متن درس
تحلیل و تبیین فلسفه صدرایی در باب حدوث و ماهیت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۰۱)
مقدمه
در گسترهی بیکران فلسفهی اسلامی، موضوع حدوث و ماهیت از جایگاه ویژهای برخوردار است. این موضوع، که ریشه در تأملات عمیق فیلسوفان برجستهای چون ابنسینا و ملاصدرا دارد، در حکمت متعالیهی صدرایی به اوج پختگی و ژرفا رسیده است. استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در درسگفتار شمارهی ۶۰۱، با نگاهی دقیق و عالمانه، به کاوش در این موضوع پرداخته و با تکیه بر آرای ملاصدرا، رابطهی پیچیدهی وجود، ماهیت و حدوث را مورد بررسی قرار دادهاند.
بخش نخست: زمینههای تاریخی و فلسفی حدوث و ماهیت
ریشههای تاریخی بحث
بحث حدوث و ماهیت، از دیرباز در حوزههای علمیهی اسلامی مورد توجه بوده و قرنها محور تأملات فلسفی قرار گرفته است. این موضوع، که در آثار فیلسوفانی چون ابنسینا و سپس در نظام فلسفی ملاصدرا بهگونهای ویژه بازتاب یافته، از بنیادیترین مسائل حکمت اسلامی بهشمار میرود. ملاصدرا، با بنیانگذاری حکمت متعالیه، کوشید تا با تلفیق آرای فلسفی پیشینیان، دیدگاههای عرفانی و کلامی، رویکردی نوین به این مسائل ارائه دهد. این تلفیق، چون رودی زلال، اندیشههای پیشین را در خود آمیخت و جریانی نو پدید آورد.
درنگ: حکمت متعالیهی ملاصدرا، با تأکید بر اصالت وجود، چارچوبی نوین برای فهم رابطهی وجود و ماهیت ارائه داد که از پیشینهی تاریخی غنی در فلسفهی اسلامی بهرهمند است.
اهمیت تمایز وجود و ماهیت
تمایز میان وجود و ماهیت، یکی از ارکان اصلی فلسفهی اسلامی است. ملاصدرا، با تأکید بر اصالت وجود، معتقد است که وجود، حقیقت بنیادین همهی موجودات است و ماهیت، صرفاً حد و قالب وجود است. این دیدگاه، چون ستونی استوار، بنیان بسیاری از مباحث فلسفی او، از جمله حدوث و علّیت، را تشکیل میدهد.
بخش دوم: اشکال تقدم عدم ماهیت بر وجود
طرح اشکال در فلسفهی صدرایی
ملاصدرا، در جلد سوم آثار خود (صفحهی ۲۷۵)، اشکالی را مطرح میکند که اگر عدم ماهیت بر وجود آن مقدم باشد، چنانکه برخی مدعیاند، لازم میآید که عدم معلول در ظرف علت موجود باشد. این اشکال، به پرسشی بنیادین اشاره دارد: اگر علت کامل باشد، چگونه ممکن است معلول در ظرف آن غایب باشد؟ این پرسش، چون تیغی برنده، به قلب دیدگاههایی فرو میرود که وجود را صرفاً نتیجهی علت میدانند، بیآنکه به ماهیت توجه کنند.
نقد پاسخهای ارائهشده
ملاصدرا پاسخهایی را که به این اشکال داده شده، «رکیک» و ناکارآمد میداند. او معتقد است پاسخهایی که عدم معلول را در غیر ظرف وجود فرض میکنند، از نظر فلسفی ناکافیاند. این نقد، نشاندهندهی عمق دیدگاه صدرایی در رد هرگونه استقلال ماهیت یا عدم از وجود است.
درنگ: ملاصدرا با رد پاسخهای ناکارآمد، بر این اصل تأکید دارد که فرض تقدم عدم یا ماهیت بر وجود، خطایی فلسفی است که با اصالت وجود ناسازگار است.
تبیین رابطهی علت و معلول
در نظام فلسفی ملاصدرا، علت چیزی است که معلول برای وجود خود به آن نیازمند است، اما ماهیت، امکان یا عدم معلول به علت وابسته نیست. این امور به هویت ذاتی معلول مربوط میشوند و در ظرف علّیت ملاحظه نمیگردند. این دیدگاه، چون آینهای صاف، حقیقت وجود را منعکس میکند و نشان میدهد که علت، تنها وجود معلول را تأمین میکند، نه ماهیت یا امکان آن را.
بخش سوم: نقد دیدگاههای پیشین و تبیین حدوث ذاتی
نقد دیدگاه ابنسینا
ابنسینا معتقد است که خداوند وجود را به ماهیت اعطا میکند، اما ماهیت پیش از وجود، بهصورت ذاتی وجود دارد. ملاصدرا این دیدگاه را نادرست میداند و تأکید دارد که ماهیت بدون وجود نمیتواند مستقل باشد. این نقد، چون نسیمی که پردههای ابهام را کنار میزند، تفاوت بنیادین میان حکمت متعالیه و فلسفهی مشائی را آشکار میسازد.
رد حدوث ذاتی
ملاصدرا مفهوم حدوث ذاتی را، که بر تقدم ذات ماهیت بر وجود دلالت دارد، رد میکند. او این دیدگاه را «رکیک» میخواند و معتقد است که فرض تقدم ماهیت بر وجود، به خطای فلسفی منجر میشود، زیرا ماهیت بدون وجود نمیتواند تقدم داشته باشد. این دیدگاه، چون مشعلی فروزان، مسیر حقیقت را در فلسفهی صدرایی روشن میکند.
درنگ: رد حدوث ذاتی توسط ملاصدرا، بر این اصل استوار است که وجود، حقیقت بنیادین است و ماهیت، صرفاً حد و قالب آن است.
تبیین اجزای ماهیت و رابطهی آن با علّیت
ملاصدرا اجزای ماهیت را به جنس و فصل، و ماده و صورت تقسیم میکند. این اجزا، هرچند از علّیت الهی مستقلاند، بهصورت بالعرض تحت جعل الهی قرار میگیرند. به بیان دیگر، خداوند وجود را ایجاد میکند و اجزای ماهیت بهصورت تبعی تحت خلقت قرار میگیرند. این تبیین، چون نقشهای دقیق، ساختار خلقت را در فلسفهی صدرایی ترسیم میکند.
بخش چهارم: امکان، استعداد و قوه در فلسفهی صدرایی
امکان و احتیاج معلول به سبب
ملاصدرا بیان میکند که امکان، علت احتیاج معلول به سبب است. معلول ابتدا ممکن میشود، سپس به سبب نیاز پیدا میکند و در نهایت وجود مییابد. اما این امکان، در خارج وجود ندارد و صرفاً مفهومی ذهنی است. این دیدگاه، چون کلیدی زرین، درهای فهم رابطهی امکان و وجود را میگشاید.
استعداد و قوه در عالم طبیعت
در عالم طبیعت، استعداد مقدم بر فعلیت است. برای مثال، نطفه استعداد انسان شدن را دارد، اما خود این استعداد نیز یک فعلیت است. ملاصدرا تأکید دارد که هر قوهای، خود یک فعلیت است که استعداد برای فعلیت بعدی را فراهم میکند. این مفهوم، چون رشتهای مروارید، قوه و فعل را در زنجیرهای پیوسته به هم متصل میکند.
درنگ: استعداد در فلسفهی صدرایی، خود یک فعلیت است که زمینهساز فعلیتهای بعدی میشود و همواره به وجود وابسته است.
تقدم وجود بر استعداد
ملاصدرا تأکید میکند که در همهی عوالم (خارج، ذهن و علم الهی)، وجود مقدم بر استعداد و عدم است. حتی در ذهن، مفاهیم عدم و امکان، وابسته به وجود ذهنیاند. این دیدگاه، چون ستارهای درخشان، اصل اصالت وجود را در همهی مراتب هستی نمایان میسازد.
بخش پنجم: رد مفاهیم عدم ازلی و حدوث زمانی
عدم ازلی: یک انتزاع ذهنی
مفهوم عدم ازلی، که در کلام و برخی مباحث فلسفی مطرح شده، از نظر ملاصدرا صرفاً یک انتزاع ذهنی است و در خارج تقرری ندارد. او معتقد است که عدم، نمیتواند در عالم خارج وجود داشته باشد، زیرا وجود، اصل و اساس همهی مراتب هستی است.
رد حدوث زمانی
ملاصدرا حدوث زمانی، که در کلام متکلمان مطرح شده، را رد میکند و عالم را ظهور دائمی حق میداند. این دیدگاه، برخلاف نظر متکلمان که عالم را حادث زمانی میدانند، بر ازلی بودن عالم بهعنوان ظهور الهی تأکید دارد.
درنگ: ملاصدرا با رد حدوث زمانی، عالم را ظهور دائمی حق میداند و هرگونه وقفه یا عدم میان خدا و خلق را نفی میکند.
حدوث فقری و وابستگی عالم به خدا
ملاصدرا مفهوم حدوث ذاتی را رد کرده و بهجای آن، حدوث فقری را مطرح میکند. بر اساس این دیدگاه، عالم همواره به خدا وابسته و فقیر به اوست. این مفهوم، چون جویباری زلال، وابستگی وجودی عالم به مبدأ هستی را نشان میدهد.
بخش ششم: اصل غنا و الحاقی بودن صفات نقص
غنا بهعنوان اصل عالم
ملاصدرا معتقد است که اصل در عالم، غنا و کمال است و صفات نقص، مانند فقر و ضعف، الحاقی و ثانویاند. این دیدگاه، با اصل اصالت وجود و غنای الهی همخوانی دارد و صفات نقص را بهعنوان اموری وابسته به مراتب وجودی میداند.
تبیین فیض و مستفیض
فیض، ظهور الهی است و مستفیض، مراتب مختلف خلقتاند که همگی به خدا وابستهاند. ملاصدرا عالم را بهعنوان مراتب ظهور الهی میبیند و هرگونه جدایی میان فیاض، فیض و مستفیض را نفی میکند. این تبیین، چون آینهای که نور حق را بازمیتاباند، رابطهی خدا و خلق را روشن میسازد.
درنگ: عالم در فلسفهی صدرایی، ظهور دائمی حق است و هیچگونه عدم یا وقفهای میان خدا و خلق وجود ندارد.
بخش هفتم: نقد حواشی علامه طباطبایی و حاجی
حاشیهی علامه طباطبایی
علامه طباطبایی در حاشیهی صفحهی ۲۴۷ تأکید میکند که عدم، تقرری در اعیان ندارد و تنها یک انتزاع عقلی است. این دیدگاه، با اصل اصالت وجود ملاصدرا همخوانی دارد و بر این نکته تأکید میکند که عدم، صرفاً مفهومی ذهنی است.
حاشیهی حاجی
حاجی در حاشیهی صفحهی ۲۴۸ بر رد حدوث ذاتی تأکید دارد و معتقد است که عالم، ظهور حق است و میان خدا و خلق، عدم وجود ندارد. این حاشیه، دیدگاه صدرایی را تقویت میکند و فرض هرگونه عدم میان خدا و خلق را خطایی فلسفی میداند.
جمعبندی
درسگفتار شمارهی ۶۰۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، کاوشی عمیق در یکی از مسائل محوری فلسفهی اسلامی، یعنی رابطهی وجود، ماهیت و حدوث، در چارچوب حکمت متعالیهی ملاصدرا ارائه میدهد. ملاصدرا با تأکید بر اصالت وجود، مفاهیم سنتی مانند حدوث ذاتی و عدم ازلی را به چالش میکشد و عالم را ظهور دائمی حق میداند. او با رد تقدم ماهیت یا عدم بر وجود، بر غنای الهی و وابستگی وجودی عالم به خدا تأکید دارد. این دیدگاه، نه تنها به فهم عمیقتر فلسفهی اسلامی کمک میکند، بلکه زمینهساز تأملات نوین در باب رابطهی خدا و عالم است. نکات استخراجشده از این درسگفتار، چون گوهری درخشان، عمق و دقت فلسفهی صدرایی را در تحلیل مفاهیم وجود، ماهیت و علّیت نمایان میسازد.
با نظارت صادق خادمی