضروری است.

نقد هم‌زمانی غرق و احتراق

ادعای ملاصدرا مبنی بر هم‌زمانی غرق شدن و سوختن در دنیا، فاقد پشتوانه استدلالی است. این دو پدیده، به دلیل ماهیت متمایز خود، نمی‌توانند بدون دلیل فلسفی هم‌زمان تلقی شوند. فلسفه، چونان معماری است که بنای معرفت را بر ستون‌های استدلال استوار می‌سازد و از ادعاهای بی‌پایه پرهیز می‌کند.

درنگ: هم‌زمانی پدیده‌های متمایز، مانند غرق و احتراق، نیازمند اثبات فلسفی است و بدون آن، غیرقابل پذیرش است.

جمع‌بندی بخش نخست

نقد روش‌شناختی ادعاهای مربوط به عوالم، نشان‌دهنده ضرورت پالایش فلسفه از مباحث غیرمستدل است. فقدان دلایل منطقی، ضعف سندی روایات، و تفسیرهای نادقیق، مانند آنچه در آثار ملاصدرا مشاهده می‌شود، فلسفه را از عقلانیت دور می‌کند. این بخش، با تأکید بر استدلال عقلانی و نقد منابع غیرمعتبر، راه را برای بازسازی فلسفه بر مبنای وجود و دلیل هموار می‌سازد.

بخش دوم: نقد استناد به منابع غیرمعتبر

استناد به سقراط و مشکلات آن

ملاصدرا در اسفار، به نقل از سقراط، مدعی است که مرتکبان گناهان کبیره به «طرطاووس» (شق عظیم در زمین) می‌افتند. این نقل، نه‌تنها فاقد سند معتبر است، بلکه از منظر فلسفی نیز غیرقابل پذیرش است. طرطاووس، مفهومی مبهم و غیروجودی است که با عقلانیت فلسفی سازگار نیست. فلسفه، چونان نسیمی پاک، از گرد و غبار نقل‌های بی‌اساس می‌رهد و تنها به حقیقت‌های مستدل پایبند است.

درنگ: استناد به نقل‌های غیرمعتبر، مانند آنچه از سقراط درباره طرطاووس نقل شده، از اعتبار فلسفه می‌کاهد.

چالش‌های ترجمه و تحریف

ترجمه «طرطاووس» از یونانی به عربی و فارسی، به ابهام و تحریف منجر شده است. ملاصدرا این واژه را به‌عنوان شق عظیم یا گودالی که رودها به آن می‌رسند تعریف کرده، اما این تعریف، فاقد دقت فلسفی است. تحریف در ترجمه، چونان مهی است که حقیقت را می‌پوشاند و فلسفه را از مسیر روشنی بازمی‌دارد.

درنگ: ترجمه‌های نادرست و مبهم، مانند طرطاووس، به تحریف مفاهیم و کاهش اعتبار فلسفه منجر می‌شوند.

نقد عالم‌سازی غیرمستدل

ادعاهای عالم‌سازی، مانند مفهوم طرطاووس، فاقد دلیل و استدلال‌اند و به فلسفه آسیب می‌زنند. این مفاهیم، که گاه با عظمتی ظاهری مطرح می‌شوند، در حقیقت، چونان سرابی هستند که فیلسوف را از حقیقت دور می‌کنند. فلسفه، تنها با استدلال‌های محکم و وجودی اعتبار می‌یابد.

درنگ: عالم‌سازی بدون استدلال، مانند طرطاووس، غیرفلسفی است و باید از فلسفه پالایش شود.

جمع‌بندی بخش دوم

استناد به منابع غیرمعتبر، مانند نقل‌های منسوب به سقراط، و مفاهیم مبهمی چون طرطاووس، فلسفه را از عقلانیت دور می‌کند. این بخش، با نقد این استنادها و تأکید بر ضرورت پالایش فلسفه از مباحث غیرمستدل، بر اهمیت استدلال عقلانی و منابع معتبر در فلسفه تأکید دارد.

بخش سوم: تمایز فلسفه و کلام

فلسفه و استقلال از نقل

فلسفه، برخلاف کلام، به نقل وابسته نیست و بر مبنای وجود و استدلال عقلانی عمل می‌کند. متکلم، چونان کشاورزی است که به آب نقل وابسته است، اما فیلسوف، چونان باغبانی است که با نهال عقل، باغ معرفت را بارور می‌سازد. این استقلال، فلسفه را به علمی عقلانی و مستقل از نقل تبدیل می‌کند.

درنگ: فلسفه، به‌عنوان علمی عقلانی، از نقل بی‌نیاز است و بر وجود و استدلال استوار است.

کلام و وابستگی به نقل

متکلم، برخلاف فیلسوف، به نقل وابسته است و عقل را برای توجیه نقل به کار می‌گیرد. کلام، چونان پلی است که نقل را به عقل متصل می‌کند، اما این اتصال، گاه عقل را در خدمت نقل قرار می‌دهد و از اصالت آن می‌کاهد. فلسفه، اما، عقل را سرور و نقل را در جایگاه تابع قرار می‌دهد.

درنگ: کلام، عقل را به‌صورت ابزاری برای توجیه نقل به کار می‌برد و از عقلانیت محض فاصله دارد.

فیلسوف مسلمان و التزام دینی

فیلسوف مسلمان، با استدلال عقلانی به حقانیت اسلام می‌رسد و معتقد است که تحقیق درست، با دین تعارض ندارد. این التزام، چونان نوری است که مسیر عقل را روشن می‌کند، اما فلسفه را از استقلال خود محروم نمی‌سازد. فیلسوف مسلمان، با بررسی عقل و نقل، تعارض‌های ظاهری را رفع می‌کند.

درنگ: فیلسوف مسلمان، با التزام به حقانیت دین، عقل و نقل را هماهنگ می‌سازد، اما فلسفه‌اش به عقل وابسته است.

نقد تعارض عقل و نقل

در صورت تعارض عقل و نقل، فیلسوف ابتدا نقل را بررسی می‌کند؛ اگر مخدوش باشد، آن را کنار می‌گذارد، وگرنه در عقل خود شک می‌کند. این روش، چونان آزمونی است که حقیقت را از میان عقل و نقل بیرون می‌کشد و فلسفه را به سوی روشنی هدایت می‌کند.

درنگ: فیلسوف، در تعارض عقل و نقل، نقل را تست می‌کند و در صورت اعتبار آن، عقل خود را بازنگری می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

تمایز میان فلسفه و کلام، در استقلال فلسفه از نقل و وابستگی کلام به آن نهفته است. فیلسوف مسلمان، با التزام به دین، عقل و نقل را هماهنگ می‌سازد و با روشی عقلانی، تعارض‌های ظاهری را رفع می‌کند. این بخش، بر اهمیت عقلانیت و استدلال در فلسفه تأکید دارد.

بخش چهارم: روش‌شناسی فیلسوف مسلمان

منطق و خطاپذیری منطقی

منطق، چونان شمشیری برنده، خطاناپذیر است، اما منطقی، مانند ابن‌سینا، ممکن است به خطا رود. این تمایز، نشان‌دهنده محدودیت‌های انسانی در به‌کارگیری منطق است. فیلسوف، چونان دریانوردی است که با قطب‌نمای منطق، مسیر حقیقت را می‌جوید، اما گاه در طوفان خطا گرفتار می‌شود.

درنگ: منطق خطاناپذیر است، اما منطقی، به دلیل محدودیت‌های انسانی، ممکن است خطا کند.

ابن‌سینا و مواجهه با معاد

ابن‌سینا در مسئله معاد، به دلیل تعارض عقل و نقل، صادق مصدق را پذیرفت و به نفهمیدن خود اعتراف کرد. این صداقت علمی، چونان گوهری است که عقلانیت فیلسوف را می‌آراید و نشان‌دهنده فروتنی در برابر حقیقت است. آیه «وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» [مطلب حذف شد] : «و در آن [جهان] جاودانه‌اند») نمونه‌ای از این مواجهه است.

درنگ: اعتراف به نادانی در برابر نقل معتبر، نشانه عقلانیت و صداقت علمی فیلسوف است.

ابن‌سینا و علم خدا به جزئیات

ابن‌سینا در مسئله علم خدا به جزئیات، آیه «وَلَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا» [مطلب حذف شد] : «و هیچ برگی نمی‌افتد، مگر اینکه او آن را می‌داند») را به‌صورت کلی تفسیر کرد تا با عقل هماهنگ شود. این روش، نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری فیلسوف در تفسیر نقل با عقل است.

درنگ: فیلسوف، نقل را با عقل هماهنگ می‌کند و در صورت تعارض، تفسیری عقلانی ارائه می‌دهد.

تفسیر آیات و هماهنگی عقل و نقل

آیه «وَعَلَى ٱلْعَرْشِ ٱسْتَوَىٰ» [مطلب حذف شد] : «و بر عرش استیلا یافت») به معنای اقتدار تفسیر می‌شود، نه جسم‌انگاری. همچنین، آیه «مَنْ كَانَ فِى هَٰٓذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِى ٱلْءَاخِرَةِ أَعْمَىٰ» [مطلب حذف شد] : «هر که در این [جهان] کور باشد، در آخرت نیز کور است») به معنای کفر تفسیر می‌شود، نه کوری ظاهری. آیه «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى» [مطلب حذف شد] : «و از روح خود در او دمیدم») نیز به قرب الهی اشاره دارد، نه روح جسمانی. این تفسیرها، عقل را در خدمت هماهنگی با نقل قرار می‌دهند.

درنگ: تفسیر عقلانی آیات، مانند رد تجسیم یا کوری ظاهری، نقل را با اصول فلسفی هماهنگ می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

روش‌شناسی فیلسوف مسلمان، در هماهنگی عقل و نقل و تست هر دو نهفته است. ابن‌سینا، با صداقت علمی و انعطاف‌پذیری، نمونه‌ای برجسته از این روش است. این بخش، بر اهمیت عقلانیت، نقد نقل، و تفسیر عقلانی آیات قرآن کریم تأکید دارد.

نتیجه‌گیری کلی

درس‌گفتار شماره ۵۶۹، با نقد روش‌شناختی ادعاهای غیرمستدل درباره عوالم، به‌ویژه در آثار ملاصدرا، بر ضرورت پالایش فلسفه از مباحث غیروجودی تأکید دارد. تمایز میان فلسفه و کلام، نقد استنادهای غیرمعتبر، و روش‌شناسی فیلسوف مسلمان در مواجهه با عقل و نقل، از محورهای کلیدی این گفتار است. فلسفه، چونان جویباری زلال، تنها با استدلال عقلانی و منابع معتبر جاری می‌ماند و از آلودگی‌های نقل‌های بی‌اساس و مفاهیم غیرفلسفی، مانند طرطاووس، پاک می‌شود. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های آن، به بازسازی فلسفه بر مبنای عقلانیت و اصالت وجود دعوت می‌کند و راه را برای تأملات عمیق‌تر در روش‌شناسی فلسفه اسلامی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی