متن درس
کاوشی در هستیشناسی توحیدی: تبیین مفهوم هستی و تشخص در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۱۷)
دیباچه
این نوشتار، بازنویسی و تدوینی است از درسگفتار شماره ۶۱۷ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که به بررسی عمیق و دقیق یکی از بنیادینترین مسائل فلسفه اسلامی، یعنی مفهوم هستی، تشخص، و نقد مفاهیمی چون طبیعت نوعیه و کلیت اختصاص دارد. این بحث، با محوریت وحدت وجود و نقد دیدگاههای سنتی، تلاشی است برای بازاندیشی در مبانی هستیشناسی اسلامی و تبیین توحید بهمثابه بنیادیترین اصل فلسفی و دینی. در این اثر، کوشش شده است تا با حفظ امانت به محتوای اصلی، مفاهیم با زبانی روشن، متین، و متناسب با فضای علمی ارائه شوند. ساختار این نوشتار، با افزودن عناوین، زیرعناوین، و توضیحات تکمیلی، بهگونهای طراحی شده که خواننده را به سفری عمیق در ژرفای فلسفه اسلامی رهنمون سازد، بیآنکه از دقت علمی یا اصالت معنا کاسته شود. آیات قرآن کریم، [مطلب حذف شد] متن مقدس، در این نوشتار جای گرفتهاند تا روشنیبخش مسیر حقیقتجویی باشند.
بخش نخست: بنیادهای هستیشناسی توحیدی
اهتمام به شناخت حقیقت هستی
شناخت حقیقت هستی، بهمثابه سفری در اقیانوس بیکران حق، نیازمند اهتمامی بیوقفه و دقتی بیمانند است. این اهتمام، نهتنها از خطا در فهم حقیقت الهی جلوگیری میکند، بلکه راه را برای درک عمیقتر وحدت وجود هموار میسازد. استاد فرزانه تأکید دارند که هرگونه سهلانگاری در این مسیر، به سوءفهمهایی در تبیین توحید منجر میشود، گویی که دریانوردی بیجهتیاب، در میان امواج گمراه گردد.
حقیقت وجود در عامل فاعلی
حقیقت وجود، در ذات حق بهعنوان عامل فاعلی نهفته است. استاد فرزانه، با نقد مفهوم طبیعت نوعیه بهعنوان عاملی داخلی، تأکید میکنند که حق، مبدأ مستقیم و بیواسطه هستی است. این دیدگاه، هرگونه واسطه غیرضروری را در تبیین وجود نفی میکند، گویی که نور خورشید بینیاز از چراغهای میانجی، خود زمین را روشن میسازد.
تشخص و جزئیت هستی
هستی، ذاتاً متشخص است و این تشخص، حد و مرزی نمیشناسد. استاد فرزانه با رد مفاهیم کلیت و طبیعت نوعیه، هستی را بهمثابه جریانی یگانه و بیواسطه توصیف میکنند که در ذات خود، متشخص و یکتا است. کلیت، در این منظر، مفهومی ذهنی و غیرواقعی است که نمیتواند حقیقت وجود را بازنمایی کند.
نفی قلب تپنده در هستی
استاد فرزانه، با نقد دیدگاه ملاصدرا درباره طبیعت نوعیه بهعنوان محرک، تأکید میکنند که هستی، خود تپنده و زنده است و نیازی به قلبی جداگانه ندارد. این دیدگاه، هستی را چونان جریانی پویا و خودکفا میبیند که حیاتش در ذاتش نهفته است، نه در عاملی خارجی یا واسطهای چون طبیعت نوعیه.
جزئیت حق و نفی کلیت
حق، بهعنوان حقیقت هستی، نه کلی، بلکه جزئی و متشخص است. استاد فرزانه با استناد به حاشیه ملاعبدالله، که مرجعی معتبر در فلسفه اسلامی است، مفهوم جزئیت را اینگونه تعریف میکنند: «مفهوم جزئی، آن است که فرض صدقش بر کثیرین محال باشد» (إنْ اِمْتَنَعَ فَرْضُ صِدْقِهِ عَلَى کَثِیرِینَ فَجُزْئِیٌّ). در مقابل، کلی، مفهومی است که چنین امتناعی ندارد. از اینرو، حق، به دلیل یگانگی ذاتیاش، جزئی است و کلیت، با توحید ناسازگار است.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین بنیادهای هستیشناسی توحیدی، بر یگانگی و تشخص حق تأکید دارد. نفی مفاهیمی چون طبیعت نوعیه و کلیت، راه را برای فهمی عمیقتر از وحدت وجود هموار میسازد. استاد فرزانه، با استناد به متون کلاسیک و آیات قرآن کریم، نشان میدهند که حقیقت هستی، در ذات حق نهفته است و هرگونه واسطه غیرضروری، از فهم توحید دور میسازد.
بخش دوم: نقد مفاهیم سنتی در فلسفه اسلامی
نقد اثبات وحدت
استاد فرزانه تأکید دارند که وحدت حق، نیازی به اثبات ندارد. وجود حق، خود به یگانگیاش گواهی میدهد، و کثرت، نیازمند دلیل است. این دیدگاه، استدلالهای سنتی برای اثبات وحدت را سادهسازی میکند، گویی که نور خورشید، خود به روشناییاش شهادت میدهد و نیازی به گواهان دیگر ندارد.
مقایسه وجود حق با ماده
استاد فرزانه، وجود حق را به ماده تشبیه میکنند که وجودش بدیهی است. اثبات غیرمادی بودن هستی، نیازمند دلیل است، همانگونه که اثبات کثرت در برابر وحدت، به برهان نیاز دارد. این تشبیه، به روشنی نشان میدهد که یگانگی حق، چونان بدیهیترین حقیقت، در قلب هستی جای دارد.
نقد مفهوم واجبالوجود
مفهوم واجبالوجود، بهعنوان کلیتی انتزاعی، مورد نقد استاد فرزانه قرار میگیرد. هستی، حقیقت عینی است و فرض صدقش بر کثیرین محال است. این نقد، به رد مفاهیم انتزاعی در فلسفه سنتی و تأکید بر واقعیت عینی هستی اشاره دارد، گویی که حقیقت، چونان جویباری زلال، از هرگونه ابهام ذهنی مبراست.
انواع کلی و نقد آنها
استاد فرزانه، کلی را به چهار دسته تقسیم میکنند:
- فاقد افراد، مانند شریکالباری، که افرادش محالاند.
- ممکن اما غیرموجود، مانند عنقا یا دریای جیوه.
- دارای یک فرد با امکان غیر، مانند خورشید.
- دارای یک فرد با امتناع غیر، مانند واجبالوجود.
این تقسیمبندی، پیچیدگی مفهوم کلی را نشان میدهد و بر غیرواقعی بودن آن در برابر جزئیت حق تأکید دارد.
نقد شریکالباری و عنقا
مفهوم شریکالباری، کلیای است که افرادش محالاند، و عزّ اسمه به باری تعلق دارد، نه شریک. عنقا، کلیای است که ممکن است اما موجود نیست، مانند دریای جیوه. این مثالها، به تمایز میان امکان منطقی و وجود خارجی اشاره دارند، گویی که عنقا، مرغی است خیالی که در آسمان حقیقت پرواز نمیکند.
نقد کلیت خدا
اگر خدا کلی پنداشته شود، کثرت طبیعی است و اثبات یگانگی، نیازمند دلیل میشود، که با توحید ناسازگار است. استاد فرزانه، با استناد به آیه لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ [مطلب حذف شد] : «نه زاده و نه زاییده شده»)، بر یگانگی حق تأکید میکنند. کلی دانستن خدا، به کثرت، شرک، و تکبر منجر میشود، درحالیکه جزئیت، با توحید همخوان است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد مفاهیم سنتی چون واجبالوجود، کلیت، و طبیعت نوعیه، بر ضرورت بازاندیشی در فلسفه اسلامی تأکید دارد. استاد فرزانه، با استناد به آیات قرآن کریم و متون کلاسیک، نشان میدهند که حقیقت هستی، در جزئیت و یگانگی حق نهفته است و مفاهیم انتزاعی، از بازنمایی این حقیقت ناتواناند.
بخش سوم: زبان توحید در متون دینی
شهادت به جای اثبات
استاد فرزانه، توحید را باب شهادت میدانند، نه اثبات. آیه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ [مطلب حذف شد] : «خدا گواهی داد که جز او خدایی نیست») به شهادت حق بر یگانگیاش اشاره دارد. این شهادت، گویی گواهی آفتاب است بر روشنایی خویش، که نیازی به استدلال ندارد.
کلام امیرالمؤمنین (ع)
کلام حضرت علی (ع): دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ، به خودآشکاری ذات الهی و نفی هرگونه واسطه یا کثرت اشاره دارد. این کلام، چونان مشعلی فروزان، راه را به سوی فهم توحید روشن میسازد.
نقل دعای کمیل
عبارت عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ در دعای کمیل، به کوری چشمهایی اشاره دارد که حق را نمیبینند. این عبارت، نه نفرین، بلکه اخباری است از حقیقت توحید، که ندیدن حق، خود کوری است.
زبان تشخص در قرآن و دعاها
زبان قرآن کریم، انبیا، و اولیا، زبان تشخص و شخصیت است. خدا، شخصیتی متشخص است، نه مفهومی کلی. این دیدگاه، گویی دریچهای است به سوی فهم عینی و ملموس توحید، که از انتزاعات ذهنی فاصله میگیرد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر زبان توحیدی قرآن کریم و متون دینی، بر شهادت به جای اثبات و تشخص حق تأکید دارد. آیات و ادعیه، چونان آینههایی، حقیقت یگانه حق را بازتاب میدهند و هرگونه کثرت یا کلیت را نفی میکنند.
بخش چهارم: پویایی و خودکفایی هستی
نفی مرتبه بهمعنای واسطه
استاد فرزانه، مرتبه را نه واسطه، بلکه تعین هستی میدانند. هر مرتبه، خود مشخص و حافظ خویش است، گویی هر موج در اقیانوس هستی، خود را در خویشتن حفظ میکند، بینیاز از عاملی خارجی.
نقد طبیعت نوعیه و ربالنوع
طبیعت نوعیه و ربالنوع، مفاهیمی هستند که در فلسفه سنتی بهعنوان محرک یا حافظ مرتبه مطرح شدهاند. استاد فرزانه، با رد این مفاهیم، تأکید میکنند که هستی، خودکفاست و نیازی به محرک خارجی ندارد. این دیدگاه، گویی نقدی است بر بندهایی که فلسفه سلطنتی بر پای حقیقت نهاده است.
مثال آب و ظرف
استاد فرزانه، با تمثیل آب و ظرف، نشان میدهند که آب، در کاسه یا کوزه، یک حقیقت است و ظرف، مرتبه آن را تعیین میکند، نه طبیعت نوعیه. این تمثیل، گویی جویباری است که در هر ظرف، به شکلی متعین میشود، اما حقیقتش یگانه است.
حرکت ذاتی هستی
هستی، ذاتاً در حرکت است. حرکت ظهوری، تعین حرکت وجودی است و هیچ محرک خارجی، مرتبه را به حرکت درنمیآورد. این پویایی، چونان جریانی است که از سرچشمه وجود، بیوقفه در جریان است.
نقد فلسفه نظری و عملی
فلسفه، باید با هستی آلوده باشد و از انتزاعات پلاستیکی دوری کند. استاد فرزانه، فلسفه نظری بدون عمل را غیرواقعی میدانند، گویی که فیلسوف، بدون پیوند با حقیقت، در آسمانی خیالی سیر میکند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تأکید بر خودکفایی و پویایی هستی، بر نفی واسطههای غیرضروری و مفاهیم سلطنتی چون طبیعت نوعیه و ربالنوع تأکید دارد. هستی، چونان اقیانوسی بیکران، خود حافظ و محرک خویش است.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۶۱۷ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، سفری بود در ژرفای هستیشناسی توحیدی. با نقد مفاهیم سنتی چون طبیعت نوعیه، کلیت، و ربالنوع، و تأکید بر جزئیت و تشخص حق، این اثر راه را به سوی فهمی عمیقتر از وحدت وجود هموار ساخت. آیات قرآن کریم، کلام امیرالمؤمنین (ع)، و دعای کمیل، چونان مشعلهایی، حقیقت یگانه حق را روشن کردند. فلسفه، در این دیدگاه، نهتنها نظری، بلکه عملی و آلوده به هستی است، گویی که فیلسوف، در میدان حقیقت، با جان و دل به کاوش میپردازد. این اثر، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم فلسفی و پیوند آنها با واقعیت عینی توحید.