متن درس
نقد ذهنیتگرایی در فلسفه اسلامی: بازخوانی انتقادی حدوث ذاتی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۹۷)
دیباچه
فلسفه اسلامی، چونان گوهری درخشان در گنجینه معرفت بشری، گاه در پیچ و خم مفاهیم ذهنی و برساختههای انتزاعی گرفتار آمده و از حقیقت عالم وجود فاصله گرفته است. این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بازخوانی انتقادی مفهوم حدوث ذاتی و ذهنیتگرایی در فلسفه اسلامی میپردازد. هدف این نوشتار، زدودن غبار مفاهیم ذهنی از آینه فلسفه و دعوت به نگرشی واقعگرایانه است که عالم را آنگونه که هست، بیهیچ پردهای از خیال، به تماشا نشیند. با نگاهی نافذ به متون فلسفی، از جمله اسفار اربعه، شفا، و اشارات، این اثر میکوشد تا با نقد مفاهیمی چون ممکن، ماهیت، و استحقاق عدم یا وجود، راهی به سوی فلسفهای رئالیستی و همخوان با حقیقت وجود بگشاید. این کتاب، چونان ستارهشناسی که آسمان را بیهیچ دخل و تصرفی رصد میکند، فیلسوف را به جایگاه ناظری بیطرف فرا میخواند که عالم را در آیینه حقیقت بنگرد.
بخش نخست: چیستی فلسفه و جایگاه فیلسوف در نگرش به هستی
فلسفه بهمثابه رصد حقیقت
فلسفه، در معنای اصیل خود، علمی است که عالم را آنگونه که هست، بیهیچ دخالت ذهنیت ناظر، به نظاره مینشیند. فیلسوف، چونان منجمی که آسمان را با دیده حقیقتبین مینگرد، باید خود را از هستی تخلیه کند و عالم را وارد ذهن خویش نسازد. این نگرش، فیلسوف را به ناظری محترم بدل میسازد که نه خود را در هستی دخیل میکند و نه هستی را در قالب مفاهیم ذهنی فرو میکاهد. این جایگاه، شأن والای فلسفه است که عالم را در نسبت میان حق و خلق کاوش میکند، بیآنکه به بازیهای ذهنی گرفتار آید.
درنگ: فیلسوف باید چونان منجمی بیطرف، عالم را بیهیچ دخل و تصرفی رصد کند و از فروکاستن هستی به مفاهیم ذهنی پرهیز نماید. |
این دیدگاه، فلسفه را از بند مفاهیم انتزاعی آزاد میسازد و آن را به سوی حقیقت عالم رهنمون میشود. فیلسوف، مانند ریاضیدانی که با اعداد سروکار دارد یا بافندهای که پارچه وجود را متر میکند، باید با عالم بهگونهای مواجه شود که واقعیت آن را بیهیچ تحریفی بازتاب دهد.
سه دستگاه فلسفی در تحلیل خلقت
در بررسی مسائل خلقتی، سه دستگاه فلسفی قابل شناسایی است: نخست، دستگاه متکلمان که بر حدوث زمانی تأکید دارد؛ دوم، دستگاه فلاسفه سنتی که حدوث ذاتی را محور قرار دادهاند؛ و سوم، دستگاه پیشنهادی این درسگفتار که بر رئالیسم و نفی مفاهیم ذهنی استوار است. دستگاه متکلمان، حدوث را بهعنوان امری علّی و زمانی مینگرد، حال آنکه فلاسفه سنتی، آن را بهعنوان امری ذاتی و انتزاعی تحلیل میکنند. اما دستگاه پیشنهادی، با نفی هرگونه خلط میان ذهن و خارج، عالم را بهمثابه وجود و ظهور میبیند و از برساختن مفاهیم غیرواقعی پرهیز میکند.
درنگ: دستگاه پیشنهادی این درسگفتار، با تأکید بر رئالیسم، عالم را بهمثابه وجود و ظهور میبیند و از مفاهیم ذهنی چون حدوث ذاتی و ممکن پرهیز میکند. |
این تمایز، راه را برای فهمی نوین از فلسفه اسلامی میگشاید که از جزمیتهای ذهنی رها شده و به حقیقت عالم نزدیکتر است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این کتاب، با تأکید بر جایگاه فیلسوف بهمثابه ناظری بیطرف، فلسفه را علمی دانست که باید عالم را بیهیچ تحریفی رصد کند. این نگرش، با معرفی سه دستگاه فلسفی در تحلیل خلقت، راه را برای نقد مفاهیم ذهنی و دعوت به رئالیسم هموار ساخت. فیلسوف، چونان تماشاچیای که عالم را از بیرون نظاره میکند، باید از خلط ذهن و خارج پرهیز نماید و حقیقت را در نسبت میان حق و خلق جستوجو کند.
بخش دوم: نقد ذهنیتگرایی و حدوث ذاتی در فلسفه اسلامی
نقد مفهوم حدوث ذاتی
مفهوم حدوث ذاتی، که در فلسفه اسلامی بهویژه در آثار ملاصدرا برجسته شده، به معنای سبق یا لحوق ماهیت بر وجود تعریف شده است. اما این مفهوم، به دلیل فقدان مصداق خارجی، بهعنوان امری انتزاعی نقد میشود. در دستگاه فلسفی سنتی، فرض شده که ممکنالوجود ذاتاً استحقاق عدم دارد و از علتش استحقاق وجود مییابد. این تحلیل، به خلط ذهن و خارج منجر شده و از حقیقت عالم وجود فاصله گرفته است.
درنگ: حدوث ذاتی، بهعنوان مفهومی ذهنی، فاقد مصداق خارجی است و به ملاعبه ذهنی در فلسفه اسلامی منجر شده است. |
ملاصدرا در جلد سوم اسفار اربعه، صفحه ۲۴۶، فصل دوم، دیدگاه قدما را در باب حدوث ذاتی نقل و نقد میکند، اما خود نیز در دام اشکالات مشابه گرفتار است. او استدلال میکند که «کُلُّ مُمْکِنٍ لِذَاتِهِ یَسْتَحِقُّ الْعَدَمَ» و از علتش وجود مییابد. اما این استدلال، به دلیل فرض ذات برای ممکن قبل از وجود، به تناقض میرسد، زیرا ممکن، پیش از فیض الهی، هیچ ذاتی ندارد.
نقد مفهوم ممکنالوجود
مفهوم ممکنالوجود، بهعنوان موجودی که ذاتاً استحقاق عدم دارد، در فلسفه اسلامی بهعنوان یکی از ارکان تحلیل وجود مطرح شده است. اما این مفهوم، به دلیل فقدان مصداق خارجی، بهعنوان برساختهای ذهنی نقد میشود. در عالم وجود، تنها ظهورات حق دیده میشود و هیچ موجودی ذات مستقل ندارد. ذات، به معنای استقلال وجودی، تنها برای حق تعالی صادق است و مخلوقات، صرفاً ظهوراتاند.
درنگ: ممکنالوجود، بهعنوان مفهومی ذهنی، فاقد مصداق خارجی است و تنها در ذهن فیلسوف معنا دارد. |
این نقد، به اصل توحید در فلسفه اسلامی اشاره دارد که مخلوقات را فاقد استقلال وجودی میداند. فیلسوف نباید مفاهیمی چون ممکن را به عالم وجود نسبت دهد، بلکه باید عالم را بهمثابه ظهورات الهی بنگرد.
نقد استحقاق عدم و وجود
ملاصدرا در تحلیل خود، دو دلیل برای حدوث ذاتی ارائه میدهد: نخست، اینکه ممکن ذاتاً استحقاق عدم دارد و از علتش استحقاق وجود مییابد؛ دوم، اینکه «مَا بِالذَّاتِ أَقْدَمُ مِمَّا بِالْغَیْرِ»، یعنی عدم ذاتی ممکن مقدم بر وجود ناشی از علت است. اما این استدلالها، به دلیل خلط ذهن و خارج، به تناقض منجر میشوند. اگر ممکن ذاتاً استحقاق عدم داشته باشد، به امتناع میرسد، و اگر فاقد استحقاق عدم و وجود باشد، باز هم به امتناع منجر میشود.
درنگ: استحقاق عدم یا وجود برای ممکن، به دلیل فقدان ذات مستقل، غیرواقعی است و به امتناع یا وجوب منجر میشود. |
ملاصدرا خود به استحقاق عدم اشکال وارد میکند و پیشنهاد میدهد که گفته شود «لَا یَسْتَحِقُّ الْعَدَمَ وَلَا الْوُجُودَ». اما این پیشنهاد نیز به امتناع میرسد، زیرا فقدان استحقاق، به معنای فقدان استعداد است که باز هم ممکن را به ممتنع بدل میسازد.
نقد مفهوم عدم
عدم، بهعنوان مفهومی ذهنی، در عالم وجود مصداق ندارد. متکلمان و فلاسفه، با برساختن عدم، به خلط ذهن و خارج پرداختهاند. در عالم وجود، تنها ظهورات حق دیده میشود و عدم، صرفاً مفهومی انتزاعی است که فیلسوف را از حقیقت دور میکند.
درنگ: عدم، بهعنوان مفهومی ذهنی، فاقد مصداق خارجی است و برساختن آن، به ملاعبه ذهنی منجر میشود. |
این نقد، به اصالت وجود و وابستگی کامل مخلوقات به حق تعالی اشاره دارد. عالم وجود، چونان آیینهای است که تنها انعکاس فیض الهی را بازمیتاباند و هیچ سایهای از عدم در آن راه ندارد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم این کتاب، با نقد مفاهیم حدوث ذاتی، ممکنالوجود، و استحقاق عدم و وجود، نشان داد که این مفاهیم، به دلیل فقدان مصداق خارجی، به ملاعبه ذهنی منجر شدهاند. فلسفه اسلامی، با گرفتاری در دام ذهنیتگرایی، از حقیقت عالم وجود فاصله گرفته است. این بخش، با تأکید بر اصالت وجود و ظهور، فیلسوف را به نگرشی رئالیستی فرا میخواند که عالم را بیهیچ پردهای از مفاهیم ذهنی نظاره کند.
بخش سوم: دعوت به رئالیسم فلسفی و تطهیر فلسفه اسلامی
فلسفه بهمثابه علمی واقعگرا
فلسفه، چونان علمی که حقیقت عالم را کاوش میکند، باید با واقعیت خارجی همخوان باشد. فیلسوف، مانند ریاضیدانی که با اعداد سروکار دارد یا بافندهای که پارچه وجود را متر میکند، باید عالم را آنگونه که هست ببیند، نه آنکه مفاهیمی چون عدم، ممکن، یا ماهیت را به آن تحمیل نماید.
درنگ: فلسفه باید عالم را بهمثابه وجود و ظهور ببیند و از تحمیل مفاهیم ذهنی به آن پرهیز کند. |
این نگرش، فلسفه را از بند جزمیتهای ذهنی آزاد میسازد و آن را به سوی حقیقتی رهنمون میشود که در آیینه وجود و ظهور متجلی است.
نقد انزوای فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، به دلیل انزوا و گرفتاری در ذهنیتگرایی، از جهان عقب مانده و نتوانسته تمدنساز باشد. این انزوا، نتیجه تقلید از پیشینیان و عدم نقد علمی است. فلاسفه اسلامی، چونان کسانی که در تاریکی و سرما جمع شدهاند، در خود فرو رفته و از انبساط معرفتی بازماندهاند.
درنگ: انزوای فلسفه اسلامی، نتیجه ذهنیتگرایی و تقلید از پیشینیان است که مانع تمدنسازی آن شده است. |
این نقد، به ضرورت بازنگری در فلسفه اسلامی برای انطباق با نیازهای جهانی تأکید دارد. فلسفه باید از انزوا رها شده و با حقیقت عالم همنوا گردد.
تشبیه کلاه ترمه
فلسفه اسلامی، در برخی مباحث، مانند کلاه ترمهای است که وجودش تنها در ذهن مدعیان آن است و فاقد مصداق خارجی است. این تشبیه، به غیرواقعی بودن مفاهیمی چون ممکن و حدوث ذاتی اشاره دارد که چونان کلاهی خیالی، تنها در ذهن فیلسوفان جلوهگر شدهاند.
درنگ: مفاهیم فلسفی مانند ممکن و حدوث ذاتی، چونان کلاه ترمهای خیالی، فاقد مصداق خارجیاند. |
این تشبیه، فیلسوف را به بازنگری در مفاهیم ذهنی و بازگشت به حقیقت عالم فرا میخواند.
تمایز ذات حقیقی و ظهوری
ذات، به دو قسم تقسیم میشود: ذات حقیقی که حق تعالی است و وجود محض را بازمیتاباند، و ذات ظهوری که خلق است و صرفاً در نسبت با حق معنا مییابد. مخلوقات، فاقد ذات مستقلاند و تنها ظهورات فیض الهیاند.
درنگ: ذات، تنها برای حق تعالی صادق است و مخلوقات، صرفاً ظهورات فیض الهیاند. |
این تمایز، به اصل توحید در فلسفه اسلامی اشاره دارد که عالم را در نسبت با حق معنا میکند و هرگونه استقلال وجودی را از مخلوقات نفی مینماید.
نقد فرض من حیث هو برای خلق
فرض «مَنْ حَیْثُ هُوَ هُوَ» برای خلق غیرممکن است، زیرا مخلوقات فاقد استقلالاند و تنها در نسبت با حق معنا دارند. این مفهوم، بهعنوان برساختهای ذهنی، به ملاعبه ذهنی منجر شده و از حقیقت عالم فاصله گرفته است.
درنگ: خلق، فاقد حیثیت مستقل است و فرض «مَنْ حَیْثُ هُوَ هُوَ» برای آن غیرواقعی است. |
این نقد، فیلسوف را به نفی مفاهیم ذهنی و تمرکز بر ظهورات الهی در عالم وجود فرا میخواند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم این کتاب، با تأکید بر رئالیسم فلسفی، فلسفه اسلامی را به تطهیر از ذهنیتگرایی و جزمیت دعوت کرد. نقد انزوای فلسفه اسلامی، تشبیه کلاه ترمه، و تمایز ذات حقیقی و ظهوری، همگی به ضرورت بازنگری در فلسفه برای انطباق با حقیقت عالم اشاره دارند. فلسفه باید چونان آیینهای صاف، حقیقت وجود و ظهور را بازتاب دهد و از مفاهیم ذهنی پرهیز نماید.
نتیجهگیری کلی
این کتاب، با بازخوانی انتقادی درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به نقد ذهنیتگرایی در فلسفه اسلامی پرداخت و مفاهیمی چون حدوث ذاتی، ممکن، و استحقاق عدم و وجود را بهعنوان برساختههای ذهنی نقد کرد. با تأکید بر جایگاه فیلسوف بهمثابه ناظری بیطرف، این اثر فلسفه را به سوی رئالیسمی دعوت کرد که عالم را بهمثابه وجود و ظهور ببیند. نقد مفاهیم ذهنی، از جمله عدم و ماهیت، و تأکید بر اصالت وجود، راهی نوین برای فهم فلسفه اسلامی گشود. این کتاب، چونان چراغی در مسیر معرفت، فیلسوفان را به بازنگری در فلسفه و تطهیر آن از جزمیتهای ذهنی فرا میخواند تا فلسفه اسلامی، چون گوهری درخشان، در جهان معرفت بدرخشد.
با نظارت صادق خادمی |