در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 603

متن درس




کتاب فلسفه علّیت و احتیاج در حکمت اسلامی

فلسفه علّیت و احتیاج در حکمت اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۰۳)

دیباچه

در گستره حکمت اسلامی، مبحث علّیت و احتیاج از جمله مسائل بنیادینی است که ذهن فلاسفه و متکلمان را به خود مشغول داشته است. این موضوع، که در تاروپود اندیشه‌های متافیزیکی تنیده شده، از دیرباز محل تأمل و مناقشه بوده و پرسش‌هایی عمیق در باب رابطه میان خالق و مخلوق، حدوث و بقا، و امکان و ضرورت را برانگیخته است. استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در درس‌گفتار شماره ۶۰۳، با نگاهی ژرف و نقادانه به این مقوله پرداخته و با کاوش در آرای متکلمان و فلاسفه، به‌ویژه ابن‌سینا و ملاصدرا، کوشیده‌اند تا پرده از ابهامات این موضوع بردارند

بخش نخست: نقد دیدگاه متکلمان در باب علّیت و احتیاج

دیدگاه متکلمان درباره استقلال مخلوق پس از حدوث

متکلمان، با رویکردی که گاه به ساده‌انگاری پهلو می‌زند، بر این باور بودند که مخلوق پس از تحقق وجودش، دیگر نیازی به علت ندارد. به زعم ایشان، هنگامی که شیء موجود می‌شود، بقای آن از علت خالق بی‌نیاز است، چنان‌که گویی وجود، پس از حدوث، خودکفا و مستقل می‌گردد. این دیدگاه، که از منظر فلسفی به تحصيل حاصل تعبیر می‌شود، با تمثیلی عامیانه توضیح داده شده است: همان‌گونه که نمی‌توان مکانی را که خیس است، بیش از آن خیس کرد، موجودی که وجود یافته، دیگر نیازی به اعطای وجود ندارد. این تشبیه، هرچند ساده‌لوحانه، بیانگر سوء‌تفاهمی عمیق در فهم رابطه میان حدوث و بقای مخلوق است.

درنگ: دیدگاه متکلمان، که بقای مخلوق را از علت جدا می‌سازد، به دلیل عدم تمایز میان علت محدثه و مبقیه، از منظر فلسفی ناکارآمد است. این سوء‌تفاهم، ریشه در فقدان تحلیل عقلانی دارد و به تحصيل حاصل منجر می‌شود.

تشبیه خلقت به تیر و کمان

متکلمان، برای تبیین دیدگاه خود، خلقت الهی را به تیری تشبیه کرده‌اند که از کمان رها شده و پس از رهایی، دیگر به کمان وابسته نیست. در این تمثیل، مخلوق پس از خلق، راه خود را مستقل از خالق می‌پیماید، گویی که کمان شکسته شود و تیر همچنان به مسیر خود ادامه دهد. این تصویر، هرچند به ظاهر ساده و ملموس، از منظر حکمت اسلامی ناقص است، زیرا وجود مخلوق، چه در حدوث و چه در بقا، به‌طور مداوم به علت فاعلی وابسته است، مانند نهالی که بدون ریشه، از حیات بازمی‌ماند.

عدم تمایز میان علت محدثه و مبقیه

یکی از کاستی‌های بنیادین دیدگاه متکلمان، عدم درک تفاوت میان علت محدثه (آفریننده وجود) و علت مبقیه (نگهدارنده وجود) است. به باور ایشان، احتیاج مخلوق به خدا تنها در لحظه حدوث است و پس از آن، مخلوق در بقای خود بی‌نیاز می‌شود. این دیدگاه، که ریشه در نگرشی غیرعقلانی دارد، نمی‌تواند وابستگی ذاتی مخلوق به خالق را در تمامی مراحل وجود تبیین کند. حکمت اسلامی، به‌ویژه در نظام صدرایی، بر این اصل تأکید دارد که وجود مخلوق، مانند نوری که از خورشید ساطع می‌شود، در هر لحظه به مبدأ خود وابسته است.

تلاش‌های متکلمان برای توجیه احتیاج در بقا

برخی متکلمان، برای رفع اشکال دیدگاه خود، بقا را عرضی جدا از وجود فرض کرده و مدعی شدند که مخلوق در بقای خود به خدا نیاز دارد، نه در وجودش. همچنین، گروهی دیگر لوازم و خصوصیات وجود را نیازمند خدا دانستند، نه خود وجود را. این توجیهات، که گویی تلاشی است برای آشتی دادن نگرش عامیانه با حقیقت فلسفی، از منظر حکمت اسلامی ناسازگار است. بقا و وجود، مانند دو روی یک سکه، جدایی‌ناپذیرند و فرض جدایی آنها، به خطایی منطقی می‌انجامد.

درنگ: فرض بقا به‌عنوان عرضی مستقل از وجود، یا نیاز لوازم وجود به خدا به جای خود وجود، تلاشی ناکام برای توجیه دیدگاه متکلمان است. این توجیهات، به دلیل ناسازگاری درونی، نمی‌توانند وابستگی وجودی مخلوق را تبیین کنند.

نقد روش‌شناختی متکلمان

متکلمان، به دلیل فقدان ابزارهای عقلانی و فلسفی، با ذهنیتی عامیانه به مسائل متافیزیکی پرداخته‌اند. این رویکرد، که گاه به ساده‌سازی بیش از حد منجر شده، توانایی تحلیل دقیق و عمیق مسائل را از ایشان سلب کرده است. مانند کشاورزی که با ابزار ابتدایی به کشت زمینی پیچیده می‌پردازد، متکلمان نیز با ابزارهای ناکافی، نتوانسته‌اند مسائل فلسفی را به‌درستی حلاجی کنند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با کاوش در دیدگاه‌های متکلمان، نشان داد که نگرش ایشان به علّیت و احتیاج، به دلیل فقدان عمق فلسفی و ابزارهای عقلانی، با اشکالات متعددی مواجه است. استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در تحلیل این دیدگاه، به کاستی این رویکرد اشاره کرده و تأکید دارند که متکلمان، به دلیل نگرشی غیرفلسفی و عامیانه، نتوانسته‌اند رابطه مداوم میان مخلوق و خالق را به‌درستی تبیین کنند. این نقد، زمینه‌ساز بررسی دیدگاه‌های فلاسفه در بخش بعدی است، که با نگاهی عمیق‌تر و عقلانی‌تر به این مسئله پرداخته‌اند.

بخش دوم: مفهوم امکان در فلسفه اسلامی

دیدگاه متکلمان درباره امکان

متکلمان، در تبیین مفهوم امکان، ممكن را نه موجود و نه ممتنع دانسته و آن را در عالمی خیالی به نام «عالم ثابت» یا «عدمستان» جای داده‌اند. این دیدگاه، که گویی ممكن را در جهانی موهوم مستقر می‌سازد، از منظر فلسفی ناکافی است. امکان، به‌عنوان مفهومی ذهنی، نمی‌تواند در عالمی مستقل وجود داشته باشد، مانند سایه‌ای که بدون جسم، معنا ندارد.

خیرخواهی متکلمان و محدودیت‌های فکری

با وجود نقدهای وارد بر متکلمان، باید انصاف داد که ایشان با نیت خیر و در چارچوب ایمان و دانش دینی خود سخن گفته‌اند. محدودیت‌های فکری و نبود ابزارهای تحلیلی دقیق، مانع از آن شده که بتوانند مسائل را به‌گونه‌ای شایسته تبیین کنند. مانند مسافری که با نقشه‌ای ناقص به سفری دشوار می‌رود، متکلمان نیز با ابزارهای محدود، در مسیر حقیقت گام برداشته‌اند.

درنگ: متکلمان، هرچند با نیت خیر، به دلیل فقدان ابزارهای فلسفی، نتوانسته‌اند مسائل عمیق متافیزیکی را به‌درستی تحلیل کنند. این محدودیت، به طرح دیدگاه‌هایی ناکارآمد منجر شده است.

نقل از ابن‌سینا در اشارات

ابن‌سینا، در نمط پنجم اشارات، جلد سوم، صفحه ۱۶۸، نقل می‌کند که برخی متکلمان معتقدند پس از ایجاد مخلوق، نیاز به فاعل زایل می‌شود و حتی اگر خدا معدوم گردد، عالم به حیات خود ادامه می‌دهد. این دیدگاه، که استقلال کامل مخلوق را فرض می‌کند، با اصول حکمت اسلامی، به‌ویژه اصالت وجود، در تضاد است.

دلایل متکلمان و نقد آن‌ها

متکلمان برای دفاع از دیدگاه خود، از دلایل حلی، مانند تمثیل خیس کردن مکانی که خیس است، و دلایل نقضی، مانند نیاز خدا به علت، استفاده کرده‌اند. این استدلال‌ها، به دلیل ناسازگاری با اصول فلسفی، مردود شمرده شده‌اند. مانند بنایی که با مصالح ناکافی ساخته شود، این دلایل نمی‌توانند بنای استواری برای تبیین رابطه خدا و مخلوق فراهم آورند.

اشکال متکلمان درباره احتیاج خدا به علت

متکلمان استدلال می‌کردند که اگر مخلوق در وجود خود به خدا نیاز داشته باشد، خدا نیز باید در وجود خود به علتی محتاج باشد، که این امر محال است. این استدلال، به دلیل خلط میان واجب‌الوجود و ممكن‌الوجود، از نظر فلسفی نادرست است. خدا، به‌عنوان واجب‌الوجود، بی‌نیاز از علت است، مانند خورشیدی که نور خود را بی‌واسطه می‌تاباند.

تمایز دیدگاه فلاسفه از متکلمان

فلاسفه، برخلاف متکلمان، احتیاج مخلوق به خدا را به امکان ذاتی آن نسبت می‌دهند، نه صرفاً حدوث. امکان، در ظرف بقا نیز وجود دارد و مخلوق را پیوسته محتاج به خدا می‌سازد. این دیدگاه، مانند رودی است که پیوسته از سرچشمه حیات می‌گیرد و بدون آن خشک می‌شود.

درنگ: فلاسفه، با تأکید بر امکان ذاتی، وابستگی مداوم مخلوق به خدا را در حدوث و بقا تبیین می‌کنند، برخلاف متکلمان که این وابستگی را تنها به حدوث محدود می‌سازند.

اشکال بر دیدگاه فلاسفه درباره امکان

اگر امکان، علت احتیاج مخلوق به خدا باشد، باید پیش از وجود شیء، امکانی تحقق یافته باشد. اما این امکان، نه در خارج، نه در ذهن، و نه در قدرت فاعل نیست. این پرسش، مانند معمایی است که کلید آن در جایی گم شده و فلاسفه را به تأمل وامی‌دارد.

نقل از ابن‌سینا درباره امکان

ابن‌سینا در اشارات، صفحه ۹۷، می‌فرماید: «كلّ حادث فقد كان قبل وجوده ممكن الوجود»، یعنی هر حادثی پیش از وجودش، ممكن‌الوجود بوده و امکان وجودش تحقق داشته است. این سخن، مانند چراغی است که راه را برای فهم امکان ذاتی روشن می‌سازد.

قال الله تعالی: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾ (القمر: ۴۹)

این آیه شریفه از قرآن کریم، که به معنای «ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم» است، بر این نکته تأکید دارد که خلقت الهی، با نظم و حکمت همراه است و هر موجودی پیش از تحقق، در ظرف امکان، به تقدیر الهی وابسته است.

تمایز امکان استعدادی و امکان ذاتی

امکان استعدادی، که در عالم ماده و طبیعت وجود دارد، مانند استعداد نطفه برای انسان شدن، از امکان ذاتی، که مفهومی مساوی‌الطرفین نسبت به وجود و عدم است، متمایز است. امکان استعدادی، مانند بذری است که در خاک آماده رشد است، اما امکان ذاتی، گویی سایه‌ای است که بدون جسم، بی‌معناست.

امکان استعدادی و وجود خارجی آن

امکان استعدادی، مانند استعداد دانه برای گندم شدن، وجودی خارجی دارد و شدت و ضعف می‌پذیرد. برای مثال، نطفه نسبت به علقه، به انسان شدن نزدیک‌تر است، مانند مسافری که هر گام، او را به مقصد نزدیک‌تر می‌سازد.

درنگ: امکان استعدادی، به‌عنوان قوه‌ای در ماده، وجودی خارجی دارد و شدت و ضعف می‌پذیرد، اما امکان ذاتی، به دلیل ماهیت انتزاعی، نیازمند تبیین دقیق‌تری است.

محل امکان ذاتی و چالش آن

امکان ذاتی، نه در خارج، نه در ذهن، و نه در قدرت فاعل نیست، بلکه امری اضافی است که به موضوعی نیاز دارد. اما این موضوع چیست و کجاست؟ این پرسش، مانند گرهی است که باز کردن آن، کلید فهم فلسفه اسلامی است.

رد امکان ذاتی به‌عنوان مفهوم ذهنی صرف

ابن‌سینا تأکید می‌کند که امکان ذاتی، نه معقول بالنفسه است و نه وجودی جوهري دارد، بلکه امری اضافی است که به موضوعی وابسته است. این دیدگاه، مانند نقشی است که بدون بوم، بی‌معناست.

نقد فرض ماهیت پیش از وجود

فرض ماهیت پیش از وجود، که در آن امکان ذاتی به‌عنوان ویژگی ذاتی شیء در نظر گرفته شود، مورد نقد قرار گرفته، زیرا ماهیت بدون وجود، مانند کاخی است که بدون بنیاد، در هوا معلق مانده است.

امکان ذاتی و رابطه آن با وجود

ابن‌سینا می‌گوید امکان ذاتی، به لحاظ وجود شیء است، نه به لحاظ ذهن یا خارج. این امکان، مانند نخی است که شیء را به وجودش پیوند می‌دهد، اما محل این پیوند همچنان در هاله‌ای از ابهام است.

چالش تبیین محل امکان ذاتی

اگر امکان ذاتی نه در خارج، نه در ذهن، و نه در قدرت فاعل باشد، پس کجاست؟ این پرسش، مانند دری است که کلید آن گم شده و فلاسفه را به تأمل وامی‌دارد.

درنگ: امکان ذاتی، به‌عنوان مفهومی اضافی که نه در ذهن، نه در خارج، و نه در قدرت فاعل تحقق دارد، یکی از چالش‌های اصلی فلسفه ابن‌سینا است که نیازمند تبیین دقیق‌تری است.

نقد عجله در حل مسائل فلسفی

فلاسفه اسلامی، گاه به دلیل شتاب در حل مسائل، مفاهیم را سطحی تحلیل کرده‌اند. مانند کشاورزی که پیش از آماده‌سازی زمین، بذر می‌افشاند، این شتابزدگی به نتایجی ناکامل منجر شده است. در مقایسه، تحقیقات علمی غربی، با صبر و دقت، به نتایجی ژرف‌تر دست یافته‌اند.

مثال‌های ابن‌سینا درباره امکان

ابن‌سینا با مثال‌هایی مانند «بیاض» (سفیدی) و «ابیض» (سفید بودن دیوار)، امکان را تبیین می‌کند. بیاض، به‌عنوان ماهیت، و ابیض، به‌عنوان صیرورت، مانند دو بال پرنده‌ای هستند که مفهوم امکان را به پرواز درمی‌آورند.

چالش نهایی در تبیین امکان ذاتی

پرسش بنیادین این است که امکان ذاتی، که نه در ذهن، نه در خارج، و نه در قدرت فاعل نیست، کجاست؟ این سؤال، مانند ستاره‌ای است که در آسمان فلسفه می‌درخشد و حکیمان را به تأمل دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با بررسی مفهوم امکان در فلسفه اسلامی، نشان داد که متکلمان با نگرشی عامیانه، امکان را در عالمی خیالی جای داده‌اند، در حالی که فلاسفه، با تأکید بر امکان ذاتی، کوشیده‌اند وابستگی مداوم مخلوق به خدا را تبیین کنند. ابن‌سینا، با نقل‌قول‌های دقیق و مثال‌هایی روشن، امکان را به‌عنوان پیش‌نیاز وجود معرفی کرده، اما محل تحقق امکان ذاتی همچنان مبهم است. این ابهام، زمینه‌ساز تأملات عمیق‌تر در فلسفه صدرایی است.

نتیجه‌گیری نهایی

کاوش در فلسفه علّیت و احتیاج، که در درس‌گفتار شماره ۶۰۳ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با دقت و ژرف‌نگری بررسی شده، نشان‌دهنده شکافی عمیق میان دیدگاه‌های متکلمان و فلاسفه است. متکلمان، با نگرشی عامیانه، بقای مخلوق را از خدا بی‌نیاز دانسته‌اند، در حالی که فلاسفه، با تأکید بر امکان ذاتی، وابستگی مداوم مخلوق به خالق را تبیین کرده‌اند. ملاصدرا، با اصل اصالت وجود، این ابهامات را به سوی تبیینی منسجم‌تر هدایت کرده و وجود را محور همه چیز قرار داده است. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های آن، کوشیده است تا این مباحث را با زبانی فصیح و متین به مخاطبان عرضه دارد و با طرح پرسش‌هایی عمیق، راه را برای تأملات آینده هموار سازد.

قال الله تعالی: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾ (الذاریات: ۵۶)

این آیه شریفه از قرآن کریم، که به معنای «جن و انس را جز برای عبادت نیافریدم» است، بر هدف خلقت و وابستگی ذاتی مخلوق به خالق تأکید دارد و مقصد نهایی این بحث فلسفی را روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی