در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 622

متن درس






تبیین ربط حادث و قدیم و نقد مفهوم عالم دهر در فلسفه اسلامی

تبیین ربط حادث و قدیم و نقد مفهوم عالم دهر در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۲۲)

دیباچه

مسئله ربط حادث و قدیم، به‌سان مشکاتی نورانی در فلسفه اسلامی، یکی از ژرف‌ترین مباحث هستی‌شناختی است که ذهن حکیمان را از دیرباز به خود مشغول داشته است. این موضوع، که به پیوند میان ذات قدیم باری‌تعالی و موجودات حادث عالم می‌پردازد، همچون دری عمیق، نیازمند کاوشی دقیق و عالمانه است. در درس‌گفتار شماره ۶۲۲، استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی نقادانه و عمیق، به بررسی این مسئله پرداخته و به‌ویژه مفهوم عالم دهر را، که میرداماد آن را واسطه‌ای میان قدیم و حادث معرفی کرده، مورد نقد و تحلیل قرار داده‌اند. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های ارائه‌شده، کوشیده است تا با زبانی متین و علمی، این مباحث را در قالبی منسجم و دانشگاهی عرضه نماید. هدف، نه‌تنها تبیین آرای فیلسوفان برجسته‌ای چون میرداماد، ابن‌سینا، و شیخ اشراق است، بلکه نقد این دیدگاه‌ها با استناد به برهان و آیات قرآن کریم، به‌گونه‌ای که راه را برای فهم حقیقت هستی هموار سازد، نیز مورد توجه قرار گرفته است.

بخش نخست: تبیین ربط حادث و قدیم و مفهوم عالم دهر

دیدگاه میرداماد درباره عالم دهر

میرداماد، در کتاب گران‌سنگ قبسات، عالم دهر را به‌عنوان واسطه‌ای میان سرمد و زمان معرفی می‌کند. وی سرمد را نسبت ثابت به ثابت، دهر را نسبت ثابت به متغیر، و زمان را نسبت متغیر به متغیر می‌داند. در این دیدگاه، سرمد به عالم حق یا مجردات، دهر به عالم متوسطات، و زمان به عالم ناسوت اشاره دارد. این سلسله‌مراتب، به‌سان نردبانی که مراتب وجود را به هم پیوند می‌دهد، برای حل مسئله ربط میان حادث و قدیم طراحی شده است. ناسوت، فعلیت علمی خود را از دهر، و دهر از سرمد اخذ می‌کند، گویی هر مرتبه، چون شعاعی از نور، از مرتبه بالاتر سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: میرداماد عالم دهر را واسطه‌ای میان سرمد (ثابت) و زمان (متغیر) معرفی می‌کند، اما این تقسیم‌بندی، به دلیل ابهام در تعریف و فقدان دلیل، مورد نقد قرار می‌گیرد.

ابهام در تعریف سرمد و دهر

استاد فرزانه، با دقتی عالمانه، به ابهامات موجود در تعریف سرمد و دهر اشاره می‌فرمایند. پرسش‌های بنیادین در این زمینه عبارت‌اند از: آیا سرمد عالم حق است یا عالم مجردات؟ آیا دهر به‌عنوان عالم متوسطات، ظرفی واقعی است یا صرفاً مفهومی انتزاعی؟ این ابهامات، همانند سایه‌ای بر روشنایی حقیقت، مانع از فهم دقیق این مفاهیم می‌شوند. عدم وضوح در تعریف این عوالم، نقدهای بعدی را تسهیل می‌کند، زیرا مشخص نیست که آیا دهر وجودی عینی دارد یا صرفاً فرضیه‌ای نظری است.

پیشینه مفهوم دهر در فلسفه اسلامی

مفهوم دهر، پیش از میرداماد، در آثار حکیمانی چون ابن‌سینا و شیخ اشراق نیز مطرح شده است. ابن‌سینا، هرچند عالم مثل افلاطونی را رد می‌کند، به صور مرتسمه قائل است و از دهر در کلمات خود سخن گفته است. شیخ اشراق نیز در مطارحات، دهر را در افق زمان قرار داده و آن را معلول سرمد و علت زمان می‌داند. این پیشینه، نشان‌دهنده تداوم این مفهوم در فلسفه اسلامی است، اما به‌سان جریانی که در مسیر خود گل‌آلود شده، این مفهوم همچنان از وضوح و دقت کافی برخوردار نیست.

بخش دوم: نقد مفهوم عالم دهر

فقدان دلیل برای وجود عالم دهر

استاد فرزانه، با تکیه بر روش‌شناسی برهانی، وجود عالم دهر را فاقد پشتوانه عقلی، قرآنی، یا روایی می‌دانند. این مفهوم، به‌سان قباله‌ای بی‌اساس، نمی‌تواند مدعی واقعیتی عینی باشد. ایشان تأکید می‌فرمایند که کار فیلسوف، عالم‌تراشی نیست، بلکه اثبات یا نفی اشیا با دلیل است. شناخت عوالم ماورایی، بر عهده شریعت، قرآن کریم، و معصومان علیهم‌السلام است که به روایت و شهود متکی‌اند. ازاین‌رو، ادعای وجود عالم دهر، بدون دلیل، به‌سان کاخی بی‌بنیان، فرو می‌ریزد.

درنگ: عالم دهر فاقد دلیل عقلی، قرآنی، یا روایی است و نمی‌توان آن را به‌عنوان واقعیتی عینی پذیرفت. کار فیلسوف، اثبات یا نفی با برهان است، نه فرضیه‌سازی بدون پشتوانه.

دهر به‌مثابه اسم الهی

استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه «قَالُوا مَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ» [مطلب حذف شد] : «گفتند: جز روزگار چیزی ما را هلاک نمی‌کند»)، دهر را نه عالمی مستقل، بلکه یکی از اسمای الهی معرفی می‌کنند. دهر، به معنای روزگار یا زمان در عالم ناسوت، از اسمایی چون داهور، دیهار، یا هور است که به ذات الهی اشاره دارند. این دیدگاه، دهر را از مرتبه عالم متمایز ساخته و آن را به زمان مادی تقلیل می‌دهد، گویی دهر، چون جریانی زلال، همان زمان است که در ظرف ناسوت جاری است.

نقد روش‌شناسی میرداماد

استاد فرزانه، روش‌شناسی میرداماد در قبسات را مورد نقد قرار می‌دهند. عبارات پرطمطراق این کتاب، مانند «متن الواقع»، «کبد الواقع»، «حاق الأعيان»، و «بعاء الوجود»، فاقد معنای دقیق و محتوایی علمی‌اند. این عبارات، به‌سان پرده‌ای از ابهام، حقیقت را پنهان می‌کنند و نمی‌توانند بنیانی استوار برای اثبات عالم دهر فراهم آورند. این نقد، همانند نوری که تاریکی را می‌زداید، بر ضرورت وضوح و استدلال در فلسفه تأکید دارد.

درنگ: عبارات پرطمطراق قبسات، مانند «متن الواقع» و «حاق الأعيان»، فاقد محتوای علمی‌اند و نمی‌توانند وجود عالم دهر را اثبات کنند.

نقد شخصیت علمی میرداماد

استاد فرزانه، با احترام به جایگاه میرداماد، او را به دلیل استکبار علمی مورد نقد قرار می‌دهند. ادعاهایی چون «شريكنا فى العلم» (ابن‌سینا شریک ما در علم است) یا هم‌سخنی با ارسطو، نشان‌دهنده خودبرتربینی است که با فروتنی عالمانه ناسازگار است. ایشان، میرداماد را در مرتبه‌ای پایین‌تر از ملاصدرا قرار می‌دهند، زیرا ملاصدرا، با وجود محرومیت و فقر، به فهمی عمیق‌تر از حقایق متعالی دست یافته بود. این نقد، به‌سان آینه‌ای، تفاوت میان طمطراق ظاهری و عمق علمی را نمایان می‌سازد.

بخش سوم: بررسی آرای ابن‌سینا و شیخ اشراق

نقل از تعلیقات ابن‌سینا

میرداماد، در قبسات، از تعلیقات ابن‌سینا نقل می‌کند که نسبت حق به عقل فعال یا فلک، نسبتی غیرزمانی و ابدی است. نسبت میان ابدیات، سرمد، و نسبت میان ابدیات و زمان، دهر نامیده می‌شود. استاد فرزانه، این دیدگاه را نادرست می‌دانند، زیرا قرار دادن حق، عقل فعال، و فلک در یک مدار، به‌سان یکسان دانستن مراتب متباین وجودی است. تفاوت میان این مراتب، چون فاصله میان آسمان و زمین، عظیم است و نمی‌توان آن‌ها را در یک سطح قرار داد.

نقل از مطارحات شیخ اشراق

میرداماد همچنین از شیخ اشراق نقل می‌کند که دهر در افق زمان قرار دارد و زمان معلول دهر، و دهر معلول سرمد است. استاد فرزانه، این ادعا را نیز فاقد برهان می‌دانند. ایشان تأکید می‌فرمایند که بدون دلیل قرآنی، روایی، یا عقلی، این فرضیه‌ها، به‌سان نقشه‌ای بدون مقصد، بی‌اعتبارند.

درنگ: آرای ابن‌سینا و شیخ اشراق درباره دهر، به دلیل فقدان دلیل، نمی‌توانند وجود عالم دهر را اثبات کنند. این مفاهیم، فرضیه‌هایی نظری‌اند که از پشتوانه برهانی بی‌بهره‌اند.

نفی امتداد در دهر و سرمد

استاد فرزانه، دهر و سرمد را فاقد امتداد حرکتی، برخلاف زمان، می‌دانند. این دو، صرفاً نسبت‌هایی غیرکمّی‌اند که نمی‌توان آن‌ها را به‌عنوان عوالم واقعی در نظر گرفت. این دیدگاه، به‌سان خطی روشن، دهر و سرمد را از زمان متمایز می‌سازد، اما به دلیل ابهام در تعریف این نسبت‌ها، نمی‌تواند بنیانی استوار برای تبیین ربط حادث و قدیم فراهم آورد.

بخش چهارم: وحدت تشخص هستی و نفی موجود ساکن

هستی به‌مثابه یک شخص

استاد فرزانه، با نگاهی عمیق، عالم را یک شخص و حضرت حق را تشخص هستی معرفی می‌کنند. تعینات، ظهورات این تشخص‌اند و هیچ موجود ساکنی در هستی وجود ندارد. این دیدگاه، به‌سان اقیانوسی که همه امواج از آن نشأت می‌گیرند، هستی را جریانی سیال و پویا می‌داند. حق، مجردات، و ماده، همه در سیر و حرکت‌اند و هیچ‌چیز از این جریان مستثنا نیست.

درنگ: عالم یک شخص است و حضرت حق تشخص هستی است. هیچ موجود ساکنی در هستی وجود ندارد، و همه‌چیز در سیر و ظهور است.

نفی نیاز به رابط

با نفی موجود ساکن، نیازی به رابط میان حادث و قدیم نیست. استاد فرزانه تأکید دارند که چون همه‌چیز در حرکت است، دوگانگی ثابت و متغیر منتفی است. این دیدگاه، همانند پلی که دو ساحل را به هم متصل می‌کند، مسئله ربط حادث و قدیم را با حذف واسطه‌هایی چون طبیعت نوعیه یا دهر حل می‌کند. ساکن، به‌سان عنقا یا ممتنع، در هستی وجود ندارد و این نفی، نیاز به رابط را از میان می‌برد.

سنخیت در حرکت

سنخیت میان ماده و مجرد، در سیر و حرکت آن‌هاست. ماده و مجرد، هر دو تعیناتی از حقیقت وجودند، گویی چون دو شعاع از یک نور، در حقیقت وجودی یکسان‌اند. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجود، تفاوت میان ماده و مجرد را به مراتب ظهور تقلیل می‌دهد و آن‌ها را در جریانی واحد از هستی قرار می‌دهد.

حق به‌مثابه صمدی

استاد فرزانه، حق تعالی را موجود صمدی، نه سرمدی، معرفی می‌کنند. عالم سرمد، عالم مجردات است، و حق، فراتر از آن، در مقام صمدیت قرار دارد. صمدیت، به معنای بی‌نیازی مطلق، ذات الهی را از هرگونه تعین، حتی سرمد، متمایز می‌سازد. این دیدگاه، به‌سان قله‌ای رفیع، جایگاه متعالی حق را از مراتب پایین‌تر جدا می‌کند.

درنگ: حق تعالی موجود صمدی است، نه سرمدی. عالم سرمد، عالم مجردات است، و حق فراتر از آن، در مقام صمدیت قرار دارد.

بخش پنجم: نقد مفاهیم انتزاعی و عالم‌تراشی

نفی عالم مثل و دهر

استاد فرزانه، عالم مثل و عالم دهر را فاقد واقعیت می‌دانند. عالم مثال و دیگر عوالم پذیرفته شده‌اند، اما دهر و مثل، به‌سان سایه‌هایی بی‌حقیقت، فاقد وجود عینی‌اند. این دیدگاه، با رد مفاهیم انتزاعی بدون پشتوانه، بر ضرورت استدلال تأکید دارد.

نقد طبیعت نوعیه ملاصدرا

طبیعت نوعیه، که ملاصدرا آن را رابط میان حادث و قدیم می‌داند، نیز به دلیل فقدان دلیل، رد می‌شود. استاد فرزانه تأکید دارند که عالم وجود دارد، اما مفاهیم انتزاعی مانند دهر یا طبیعت نوعیه، به‌سان سرابی در بیابان، فاقد حقیقت‌اند.

نقد عالم‌تراشی

عالم‌تراشی، مانند فرض عالم دهر یا رب‌النوع، نتیجه نفوذ افکار سیاسی در فرهنگ علمی و دینی است. استاد فرزانه، این رویکرد را به‌سان ساختن بنایی بی‌ستون، ناپذیرفتنی می‌دانند و بر ضرورت استدلال و شهود در اثبات عوالم تأکید می‌فرمایند.

حدوث به‌مثابه انتزاع

حدوث، مانند ماهیت و مفهوم، امری انتزاعی است. حقیقت خارجی، تغییر، حرکت، و ظهور است، نه حدوث به معنای مصداقی. این دیدگاه، به‌سان جریانی زلال، حدوث را از واقعیت خارجی جدا کرده و آن را مفهومی ذهنی معرفی می‌کند.

درنگ: حدوث، مانند ماهیت، امری انتزاعی است و حقیقت خارجی، در حرکت و ظهور نهفته است. مفاهیم انتزاعی مانند دهر و طبیعت نوعیه، فاقد واقعیت خارجی‌اند.

بخش ششم: ضرورت فلسفه تجسمی

فلسفه ملموس و عینی

استاد فرزانه تأکید دارند که فلسفه باید تجسمی و ملموس باشد، نه مبهم و غیرقابل فهم. شناخت پروردگار، باید با لمس علمی، قلبی، یا عرفانی همراه باشد. این دیدگاه، به‌سان نوری که تاریکی را می‌زداید، بر ضرورت وضوح در فلسفه تأکید دارد. فلسفه‌ای که قابل فهم نباشد، به‌سان درختی بی‌ریشه، فاقد ارزش علمی است.

وابستگی ملاصدرا به میرداماد

ملاصدرا، بسیاری از عبارات خود در اسفار را از میرداماد و دیگران اقتباس کرده، اما اغلب بدون ذکر منبع. استاد فرزانه، این روش را نشانه تأثیرپذیری ملاصدرا از استادش می‌دانند، اما تأکید می‌فرمایند که ملاصدرا، با وجود این وابستگی، به فهمی عمیق‌تر دست یافته است.

شناسنامه علمی علما

استاد فرزانه، آثار علما را شناسنامه علمی آن‌ها می‌دانند. برای قضاوت درباره میرداماد، باید به آثار او، از رواشح تا فلسفیات، مراجعه کرد. این اصل، به‌سان آینه‌ای، حقیقت علمی عالمان را از میان نوشته‌هایشان آشکار می‌سازد. حتی آثار عامیانه، مانند شرح تجرید شعرانی، می‌توانند عمق علمی نویسنده را نشان دهند، گویی چون جریانی زلال، مغز عالم را نمایان می‌کنند.

درنگ: آثار علما، شناسنامه علمی آن‌هاست. برای فهم حقیقت علمی میرداماد یا هر عالم دیگر، باید به نوشته‌هایشان رجوع کرد، نه تعریف دیگران.

بخش هفتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره ۶۲۲، با نقدی عمیق و جسورانه به مفهوم عالم دهر و نظریه‌های مرتبط با ربط حادث و قدیم، دیدگاهی نوین و منسجم در فلسفه اسلامی ارائه می‌دهد. استاد فرزانه، با رد عالم دهر به‌عنوان مفهومی بی‌اساس، تأکید دارند که حقیقت هستی در حرکت و ظهور نهفته است. نفی موجود ساکن، دوگانگی ثابت و متغیر را منتفی ساخته و نیازی به رابط میان حادث و قدیم باقی نمی‌گذارد. نقدهای ارائه‌شده به میرداماد، ابن‌سینا، و شیخ اشراق، دعوتی است به بازنگری انتقادی در آرای فلسفی و تأکید بر ضرورت استدلال و وضوح.

این نوشتار، با تبیین وحدت تشخص هستی و نفی مفاهیم انتزاعی مانند دهر، طبیعت نوعیه، و عالم مثل، راه را برای فهمی تجسمی و ملموس از حقیقت هموار می‌سازد. حق تعالی، به‌سان اقیانوسی بی‌کران، در مقام صمدیت قرار دارد و عالم، ظهورات این حقیقت‌اند. این دیدگاه، نه‌تنها به فهم بهتر هستی کمک می‌کند، بلکه زمینه را برای توسعه فلسفه‌ای عینی و مبتنی بر برهان فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی