متن درس
تحلیل فلسفی ربط حدوث و قدم در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۰۸)
مقدمه: کاوش در پیوند وجودی قدیم و حادث
مسئله ربط حدوث و قدم، از جمله مسائل بنیادین فلسفه اسلامی است که به بررسی رابطه میان ذات قدیم الهی و مخلوقات حادث میپردازد. این موضوع، به دلیل تفاوت ذاتی میان واجبالوجود (قدیم) و ممکنالوجود (حادث)، چالشهایی عمیق در فلسفه و عرفان اسلامی ایجاد کرده است. فیلسوفان برجستهای چون ملاصدرا، ملاهادی سبزواری و حکیم الهی قمشهای، هر یک با رویکردی خاص، به تبیین این مسئله پرداختهاند. درسگفتار حاضر، که از بیانات استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۶۰۸ استخراج شده، با تمرکز بر دیدگاه حکیم الهی قمشهای و نقد آن، به تحلیل این مسئله میپردازد. این نوشتار، با ساختاری منسجم و علمی، تلاش دارد تا با بهرهگیری از تمثیلات فاخر و استدلالهای دقیق، پیوند میان حدوث و قدم را در چارچوبی توحیدی و عرفانی تبیین کند.
بخش اول: پیچیدگیهای مفهومی ربط حدوث و قدم
تمایز وجودی واجبالوجود و ممکنالوجود
مسئله ربط حدوث و قدم، از پیچیدهترین مسائل فلسفه اسلامی است که به دلیل تمایز وجودی میان ذات قدیم الهی (واجبالوجود) و مخلوقات حادث (ممکنالوجود) شکل گرفته است. این تمایز، پرسشهایی درباره چگونگی ایجاد حادث از قدیم و پیوند میان این دو ساحت وجودی مطرح میکند. فلسفه اسلامی، با تأکید بر وحدت وجود، تلاش دارد این دوگانگی ظاهری را در چارچوبی توحیدی رفع کند، گویی که وجود، چون خورشیدی بیغروب، در مراتب گوناگون تجلی مییابد.
درنگ: تمایز وجودی میان واجبالوجود و ممکنالوجود، ریشه اصلی پیچیدگی مسئله ربط حدوث و قدم است که نیازمند تبیینی توحیدی برای رفع دوگانگی ظاهری میان این دو ساحت وجودی است. |
دیدگاه ملاصدرا: ثابت و متغیر
ملاصدرا، با تمایز میان ثابت (ذات الهی) و متغیر (مخلوقات)، به حل مسئله ربط حدوث و قدم پرداخته و مخلوقات را ظهورات متغیر حق معرفی کرده است. در دیدگاه صدرایی، مخلوقات، به مثابه سایههای نور وجودی حق، در مراتب وجودی متغیر و حادثاند، اما به ذات قدیم الهی وابستهاند. این تبیین، با بهرهگیری از حرکت جوهری و وحدت وجود، حدوث را به تجلیات وجودی حق نسبت میدهد.
حدوث اسمی در آرای سبزواری و قمشهای
ملاهادی سبزواری و حکیم الهی قمشهای، هر دو با مفهوم حدوث اسمی به این مسئله پرداختهاند، اما تفاسیرشان متفاوت است. سبزواری حدوث اسمی را در چارچوبی خاص تعریف میکند، در حالی که قمشهای این مفهوم را به ظهورات وجودی و اسمای الهی پیوند میزند. تفاوت این دو دیدگاه، به اختلاف در تبیین رابطه ذات و فعل الهی بازمیگردد، گویی دو رودخانه از یک سرچشمه، اما با مسیرهایی متفاوت.
بخش دوم: دیدگاه حکیم الهی قمشهای: حدوث و قدم به مثابه اوصاف وجود
حدوث و قدم به عنوان اوصاف اسمای الهی
حکیم الهی قمشهای در کتاب «حکمت الهی» (ص ۴۰)، حدوث و قدم را اوصاف اسمای الهی میداند؛ قدم وصف ذات و باطن حق، و حدوث وصف فعل و ظاهر حق است. مخلوقات، به عنوان تجلیات الهی، وصف حدوث دارند، در حالی که ذات حق، قدیم و غیرمتجلی است. این دیدگاه، حدوث را به ظهورات وجودی و قدم را به ذات غیرمتجلی نسبت میدهد، گویی ذات، چون گوهری پنهان در صدف، و فعل، چون درخشش آن در آینه خلقت است.
درنگ: در دیدگاه قمشهای، حدوث وصف ظهورات وجودی و قدم وصف ذات غیرمتجلی است، که این تمایز، حدوث را از معنای عرفی (وجود پس از عدم) به معنای وجودی (ظهور و خفای وجود) ارتقا میدهد. |
ازلیت حدوث و قدم در اسمای الهی
اسمای الهی، در ظرف ذات، ازلیت قدم دارند و در ظرف فعل، ازلیت حدوث. این ازلیت حدوث، به معنای ظهور ازلی فعل الهی است، نه وجود پس از عدم. این تبیین، حدوث را از معنای زمانی خارج کرده و به معنای وجودی تفسیر میکند، گویی که خلقت، چون موجی از اقیانوس ازلی حق، پیوسته در جریان است.
نقد دیدگاههای پیشین توسط قمشهای
قمشهای دیدگاههای پیشین، از جمله ملاصدرا، را ناکافی دانسته و معتقد است که هیچیک به حقیقت نرسیدهاند. وی با استناد به کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام، «انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَلَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ»، از مخاطب میخواهد به محتوای سخن توجه کند، نه گوینده. این استناد، بر اهمیت استدلال و محتوای فلسفی تأکید دارد و از تعصب نسبت به اشخاص پرهیز میدهد.
تبیین حدوث و قدم به مثابه اوصاف وجود
قمشهای معتقد است که حقیقت وجود، دارای دو وصف قدیم و حادث است: قدم وصف باطن وجود و حدوث وصف ظاهر آن. باطن به ظاهر نمیآید، اما ظاهر هم به باطن و هم به ظاهر میرود. این تبیین، وجود را به دو ساحت باطنی (ذات) و ظاهری (فعل) تقسیم میکند، گویی که ذات، چون ریشهای استوار در خاک وجود، و فعل، چون شاخسارهایی که در باد تجلی میرقصند.
ذات قدیم و فعل حادث
ذات حق، قدیم و غیرمتجلی است، در حالی که فعل حق، مطلقاً حادث و متجلی است. حدوث، به معنای تجلی فعلی حق است، نه وجود پس از عدم یا عدم پس از وجود. این دیدگاه، حدوث را از معنای عرفی جدا کرده و به معنای ظهور وجودی تفسیر میکند، که با عرفان اسلامی همخوانی دارد.
نفی ربط حادث و قدیم به معنای عرفی
پرسش از ربط حادث و قدیم، مبتنی بر فرض وجودی پس از عدم یا عدم پس از وجود است. قمشهای این فرض را رد کرده و حدوث و قدم را اوصاف وجود میداند، گویی که وجود، چون جویباری جاری، نیازی به رابط خارجی ندارد.
حل مسئله ربط حادث و قدیم
با توجه به اینکه حدوث، وصف ازلی فعل قدیم و مرتبط با مشیت فاعل ازلی است، مسئله ربط حادث و قدیم حل میشود. حدوث، به ازلیت خود، به ذات قدیم مرتبط است. این تبیین، دوگانگی میان حادث و قدیم را رفع میکند، گویی که خلقت، چون نوری از مشکات ازلی، پیوسته به مبدأ خود متصل است.
درنگ: حدوث، به عنوان وصف ازلی فعل قدیم، با مشیت فاعل ازلی پیوند دارد و مسئله ربط حادث و قدیم را در چارچوبی توحیدی حل میکند. |
نقد دیدگاه عامه در مورد حدوث
عامه، حدوث را به معنای ظهور اشیاء مادی مانند گل یا انسان در زمان خاص میدانند، اما این دیدگاه، فرق میان اصل وجود و ظهور آن از غیب به شهادت را نادیده میگیرد. قمشهای این دیدگاه را محدود میداند، زیرا حدوث، ظهور وجودی است، نه صرف ظهور مادی.
امتناع عروض عدم بر وجود
عروض عدم بر وجود یا وجود بر عدم، محال است. بنابراین، حدوث و قدم، اوصاف وجودند، نه اوصاف عدم یا ماهیت. این استدلال، با فلسفه وحدت وجود سازگار است که وجود را حقیقت واحد و عدم را فقدان محض میداند.
تبیین حدوث به عنوان ظهور از حق
حدوث، ظهور از حق، از غیب به شهادت یا از باطن به ظاهر است. این ظهور، وصف ازلی حقیقت وجود و شأن فعل حق است، گویی که خلقت، چون آینهای است که نور حق در آن متجلی میشود.
حدوث در مراتب وجود
وصف حدوث، جز در مرتبه غیبالغیوب (ذات الهی)، در همه مراتب وجود، از عالم تجرد تا عالم ماده، جاری است. حتی اسما و صفات الهی، حدوث اسمی دارند. این دیدگاه، حدوث را به همه مراتب وجود، جز ذات غیرمتجلی، تعمیم میدهد.
تمایز حدوث اسمی قمشهای و سبزواری
حدوث اسمی در دیدگاه قمشهای، با حدوث اسمی سبزواری متفاوت است. قمشهای حدوث را وصف ظهورات وجودی میداند، در حالی که سبزواری تفسیر دیگری ارائه میدهد. این تمایز، به تفاوت در مبانی فلسفی و عرفانی این دو حکیم اشاره دارد.
استناد به حدیث قدسی
حدوث، به عنوان تجلی حق، با حدیث قدسی «کُنْتُ کَنْزًا مَخْفِیًّا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ» تبیین میشود. این حدیث، خلقت را به اراده الهی برای ظهور نسبت میدهد و حدوث را به تجلیات وجودی پیوند میزند.
تمثیل خورشید برای تبیین حدوث
قمشهای با تمثیل خورشید، که ظهور و خفای آن در نقاط مختلف زمین، عدم و وجود را به همراه ندارد، حدوث را به ظهورات وجودی تشبیه میکند. همانگونه که عدم بر خورشید عارض نمیشود، عدم بر حقیقت وجود نیز عارض نمیگردد. حدوث، خفای ظاهری است، نه فقدان وجودی.
درنگ: تمثیل خورشید در دیدگاه قمشهای، حدوث را به ظهور و خفای وجودی پیوند میدهد، نه به وجود و عدم عرفی، که با فلسفه وحدت وجود همخوانی دارد. |
حدوث و قدم ازلی و ابدی
حدوث و قدم، هر دو ازلی و ابدیاند؛ قدم به اعتبار ذات و حدوث به اعتبار فعل. حدوث، ذاتی وجود و غیرقابل تعلیل است، گویی که وجود، چون رودی ازلی، پیوسته در جریان است.
بخش سوم: نقد و بررسی دیدگاه قمشهای
چالش تعمیم حدوث به ذات
اگر حدوث وصف همه مراتب وجود، جز غیبالغیوب، باشد، چرا ذات الهی از آن مستثنا شود؟ ذات، به اعتبار تعینات، میتواند وصف حدوث را بپذیرد. این نقد، به تناقض احتمالی در تبیین قمشهای اشاره دارد که ذات را قدیم و غیرحادث میداند، اما تعینات ذاتی را نادیده میگیرد.
استناد به آیات قرآن کریم
آیه شریفه «کُلُّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است») بر تجدید مستمر شئون الهی و نفی سکون ذات تأکید دارد. این آیه، با دیدگاه عرفانی و صدرایی که ذات را دائمالتجلی میدانند، همخوانی دارد. همچنین، آیه «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ» [مطلب حذف شد] : «نه زاده است و نه زاییده شده») بر نفی حدوث ذات الهی تأکید دارد و چالش تعمیم حدوث به ذات را برجسته میکند.
درنگ: آیات قرآن کریم، مانند «کُلُّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» و «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ»، بر تجدید شئون الهی و نفی حدوث ذات تأکید دارند و چالشهای تبیین قمشهای را برجسته میکنند. |
نفی سکون ذات الهی
ذات الهی، ساکن نیست، بلکه ثابت است و دائماً در تعین و تجلی است. این امر، امکان پذیرش وصف حدوث توسط ذات را مطرح میکند، گویی که ذات، چون اقیانوسی بیکران، پیوسته در موجآفرینی است.
نقد اسما و صفات به عنوان حادث
اگر اسما و صفات الهی، به عنوان تعینات ذات، وصف حدوث بپذیرند، تمایز میان ذات و فعل مخدوش میشود، زیرا اسما عين ذاتاند. این نقد، به تناقض در تعمیم حدوث به اسما و صفات اشاره دارد.
نقد ازلیت حدوث
مفهوم ازلیت حدوث، اگر به ذات تعمیم یابد، به حدوث ذات منجر میشود که با قدما بودن ذات ناسازگار است. این امر، تبیین قمشهای را دچار تناقض میکند.
نقد ربط قدیم و حادث
اگر ذات قدیم و غیرحادث باشد، چگونه مخلوقات حادث را آفریده است؟ این پرسش، به چالش اصلی تبیین قمشهای بازمیگردد و ضرورت تبیینی منسجم را برجسته میکند.
بخش چهارم: شخصیت و جایگاه حکیم الهی قمشهای
شخصیت معنوی و علمی قمشهای
حکیم الهی قمشهای، به عنوان شخصیتی وارسته و عارف، مورد ستایش قرار گرفته است. وی، با وجود تسلط بر فلسفه و عرفان، انسانی بیآلایش و کریم بوده است. مقایسه او با آیتالله مرتضی حائری، که هر دو از نظر معنوی و انسانی در مرتبهای والا قرار دارند، بر اهمیت کمال انسانی فراتر از دانش فلسفی تأکید دارد.
روایت دیدار با قمشهای
در روایتی از دیدار با قمشهای، وی از نگارش شرح نهجالبلاغه و نگرانی از عدم کفایت علمی خود سخن گفته و خوابی دیده که در آن به سوی درس نهجالبلاغه در بهشت میدوید. این روایت، عمق معنوی و تواضع قمشهای را نشان میدهد. در واکنش به این خواب، آیه شریفه «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» [مطلب حذف شد] : «ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم») ذکر شده که به رجوع او به سوی حق اشاره دارد.
نتیجهگیری
درسگفتار شماره ۶۰۸، با بررسی دیدگاه حکیم الهی قمشهای درباره ربط حدوث و قدم، به تحلیل عمیقی از این مسئله فلسفی میپردازد. قمشهای، با معرفی حدوث و قدم به عنوان اوصاف وجود، تلاش دارد این مسئله را در چارچوبی توحیدی و عرفانی حل کند. وی حدوث را وصف ظهورات وجودی و قدم را وصف ذات غیرمتجلی میداند، اما تعمیم حدوث به همه مراتب وجود، جز غیبالغیوب، به تناقضهایی منجر میشود. نقدهای مطرحشده، به ویژه درباره تعمیم حدوث به اسما و صفات و احتمال تعمیم آن به ذات، نشاندهنده محدودیتهای این تبیین است. آیات قرآن کریم، مانند «کُلُّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» و «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ»، بر تجدید شئون الهی و نفی حدوث ذات تأکید دارند و چالشهای این تبیین را برجسته میکنند. در نهایت، این درسگفتار، ضمن ستایش از شخصیت معنوی قمشهای، بر ضرورت بازنگری در تبیینهای فلسفی برای دستیابی به انسجام منطقی و سازگاری با مبانی توحیدی تأکید دارد.
با نظارت صادق خادمی |