در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 598

متن درس





تبیین فلسفه حدوث ذاتی در حکمت متعالیه

تبیین فلسفه حدوث ذاتی در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۹۸)

مقدمه

حدوث ذاتی، به‌عنوان یکی از مفاهیم بنیادین در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در مکتب صدرایی، از دیرباز مورد توجه و تأمل فلاسفه بوده است. این مفهوم، که در نگاه نخست به‌عنوان ویژگی ذاتی ممکن‌الوجود مطرح می‌شود، در بطن خود پرسش‌هایی عمیق درباره رابطه میان ذهن و خارج، وجود و عدم، و ماهیت و حقیقت هستی به همراه دارد. در این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی و نقد این مفهوم پرداخته‌ایم. رویکرد این اثر، تحلیل دقیق و فلسفی حدوث ذاتی از منظر حکمت متعالیه است که با نگاهی نقادانه به ذهنیت‌گرایی و خلط میان ظرف ذهنی و ظرف خارجی، تلاش می‌کند تا زوایای پنهان این موضوع را روشن سازد.

بخش اول: ذهنیت‌گرایی و حدوث ذاتی

مفهوم حدوث ذاتی و ریشه‌های ذهنیت‌گرایانه آن

حدوث ذاتی، در فلسفه سنتی، به‌عنوان صفتی برای ممکن‌الوجود مطرح می‌شود که به ذات خود معدوم است و تنها به واسطه علتی خارجی موجود می‌گردد. اما این فرض، ریشه در ذهنیت‌گرایی دارد و فاقد حقیقت خارجی است. تصور اینکه ذات ممکن به خودی خود معدوم است، صرفاً در ظرف ذهن شکل می‌گیرد و نمی‌تواند به واقعیتی خارجی اشاره داشته باشد. در حکمت متعالیه، که وجود را اصیل می‌داند، چنین فرضی به دلیل خلط میان ظرف ذهنی (حاکی) و ظرف خارجی (محکی) مورد نقد قرار می‌گیرد.

درنگ: حدوث ذاتی، نتیجه ذهنیت‌گرایی است و به دلیل فقدان مبنای خارجی، نمی‌تواند حقیقتی مستقل داشته باشد. این مفهوم، در ظرف ذهن شکل می‌گیرد و از منظر صدرایی، که وجود را مقدم می‌داند، فاقد اعتبار است.

برای فهم این موضوع، می‌توان ذهن را به آیینه‌ای تشبیه کرد که تصاویر را بازتاب می‌دهد، اما خود، حقیقتی مستقل از آن تصاویر ندارد. هنگامی که فیلسوف، ذات ممکن را معدوم تصور می‌کند، این تصور در آیینه ذهن شکل می‌گیرد، نه در ساحت وجود خارجی.

ممکن و ظرف ذهنی

مفهوم ممکن، به‌عنوان معقول ثانی فلسفی، تنها در ظرف ذهن معنا می‌یابد. از این‌رو، حدوث آن نیز ذهنی است و نمی‌تواند به واقعیتی خارجی تعلق گیرد. در فلسفه سنتی، برخی فلاسفه با فرض اینکه ممکن به ذات خود معدوم است، حدوث ذاتی را مطرح می‌کنند، اما این فرض، به دلیل وابستگی مفهوم ممکن به ظرف ذهنی، از منظر حکمت متعالیه مورد نقد است.

تصور کنید که مفهوم ممکن، همچون سایه‌ای است که در ذهن فیلسوف نقش می‌بندد. این سایه، هرچند در ذهن واقعی به نظر می‌رسد، اما در خارج، جز به واسطه وجود، حقیقتی ندارد. بنابراین، نسبت دادن حدوث ذاتی به ممکن، مانند آن است که سایه را مستقل از جسم بدانیم.

زمینه پیشین ممکن و عدم ذهنی

فلاسفه سنتی معتقدند که هر ممکنی نیازمند زمینه پیشین است که همان حیثیت عدم آن است. اما این عدم، مفهومی ذهنی است و فاقد موضوع خارجی است. در حکمت متعالیه، که وجود را اصیل می‌داند، این فرض به دلیل خلط میان ذهن و خارج غیرقابل دفاع است.

برای روشن شدن این مطلب، می‌توان عدم را به تاریکی‌ای تشبیه کرد که تنها در غیاب نور معنا می‌یابد. همان‌گونه که تاریکی حقیقتی مستقل از نور ندارد، عدم نیز در ظرف ذهن تصور می‌شود و نمی‌تواند زمینه‌ای واقعی برای حدوث ذاتی باشد.

بخش دوم: نقد مثال‌ها و تشبیهات سنتی

قضیه سالبه و موجبه

فلاسفه سنتی برای توضیح عدم به‌عنوان زمینه پیشین، به قضیه سالبه اشاره می‌کنند که برخلاف قضیه موجبه، به نظر آن‌ها نیازی به موضوع خارجی ندارد. برای مثال، قضیه موجبه «زید قائم» نیازمند موضوعی به نام زید است، اما قضیه سالبه «زید غیرقائم» به نظر برخی، به موضوع خارجی وابسته نیست. اما این سبق ذهنی، که به عدم نسبت داده می‌شود، صرفاً در ظرف ذهن معنا دارد و نمی‌تواند مبنای حدوث ذاتی باشد.

این مثال، مانند آن است که بخواهیم غیاب نور را بدون وجود تاریکی تصور کنیم. چنین تصوری، تنها در ذهن ممکن است و نمی‌تواند به واقعیتی خارجی اشاره کند.

تجرید ماهیت و تخلیط ذهنی

تجرید ماهیت از وجود در ذهن، خود نوعی تخلیط است، زیرا ماهیت بدون وجود ذهنی نمی‌تواند تصور شود. هنگامی که فیلسوف ماهیت را از وجود جدا می‌کند، این جداسازی با وجود ذهنی انجام می‌شود. به عبارت دیگر، ظرف ذهن، که خود وجودی است، ماهیت را معدوم تصور می‌کند. این تخلیط، مبنای نادرست حدوث ذاتی است.

درنگ: تجرید ماهیت از وجود، در ظرف ذهن رخ می‌دهد و به دلیل وابستگی به وجود ذهنی، نمی‌تواند مبنای واقعی برای حدوث ذاتی باشد. این تخلیط، ریشه ذهنیت‌گرایی در این مفهوم است.

این فرآیند، مانند آن است که نقاشی از پرنده‌ای بکشیم و سپس ادعا کنیم که این پرنده، بدون بال و پر، می‌تواند پرواز کند. چنین تصوری، تنها در بوم ذهن ممکن است، نه در آسمان واقعیت.

تشبیه نادرست هیولای اولیه

فلاسفه سنتی، سبق ماهیت بر وجود را به سبق هیولای اولیه بر صور تشبیه می‌کنند. اما این تشبیه نادرست است، زیرا هیولای اولیه در خارج وجود دارد، برخلاف عدم ذهنی که صرفاً در ظرف ذهن تصور می‌شود.

هیولای اولیه، مانند خاکی است که بذر در آن کاشته می‌شود و زمینه رشد گیاه را فراهم می‌کند. اما عدم ذهنی، مانند سایه‌ای است که در غیاب نور شکل می‌گیرد و نمی‌تواند با هیولای اولیه مقایسه شود.

بخش سوم: نقد فلسفه سنتی از منظر حکمت متعالیه

ماهیت من حیث هی هی

ماهیت، من حیث هی هی، فاقد حقیقت یا هستی است و تنها در ظرف ذهن، به‌عنوان مفهومی انتزاعی، تصور می‌شود. در حکمت متعالیه، ماهیت تبع وجود است و بدون وجود، حقیقتی ندارد. فرض ماهیت من حیث هی هی، که در بحث حدوث ذاتی مطرح می‌شود، صرفاً در ذهن ممکن است و نمی‌تواند به واقعیتی خارجی اشاره کند.

ماهیت، مانند رنگی است که بدون بوم نقاشی، نمی‌تواند دیده شود. این رنگ، تنها در بوم وجود معنا می‌یابد و بدون آن، حقیقتی ندارد.

استعداد و فعلیت در خارج

هر فعلیتی در خارج، نیازمند استعداد یا قوه پیشین است. این استعداد، خود در خارج وجود دارد و نمی‌توان آن را با عدم ذهنی برابر دانست. در فلسفه اسلامی، هر صوری در خارج، مسبوق به ماده و قوه است. این قوه، وجودی خارجی دارد، برخلاف عدم ذهنی که در بحث حدوث ذاتی مطرح می‌شود.

استعداد، مانند بذری است که در خاک نهفته است و آماده شکفتن است. اما عدم ذهنی، مانند غیاب بذر است که نمی‌تواند زمینه‌ای برای شکفتن فراهم کند.

ایده‌آلیسم در فلسفه سنتی

فرض سابقه ذهنی برای موجودات خارجی، نوعی ایده‌آلیسم است که واقعیت خارجی را به مفاهیم ذهنی تقلیل می‌دهد. این رویکرد، در بحث حدوث ذاتی دیده می‌شود و با حکمت متعالیه، که بر اصالت وجود تأکید دارد، ناسازگار است.

ایده‌آلیسم، مانند آن است که جهانی را در آینه ذهن تصور کنیم و سپس ادعا کنیم که این آینه، خود جهان است. چنین تصوری، واقعیت خارجی را به سایه‌ای ذهنی فرو می‌کاهد.

بخش چهارم: تحلیل دیدگاه‌های الهی قمشه‌ای

تعریف حدوث ذاتی در حکمت الهی

الهی قمشه‌ای در کتاب حکمت الهی، حادث ذاتی را موجودی تعریف می‌کند که به ذات خود معدوم است و اقتضای هستی ندارد، در حالی که قدم ذاتی، به ذات خود موجود است. اما این تعریف، از منظر صدرایی، به دلیل ذهنیت‌گرایی و فرض عدم ذاتی، مورد نقد است.

این تعریف، مانند آن است که بگوییم درختی بدون ریشه می‌تواند روییده باشد. چنین فرضی، با اصول حکمت متعالیه، که وجود را اصیل می‌داند، ناسازگار است.

نقد اقتضای هستی

ملاصدرا نقد می‌کند که اگر ذات ممکن اقتضای هستی نداشته باشد، ممتنع خواهد بود. این نقد، به فرض عدم ذاتی ممکن اشاره دارد. در حکمت متعالیه، ممکن به ذات خود نه واجب است و نه ممتنع، و فرض عدم ذاتی، با این تعریف ناسازگار است.

این نقد، مانند آن است که بگوییم اگر بذری استعداد رویش نداشته باشد، هرگز نمی‌تواند درخت شود. اما ممکن، به ذات خود، استعداد وجود دارد و نمی‌توان آن را معدوم فرض کرد.

قدیم زمانی و حادث ذاتی

الهی قمشه‌ای نقل می‌کند که بیشتر حکما، عالم را قدیم زمانی و حادث ذاتی می‌دانند، به این معنا که عالم مسبوق به عدم ماده نبوده، اما ذاتاً نیازمند علت است. اما این دیدگاه، از منظر صدرایی، به دلیل ذهنیت‌گرایی مورد نقد است.

این دیدگاه، مانند آن است که ادعا کنیم رودخانه‌ای ازلی است، اما جریان آن به چشمه‌ای وابسته است. در حکمت متعالیه، وجود عالم، ظهور حق است و نمی‌توان آن را به عدم ذهنی نسبت داد.

بخش پنجم: وجود، ظهور و تجلی الهی

وجود و ظهور

در حکمت متعالیه، وجود، به معنای ظهور است و ذات‌دار است. این ظهور، نه خلقی و عرضی، بلکه بالحق است و وابسته به ذات حق. این دیدگاه، با فرض حدوث ذاتی، که وجود را عرضی می‌داند، در تضاد است.

درنگ: وجود، همان ظهور حق است و ذات‌دار است. این ظهور، نه جعلی است و نه عرضی، بلکه مستقیماً از ذات حق نشأت می‌گیرد و با فرض حدوث ذاتی ناسازگار است.

وجود، مانند نوری است که از خورشید حقیقت ساطع می‌شود و سایه‌ای از آن، در ظرف عالم، پدیدار می‌گردد. این نور، نه ساخته ذهن است و نه عرضی، بلکه ذاتی حق است.

اسما و صفات و ظهور ذاتی

اسما و صفات حق، ظهورات ذاتی‌اند، نه فیضی یا خلقی. خلق، از فیض و اعیان ثابته آغاز می‌شود. این تمایز، نشان‌دهنده مراتب وجودی در حکمت متعالیه است و نقدی بر فرض جعلی بودن عالم است.

اسما و صفات، مانند جلوه‌های نور الهی‌اند که در ذات حق متجلی می‌شوند، اما خلق، مانند گیاهانی است که از خاک فیض روییده‌اند.

تجلی بالعشق

ملاصدرا فاعلیت حق را به عشق الهی نسبت می‌دهد، که فراتر از اراده یا اختیار است. این تجلی، ذاتی است و عالم را به‌صورت آثار حق، نه جعل، پدید می‌آورد. این دیدگاه، با فرض حدوث ذاتی ناسازگار است.

تجلی بالعشق، مانند جوشش چشمه‌ای است که از سرچشمه حقیقت سرریز می‌شود، نه به اراده‌ای جعلی، بلکه به اقتضای ذات بی‌کران حق.

بخش ششم: فقر ذاتی و غنای ظهوری

نقد فقر ذاتی

ملاصدرا حدوث ذاتی را به فقر ذاتی تفسیر می‌کند، اما بهتر بود به غنای ظهوری تعبیر شود، زیرا ظهورات، فاقد فقر‌اند. فقر ذاتی، به معنای وابستگی ذاتی ممکن به جاعل است، اما در حکمت متعالیه، ظهورات حق، غنای ظهوری دارند، زیرا مستقیماً از حق نشأت می‌گیرند.

فقر ذاتی، مانند سایه‌ای است که در برابر نور وجود شکل می‌گیرد، اما غنای ظهوری، مانند خود نور است که از خورشید حقیقت ساطع می‌شود.

تفسیر آیه فقر

آیه کریمه أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ [مطلب حذف شد] : «شما به سوی خدا نیازمندید») به فقر صوری انسان در ظرف ناسوت اشاره دارد، نه فقر ظهوری. این فقر، در مرتبه ناسوتی و صوری است و نمی‌توان آن را به همه مراتب وجودی تعمیم داد.

این آیه، مانند آینه‌ای است که نقصان انسان را در مرتبه مادی نشان می‌دهد، اما در مراتب عالی‌تر، انسان به نور ظهور حق متصل است و از فقر رها می‌شود.

بخش هفتم: نقد ذهنیت‌گرایی و جمع‌بندی

نقد ذهنیت‌گرایی در ظهور

ظهورات حق، مسبوق به چیزی جز حق نیستند و فرض سبق عدم، نتیجه ذهنیت‌گرایی است. این ظهورات، مستقیماً از ذات حق نشأت می‌گیرند و نیازی به زمینه ذهنی، مانند عدم، ندارند.

ظهورات، مانند امواجی‌اند که از اقیانوس بی‌کران حق برمی‌خیزند و نیازی به ساحل ذهن ندارند تا شکل گیرند.

نقد ساخت ذهنی

ساخت‌های ذهنی، مانند موجود خیالی با چند سر و پا، فاقد حقیقت خارجی‌اند و نمی‌توانند مبنای فلسفی باشند. فرض حدوث ذاتی، که بر اساس مفاهیم ذهنی مانند عدم شکل گرفته، مشابه این ساخت‌های خیالی است.

این ساخت‌ها، مانند رویاهایی‌اند که در خواب ذهن شکل می‌گیرند، اما با بیداری حقیقت، محو می‌شوند.

محدودیت‌های ملاصدرا در تبیین حدوث ذاتی

ملاصدرا، با وجود هوش فلسفی، نتوانسته حدوث ذاتی را به‌طور کامل تبیین کند و در نهایت، آن را رد می‌کند. دلایل حدوث ذاتی، در وجودات مجعوله جاری نیستند، زیرا این وجودات، آثار واجب تعالی‌اند.

این محدودیت، مانند تلاش برای یافتن گوهری در عمق اقیانوس است که هرچند به آن نزدیک می‌شویم، اما به تمامی در دسترس نیست.

جمع‌بندی

این نوشتار نشان داد که مفهوم حدوث ذاتی، ریشه در ذهنیت‌گرایی و خلط میان ظرف ذهنی و ظرف خارجی دارد. فلاسفه سنتی، با فرض عدم ذهنی به‌عنوان زمینه پیشین ممکن، حدوث ذاتی را مطرح کرده‌اند، اما این فرض، از منظر حکمت متعالیه، که وجود را اصیل و عدم را فاقد حقیقت می‌داند، غیرقابل دفاع است. تمایز میان هیولای اولیه، که در خارج وجود دارد، و عدم ذهنی، که فاقد حقیقت است، نشان‌دهنده نادرستی تشبیهات سنتی است. ملاصدرا، با نقد دلایل حدوث ذاتی و تأکید بر اینکه وجودات، آثار واجب تعالی‌اند، این مفهوم را رد می‌کند و به غنای ظهوری و تجلی بالعشق حق اشاره دارد. این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، تلاش کرد تا این مفاهیم را با دقتی علمی و زبانی متین برای مخاطبان متخصص ارائه دهد.

با نظارت صادق خادمی