متن درس
کاوش در مبانی وجود: اصالت، تقسیم و جعل
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۲۴)
دیباچه
در سپهر اندیشه اسلامی، مسائل وجودی چون ستارگانی درخشان، ذهن حکما و فیلسوفان را از دیرباز به خود مشغول داشته است. این مسائل، که در هسته فلسفه اسلامی جای دارند، به تبیین حقیقت هستی، چیستی وجود، و چگونگی تحقق آن میپردازند. درسگفتار شماره ۶۲۴ از استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تمرکز بر سه مفهوم بنیادین اصالت وجود، تقسیم وجود، و جعل وجود، به کاوشی عمیق در این قلمرو پرداخته است. این نوشتار، با نگاهی علمی و دقیق، کوشیده است تا محتوای این درسگفتار را با ساختاری منظم، زبانی متین، و رویکردی دانشگاهی بازنویسی و تبیین نماید. هدف آن است که با حفظ تمامی جزئیات و نکات کلیدی، این مباحث به گونهای ارائه شوند که برای پژوهشگران و دانشپژوهان فلسفه اسلامی، راهگشا و روشنگر باشد. متن پیشرو، با بهرهگیری از تمثیلات و استعارات فاخر، تلاش دارد تا عمق و غنای این مفاهیم را در قالبی منسجم و جذاب به نمایش گذارد، گویی نوری که از ژرفای هستی برمیخیزد و تاریکیهای ابهام را میشکافد.
بخش یکم: چیستی اصالت وجود و جایگاه آن در فلسفه اسلامی
مفهوم اصالت وجود
در فلسفه اسلامی، یکی از پرسشهای بنیادین، چیستی حقیقت اشیاست: آیا وجود اصیل است یا ماهیت؟ اصالت وجود، به این معناست که حقیقت هر شیء، وجود آن است، نه ماهیتش. این دیدگاه، که در فلسفه ملاصدرا به اوج خود میرسد، بیان میدارد که وجود، جوهره و حقیقت هر چیز است، و ماهیت، تنها سایهای ذهنی و تبعی از آن حقیقت به شمار میرود. در مقابل، اصالتماهیتگرایان، مانند شیخ اشراق، معتقدند که ماهیت (مانند انسان، حیوان، یا زمین) اصیل است و وجود، صرفاً مفهومی ذهنی و غیرحقیقی است. این اختلاف، چون دو راهی است که هر یک به مقصدی متفاوت در فهم هستی ره میسپارد.
ملاصدرا در جلد اول اسفار اربعه، صفحه ۳۸، فصل چهارم، میفرماید: «لما کانت حقیقت کل شیء هی حیثیة وجوده التی یثبت له»، یعنی حقیقت هر شیء، حیثیت وجود آن است که بهواسطه آن، شیء تحقق مییابد. از اینرو، وجود، اولیتر از خود شیء است و بدون وجود، هیچ شیئی نمیتواند حقیقت یابد. این دیدگاه، مانند آن است که وجود را چون ریشهای تنومند بدانیم که شاخ و برگهای ماهیت از آن تغذیه میکنند، اما خود، اصالت و پایداری دارند.
درنگ: اصالت وجود، به معنای آن است که حقیقت هر شیء، وجود آن است، نه ماهیت. ماهیت، مفهومی ذهنی و تبعی است که در عالم خارج، فاقد اصالت است. این اصل، بنیان فلسفه وجودی ملاصدرا را تشکیل میدهد. |
نقد اصالت ماهیت
اصالتماهیتگرایان، مانند شیخ اشراق، معتقدند که ماهیت، حقیقت اشیاست و وجود، صرفاً مفهومی ذهنی است. در اسفار، جلد اول، صفحه ۳۹، شیخ اشراق میگوید: اگر وجود در خارج تحقق داشته باشد، به تسلسل منجر میشود؛ بنابراین، وجود مفهومی ذهنی است و حقیقت، به ماهیت تعلق دارد. این دیدگاه، وجود را به سایهای در ذهن تقلیل میدهد و ماهیت را چون خورشیدی میبیند که حقیقت را در خود جای داده است. اما ملاصدرا، با نقد این رویکرد، تأکید میکند که وجود، حقیقت اصیل است و ماهیت، تنها در ذهن انسان به عنوان مفهومی انتزاعی شکل میگیرد.
شیخ اشراق، با وجود تأکید بر اصالت ماهیت، در مراتب متعالی، مانند نفس و ما فوق آن (حق)، وجود را اصیل میداند و آن را «وجودات محض» مینامد. این تناقض ظاهری، نشاندهنده پیچیدگی آرای اوست، گویی در قلمروهای پایینتر، ماهیت را اصیل میبیند، اما در قلمروهای متعالی، وجود را حقیقت میشمارد. این دوگانگی، مانند نوری است که در ظلمت ماهیت میدرخشد، اما در مراتب بالاتر، خود به تمامی نور میشود.
درنگ: شیخ اشراق، با وجود تأکید بر اصالت ماهیت در مراتب پایینتر، در مراتب متعالی، وجود را اصیل میداند. این تناقض ظاهری، نشاندهنده پیچیدگی آرای او در مقابل فلسفه وجودی ملاصدراست. |
نقد مفهوم اصالت
استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگاهی نقادانه، مفهوم اصالت را به چالش میکشند. ایشان معتقدند که بحث اصالت وجود، به فرعیت ماهیت منجر میشود، اما چون ماهیت بهکلی «دروغ» و فاقد موجودیت است، اساساً بحث اصالت منتفی است. به جای اصالت، باید از «حقیقت وجود» سخن گفت. این دیدگاه، مانند آن است که پردههای توهم را کنار زنیم و حقیقت عریان وجود را در برابر دیدگان قرار دهیم. ایشان میفرمایند: «هرچه در عالم است، حقیقت دارد، و اصالت در مقابل فرعیت، معنایی ندارد، زیرا ماهیت، موجودیتی ندارد که فرع باشد.» این رویکرد، با تأکید بر حقیقت وجود، تمامی پدیدهها را به وجود بازمیگرداند و ماهیت را چون سایهای بیاصالت کنار میگذارد.
درنگ: ماهیت، بهکلی فاقد موجودیت است و بحث اصالت وجود، به حقیقت وجود تقلیل مییابد. این دیدگاه، با نفی ماهیت، تمامی پدیدهها را به وجود اصیل بازمیگرداند. |
جمعبندی بخش یکم
بخش یکم، با بررسی مفهوم اصالت وجود، به تبیین جایگاه آن در فلسفه اسلامی پرداخت. اصالت وجود، به عنوان مبنای فلسفه ملاصدرا، حقیقت اشیا را به وجود نسبت میدهد و ماهیت را مفهومی ذهنی و تبعی میداند. نقد شیخ اشراق و تأکید بر تناقض ظاهری در آرای او، نشاندهنده عمق و پیچیدگی این بحث است. استاد فرزانه، با نفی مفهوم اصالت و تأکید بر حقیقت وجود، دیدگاهی نوآورانه ارائه میدهند که ماهیت را بهکلی منتفی میداند. این بخش، مانند دریچهای است که به سوی حقیقت وجود گشوده میشود و زمینه را برای بررسی تقسیم وجود و جعل وجود فراهم میآورد.
بخش دوم: تقسیم وجود و اقسام آن
ضرورت تقسیم وجود
پیش از بحث درباره جعل وجود، شناخت اقسام وجود ضروری است، زیرا جعل، متفرع بر تقسیم وجود است. بدون شناخت مراتب و اقسام وجود، نمیتوان تعیین کرد که کدام وجود مجعول است و کدام نیست. این تقدم منطقی، مانند آن است که پیش از سفر به سرزمینی ناشناخته، نقشهای دقیق از مسیرها و مقاصد ترسیم کنیم. استاد فرزانه تأکید دارند که تقسیم وجود، پیشنیاز فهم جعل است، و بدون آن، تحلیل جعل، گویی گامی در تاریکی است.
درنگ: تقسیم وجود، پیشنیاز جعل وجود است، زیرا بدون شناخت اقسام وجود، نمیتوان مشخص کرد که جعل به کدامیک تعلق میگیرد. |
تقسیمبندی وجود در منظومه
حاجی سبزواری در منظومه، وجود را به چهار قسم تقسیم میکند: وجود رابط، وجود رابطی، وجود نفسی حاک، و وجود نفسی اضبطی. این تقسیمبندی، که ریشه در فلسفه ملاصدرا دارد، وجود را به دو دسته کلی مستقل (نفسی) و غیرمستقل (رابط و رابطی) تقسیم میکند. وجود نفسی، خود به دو نوع حاک و اضبطی تقسیم میشود، که هر یک به مراتب مختلف وجود اشاره دارند. این تقسیم، مانند شاخههای درختی است که از تنه وجود سر برآورده و هر شاخه، ساحتی از هستی را نمایان میسازد.
به طور دقیقتر، وجود به چهار قسم تقسیم میشود:
- وجود لا فی نفسه (رابط): وجودی که در خودش نیست و در قضایای مرکبه، مانند «زید قائم»، تحقق مییابد.
- وجود فی نفسه بنفسه لنفسه: وجود جوهر، که مستقل و برای خودش است، مانند وجود حق.
- وجود فی نفسه بنفسه لغیره: وجود عرض، که در خودش است، اما برای غیر است.
- وجود فی نفسه بغیره لغیره: وجودی که در خودش نیست و برای غیر است، مانند وجود عرضی در موضوع.
این تقسیمبندی، با وضوح و دقت، مراتب وجود را تبیین میکند و زمینه را برای فهم جعل وجود فراهم میسازد.
درنگ: وجود به چهار قسم رابط، رابطی، نفسی حاک، و نفسی اضبطی تقسیم میشود. این تقسیمبندی، مراتب هستی را از وجود مستقل تا وجود غیرمستقل تبیین میکند. |
وجود رابط و رابطی
وجود رابط، که به وجود حرفی نیز معروف است، وجودی است که «لا فی نفسه» است، یعنی در خودش تحقق ندارد و تنها در قضایای مرکبه، مانند «زید قائم»، ظاهر میشود. این وجود، مانند «هو» در قضیه «زید هو قائم» است که نه در زید است، نه در قائم، بلکه چون نخی نامرئی، این دو را به هم پیوند میدهد. وجود رابطی، به عوارض اشاره دارد و با وجود رابط تفاوت دارد. میرداماد در «افق مبین» این تمایز را روشن ساخته و پیشنهاد میکند که وجود رابط را برای وجود حرفی و وجود رابطی را برای وجود عرضی به کار بریم.
علامه طباطبایی نیز وجود رابط را بهعنوان وجودی غیرمستقل تعریف میکند که در قضایای صادقه، مانند «انسان ضاحک»، تحقق مییابد. این وجود، ماهیت ندارد، زیرا ماهیت به وجود مستقل تعلق میگیرد. وجود رابط، گویی سایهای است که در میان موضوع و محمول میلغزد، اما خود، موجودیتی مستقل ندارد.
درنگ: وجود رابط، وجودی غیرمستقل است که در قضایای مرکبه تحقق مییابد و فاقد ماهیت است. این وجود، مانند نخی نامرئی، موضوع و محمول را به هم پیوند میدهد. |
وجود نفسی و محمولی
وجود نفسی، که به وجود محمولی یا هلیة بسیطه نیز معروف است، وجودی مستقل است که نیازی به خبر یا محمول ندارد. این وجود، مانند «زید» در قضیه «زید موجود»، خود به تنهایی تحقق دارد و نیازی به رابطه با غیر ندارد. وجود نفسی، چون ستونی استوار است که بدون تکیه بر دیگری، خود را برپا نگه میدارد. این وجود، در مقابل وجود رابط قرار دارد که تنها در رابطه با غیر معنا مییابد.
درنگ: وجود نفسی، وجودی مستقل و محمولی است که نیازی به رابطه با غیر ندارد و در قضایای بسیطه تحقق مییابد. |
نقد وجود رابط
استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، وجود رابط را صرفاً لحاظ ذهنی میدانند و معتقدند که در خارج، چنین وجودی تحقق ندارد. در خارج، تنها اتصاف، مانند «قیام زید» یا «بیاضی دیوار»، وجود دارد. این دیدگاه، وجود رابط را به مفهومی ذهنی تقلیل میدهد، گویی عطری است که در ذهن پاشیده میشود، اما در خارج، تنها بوی اتصاف به مشام میرسد. ایشان میفرمایند: «وجود لا فی نفسه، حتی در ذهن، صرفاً لحاظ است و در خارج، همه وجودات نفسیاند.» این دیدگاه، با نفی وجود غیرنفسی، به وحدت وجودات در مرتبه نفسی تأکید دارد.
درنگ: وجود رابط، صرفاً لحاظ ذهنی است و در خارج تحقق ندارد. در خارج، تنها اتصاف وجود دارد و همه وجودات، نفسیاند. |
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تمرکز بر تقسیم وجود، به تبیین اقسام وجود در فلسفه اسلامی پرداخت. تقسیم وجود به رابط، رابطی، نفسی حاک، و نفسی اضبطی، مراتب هستی را از وجود مستقل تا غیرمستقل روشن میسازد. وجود رابط، بهعنوان وجودی غیرمستقل، در قضایای مرکبه تحقق مییابد، در حالی که وجود نفسی، مستقل و بینیاز از غیر است. نقد استاد فرزانه، با نفی وجود عینی برای وجود رابط، این مفهوم را به لحاظ ذهنی تقلیل میدهد و بر وحدت وجودات نفسی تأکید دارد. این بخش، مانند نقشهای است که سرزمین وجود را ترسیم کرده و راه را برای بحث جعل وجود هموار میسازد.
بخش سوم: جعل وجود و نقد آن
مفهوم جعل وجود
جعل وجود، به معنای ایجاد یا خلق وجود است و تنها به وجودات خلقی، مانند عالم و انسان، تعلق میگیرد. وجود حق تعالی، بهعنوان جاعل، از جعل مستثناست، زیرا جاعل، خود مجعول نیست. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشید و پرتوهای آن است: خورشید، نور میافشاند، اما خود، از نور دیگری پدید نیامده است. جعل وجود، به دو نوع بسیط و تألیفی تقسیم میشود: جعل بسیط، به وجود نفسی (مانند ثبوت زید) و جعل تألیفی، به وجود رابط (مانند ثبوت قیام برای زید) تعلق میگیرد.
درنگ: جعل وجود، به خلق وجودات خلقی تعلق میگیرد و وجود حق، بهعنوان جاعل، از جعل مستثناست. جعل به دو نوع بسیط و تألیفی تقسیم میشود. |
نقل از ابنسینا
ابنسینا در تبیین جعل میفرماید: «ما جعله الله المشمشة مشمشاً، ولکن اوجده»، یعنی خداوند زردآلو را زردآلو نکرد، بلکه آن را ایجاد کرد. جعل، به معنای ایجاد و خلق است، نه صرف تغییر صفت. این دیدگاه، مانند آن است که خلقت را چون نقاشیای بدانیم که خداوند بر بوم عدم میکشد، نه تغییر رنگی بر بوم موجود.
درنگ: جعل، به معنای ایجاد و خلق است، نه تغییر صفت. این دیدگاه، خلقت را به فیض مستقیم الهی بازمیگرداند. |
محل جعل
جعل، تنها در عوارض مفارقه، مانند «قیام برای زید»، رخ میدهد و در ذاتیات (مانند انسان و حیوان)، لوازم ذاتی (مانند اربعه و زوجیت)، یا خود شیء (مانند زید و زید) وجود ندارد. این دیدگاه، جعل را به روابط غیرذاتی محدود میکند، گویی جعل، تنها در ساحت صفات متغیر عالم ظاهر میشود، نه در جوهر ثابت اشیا. استاد فرزانه، با نقد مثال حاجی سبزواری، معتقدند که مثال «انسان ضاحک» بهعنوان رابطه ذاتی در منطق برهانی، مناسبتر از «اربعه و زوجیت» بود، زیرا وضوح بیشتری در تبیین این مفهوم دارد.
درنگ: جعل، تنها در عوارض مفارقه رخ میدهد و در ذاتیات، لوازم ذاتی، یا خود شیء وجود ندارد. این محدودیت، جعل را به روابط غیرذاتی منحصر میسازد. |
نقد ترتیب بحث در آثار ملاصدرا و حاجی سبزواری
ملاصدرا در اسفار، اصالت وجود را در مرحله اول و جعل وجود را در مرحله سوم (با فاصله حدود ۳۰۰ صفحه) بررسی میکند. حاجی سبزواری نیز در منظومه، اصالت وجود را در غرر دوم و جعل وجود را در غرر هفدهم مطرح مینماید. این فاصله، نشاندهنده عدم انسجام در ترتیب بحث است. استاد فرزانه تأکید دارند که تقسیم وجود باید مقدم بر جعل باشد، زیرا بدون شناخت اقسام وجود، نمیتوان جعل را تحلیل کرد. این نقد، مانند اشاره به معماری ناهماهنگی است که ستونها پیش از بنیاد بنا شدهاند.
درنگ: ترتیب نادرست در آثار ملاصدرا و حاجی سبزواری، که جعل وجود را پیش از تقسیم وجود مطرح کردهاند، به عدم انسجام منطقی منجر شده است. |
نقد مفهوم جعل
استاد فرزانه، با دیدگاهی رادیکال، جعل وجود را بهکلی منتفی میدانند. ایشان معتقدند که وجود، حقیقت دارد و مراتب آن نیازی به جعل ندارد. این دیدگاه، جعل را چون پردهای غیرضروری کنار میزند و وجود را بهعنوان حقیقتی مستقل و بینیاز از ایجاد معرفی میکند. ایشان میفرمایند: «جعل وجود، نه به معنای مجعول بودن وجود، ماهیت، یا اتصاف است، بلکه اساساً جعل منتفی است.» این رویکرد، مانند آن است که وجود را چون اقیانوسی بیکران ببینیم که خود، بینیاز از موجآفرینی، در تمامی مراتبش جاری است.
درنگ: جعل وجود، بهکلی منتفی است، زیرا وجود، حقیقتی مستقل و بینیاز از ایجاد است. این دیدگاه، خلقت را به فیض مستقیم الهی بازمیگرداند. |
نقد هرج و مرج در فلسفه
استاد فرزانه، فلسفه اسلامی را به دلیل افزودن مفاهیم غیرواقعی، مانند اصالت و جعل، دچار هرج و مرج میدانند. وظیفه فیلسوف، تشخیص موجودات واقعی از غیرواقعی است، گویی باید چون باغبانی ماهر، شاخههای زائد را هرس کند تا درخت حقیقت نمایان شود. ایشان تأکید دارند که فیلسوف باید روشن سازد که چه چیزی وجود دارد و چه چیزی وجود ندارد، و افزودن مفاهیم غیرضروری، مانند جعل و اصالت، به آشوب در فلسفه منجر شده است.
درنگ: فلسفه اسلامی، به دلیل افزودن مفاهیم غیرواقعی مانند اصالت و جعل، دچار هرج و مرج شده است. وظیفه فیلسوف، پالایش حقیقت از توهم است. |
تأثیر ابنعربی
دیدگاه استاد فرزانه، در نفی وجودات غیرحق و اباطیل دانستن آنها، از آرای محییالدین ابنعربی تأثیر پذیرفته است. ابنعربی، وجودات غیرحق را «تنویهات» و «تماثیل» میداند، گویی سایههایی هستند که در پرتو نور حق ظاهر میشوند، اما خود، حقیقتی ندارند. این دیدگاه عرفانی، مانند آینهای است که وجود حق را منعکس میکند، اما جز نور او، چیزی در آن دیده نمیشود.
درنگ: وجودات غیرحق، در نگاه ابنعربی، تنویهات و تماثیلاند که فاقد حقیقت مستقلاند. این دیدگاه، بر نفی وجودات غیرنفسی تأثیر گذاشته است. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با بررسی مفهوم جعل وجود، به تبیین چیستی و محل آن پرداخت. جعل، به خلق وجودات خلقی محدود است و در ذاتیات، لوازم ذاتی، یا خود شیء رخ نمیدهد. نقد استاد فرزانه، با نفی جعل و تأکید بر حقیقت وجود، دیدگاهی نوآورانه ارائه میدهد که خلقت را به فیض مستقیم الهی بازمیگرداند. نقد ترتیب بحث در آثار ملاصدرا و حاجی سبزواری، به ضرورت انسجام منطقی در فلسفه تأکید دارد. تأثیر آرای ابنعربی، این بخش را به سوی وحدت وجود هدایت میکند، گویی تمامی مراتب هستی، در پرتو نور حق، به وحدتی یگانه میرسند.
جمعبندی نهایی
کاوش در مبانی وجود، با تکیه بر درسگفتار شماره ۶۲۴ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، سفری عمیق به ژرفای فلسفه اسلامی بود. این نوشتار، با بررسی اصالت وجود، تقسیم وجود، و جعل وجود، کوشید تا این مفاهیم بنیادین را در قالبی منسجم و علمی ارائه نماید. اصالت وجود، بهعنوان مبنای فلسفه ملاصدرا، حقیقت اشیا را به وجود نسبت داد و ماهیت را مفهومی ذهنی دانست. تقسیم وجود، با تبیین اقسام رابط، رابطی، و نفسی، مراتب هستی را روشن ساخت. جعل وجود، به خلق وجودات خلقی محدود شد، اما استاد فرزانه، با نفی جعل و اصالت، تمامی پدیدهها را به حقیقت وجود بازگرداندند.
نقدهای ایشان، که ریشه در روششناسی دقیق و تأثیر آرای عرفانی ابنعربی دارد، فلسفه اسلامی را به پالایش از مفاهیم غیرواقعی دعوت میکند. وجود رابط، بهعنوان مفهومی ذهنی، از تحقق عینی محروم دانسته شد، و همه وجودات، به وجودات نفسی تقلیل یافتند. این دیدگاه، مانند نوری است که از قلب حقیقت برمیخیزد و تمامی سایههای توهم را میزداید. این نوشتار، با ساختاری منظم و زبانی متین، تلاش کرد تا عمق و غنای این مباحث را برای پژوهشگران فلسفه اسلامی روشن سازد، گویی دریچهای به سوی حقیقت هستی گشوده است که راه را برای کاوشهای آینده هموار میکند.
با نظارت صادق خادمی |