متن درس
فیض حق و حدوث یا قدم عالم: بازتابی در متافیزیک اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۹۰)
مقدمه: بازاندیشی در متافیزیک اسلامی
متافیزیک اسلامی، بهمثابه شاخهای عظیم از حکمت الهی، همواره در پی تبیین رابطه میان حق و خلق بوده است. در این میان، موضوع فیض حق و نسبت آن با حدوث یا قدم عالم، یکی از بنیادینترین پرسشهای فلسفی است که ذهن حکما و متکلمان را به خود مشغول داشته است. درسگفتار شماره ۵۹۰، ارائهشده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۳۸۳، با نگاهی نقادانه به رویکرد سنتی متکلمین و فلاسفه، که عالم طبیعی را محور بحث حدوث و قدم قرار دادهاند، بر ضرورت انتقال این بحث به فیض حق تأکید میورزد. این متن به تبیین جایگاه فیض حق بهعنوان محور متافیزیک و رابطه آن با عوالم متکثر میپردازد. ساختار این نوشتار، با عناوین و زیرعناوین تخصصی، بهگونهای طراحی شده که خواننده را به سوی فهمی عمیقتر از حقیقت الهی رهنمون سازد.
بخش نخست: نقد رویکرد سنتی به حدوث و قدم
محور قرار گرفتن عالم طبیعی
سنتاً، متکلمان و فلاسفه، عالم طبیعی را موضوع محوری بحث حدوث و قدم قرار دادهاند. این رویکرد، با فرض اولیت عالم طبیعی، یعنی نبود عالم پیشین، شکل گرفته است. چنین فرضی، عالم کنونی را بهمثابه اولین مخلوق در نظر میگیرد، گویی پیش از آن هیچ عالمی وجود نداشته است. این دیدگاه، به دلیل محدود کردن بحث به عالم خاص، از جامعیت لازم برخوردار نیست. عالم طبیعی، مانند انسانی که در زنجیره تکامل به جایگاه کنونی رسیده، تنها یکی از حلقههای سلسله عوالم است. فرض اولیت عالم، با استمرار فیض حق که از لوازم ذاتی اوست، ناسازگار است.
درنگ: عالم کنونی، نه اولین مخلوق است و نه آخرین. مانند حلقهای در زنجیرهای بیانتها، تنها بخشی از سلسله عوالم متکثر است که از فیض دائمی حق نشأت میگیرد.
حادث بودن عالم کنونی
عالم کنونی، به دلیل قرار گرفتن در سلسله عوالم و محدودیتهای زمانی و مکانیاش، حادث است. این حادث بودن، به معنای مسبوق بودن به عدم است، برخلاف فیض حق که قدیم و ازلی است. دیدگاههایی که عالم را قدیم میدانند، با واقعیت متغیر و محدود عالم طبیعی سازگار نیستند. عالم، بهمثابه مستفیض فیض، در مراتب وجود متغیر است و نمیتواند قدیم تلقی شود.
انتقال موضوع به فیض حق
درسگفتار، با تأکید بر فیض حق بهعنوان فعل الهی، از محدود کردن بحث به عالم طبیعی پرهیز میکند. فیض، بهمثابه جریانی ازلی و ابدی از ذات حق، محور اصلی متافیزیک است. پرسش بنیادین این است: آیا فیض حق از برههای خاص آغاز شده یا از ازل دائمی بوده است؟ این پرسش، عالم را از مرکزیت بحث خارج کرده و توجه را به فعل حق معطوف میدارد.
جمعبندی بخش نخست
نقد رویکرد سنتی، که عالم طبیعی را محور بحث قرار داده، نشاندهنده محدودیتهای این دیدگاه است. عالم کنونی، تنها یکی از مراتب مستفیض فیض است و نمیتواند موضوع اصلی بحث حدوث و قدم باشد. انتقال موضوع به فیض حق، دریچهای نو به سوی فهم عمیقتر متافیزیک اسلامی میگشاید.
بخش دوم: تحلیل آرای کلامی و فلسفی
دیدگاه کعبی: ذات وقت بهمثابه مرجح حدوث عالم
کعبی، از متکلمان معتزله، مرجح حدوث عالم را ذات وقت میداند، یعنی عالم در لحظهای خاص بدون سابقه زمانی خلق شده است. این دیدگاه، حدوث عالم را به زمانی خاص نسبت میدهد، بدون آنکه توضیحی درباره علّیت این وقت ارائه دهد.
استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این دیدگاه را نقد میکنند و میپرسند: چرا عالم در این وقت خاص (ما لا یزال) با علتی در ما لم یزل واقع شد؟ این پرسش، ضعف استدلال کعبی را آشکار میسازد، زیرا ذات وقت، بدون تبیین علّی، نمیتواند مرجح حدوث باشد.
دیدگاه معتزله: علم خدا به اصلح
معتزله معتقدند که مرجح حدوث عالم، علم خدا به مصلحت است. به باور ایشان، خدا با علم به اصلح، خلقت را در زمان خاصی آغاز کرده است. اما این دیدگاه نیز با نقد مواجه است: چرا فیض حق تا آن زمان متوقف بوده است؟ علم به اصلح، توضیح کافی برای توقف فیض ارائه نمیدهد.
دیدگاه اشاعره: انکار نیاز به مرجح
اشاعره، با انکار نیاز به مرجح، معتقدند که علت تامه (خدا) میتواند بدون معلول (عالم) باشد. ایشان تخلف معلول از علت تامه را جایز میشمارند، مانند ارادهای که برای سفر در زمانی خاص محقق میشود. استاد فرزانه این دیدگاه را به دلیل نفی رابطه ضروری فاعل و فعل، باطل میدانند، زیرا انکار علّیت با اصول فلسفی ناسازگار است.
دیدگاه حاجی سبزواری: حدوث ذاتی
مرحوم حاجی سبزواری در منظومه (ص ۸۵)، حدوث عالم را ذاتی میداند و ذاتی را غیرقابل تعلیل میشمارد. این پاسخ، هرچند از پرسشهای پیچیده اجتناب میکند، اما به دلیل عدم تبیین علّی، ناکافی است. استاد فرزانه، با طنزی حکیمانه، این پاسخ را به چماقی تشبیه میکنند که پرسشگر را از ادامه سؤال بازمیدارد.
درنگ: ادعای ذاتی بودن حدوث، گرچه پرسشها را خاموش میسازد، اما تبیینی علّی ارائه نمیدهد و از اینرو نمیتواند پاسخی جامع به پرسشهای متافیزیکی باشد.
جمعبندی بخش دوم
آرای کلامی و فلسفی، از کعبی تا معتزله و اشاعره، همگی در تبیین مرجح حدوث عالم با چالشهایی مواجهاند. نقدهای استاد فرزانه نشان میدهد که این دیدگاهها، به دلیل تمرکز بر عالم طبیعی یا عدم تبیین علّیت، از جامعیت لازم برخوردار نیستند. این نقدها، ضرورت انتقال بحث به فیض حق را بیش از پیش آشکار میسازد.
بخش سوم: فیض حق و دائمالفعل بودن ذات الهی
فیض حق: جریانی ازلی و ابدی
فیض حق، بهمثابه فعل الهی، ازلی و ابدی است. درسگفتار با تأکید بر دائمالفعل بودن حق، هرگونه انقطاع یا آغاز در فیض را رد میکند. فیض، از لوازم ذاتی حق است و خدایی که بیفیض باشد، فاقد کمال الوهیت است. این دیدگاه، با دعای «یا دائم الفضل على البریة» همخوانی دارد و خدا را باسط الیدین بالعطیه معرفی میکند.
نقد خدای بیفعل
تصور خدایی که بیفعل یا بیمخلوق باشد، مانند «لم یزرع و لا یکون له مخلوق»، محال است. چنین خدایی، فاقد فعلیت و جود ذاتی است که با ذات الهی ناسازگار است. استاد فرزانه، با استدلالی عقلی، نشان میدهند که فیض، بهمثابه جریانی لاینفک از ذات حق، هیچگاه متوقف نبوده است.
درنگ: خدای بیفیض، مانند چشمهای خشکیده است که جود و بخشش از آن تراوش نمیکند. فیض حق، به اندازه عمر ذات الهی، یعنی لا اول له، قدیم و دائمی است.
بقای مخلوقات: بقای به بقا یا ابقا
مخلوقات، یا باقی به بقای حقاند یا باقی به ابقای او. بقای به بقا، یعنی فیض حق دائمی است و مخلوقات به بقای ذات حق وابستهاند. در مقابل، بقای به ابقا، به معنای فعل متجدد است که حق میتواند آن را قطع کند. استاد فرزانه، با تأکید بر بقای به بقا، ابقا را بهعنوان فعلی ارادی و حادث میدانند که با دائمالفعل بودن حق ناسازگار است.
آیه کریمه لَيْسَ [مطلب حذف شد] : او به بندگان ستمکار نیست) نشان میدهد که ناتوانی حق در قطع فیض، نه نقص، بلکه کمال است، زیرا فعل ظلم یا قطع فیض، با ذات الهی که سرشار از جود و فعلیت است، ناسازگار است.
مشیت الهی و اراده ذاتی
اراده حق، ذاتی نیست، بلکه مشیت او بالاتر از اراده است. روایت «خلق الاشیاء بلا ارادة و الارادة بالمشیة و المشیة بنفسها» مشیت را برتر از اراده میداند. مشیت، لاینفک از ذات حق است و فیض، بهعنوان جلوه مشیت الهی، ازلی و دائمی است.
جمعبندی بخش سوم
فیض حق، بهمثابه جریانی ازلی و ابدی، محور متافیزیک اسلامی است. دائمالفعل بودن حق، خدایی بیفعل را محال میسازد و بقای مخلوقات را به بقای ذات الهی وابسته میکند. این دیدگاه، با رد تصور خدایی محدود و متجدد، به فهم عمیقتری از حقیقت الهی رهنمون میشود.
بخش چهارم: مراتب عوالم و استمرار خلقت
تعدد عوالم و تسلسل
عوالم، مانند حلقههای زنجیری بیانتها، متکثرند. استاد فرزانه، با تشبیه به «مشتی حسن دنباله دارد»، به وجود عوالم پیشین و پسین اشاره میکنند. تسلسل عوالم، حتی اگر بینهایت باشد، با دائمالفیض بودن حق سازگار است و اشکال عقلی ایجاد نمیکند.
آیه کریمه إِذَا [مطلب حذف شد] : آنگاه که خورشید درهم پیچیده شود) به اضمحلال عالم کنونی اشاره دارد، اما خلقت متوقف نمیشود. ماده کائنات، در چرخهای مداوم از خلقت و اضمحلال، در حال تحول است.
مراتب وجود: از علم به عین
عوالم، از مرتبه علم الهی به ظهور عینی و از یک عین به عین دیگر تحول مییابند. فیض حق، ثابت و قدیم است، اما مستفیض، در مراتب مختلف وجود، حادث و متغیر است. این تحولات، جلوهای از استمرار فیض الهی است که هیچگاه منقطع نمیشود.
درنگ: عوالم، مانند امواجی بر سطح اقیانوس بیکران فیض حق، در مراتب وجود ظهور و تحول مییابند، اما فیض، چونان چشمهای جوشان، همواره جاری است.
نقد خدای محدود
تصور خدایی که از زمانی خاص خلقت را آغاز کرده، مانند خدایی که «چرتش را شکاند» و خلق را شروع کرد، نادرست است. چنین خدایی، محدود و متجدد است و با فعلیت دائمی حق ناسازگار است. استاد فرزانه، با بیانی تمثیلی، این تصور را به خدایی کوچک و ناقص تشبیه میکنند که شایسته ذات الهی نیست.
جمعبندی بخش چهارم
استمرار خلقت و تعدد عوالم، جلوهای از فیض دائمی حق است. عالم کنونی، تنها یکی از مراتب مستفیض است و تصور خدایی محدود که خلقت را از برههای آغاز کرده، با حقیقت الهی که قائم بالعلم، الارادة، الفعل، القدرة، والجود است، ناسازگار است.
بخش پنجم: بازتعریف خدا در متافیزیک اسلامی
خدا بهمثابه قائم بالهمه
حق، ذاتاً دائمالفعل و دائمالجود است. این دیدگاه، خدا را دربرگیرنده همه هستی معرفی میکند، خدایی که قائم به علم، اراده، فعل، قدرت و جود است. تصور چنین خدایی، در عبادت و بهویژه در نماز، انسان را به عظمت رهنمون میسازد. آیه کریمه هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ [مطلب حذف شد] : آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشته که چیزى قابل ذکر نبوده است؟) به انسان در مرتبه ناسوتی اشاره دارد، نه به نبود عالم یا مخلوقات بهطور کلی. این آیه، نمیتواند دلیلی بر توقف فیض یا نبود مخلوقات باشد.
عمر فیض حق
فیض حق، به اندازه عمر ذات الهی، یعنی لا اول له، قدیم است. خدا، بهمثابه «کهنه خدایی»، از ازل دائمالفعل بوده و هیچگاه بیمخلوق نبوده است. این دیدگاه، با وحدت وجود و استمرار فیض همخوانی دارد.
درنگ: فیض حق، چونان نوری بیابتدا و انتها، از ذات الهی ساطع است و عالم کنونی، تنها یکی از مراتب متکثر این فیض بیکران است.
جمعبندی بخش پنجم
بازتعریف خدا بهعنوان قائم بالهمه، تصوری عظیم و جامع از ذات الهی ارائه میدهد. رد خدای کلامی و محدود، و تأکید بر قدیم بودن فیض، انسان را به فهمی عمیقتر از حقیقت الهی و جایگاه او در هستی رهنمون میسازد.
نتیجهگیری و جمعبندی
درسگفتار شماره ۵۹۰، با نقد رویکرد سنتی متکلمان و فلاسفه، دریچهای نو به سوی متافیزیک اسلامی میگشاید. با انتقال موضوع بحث از عالم طبیعی به فیض حق، این درسگفتار نشان میدهد که فیض، بهمثابه جریانی ازلی و ابدی، محور خلقت است. عالم کنونی، تنها یکی از مراتب مستفیض این فیض است که حادث و متغیر است. نقد آرای کعبی، معتزله، اشاعره و حاجی سبزواری، ضعفهای رویکردهای کلامی و فلسفی سنتی را آشکار میسازد و بر ضرورت تمرکز بر فعل دائمی حق تأکید میورزد. تصور خدایی که قائم به علم، اراده، فعل، قدرت و جود است، انسان را به سوی عظمتی معنوی رهنمون میسازد که در عبادت و تأمل متجلی میشود. این نوشتار، با تبیین این مفاهیم، خواننده را به بازاندیشی در مراتب وجود و رابطه حق و خلق دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی