در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 571

متن درس





تقسیم‌بندی مباحث فلسفی و نقد مفاهیم امکانی و حدوثی در حکمت متعالیه

تقسیم‌بندی مباحث فلسفی و نقد مفاهیم امکانی و حدوثی در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۷۱)

مقدمه: بازاندیشی در روش‌شناسی فلسفه اسلامی

فلسفه اسلامی، چونان دریایی ژرف، گستره‌ای از مفاهیم و تأملات عقلانی را در خود جای داده است که از دیرباز محور گفت‌وگوهای فیلسوفان، متکلمان و عارفان بوده است. درس‌گفتار شماره ۵۷۱ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت تقسیم‌بندی مباحث فلسفی و نقد روش‌شناختی مفاهیم امکانی، حدوثی و قدمی، به بازسازی بنیادهای فلسفه اسلامی بر پایه اصالت وجود و واقعیت عینی دعوت می‌کند. این درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه به مفاهیم سنتی مانند امکان بالغیر، امکان بالقیاس، حدوث و قدم، فلسفه را از بند مفاهیم ذهنی و غیرواقعی رها ساخته و به سوی تحلیلی عقلانی و وجودی هدایت می‌کند. تمایز میان فلسفه، کلام و عرفان، که چونان سه شاخه از یک درخت معرفتی در این متن بررسی می‌شوند، نشان‌دهنده ضرورت بازنگری در روش‌شناسی فلسفی است.

بخش اول: تقسیم‌بندی مباحث فلسفی و تمایز روش‌شناختی

ساختار مباحث فلسفی

فلسفه، به‌عنوان علمی عقلانی، نیازمند ساختاری روش‌مند برای تحلیل مفاهیم است. مباحث فلسفی، چونان شاخه‌های درختی تنومند، به سه دسته اصلی تقسیم می‌شوند: مباحث وجودی، امکانی، و حدوث و قدم. این تقسیم‌بندی، چونان نقشه‌ای است که مسیر تأملات فلسفی را روشن می‌سازد و به فیلسوف امکان می‌دهد تا با نظمی منطقی، به کاوش در ژرفای هستی بپردازد.

درنگ: مباحث فلسفی به سه دسته وجودی، امکانی، و حدوث و قدم تقسیم می‌شوند که هر یک چارچوبی روش‌مند برای تحلیل هستی فراهم می‌کنند.

مباحث وجودی: بنیاد فلسفه و عرفان

مباحث وجودی، که شامل تعریفات و تقسیمات وجود است، هسته مرکزی فلسفه و عرفان را تشکیل می‌دهند. وجود، چونان خورشیدی درخشان، محور معرفت‌شناختی این دو حوزه است که با تحلیل‌های عقلانی و شهودی، حقیقت هستی را آشکار می‌سازد. در فلسفه، وجود به‌عنوان مفهومی اصیل و در عرفان به‌عنوان حقیقتی متعالی بررسی می‌شود.

درنگ: مباحث وجودی، به‌عنوان بنیاد فلسفه و عرفان، به تحلیل تعریفات و تقسیمات وجود پرداخته و حقیقت هستی را روشن می‌سازند.

مباحث امکانی: هویت فلسفی

مباحث امکانی، که به بررسی امکان، وجوب و امتناع می‌پردازند، به‌طور خاص متعلق به فلسفه‌اند. فیلسوف، چونان کاوشگری که در جست‌وجوی حقیقت است، با امکانیات شناخته می‌شود. این مباحث، چونان آینه‌ای، نسبت میان وجود و ماهیت را بازتاب داده و امکان را به‌عنوان وصفی از ماهیت تحلیل می‌کنند.

درنگ: مباحث امکانی، به‌طور ذاتی متعلق به فلسفه‌اند و فیلسوف با تحلیل امکان، وجوب و امتناع شناخته می‌شود.

مباحث حدوث و قدم: قلمرو کلام

مباحث حدوث و قدم، هرچند در فلسفه نیز مطرح می‌شوند، اما ریشه‌ای کلامی دارند. این مفاهیم، که توسط متکلمان، مفسران و اهل حدیث توسعه یافته‌اند، به تحلیل رابطه میان خدا و عالم از منظر نقل و ظاهر می‌پردازند. متکلم، چونان نگهبانی که به حفظ اصول دینی پایبند است، خدا را قدیم و عالم را حادث می‌داند.

درنگ: مباحث حدوث و قدم، ریشه‌ای کلامی داشته و به تحلیل رابطه خدا و عالم از منظر نقل می‌پردازند.

تمایز فلسفه و کلام

فلسفه و کلام، اگرچه در برخی موضوعات اشتراک دارند، اما از نظر روش‌شناختی متمایزند. فیلسوف، مباحث حدوث و قدم را با رویکردی عقلانی بازسازی می‌کند، در حالی که متکلم به نقل و ظاهر وابسته است. این تمایز، چونان خطی است که دو قلمرو معرفتی را از یکدیگر جدا می‌سازد.

درنگ: فلسفه، با رویکردی عقلانی، مباحث کلامی را بازسازی می‌کند، در حالی که کلام به نقل و ظاهر وابسته است.

تعامل فلسفه و کلام

تعامل میان فلسفه و کلام، چونان گفت‌وگویی میان دو حکیم است که هر یک می‌کوشد مفاهیم دیگری را در چارچوب خود بازسازی کند. متکلم، با سخن گفتن از امکانیات، به قلمرو فلسفه وارد می‌شود، و فیلسوف، با تحلیل حدوث و قدم، به کلام نزدیک می‌گردد. این تعامل، نشان‌دهنده پویایی معرفتی در فلسفه اسلامی است.

درنگ: فلسفه و کلام، با بازسازی مفاهیم یکدیگر، تعاملی پویا ایجاد می‌کنند که به غنای معرفتی می‌انجامد.

مرام متکلم

متکلم، خدا را قدیم، صانع و مجرد می‌داند و عالم را حادث و مادی. حتی روح، در نظر برخی متکلمان، مادی است و تجرد، منحصر به خداست. این دیدگاه، چونان بنایی است که بر شالوده نقل و ظاهر ساخته شده و از تحلیل‌های عقلانی فلسفه فاصله دارد.

درنگ: متکلم، خدا را قدیم و مجرد، و عالم را حادث و مادی می‌داند و تجرد را منحصر به خدا می‌شمارد.

جمع‌بندی بخش اول

این بخش، با تقسیم‌بندی مباحث فلسفی به وجودی، امکانی و حدوث و قدم، چارچوبی روش‌مند برای تحلیل فلسفه اسلامی ارائه داد. تمایز میان فلسفه، کلام و عرفان، و تأکید بر روش عقلانی فلسفه در برابر رویکرد نقلی کلام، نشان‌دهنده ضرورت بازسازی مفاهیم بر پایه اصالت وجود است. این دیدگاه، فلسفه را به‌عنوان علمی عقلانی و متمایز از کلام معرفی می‌کند که با تحلیل وجود و امکانیات، به حقیقت هستی نزدیک می‌شود.

بخش دوم: نقد مفاهیم امکانی و مواد ثلاث

امکانیات و هویت فلسفه

امکانیات، چونان قلب تپنده فلسفه، محور تحلیل‌های فیلسوفان‌اند. امکان، به‌عنوان وصفی از ماهیت، در فلسفه اسلامی به تحلیل نسبت میان وجود و ماهیت می‌پردازد. این مفهوم، چونان کلیدی است که درهای فهم هستی را می‌گشاید و فیلسوف را از متکلم متمایز می‌سازد.

درنگ: امکانیات، محور فلسفه‌اند و فیلسوف با تحلیل امکان، وجوب و امتناع از متکلم متمایز می‌شود.

مواد ثلاث و تقسیم‌بندی سنتی

مواد ثلاث (وجوب، امکان و امتناع) در فلسفه سنتی به نه قسم تقسیم می‌شوند: وجوب، امکان و امتناع بالذات، بالغیر و بالقیاس. این تقسیم‌بندی، چونان نقشه‌ای است که ساختار تحلیل‌های فلسفی را نشان می‌دهد، اما نیازمند نقد روش‌شناختی است.

درنگ: مواد ثلاث به وجوب، امکان و امتناع بالذات، بالغیر و بالقیاس تقسیم شده و نه قسم را شامل می‌شوند.

نقد امکان بالغیر

امکان بالغیر، به دلیل تناقض منطقی، معتبر نیست. اگر امکان بالغیر فرض شود، باید به بالذاتی واجب یا ممتنع منتهی گردد، که این امر امکان را نفی می‌کند. این نقد، چونان تیغی است که توهم امکان بالغیر را از ریشه قطع می‌کند.

درنگ: امکان بالغیر، به دلیل تناقض منطقی، معتبر نیست و باید از تحلیل‌های فلسفی حذف شود.

کاهش مواد ثلاث به هشت قسم

با حذف امکان بالغیر، مواد ثلاث به هشت قسم کاهش می‌یابد. این اصلاح، چونان پالایشی است که فلسفه را از مفاهیم غیرمنطقی پاک می‌سازد و به سوی تحلیل‌های دقیق‌تر هدایت می‌کند.

درنگ: با حذف امکان بالغیر، مواد ثلاث به هشت قسم کاهش یافته و تحلیل فلسفی دقیق‌تر می‌شود.

امکان بالقیاس و شبهه ابن‌کمونه

امکان بالقیاس، به فرض دو واجب‌الوجود کامل و بی‌ارتباط اشاره دارد. این مفهوم، که در شبهه ابن‌کمونه مطرح شده، چونان سایه‌ای ذهنی است که در برابر نور واقعیت وجود رنگ می‌بازد.

درنگ: امکان بالقیاس، به فرض ذهنی دو واجب‌الوجود بی‌ارتباط اشاره دارد و فاقد مصداق واقعی است.

دیدگاه حاجی سبزواری

حاجی سبزواری، امکان بالقیاس را به دو واجب‌الوجود بدون ارتباط لزومی یا اقتضایی تعریف می‌کند. این دیدگاه، چونان بنایی است که بر شالوده ذهنیت ساخته شده و در برابر واقعیت وجود فرومی‌ریزد.

درنگ: امکان بالقیاس، در دیدگاه حاجی سبزواری، به دو واجب‌الوجود بی‌ارتباط اشاره دارد که مفهومی ذهنی است.

فوائد علمی امکان بالقیاس

امکان بالقیاس، اگرچه مفهومی ذهنی است، اما در تحلیل‌هایی مانند نفی اجزاء از واجب‌الوجود فوائد علمی دارد. این فوائد، چونان ابزارهایی هستند که ذهن را در تحلیل‌های فلسفی یاری می‌دهند.

درنگ: امکان بالقیاس، در تحلیل‌های فلسفی مانند نفی اجزاء از واجب‌الوجود، فوائد علمی دارد.

نقد دو واجب‌الوجود

فرض دو واجب‌الوجود کامل، به دلیل غیرواقعی بودن، منتفی است. امکان بالقیاس، چونان خیالی است که در ذهن فیلسوف شکل می‌گیرد و در خارج مصداق ندارد.

درنگ: دو واجب‌الوجود کامل در واقعیت وجود ندارد و امکان بالقیاس، مفهومی ذهنی است.

نقد امکان بالذات

با حذف امکان بالغیر و بالقیاس، امکان بالذات نیز بی‌معنا می‌شود، زیرا لازمه ماهیت است و ماهیت، خود مفهومی غیرواقعی است. این نقد، چونان نوری است که تاریکی مفاهیم ذهنی را می‌زداید.

درنگ: امکان بالذات، به دلیل وابستگی به ماهیت غیرواقعی، بی‌معنا بوده و از فلسفه حذف می‌شود.

نقد ممتنعات

ممتنعات (بالذات، بالغیر، بالقیاس) نیز مفاهیمی ذهنی‌اند و در خارج مصداق ندارند. این مفاهیم، چونان سایه‌هایی هستند که ذهن بر واقعیت می‌افکند.

درنگ: ممتنعات بالذات، بالغیر و بالقیاس، مفاهیمی ذهنی‌اند و در خارج مصداق ندارند.

ممتنع بالذات: شریک‌البارئ

ممتنع بالذات، مانند شریک‌البارئ، مفهومی ذهنی است که در خارج وجود ندارد. این مفهوم، چونان توهمی است که از ناتوانی ذهن در درک وحدت وجود ناشی می‌شود.

درنگ: ممتنع بالذات، مانند شریک‌البارئ، مفهومی ذهنی است و در خارج مصداق ندارد.

دیدگاه ابن عربی

ابن عربی، ممتنع را در علم الهی می‌داند، که این دیدگاه غیرفلسفی است و به جای عقل، به شهود وابسته است. این نظر، چونان گلی است که در خاک عرفان روییده، اما با عقلانیت فلسفه سازگار نیست.

درنگ: دیدگاه ابن عربی درباره ممتنع در علم الهی، غیرفلسفی بوده و با عقلانیت فلسفه ناسازگار است.

ممتنع بالغیر: رابطه علّی

ممتنع بالغیر، مانند عدم معلول در نبود علت، مفهومی ذهنی است. برای مثال، عدم ابر، علت عدم باران است؛ باران بدون ابر، ممتنع بالغیر است. این مفهوم، چونان سایه‌ای است که از رابطه علّی ذهن استخراج می‌شود.

درنگ: ممتنع بالغیر، مانند عدم باران به دلیل نبود ابر، مفهومی ذهنی است که از رابطه علّی استخراج می‌شود.

ممتنع بالقیاس: تلازم دوطرفه

ممتنع بالقیاس، به تلازم دوطرفه میان متضادین، مانند فوق و تحت، اشاره دارد. اگر فوق نباشد، تحت نیز نیست، و این تلازم، چونان رشته‌ای است که دو مفهوم را در ذهن به هم پیوند می‌دهد.

درنگ: ممتنع بالقیاس، به تلازم دوطرفه میان متضادین اشاره دارد و مفهومی ذهنی است.

واجب‌الوجود و تقسیم‌بندی

واجب‌الوجود بالذات، خدا است؛ واجب بالغیر، ممکنات‌اند که به خدا وابسته‌اند؛ و واجب بالقیاس، مفهومی ذهنی است که به تلازم وجودی دو شیء اشاره دارد. این تقسیم‌بندی، چونان نقشه‌ای است که رابطه خدا و خلق را روشن می‌سازد.

درنگ: واجب‌الوجود بالذات، خدا است؛ واجب بالغیر، ممکنات‌اند و واجب بالقیاس، مفهومی ذهنی است.

نقد واجب بالقیاس

واجب بالقیاس، به دلیل ذهنی بودن و عدم مصداق در خارج، از تحلیل‌های فلسفی حذف می‌شود. این مفهوم، چونان خیالی است که در برابر واقعیت وجود رنگ می‌بازد.

درنگ: واجب بالقیاس، به دلیل ذهنی بودن، از تحلیل‌های فلسفی حذف می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد مفاهیم امکانی و مواد ثلاث، بر غیرواقعی بودن امکان بالغیر، بالقیاس و بالذات تأکید کرد. ممتنعات و واجب بالقیاس نیز به‌عنوان مفاهیم ذهنی کنار گذاشته شدند. این نقدها، فلسفه را از مفاهیم غیرواقعی پالایش کرده و به سوی تحلیل‌های مبتنی بر واقعیت وجود هدایت می‌کنند.

بخش سوم: وجود و ماهیت در فلسفه اسلامی

وجود و ماهیت در فلسفه قدیم

در فلسفه قدیم، مانند آثار فارابی و ابن‌سینا، وجود و ماهیت چندان تفکیک نشده و گاه به جای یکدیگر استعمال می‌شدند. این ابهام، چونان غباری است که بر چهره حقیقت نشسته و نیازمند روشنگری است.

درنگ: در فلسفه قدیم، وجود و ماهیت به دلیل عدم تفکیک دقیق، با ابهام همراه بودند.

نقش شیخ اشراق و میرداماد

شیخ اشراق، با برجسته کردن ماهیت و تفکیک آن از وجود، و میرداماد، با تبیین دقیق‌تر ماهیت، گامی در جهت رفع ابهام برداشتند. این تلاش‌ها، چونان چراغ‌هایی بودند که مسیر فلسفه را روشن ساختند.

درنگ: شیخ اشراق و میرداماد، با تفکیک و تبیین ماهیت، به روشنگری در فلسفه اسلامی کمک کردند.

ملاصدرا و اصالت وجود

ملاصدرا، با اعطای اصالت به وجود و فرع دانستن ماهیت، تحولی بنیادین در فلسفه اسلامی ایجاد کرد. او دلایل مخالفان اصالت ماهیت را بی‌ربط و بیمار دانست. این دیدگاه، چونان انقلابی است که بنای فلسفه را بر شالوده وجود بازسازی کرد.

درنگ: ملاصدرا، با اعطای اصالت به وجود و فرع دانستن ماهیت، فلسفه اسلامی را بازسازی کرد.

ابهام در عبارات ملاصدرا

عبارات ملاصدرا درباره ماهیت، گاه آن را مفهومی و فاقد واقعیت خارجی، و گاه دارای وجود خارجی می‌دانند. این تشتت، چونان ابری است که بر چهره حقیقت سایه می‌افکند و نیازمند بازخوانی انتقادی است.

درنگ: تشتت عبارات ملاصدرا درباره ماهیت، ضرورت بازخوانی انتقادی حکمت متعالیه را نشان می‌دهد.

وجود در عرفان

در عرفان، وجود اوج می‌گیرد و ماهیت کمتر مورد توجه است. این دیدگاه، چونان پروازی است که عارف را به سوی وحدت وجود هدایت می‌کند.

درنگ: در عرفان، وجود محور است و ماهیت، به اندازه فلسفه مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

فلسفه و محوریت وجود

فلسفه، تنها به مباحث وجودی محدود است و در غیر وجود بحثی ندارد. تشکیک وجود، حقیقت وجود و هویت وجود، چونان ستون‌هایی هستند که بنای فلسفه را استوار می‌سازند.

درنگ: فلسفه، تنها به تحلیل وجود و ظهورات آن می‌پردازد و در غیر وجود بحثی ندارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با بررسی سیر تحول مفاهیم وجود و ماهیت در فلسفه اسلامی، از ابهام در فلسفه قدیم تا روشنگری شیخ اشراق و میرداماد و تحول بنیادین ملاصدرا، بر محوریت وجود در فلسفه تأکید کرد. نقد تشتت عبارات ملاصدرا و تمایز عرفان در توجه به وجود، چارچوبی برای بازسازی فلسفه بر پایه اصالت وجود ارائه داد.

بخش چهارم: نقد حدوث و قدم و بازسازی فلسفه

ماهیت کلامی حدوث و قدم

مباحث حدوث و قدم، که ریشه در کلام دارند، به تحلیل رابطه خدا و عالم از منظر نقل می‌پردازند. این مفاهیم، چونان بنایی هستند که بر شالوده ظاهر و روایت ساخته شده‌اند و از تحلیل عقلانی فلسفه فاصله دارند.

درنگ: مباحث حدوث و قدم، ریشه‌ای کلامی داشته و به تحلیل نقلی رابطه خدا و عالم می‌پردازند.

رویکرد فلسفی به حدوث و قدم

فیلسوفان، مباحث حدوث و قدم را با رویکردی عقلانی بازسازی می‌کنند. این بازسازی، چونان پلی است که کلام را به فلسفه متصل می‌سازد و مفاهیم نقلی را در چارچوبی عقلانی تحلیل می‌کند.

درنگ: فیلسوفان، مباحث حدوث و قدم را با رویکردی عقلانی بازسازی کرده و از ظاهرگرایی کلامی فاصله می‌گیرند.

نقد حدوث و قدم

مباحث حدوث و قدم، به‌عنوان اوصاف مراتب و مفاهیم انتزاعی، فاقد واقعیت خارجی‌اند. این دیدگاه، چونان نوری است که توهمات ذهنی را از فلسفه می‌زداید و بر واقعیت وجود تأکید می‌کند.

درنگ: حدوث و قدم، مفاهیمی انتزاعی و اوصاف مراتب‌اند و در خارج مصداق ندارند.

اهمیت و حساسیت حدوث و قدم

مباحث حدوث و قدم، به دلیل حساسیت و پیچیدگی، نیازمند تحلیل دقیق‌اند. داستان ضیاء آملی، که به دلیل شبهه در حدوث و قدم ذاتی از فلسفه منع شد، نشان‌دهنده عمق این مباحث است.

درنگ: مباحث حدوث و قدم، به دلیل حساسیت، نیازمند تحلیل دقیق و عقلانی‌اند.

نقد کلیات خمس و مواد ثلاث

کلیات خمس و مواد ثلاث، به‌عنوان مفاهیمی ذهنی، فاقد واقعیت خارجی‌اند. این نقد، چونان شمشیری است که توهمات ذهنی را از فلسفه جدا می‌سازد.

درنگ: کلیات خمس و مواد ثلاث، مفاهیمی ذهنی‌اند و در خارج مصداق ندارند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد مباحث حدوث و قدم و تأکید بر ماهیت کلامی آن‌ها، فلسفه را به سوی تحلیل‌های عقلانی و وجودی هدایت کرد. نقد کلیات خمس و مواد ثلاث، و تأکید بر حساسیت این مباحث، چارچوبی برای بازسازی فلسفه بر پایه واقعیت وجود ارائه داد.

بخش پنجم: واقعیت وجود و ظهور

فلسفه و واقع‌گرایی

فلسفه، باید در واقعیات دور بزند، نه در فرضیات و خیالات. علم، به واقعیات می‌پردازد و فلسفه، چونان آینه‌ای است که حقیقت وجود را بازتاب می‌دهد.

درنگ: فلسفه، باید به واقعیات وجود پرداخته و از فرضیات و خیالات فاصله بگیرد.

مفهوم و حقیقت وجود

مفهوم وجود، ذهنی است و چونان پرچمی است که به حقیقت وجود اشاره می‌کند. حقیقت وجود، چونان اقیانوسی است که تمامی عالم را دربرمی‌گیرد.

درنگ: مفهوم وجود، ذهنی است و به حقیقت وجود اشاره می‌کند، اما حقیقت وجود، واقعیت عینی است.

نقد تقسیم وجود به واجب و ممکن

تقسیم وجود به واجب و ممکن، غیرمنطقی است، زیرا واجب، خالق مفهوم وجود است و نمی‌توان آن را مقسم دانست. این نقد، چونان تیغی است که تناقضات منطقی را قطع می‌کند.

درنگ: تقسیم وجود به واجب و ممکن، غیرمنطقی است، زیرا واجب، خالق مفهوم وجود است.

وحدت وجود

تنها یک حقیقت وجود دارد که تمام عالم را پر کرده و جایی برای ممکن باقی نمی‌گذارد. این دیدگاه، چونان خورشیدی است که تمامی سایه‌های ممکنات را در خود محو می‌سازد.

درنگ: تنها یک حقیقت وجود دارد که عالم را پر کرده و جایی برای ممکنات باقی نمی‌گذارد.

ظهور و خلق

خلق، ظهور وجود است و نه کنار آن، بلکه روی آن قرار می‌گیرد. ظهور، چونان لباسی است که بر قامت وجود پوشیده شده و ذاتی مستقل ندارد.

درنگ: خلق، ظهور وجود است و روی آن قرار می‌گیرد، نه کنار آن.

فلسفه و جسمانیات

فلسفه، باید به جسمانیات بپردازد و اگر عکسی از واقعیت نباشد، بی‌فایده است. این دیدگاه، چونان آینه‌ای است که فلسفه را به سوی واقعیت عینی هدایت می‌کند.

درنگ: فلسفه، باید به جسمانیات پرداخته و عکسی از واقعیت باشد.

وحدت فلسفه، عرفان و کلام

فلسفه، عرفان و کلام، در نهایت یکی‌اند و تفاوت‌ها، به محدودیت دیدگاه‌ها برمی‌گردد. این وحدت، چونان رودی است که از سرچشمه حقیقت جاری شده و در شاخه‌های مختلف جریان می‌یابد.

درنگ: فلسفه، عرفان و کلام، در حقیقت یکی‌اند و تفاوت‌ها، ناشی از محدودیت دیدگاه‌هاست.

داستان دو راهی و تجربه انقلابی

داستان دو راهی، که به تفاوت ظاهری و باطنی در انتخاب‌ها اشاره دارد، و تجربه‌ای از ابتدای انقلاب، که به دوگانگی در رفتارها (نان و خرما برای مردم و گوشت و برنج برای خواص) نقد وارد می‌کند، نشان‌دهنده ضرورت صداقت و یکپارچگی در فلسفه است. این داستان‌ها، چونان آینه‌هایی هستند که حقیقت را از ظاهر جدا می‌سازند.

درنگ: داستان دو راهی و تجربه انقلابی، بر ضرورت صداقت و یکپارچگی در فلسفه تأکید دارند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تأکید بر واقع‌گرایی فلسفه و محوریت حقیقت وجود، مفاهیم ذهنی مانند امکان و تقسیم وجود به واجب و ممکن را نقد کرد. ظهور و خلق، به‌عنوان تجلی وجود، و وحدت فلسفه، عرفان و کلام، چارچوبی نوین برای تحلیل هستی ارائه داد. داستان دو راهی و تجربه انقلابی، بر ضرورت صداقت و یکپارچگی در فلسفه تأکید کردند.

نتیجه‌گیری: پالایش فلسفه و بازگشت به حقیقت وجود

درس‌گفتار شماره ۵۷۱ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تقسیم‌بندی مباحث فلسفی به وجودی، امکانی و حدوث و قدم، و نقد روش‌شناختی مفاهیم امکانی و حدوثی، فلسفه را به سوی پالایش از مفاهیم ذهنی و غیرواقعی هدایت کرد. تمایز میان فلسفه، کلام و عرفان، و تأکید بر اصالت وجود، نشان‌دهنده تلاشی عمیق برای بازسازی فلسفه بر پایه عقلانیت و واقعیت است. نقد مفاهیم امکان بالغیر، بالقیاس و بالذات، و همچنین حدوث و قدم، و تأکید بر وحدت وجود و ظهور، چارچوبی نوین برای تأمل در هستی ارائه می‌دهد. این نوشتار، با پیوند به آیات قرآن کریم، مانند آیه «وَخَلَقْنَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» [مطلب حذف شد] : «و از هر چیزی دو گونه آفریدیم، باشد که شما متذکر شوید»)، به وحدت وجودی و مراتب آن اشاره دارد. فلسفه، چونان پرچمی است که به حقیقت وجود اشاره می‌کند و فیلسوف را به سوی تأمل در واقعیت عینی هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی