در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 611

متن درس






تبیین ربط حادث و قدیم در فلسفه اسلامی

تبیین ربط حادث و قدیم در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۱۱)

دیباچه

مسئله ربط میان حادث و قدیم، یکی از بنیادی‌ترین مباحث فلسفه اسلامی است که در آن، چیستی ارتباط میان ذات قدیم باری‌تعالی و موجودات حادث عالم، مورد کاوش قرار می‌گیرد. این موضوع، همچون دری عمیق و پرتلاطم، ذهن حکیمان بزرگ را به خود مشغول داشته و هر یک، با نگاهی ویژه، به تبیین این رابطه پرداخته‌اند. استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در درس‌گفتار شماره ۶۱۱، با نگاهی ژرف و دقیق، این مسئله را از منظر حکمای برجسته‌ای چون ملاصدرا، میرداماد، و حاجی سبزواری بررسی کرده و با نقدی عالمانه، کاستی‌های دیدگاه‌های پیشین را نمایان ساخته‌اند.

بخش نخست: چیستی ربط حادث و قدیم

انواع ربط حادث به قدیم

در فلسفه اسلامی، ربط میان حادث و قدیم به‌صورت‌های گوناگونی تبیین شده است که هر یک، دریچه‌ای نو به سوی فهم این رابطه می‌گشایند. استاد فرزانه، در درس‌گفتار خویش، به چهار دیدگاه اصلی اشاره فرموده‌اند: ربط تبعی ملاصدرا، حدوث دهری میرداماد، حدوث وجودی الهی، و حدوث اسمی حاجی سبزواری. این تنوع در نگرش‌ها، نشان از غنای فلسفه اسلامی و پیچیدگی این مسئله دارد.

ربط تبعی، که از ابداعات ملاصدراست، بر اصالت وجود و حرکت جوهری استوار است. در این دیدگاه، عالم به‌عنوان مظهری از فیض الهی، از وجود قدیم نشأت گرفته و با حرکت جوهری، به‌سوی کمال پیش می‌رود. حدوث دهری میرداماد، با تأکید بر واسطه دهر، عالم را در مرتبه‌ای میان قدم و حدوث قرار می‌دهد. حدوث وجودی، دیدگاه مرحوم الهی، وجود را متصف به حدوث می‌داند و آن را از ذات قدیم متمایز می‌سازد. اما حدوث اسمی، که حاجی سبزواری در منظومه خویش به آن پرداخته، بر ماهیت‌ها و اوصاف اعتباری تمرکز دارد و وجود را از حدوث منزه می‌شمارد.

درنگ: تنوع دیدگاه‌ها در ربط حادث و قدیم، از ربط تبعی ملاصدرا تا حدوث اسمی حاجی سبزواری، نشان‌دهنده عمق و گستردگی این مسئله در فلسفه اسلامی است. هر دیدگاه، با تأکید بر جنبه‌ای از وجود یا ماهیت، به تبیین رابطه میان حق و خلق می‌پردازد.

اهمیت و حساسیت مسئله

استاد فرزانه، این مسئله را همچون سنگی گران‌وزن در بنای فلسفه توصیف کرده‌اند که نیازمند اهتمام و دقت بسیار است. ربط حادث و قدیم، نه‌تنها به الهیات و هستی‌شناسی مربوط است، بلکه بنیان‌های توحید و خلقت را نیز در بر می‌گیرد. خطا در تبیین این رابطه، همانند گامی نادرست در مسیری پرپیچ‌وخم، می‌تواند به نتایج الهیاتی و فلسفی ناصوابی منجر شود. ازاین‌رو، این بحث از حساسیت ویژه‌ای برخوردار است و نیازمند ژرف‌اندیشی عالمانه است.

بخش دوم: تبیین حدوث اسمی در دیدگاه حاجی سبزواری

ماهیت حدوث اسمی

حاجی سبزواری در منظومه خویش، حدوث اسمی را به‌عنوان یکی از وجوه ربط حادث و قدیم مطرح می‌سازد. وی معتقد است که ماهیت‌ها، که اموری اعتباری و فاقد حقیقت خارجی‌اند، متصف به حدوث‌اند، در حالی که وجود، به‌عنوان حقیقت الهی، از هرگونه حدوث منزه است. این دیدگاه، همانند نوری که از میان سایه‌های ذهن می‌گذرد، تمایز میان وجود و ماهیت را برجسته می‌سازد.

به بیان استاد فرزانه، حاجی سبزواری در این دیدگاه، ماهیت‌ها را «لَیس» (فاقد حقیقت) می‌داند و وجود را «حَق» معرفی می‌کند. ازاین‌رو، تباین میان حق و خلق، تباینی وصفی است، نه ازلی یا ذاتی. این تباین وصفی، به تفاوت در شدت و ضعف وجود اشاره دارد؛ وجود حق، به‌سان آفتابی درخشان، شدید است و وجود خلق، به‌مانند شعاعی ضعیف، از آن نشأت می‌گیرد.

درنگ: حدوث اسمی حاجی سبزواری، با تأکید بر اعتباری بودن ماهیت‌ها و منزه بودن وجود از حدوث، تباین میان حق و خلق را به‌صورت وصفی تبیین می‌کند، نه ذاتی یا ازلی.

استناد به آیات و روایات

حاجی سبزواری برای اثبات دیدگاه خویش، به آیات قرآن کریم و روایات استناد می‌جوید. از جمله، به آیه شریفه «وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ» [مطلب حذف شد] : «و خدا هیچ دلیلی برای آن نازل نکرده است») اشاره دارد که بر فقدان حقیقت ماهیت‌ها دلالت می‌کند. همچنین، از کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام بهره می‌گیرد که بر تمایز میان رب و مربوب تأکید دارد: «هو رب و نحن مربوبون» (او پروردگار است و ما پروردگارانیم).

این استنادات، همانند ستون‌هایی استوار، دیدگاه حاجی سبزواری را تقویت می‌کنند. وی با تکیه بر این منابع، حدوث اسمی را به‌عنوان وصفی برای غیر ذات الهی معرفی می‌کند و آن را از وجود الهی، که عین حقیقت است، جدا می‌سازد.

نقد تفکیک اسما و رسوم

استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، تفکیک اسما و رسوم در شرح مرحوم آملی از منظومه را نادرست می‌دانند. این تفکیک، که اسما را به ذات الهی و رسوم را به عالم نسبت می‌دهد، با اصل وحدت ذات و صفات ناسازگار است. اسما و صفات الهی، به‌سان نوری واحد که در مشکات ذات ساطع است، عین ذات‌اند و نمی‌توانند جدای از آن در نظر گرفته شوند.

این نقد، نشان‌دهنده اهتمام استاد به حفظ وحدت ذات و صفات است. هرگونه تفکیک میان اسما و رسوم، به کثرت در ذات الهی منجر می‌شود که با اصول توحید ناسازگار است.

درنگ: تفکیک اسما و رسوم در شرح آملی، به دلیل ناسازگاری با وحدت ذات و صفات، نادرست است. اسما و صفات الهی، عین ذات‌اند و نمی‌توانند جدای از آن در نظر گرفته شوند.

احدیت و فقدان تعین

در مقام احدیت، که به‌سان اقیانوسی بی‌کران و بی‌تعین است، هیچ‌گونه اسما، صفات، یا تعینی وجود ندارد. استاد فرزانه تأکید دارند که در این مقام، حتی مفاهیم قدم و حدوث بی‌معنایند، زیرا همه‌چیز در ذات الهی مستغرق است. این دیدگاه، با استناد به حدیث شریف «کان الله و لم یکن معه شیء» (خدا بود و با او چیزی نبود)، تبیین می‌شود.

در این مقام، حتی احدیت نیز به‌عنوان یک تعین در نظر گرفته نمی‌شود، زیرا هر تعینی، خود امری حادث است. ازاین‌رو، بحث حدوث و قدم، تنها در مراتب پایین‌تر، مانند واحدیت، معنا پیدا می‌کند.

بخش سوم: نقد و تحلیل دیدگاه‌های فلسفی

اسما و صفات، عین ذات الهی

استاد فرزانه تأکید دارند که اسما و صفات الهی، مانند احدیت و واحدیت، عین ذات‌اند و نمی‌توانند متصف به حدوث شوند. اگر اسما و صفات را حادث بدانیم، این وصف به ذات الهی سرایت می‌کند که با تنزیه ذات ناسازگار است. این دیدگاه، همانند جریانی زلال، حقیقت وحدت ذات و صفات را نمایان می‌سازد.

به بیان استاد، اگر احدیت یا واحدیت را حادث بدانیم، گویی ذات الهی را نیز متصف به حدوث کرده‌ایم. این امر، همانند فروافتادن در ورطه‌ای عمیق، به نقض اصول توحید می‌انجامد.

درنگ: اسما و صفات الهی، عین ذات‌اند و نسبت دادن حدوث به آن‌ها، به معنای حدوث ذات الهی است که با اصول توحید و تنزیه ناسازگار است.

فیض اقدس و فیض مقدس

استاد فرزانه، با اشاره به تمایز میان فیض اقدس و فیض مقدس، مراتب ظهور وجودی را تبیین می‌فرمایند. فیض اقدس، مقام اعیان ثابته است که در آن، تعینات اولیه در ذات الهی شکل می‌گیرند. فیض مقدس، مقام مظاهر واحدیت است که به ظهور عالم خارج منجر می‌شود. اسما و صفات الهی، پیش از این فیض‌ها، عین ذات‌اند و از حدوث منزه‌اند.

این تمایز، همانند ترسیم خطوطی روشن بر بوم هستی، نشان‌دهنده سلسله‌مراتب وجودی است. اسما و صفات، پیش از فیض اقدس، در مقام احدیت قرار دارند و نمی‌توانند متصف به حدوث شوند.

نقد دیدگاه محیی‌الدین ابن‌عربی

استاد فرزانه، دیدگاه محیی‌الدین ابن‌عربی را که عالم را وهم و خیال می‌داند، مورد نقد قرار می‌دهند. این دیدگاه، با انکار حقیقت وجود عالم، به تضعیف رابطه میان حق و خلق می‌انجامد. عالم، به‌سان آیینه‌ای که نور حق را بازمی‌تاباند، ظهور الهی است و نمی‌توان آن را صرفاً وهم دانست.

این نقد، بر اصالت وجود تأکید دارد. عالم، به‌عنوان مظهر فیض الهی، از حقیقت وجود برخوردار است و انکار این حقیقت، به حاشیه راندن واقعیت هستی منجر می‌شود.

ظهورات الهی، عین وجود

استاد فرزانه تأکید دارند که ظهورات الهی، شامل عالم و موجودات، عین وجودند و از حقیقت الهی نشأت می‌گیرند. این ظهورات، به‌سان شعاع‌هایی از خورشید وجود، از ذات الهی جدا نیستند و نمی‌توان آن‌ها را امری مستقل دانست.

این دیدگاه، با وحدت وجود همخوانی دارد. عالم، به‌عنوان مظهر فیض الهی، از وجود الهی ناشی می‌شود و نمی‌تواند به‌عنوان امری متمایز از ذات در نظر گرفته شود.

درنگ: ظهورات الهی، به‌عنوان مظاهر فیض، عین وجودند و از ذات الهی جدا نیستند. این دیدگاه، با وحدت وجود همخوانی دارد و عالم را ظهور الهی می‌داند.

بخش چهارم: ملاصدرا و تمایز میان مجردات و ماده

دیدگاه ملاصدرا

ملاصدرا معتقد است که مجردات قدیم‌اند و ماده حادث است، زیرا ماده با حرکت جوهری همراه است که وصف حدوث را به آن می‌بخشد. این دیدگاه، همانند نقشه‌ای دقیق، تمایز میان مراتب وجودی را نشان می‌دهد.

ماده، به دلیل تغییرپذیری و حرکت، متصف به حدوث است، در حالی که مجردات، به دلیل ثبات و فقدان حرکت، قدیم‌اند. این تمایز، ریشه در حرکت جوهری ملاصدرا دارد که ماده را در حال تحول و تکامل می‌بیند.

نقد حاجی سبزواری بر ملاصدرا

حاجی سبزواری، برخلاف ملاصدرا، حتی مجردات را نیز حادث می‌داند، زیرا وجود آن‌ها را وابسته به فیض الهی می‌بیند. این دیدگاه، با تأکید بر حدوث اسمی، حتی مجردات را متصف به حدوث می‌داند که با دیدگاه ملاصدرا در تضاد است.

استاد فرزانه، این دیدگاه را به دلیل نسبت دادن حدوث به تمامی مراتب وجود، ناکارآمد می‌دانند. این رویکرد، به‌سان ریختن آب بر بنیان استوار توحید، به نقض تنزیه ذات الهی می‌انجامد.

بخش پنجم: اهمیت فلسفه و منطق در عرفان

ضرورت تلفیق عرفان و فلسفه

استاد فرزانه تأکید دارند که عرفان، بدون پشتوانه فلسفه و منطق، به‌سان درختی بی‌ریشه است که نمی‌تواند استحکام یابد. عرفان بدون منطق و فلسفه، به نتایج نادرست و غیرعلمی منجر می‌شود، همان‌گونه که فقه بدون اصول یا فلسفه بدون منطق ناقص است.

این دیدگاه، همانند پلی است که عرفان را به فلسفه متصل می‌سازد. بدون این پشتوانه، عرفان به انحرافات مفهومی دچار می‌شود و از حقیقت فاصله می‌گیرد.

درنگ: عرفان بدون پشتوانه فلسفه و منطق، به نتایج غیرعلمی منجر می‌شود. تلفیق این علوم، بنیان استواری برای فهم حقیقت فراهم می‌آورد.

بخش ششم: مقایسه ابن‌سینا و ملاصدرا

دیدگاه ابن‌سینا

ابن‌سینا، با تأکید بر تأثیر خارجی بر ماده، ماده را ذاتاً ثابت نمی‌داند و حرکت را نتیجه عاملی بیرونی می‌بیند. این دیدگاه، به‌سان نگاهی ژرف به جوهر ماده، از ملاصدرا پیش‌تر است.

در مقابل، ملاصدرا حرکت را ذاتی ماده می‌داند و آن را با حدوث مرتبط می‌سازد. این تفاوت، نشان‌دهنده عمق تحلیل ابن‌سینا در فهم ماده و حرکت است.

ملاصدرا، شارح یا مبتکر؟

استاد فرزانه، ملاصدرا را شارحی توانمند می‌دانند که دیدگاه‌های پیشینیان را جمع‌آوری و روان‌سازی کرده است. اما ابن‌سینا، به‌سان چشمه‌ای جوشان، از خویشتن سخن می‌گفت و نوآوری‌های عمیقی ارائه می‌داد.

این مقایسه، نشان‌دهنده تفاوت میان نقش شارح و مبتکر است. ملاصدرا، با تکیه بر اساتید خویش، به تدوین فلسفه‌ای منسجم پرداخت، در حالی که ابن‌سینا، بدون استاد، به خلق مفاهیم نو دست یازید.

بخش هفتم: نقد دیدگاه‌های ملاصدرا و میرداماد

محدودیت‌های مفهومی

استاد فرزانه، دیدگاه‌های ملاصدرا و میرداماد را به دلیل محدودیت‌های مفهومی، ناکافی در حل مسئله ربط حادث و قدیم می‌دانند. این دیدگاه‌ها، به‌سان نقشه‌هایی ناتمام، نمی‌توانند تمامی ابعاد این مسئله را پوشش دهند.

ملاصدرا، با تأکید بر حرکت جوهری، و میرداماد، با تمرکز بر دهر، هر یک بخشی از حقیقت را نمایان ساخته‌اند، اما به ارائه دیدگاهی جامع نائل نیامده‌اند.

بخش هشتم: توحید و وحدت عالم

توحید، حقیقتی فراگیر

استاد فرزانه تأکید دارند که توحید، به‌سان نوری فراگیر، فارغ از کفر و ایمان، عالم را به‌عنوان ظهور الهی معرفی می‌کند. این حقیقت، نیازی به پذیرش صریح «لا إله إلا الله» ندارد، زیرا در ذات هستی جاری است.

عالم، به‌مانند آیینه‌ای که نور حق را بازمی‌تاباند، ذاتاً موحد است. این دیدگاه، نشان‌دهنده شمول توحید در تمامی مراتب وجود است، از عقول و نفوس گرفته تا اجسام و اعراض.

درنگ: توحید، حقیقتی فراگیر است که عالم را به‌عنوان ظهور الهی معرفی می‌کند. این حقیقت، مستقل از باورهای دینی، در هستی جریان دارد.

جمع‌بندی

بحث ربط حادث و قدیم، به‌سان دریایی ژرف، یکی از پیچیده‌ترین مسائل فلسفه اسلامی است که حکیمان بزرگی چون ملاصدرا، میرداماد، و حاجی سبزواری به تبیین آن پرداخته‌اند. استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی نقادانه و عالمانه، این دیدگاه‌ها را بررسی و کاستی‌های آن‌ها را نمایان ساخته‌اند. حدوث اسمی حاجی سبزواری، با تأکید بر اعتباری بودن ماهیت‌ها، وجود را از حدوث منزه می‌داند، اما با نسبت دادن حدوث به اسما و صفات، به چالش‌هایی در تنزیه ذات الهی مواجه می‌شود. ملاصدرا، با تمرکز بر حرکت جوهری و تمایز میان مجردات و ماده، دیدگاهی علمی‌تر ارائه می‌دهد، اما همچنان از محدودیت‌هایی رنج می‌برد. ابن‌سینا، با نگاهی ژرف‌تر، ماده را تحت تأثیر عوامل خارجی می‌بیند و از ملاصدرا پیشی می‌گیرد.

حقیقت هستی، به‌سان نوری واحد، از ذات الهی ساطع می‌شود و عالم، به‌عنوان مظهر این فیض، عین وجود است. توحید، حقیقتی فراگیر است که فارغ از تمایزات ظاهری، در تمامی مراتب هستی جریان دارد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های ارائه‌شده، کوشید تا این مفاهیم را در قالبی علمی و متین عرضه نماید، به‌گونه‌ای که هم‌چون مشکاتی روشن، راه جویندگان حقیقت را نورانی سازد.

با نظارت صادق خادمی