متن درس
تحلیل فلسفی وحدت وجود و نقد طبیعت نوعیه در فلسفه صدرایی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۱۸)
دیباچه
جهان هستی، چونان آیینهای بیکران، جلوهگاه ظهور حقیقت یگانهای است که در فلسفه اسلامی، بهویژه در مکتب صدرایی، تحت عنوان وحدت وجود تبیین میگردد. درسگفتار شماره ۶۱۸ از سلسله درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با رویکردی عمیق و انتقادی، به کاوش در مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی میپردازد. این درسگفتار، با تمرکز بر وحدت وجود، تشخص، تعین، و نقد مفهوم طبیعت نوعیه، چارچوبی وجودگرایانه و پویا برای فهم هستی ارائه میدهد. با نفی مفاهیم سنتی مانند طبیعت نوعیه و تأکید بر اصالت وجود، این گفتار به بازتعریف رابطه میان حادث و قدیم، ثابت و متغیر، و مجرد و مادی میپردازد. بهرهگیری از آیات قرآن کریم و اشارات عرفانی، این اثر را به منبعی غنی برای تأمل در شخصیت الهی و ظهورات وجودی تبدیل کرده است. متن پیشرو، با ساختاری علمی و دانشگاهی، تمامی محتوای درسگفتار را با شرح و تفصیل، و با زبانی فصیح و متین، برای مخاطبان فرهیخته بازنویسی کرده است. این نوشتار، با حفظ امانتداری به محتوای اصلی، بهگونهای تنظیم شده که هم به عمق فلسفی و عرفانی موضوع وفادار باشد و هم با تمثیلات و استعارات فاخر، جذابیت و زیبایی معرفتی آن را دوچندان کند.
بخش یکم: مبانی وحدت وجود و نقد طبیعت نوعیه
تبیین وحدت حقیقت وجود
هستی، در نگاه فلسفی استاد فرزانه قدسسره، حقیقتی یگانه است که تمامی مراتب آن، از ذات تا ظهور، در وحدتی وجودی متحدند. تفاوت میان ذات و ظهور، نه در ماهیت، بلکه در نسبت میان ذات و فعل است. وجود، چونان جریانی سیال و بیکران، در ذات خود تشخص دارد، اما از تعین، که ظرف ظهور تشخص است، مبراست. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود در فلسفه صدرایی همخوانی دارد و تفاوتهای ظاهری میان مراتب هستی را به ظهورات مرتبهای آن نسبت میدهد.
درنگ: هستی، حقیقتی یگانه است که تفاوتهای آن در نسبت ذات و فعل ظهور مییابد، و تشخص ذاتی آن، فارغ از تعینات مرتبهای، هویت اصیل وجود را نشان میدهد.
این تبیین، با نفی دوگانگیهای سنتی، نظامی یکپارچه را ترسیم میکند که در آن، وجود بهمثابه نور بیپایانی است که در مراتب مختلف، جلوههای گوناگون مییابد، بیآنکه ذاتش دستخوش تشکیک شود.
نفی طبیعت نوعیه و واسطههای اعتباری
یکی از نوآوریهای این درسگفتار، نقد مفهوم طبیعت نوعیه در فلسفه صدرایی است. مرحوم صدرالمتألهین، طبیعت نوعیه را جوهر متحرکی میداند که عالم ماده را به حرکت درمیآورد و واسطهای میان عالم مفارقات (ثابت) و عالم ماده (متغیر) است. استاد فرزانه قدسسره، با رویکردی رادیکال، این مفهوم را غیرضروری میشمارد و حرکت عالم ماده را به تعینات وجودی نسبت میدهد. بهبیان ایشان، تمامی عالم ماده، از پایینترین مراتب تا بالاترین آنها، دارای سیر تعینی، ظهور تعینی، و حرکت تعینی است که نیازی به واسطهای اعتباری ندارد.
این دیدگاه، چونان نسیمی که گرههای تنگبافت را میگشاید، دوگانگیهای فلسفه مشایی را کنار میزند و نظامی یکپارچه را ارائه میدهد که در آن، همه مراتب هستی در جریانی واحد بهسوی ذات الهی سیر میکنند.
درنگ: طبیعت نوعیه، بهعنوان واسطه میان ثابت و متغیر، غیرضروری است؛ زیرا تمامی عالم ماده، دارای تعینات وجودی و سیر ظهوری است که بیواسطه به ذات الهی متصل است.
بازتعریف ثبات و تغییر
درسگفتار، با نفی مفهوم سکون مطلق و تغییر نقصدار، ثبات و تغییر را در چارچوبی وجودگرایانه بازتعریف میکند. عالم مفارقات، که در فلسفه صدرایی ثابت خوانده میشود، به معنای ساکن بودن نیست، بلکه دارای ظهور و بروز است. بههمینترتیب، تغییر در عالم ماده، نه رفع نقص، بلکه سیر تعینات وجودی است. این دیدگاه، با استعارهای چونان سیل جاری، پویایی همه مراتب هستی را نشان میدهد که در آن، هیچ مرتبهای از حرکت و ظهور بازنمیایستد.
تفاوت میان مجرد و ماده نیز، نه در سکون یا تغییر، بلکه در قابلیت مادی است. ماده، به دلیل محدودیتهایش، ظهوراتی نقصدار دارد، در حالی که مجردات، به دلیل فقدان قوه، ظهوراتی صافی و بینقص دارند. ذات الهی، بهعنوان سرچشمه همه ظهورات، خود ظهور محض است، بیآنکه در قوه یا نقص گرفتار آید.
درنگ: ثبات در عالم مفارقات و ذات الهی، به معنای سکون نیست، بلکه ظهور و بروز است؛ و تغییر در عالم ماده، نه رفع نقص، بلکه سیر تعینات وجودی است.
نفی رابطه میان حادث و قدیم
یکی از چالشهای دیرین فلسفه اسلامی، تبیین رابطه میان حادث (عالم ماده) و قدیم (ذات الهی) است. صدرالمتألهین، با واسطه قرار دادن طبیعت نوعیه، این رابطه را توضیح میدهد. اما استاد فرزانه قدسسره، با نفی این واسطه، تمایز میان حادث و قدیم را اعتباری میداند و همه مراتب هستی را در سیر وجودی واحد میبیند. این دیدگاه، با آیه شریفه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است») همخوانی دارد که پویایی دائمی ذات الهی را نشان میدهد.
هستی، چونان نردبانی است که هر پلهاش، تعینی خاص از مرتبه بالاتر دریافت میکند، و این سلسلهمراتب، بینیاز از واسطههای اعتباری، در جریانی واحد بهسوی ذات الهی پیش میرود.
درنگ: رابطه میان حادث و قدیم، اعتباری است و نیازی به واسطه ندارد؛ زیرا همه مراتب هستی، در سیر وجودی واحد به ذات الهی متصلاند.
جمعبندی بخش یکم
بخش یکم، با تکیه بر اصل وحدت وجود، نظامی یکپارچه و پویا برای فهم هستی ارائه داد. نفی طبیعت نوعیه و واسطههای اعتباری، بازتعریف ثبات و تغییر، و تأکید بر تشخص ذاتی وجود، از نوآوریهای کلیدی این بخش است. این دیدگاه، با کنار نهادن دوگانگیهای سنتی، هستی را چونان سیلی جاری ترسیم میکند که در تمامی مراتب، از ماده تا مفارقات و ذات الهی، در حرکت و ظهور است. آیات قرآن کریم، بهویژه آیه شریفه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»، پشتوانهای معنوی برای این تبیین فراهم میآورد و پویایی الهی را تأیید میکند.
بخش دوم: نقد ادبیات فلسفی سنتی و بازسازی معرفتی
نارسایی ادبیات سنتی در تبیین حقایق الهی
یکی از محورهای برجسته درسگفتار، نقد ادبیات فلسفی و دینی سنتی است. واژگانی چون «یوم»، «قرن»، و «ثانیه»، به دلیل عامانگاری و محدودیت، از تبیین دقیق حقایق الهی ناتواناند. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر ضرورت خلق واژگان علمی و معرفتی جدید، به بازسازی زبان فلسفی فرامیخواند. این پیشنهاد، چونان کلیدی است که درهای معرفت را بهسوی افقهای نوین میگشاید و فلسفه اسلامی را برای پاسخگویی به نیازهای معاصر آماده میسازد.
درنگ: ادبیات فلسفی سنتی، به دلیل محدودیتهای زبانی، برای تبیین حقایق الهی و علمی کافی نیست و خلق واژگان جدید، ضرورتی معرفتی است.
این نقد، به نارسایی زبان بشری در برابر اطلاق الهی اشاره دارد و ضرورت تحول در روششناسی فلسفی را گوشزد میکند. استاد فرزانه، با اشاره به شعر حاجی سبزواری، «ازْمَةُ الْأُمُورِ طَرًّا بِيَدِهِ وَالْكُلُّ مُسْتَمِدَّةٌ مِنْ مَدَدِهِ»، وابستگی همه هستی به مدد الهی را تبیین میکنند و با استعاره گیسوان پراکنده، پویایی و حرکت هستی را به تصویر میکشند.
نقد هدفانگاری خلقت
درسگفتار، با نفی هدفانگاری خلقت بهمعنای تکامل، ساختار هستی را ذاتاً ظهوری و بروزمند میداند. انسان، به دلیل محدودیتهای معرفتی و گرفتاری در کمبودها، به جستوجوی هدف در خلقت میپردازد، اما هستی، چونان چشمهای جوشان، خودبسنده و بینیاز از هدف است. این دیدگاه، ذهنیتگرایی انسان را به چالش میکشد و هستی را در جریانی سیال و بیمانع ترسیم میکند.
درنگ: خلقت، نه برای تکامل، بلکه ذاتاً ظهوری و بروزمند است و جستوجوی هدف، از محدودیت معرفت بشری نشأت میگیرد.
شك و یقین در خداشناسی
یکی از نکات برجسته درسگفتار، تأکید بر شك معرفتشناختی بهعنوان مقدمهای برای یقین حقیقی است. یقین سادهانگارانه، نشانه غفلت است، در حالی که شك، انسان را به تعمیق معرفت وامیدارد. استاد فرزانه، با اشاره به کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام به کمیل، «ما لك و الحقيقه»، بر محدودیت ادراک بشری تأکید میکنند و خداشناسی حقیقی را فراتر از فلسفه و کلام، در گرو تعلیم الهی میدانند.
این دیدگاه، چونان مشعلی است که راه معرفت را روشن میکند و انسان را از توهم یقین سادهانگارانه بهسوی شك سازنده و معرفت عمیق رهنمون میسازد.
درنگ: شك معرفتشناختی، مقدمه یقین حقیقی است و خداشناسی، فراتر از فلسفه و کلام، نیازمند تعلیم الهی است.
علم زندگی و خداشناسی
استاد فرزانه، دو علم را برای انسان ضروری میشمارند: علم زندگی و علم خداشناسی. علم زندگی، دانش عملی زیستن است که حتی علمای فلسفه و فقه از آن بیبهرهاند. علم خداشناسی، فراتر از علوم سنتی، نیازمند معرفت قلبی و تعلیم الهی است. این تمایز، چونان خطی روشن، ضرورت تحول در آموزش دینی و فلسفی را نشان میدهد.
علم زندگی، مانند خاکی حاصلخیز است که حیات انسانی را بارور میسازد، و علم خداشناسی، چونان چشمهای زلال، روح را به سوی حقیقت الهی سیراب میکند.
درنگ: علم زندگی و علم خداشناسی، دو دانش ضروریاند که فراتر از فلسفه و فقه، نیازمند آموزش عملی و معرفت قلبیاند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با نقد ادبیات سنتی و تأکید بر ضرورت خلق واژگان جدید، راهی نو برای تبیین حقایق الهی گشود. نفی هدفانگاری خلقت، تأکید بر شك معرفتشناختی، و تمایز میان علم زندگی و خداشناسی، از نکات کلیدی این بخش است. این دیدگاه، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و اشارات عرفانی، به بازسازی معرفتی فرامیخواند که بتواند عظمت هستی و ذات الهی را بهدور از محدودیتهای زبانی سنتی، تبیین کند.
بخش سوم: عظمت اولیای الهی و محدودیت ادراک بشری
عظمت اولیای الهی و نارسایی روایات تاریخی
درسگفتار، با اشاره به روایاتی مانند داستان تیر از پای امیرالمؤمنین علیهالسلام یا زنان مصری در ماجرای زلیخا، نارسایی این روایات را برای تبیین عظمت اولیای الهی نشان میدهد. این داستانها، هرچند ارزشمند، نمیتوانند حقیقت وجودی اولیاء را بهتمامی منتقل کنند. اولیای الهی، در حالت فنا و غرقگی در ذات الهی، فراتر از ادراک بشریاند.
این دیدگاه، چونان آینهای است که محدودیتهای معرفت بشری را بازمیتاباند و عظمت اولیاء را در افقی متعالی نشان میدهد. استاد فرزانه، با نقد تعریفهای محدود از شخصیتهایی چون امیرالمؤمنین علیهالسلام، به بازتعریف وجودی این بزرگان فرامیخواند.
درنگ: عظمت اولیای الهی، فراتر از روایات تاریخی است و نیازمند تبیینی وجودی و عرفانی است که از محدودیتهای ادبیات سنتی فراتر رود.
محدودیت ادراک بشری و کوچکانگاری هستی
استاد فرزانه، با اشاره به توحید مفضل و داستان مورچهای که خدا را بهسان رئیس خود میبیند، به محدودیت ادراک بشری اشاره میکنند. انسان، به دلیل گرفتاری در ذهنیت محدود، هستی، خدا، و حتی خود را کوچک میانگارد. این دیدگاه، با آیه شریفه «لَا يَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ [مطلب حذف شد] : «هیچ ذرهای از علم او پنهان نمیماند») تأیید میشود که احاطه کامل الهی بر جزئیات هستی را نشان میدهد.
هستی، چونان خاکستری است که در نسیم الهی پراکنده میشود، بیآنکه ذرهای از آن گم شود. این استعاره، عظمت ذات الهی و محدودیت ادراک بشری را بهزیبایی ترسیم میکند.
درنگ: محدودیت ادراک بشری، انسان را به کوچکانگاری هستی و خدا وامیدارد، در حالی که ذات الهی، با احاطه کامل بر جزئیات، فراسوی تصورات بشری است.
وحدت خلقت در نظر الهی
استاد فرزانه، با اشاره به وحدت خلقت در نظر الهی، تأکید میکنند که ذات الهی، همه موجودات را در وحدتی وجودی میبیند. این دیدگاه، با کلامی منسوب به اولیای الهی که «خدا میتوانست همه را علی علیهالسلام خلق کند» همخوانی دارد و همه مراتب هستی را در جریانی واحد و بینیاز از تمایزات اعتباری نشان میدهد.
این تبیین، چونان دری است که بهسوی اقیانوس بیکران وحدت وجود گشوده میشود و انسان را به تأمل در اطلاق الهی فرامیخواند.
درنگ: در نظر الهی، همه مراتب خلقت در وحدتی وجودی متحدند و تمایزات، اعتباری و غیرذاتیاند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر عظمت اولیای الهی و محدودیت ادراک بشری، به بازتعریف وجودی شخصیت اولیاء و نفی کوچکانگاری هستی پرداخت. آیات قرآن کریم، مانند «لَا يَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ»، و اشارات عرفانی، پشتوانهای معنوی برای این تبیین فراهم آوردند. این بخش، با نفی روایات تاریخی محدود و تأکید بر وحدت خلقت، انسان را به تأمل در عظمت الهی و جایگاه متعالی اولیاء فراخواند.
نتیجهگیری
این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار شماره ۶۱۸ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی پرداخت. وحدت وجود، بهعنوان محور این گفتار، نظامی یکپارچه و پویا برای فهم هستی ارائه داد که در آن، تمامی مراتب، از ماده تا مفارقات و ذات الهی، در جریانی واحد بهسوی حقیقت یگانه سیر میکنند. نفی طبیعت نوعیه و واسطههای اعتباری، بازتعریف ثبات و تغییر، و تأکید بر شك معرفتشناختی، از نوآوریهای کلیدی این درسگفتار است.
نقد ادبیات سنتی و پیشنهاد خلق واژگان جدید، راهی نو برای جهانیسازی فلسفه اسلامی گشود. عظمت اولیای الهی و محدودیت ادراک بشری، انسان را به تأمل در اطلاق الهی و جایگاه متعالی اولیاء فراخواند. آیات قرآن کریم، بهویژه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و «لَا يَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ»، پشتوانهای معنوی برای این تبیین فراهم آوردند.
هستی، چونان سیلی جاری است که در تمامی مراتب، از پایینترین تا بالاترین، در حرکت و ظهور است. این نوشتار، با حفظ امانتداری به محتوای اصلی، تلاش کرد تا با زبانی فصیح و متین، و با بهرهگیری از استعارات و تمثیلات فاخر، عمق و زیبایی این درسگفتار را به مخاطبان فرهیخته منتقل کند.
با نظارت صادق خادمی