متن درس
فلسفه وجود و ظهور: بازخوانی انتقادی مقولات در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۲۹)
دیباچه
فلسفه، چونان چراغی در ظلمت اندیشه، راه بشر را به سوی حقیقت روشن میسازد. در این میان، فلسفه اسلامی، با ریشه در تعالیم توحیدی و بهرهمندی از میراث حکمت یونان، تلاشی عظیم برای تبیین هستی و مراتب آن بوده است. درسگفتار شماره ۶۲۹ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چونان گوهری ناب، به نقد و بازخوانی مقولات وجود، بهویژه جوهر و عرض، در سنت فلسفی ارسطویی و اسلامی میپردازد. این کتاب، با تکیه بر محتوای این درسگفتار و تحلیلهای عمیق آن، میکوشد تا با زبانی روشن و علمی، نگاهی نو به چیستی وجود و ظهورات آن ارائه دهد.
از نقد مقولات ارسطویی تا تأکید بر وحدت وجودی و نفی ماهیت، این نوشتار دعوتی است به بازاندیشی در بنیانهای فلسفه و ارائه نظامی استدلالی و توحیدی که حقیقت را از تشتت و نسبیت رهایی بخشد.
بخش یکم: نقد مقولات ارسطویی و بازتعریف جوهر و عرض
چیستی جوهر و عرض
در فلسفه، وجود به دو قسم بنیادین جوهر و عرض تقسیم شده است. اما پرسش بنیادین این است: جوهر چیست و عرض کدام است؟ آیا این دو مقوله، ماهیتهای مستقلی دارند یا صرفاً اوصافیاند که بر مراتب وجود حمل میشوند؟ استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، این تقسیمبندی را به چالش میکشد و میفرماید که جوهر و عرض، نه ماهیتهای حکایتگر از خارج، بلکه عناوین وصفی و نعت مراتب وجودند. این دیدگاه، چونان نسیمی که پردههای ابهام را کنار میزند، بر وحدت وجودی تأکید دارد و هرگونه تباین ذاتی میان مقولات را نفی میکند.
| درنگ: جوهر و عرض، نه ماهیتهای مستقل، بلکه اوصاف نعتي مراتب وجودند که در ساحت ظهورات هستی متجلی میشوند. |
این نگرش، ریشه در نفی ماهیت در فلسفه توحیدی دارد. استاد فرزانه، با استناد به این اصل که وجود، حقیقتی یگانه است، هرگونه دوگانگی در ذات مقولات را رد میکند. بهجای ماهیت، آنچه در مراتب وجود متجلی میشود، تعینات ظهوری است که بهسان رنگهای نور، هر یک خصوصیتی وصفی دارند، نه طبیعتی متباین.
تشتت در تعداد مقولات
یکی از چالشهای بنیادین در فلسفه سنتی، اختلاف در تعداد مقولات است. ارسطو مقولات را دهگانه میداند، در حالی که شیخ اشراق پنج مقوله، میرداماد دو مقوله، و برخی دیگر تا چهارده مقوله را پیشنهاد کردهاند. این تشتت، چونان امواجی متلاطم، نشان از فقدان استدلالی محکم در این تقسیمبندیها دارد. استاد فرزانه میفرماید: «هیچیک از فلاسفه، دلیلی استدلالی برای حصر مقولات در عدد معین ارائه نکردهاند.» این نقد، چونان تیری بر قلب فلسفه غیرمستدل، ضرورت بازنگری در این ساختارها را آشکار میسازد.
| درنگ: تشتت در تعداد مقولات (دو، چهار، پنج، ده یا چهارده) نشاندهنده ضعف استدلالی در فلسفه سنتی است و ضرورت فلسفهای برهانی را نمایان میسازد. |
استاد، با اشاره به دیدگاههای فلاسفه بزرگ، این تشتت را نشانهای از عدم قطعیت علمی میداند. این اختلاف، نه تنها اعتبار تقسیمبندیهای سنتی را زیر سؤال میبرد، بلکه دعوتی است به سوی فلسفهای که بر استدلال و برهان استوار باشد.
نقد آرای فلاسفه
دیدگاه شیخ اشراق
شیخ اشراق، در کتاب تلویحات (صفحه ۱۲)، منشأ مقولات را نه به ارسطو، بلکه به ارخوطس فیثاغوری نسبت میدهد و میفرماید: «دلایل بر حصر مقولات در دهگانه نیست.» وی در صفحه ۱۱ تلویحات، مقولات را به پنج قسم محدود میکند: جوهر، حرکت، مضاف، کمیت، و کیف. اما استاد فرزانه، این دیدگاه را نیز فاقد استدلال میداند و میفرماید: «شیخ اشراق، بدون ارائه دلیل، حرکت را مقولهای مستقل شمرده است.» این نقد، چونان آینهای، ضعف روششناختی در دیدگاه شیخ را نمایان میسازد.
دیدگاه ابنسینا
ابنسینا، در طبیعیات شفا (صفحات ۴۱-۴۲)، از حصر مقولات در دهگانه دفاع نمیکند و میفرماید: «بر دهتا بودن مقولات اصرار ندارم، زیرا دلیل محکمی برای آن وجود ندارد.» این تردید، نشان از عمق نگرش انتقادی ابنسینا دارد، اما استاد فرزانه، این رویکرد را نیز ناکافی میداند، زیرا فقدان استدلال، فلسفه را از جایگاه علمی خود دور میسازد.
دیدگاه میرداماد
میرداماد، در قبسات (صفحه ۴۰)، مقولات را به دو قسم جوهر و عرض محدود میکند و آنها را طبیعتهایی متباین بالذات میداند. اما استاد فرزانه، با نقدی تیزبینانه، عربی میرداماد را غیرفصیح و مشکلدار میخواند و میفرماید: «عبارات میرداماد، با وجود ادعای برتری علمی، از فصاحت لازم برخوردار نیست.» این نقد، نه تنها به ضعف نگارشی، بلکه به فقدان استدلال در دیدگاه میرداماد اشاره دارد.
دیدگاه ابوالبركات بغدادی
ابوالبركات بغدادی، در کتاب معتبر، به نقل از قاطیغوریاس ارسطو، مقولات را دهگانه میداند: جوهر، کمیت، کیف، مضاف، این، متى، نسبة، له، یفعل، و ینفعل. اما استاد فرزانه، این دیدگاه را نیز فاقد استدلال میخواند و تأکید میکند که تکیه بر سنت ارسطویی، بدون برهان، نمیتواند حقیقت را روشن سازد.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با نقد مقولات ارسطویی و دیدگاههای فلاسفه اسلامی، نشان داد که جوهر و عرض، نه ماهیتهای مستقل، بلکه اوصاف وصفی مراتب وجودند. تشتت در تعداد مقولات، از دو تا چهارده، نشانه ضعف استدلالی در فلسفه سنتی است. استاد فرزانه، با تأکید بر ضرورت استدلال، راه را برای فلسفهای توحیدی و برهانی هموار میسازد که وجود را حقیقتی یگانه میداند.
بخش دوم: نفی ماهیت و تأکید بر ظهورات وجود
نفی ماهیت در ممكن
استاد فرزانه، با استناد به نهایه علامه طباطبایی (صفحه ۸۰)، دیدگاه سنتی مبنی بر وجود ماهیت در ممكن را به چالش میکشد. علامه میفرماید: «ممكن، ماهیت دارد که ذات آن نسبت به وجود و عدم متساوی است.» اما استاد، این دیدگاه را رد کرده و میفرماید: «ممكن، ماهیت ندارد؛ همه وجودات، فاقد ماهیتاند و مراتب ظهوری دارند.» این نگرش، چونان کلیدی، قفلهای فلسفه سنتی را میگشاید و وجود را بهسان حقیقتی یگانه معرفی میکند.
| درنگ: ممكن، ماهیت ندارد؛ وجودات، تعینات ظهوریاند که در مراتب مختلف، اوصاف وصفی به خود میگیرند. |
این دیدگاه، ریشه در فلسفه صدرایی دارد که ماهیت را اعتباری و وجود را حقیقت محض میداند. استاد، با تمثیلی زیبا، مراتب وجود را به نور تشبیه میکند که در هر مرتبه، رنگ و صفتی خاص مییابد، اما ذات آن یگانه است.
مراتب وجود و تخالف
استاد فرزانه، تباین ذاتی مقولات را نفی کرده و میفرماید: «وجودات، تباین ندارند؛ تخالف، تعدد، و مرتبه دارند.» این تخالف، به معنای تفاوت در مراتب ظهور است، نه تفاوت در ذات. بهسان نور که در هر مرتبه، رنگ متفاوتی مییابد، وجود نیز در مراتب خود، اوصاف گوناگون به خود میگیرد، اما حقیقت آن یگانه است.
| درنگ: وجودات، تخالف مرتبهای دارند، نه تباین ذاتی؛ مراتب ظهور، اوصاف وصفی را متجلی میسازند. |
این دیدگاه، به وحدت توحیدی وجود اشاره دارد و هرگونه دوگانگی یا تضاد را در ساحت حقیقت نفی میکند. استاد، با مثال سیاهی و سفیدی، نشان میدهد که آنچه متضاد خوانده میشود، در واقع تخالف مرتبهای است، نه تضاد عینی.
نفی تضاد و نقيض در خارج
استاد، تضاد و نقيض را در عالم خارج نفی میکند و میفرماید: «تضاد، مانند سیاهی و سفیدی، در خارج وجود ندارد؛ تنها تخالف مرتبهای داریم.» همچنین، نقيض (مانند زید و لا زید) در ذهن ارتفاع مییابد، نه در خارج. این دیدگاه، چونان نسیمی که غبار ذهن را میزداید، واقعیت تخالف را در مراتب وجود روشن میسازد.
| درنگ: تضاد و نقيض، وجود عینی ندارند؛ تخالف مرتبهای، حقیقت تفاوت در مراتب وجود است. |
این تبیین، به نفی مفاهیم ذهنی در فلسفه سنتی و تأکید بر واقعیت عینی مراتب وجود اشاره دارد. استاد، با مثال فقهی «ضد ولایت فقیه»، نشان میدهد که حتی در مسائل اجتماعی، تضاد وجود ندارد؛ بلکه تخالف مرتبهای است که به تفاوت در فهم و دیدگاه بازمیگردد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نفی ماهیت در ممكن و تأکید بر ظهورات وجود، بنیانهای فلسفه توحیدی را استوار ساخت. وجود، حقیقتی یگانه است که در مراتب خود، اوصاف وصفی مییابد. تضاد و نقيض، مفاهیمی ذهنیاند و تخالف مرتبهای، حقیقت تفاوت در عالم است. این دیدگاه، فلسفه را از بند ماهیتهای اعتباری رها کرده و به سوی حقیقت توحیدی هدایت میکند.
بخش سوم: بازسازی فلسفه بر پایه وجود و ظهور
نفی مقوله و کلیات خمس
استاد فرزانه، مقولات و کلیات خمس (جوهر، عرض، و غیره) را مفاهیمی وصفی میداند، نه ماهیتهای مستقل. وی میفرماید: «مقوله، ماهیت، جوهر، و عرض وجود ندارند؛ همه وجودات، تعینات ظهوریاند.» این دیدگاه، چونان تیغی تیز، ساختارهای سنتی فلسفه ارسطویی را میشکافد و حقیقت وجود را در مرکز فلسفه قرار میدهد.
| درنگ: کلیات خمس و مقولات، مفاهیم وصفیاند، نه ماهیتهای مستقل؛ وجود، حقیقتی یگانه با تعینات ظهوری است. |
این نگرش، فلسفه را از پیچیدگیهای منطقی سنتی رها کرده و به سوی وحدت وجودی هدایت میکند. استاد، با تمثیلی زیبا، وجود را به چشمهای تشبیه میکند که در هر مرتبه، جلوهای متفاوت مییابد، اما سرچشمه آن یگانه است.
دیدگاه ملاصدرا درباره حرکت
استاد، به دیدگاه ملاصدرا اشاره میکند که حرکت را فوق مقوله و وجود میداند، نه مقولهای مستقل. این دیدگاه، ریشه در نظریه حرکت جوهری دارد که وجود را حقیقتی پویا و ظهورات آن را مراتب گوناگون میداند. استاد فرزانه، این دیدگاه را تأیید میکند، اما تأکید دارد که وجود، مقوله نیست، زیرا مقوله باید ماهیت داشته باشد، و وجود فاقد ماهیت است.
نفی ماهیت در خدا
استاد میفرماید: «خدا ماهیت ندارد؛ مقوله بودن خدا نیز منتفی است.» این دیدگاه، به توحید ذاتی حق تعالی اشاره دارد که وجودی بسیط و فارغ از هرگونه ماهیت است. خدا، وجود فی نفسه لنفسه بنفسه است، و سایر موجودات، ظهورات این وجود یگانهاند.
| درنگ: خدا، وجود فی نفسه لنفسه بنفسه است؛ سایر موجودات، ظهورات این حقیقت یگانهاند. |
این تبیین، به وحدت توحیدی و نفی هرگونه دوگانگی در ساحت الهی اشاره دارد. استاد، با تمثیلی زیبا، خدا را به خورشیدی تشبیه میکند که همه نورها از او ساطع میشوند، اما خود او از هر تعینی مبراست.
هویت و ظهور بهجای ماهیت
استاد، بهجای ماهیت و مقولات، از هویت و ظهورات سخن میگوید. وی میفرماید: «همه چیز، تعینات ظهوری و وجودی است که در ذهن، تعین علمی و در خارج، تعین عینی دارد.» این دیدگاه، چونان پلی، ذهن و خارج را به هم پیوند میدهد و هرگونه دوگانگی را نفی میکند.
| درنگ: هویت و ظهورات، جایگزین ماهیت و مقولاتاند؛ تعینات علمی و عینی، اوصاف وجود یگانهاند. |
این نگرش، فلسفه را به سوی وحدتی عمیق هدایت میکند که در آن، ذهن و خارج، دو جلوه از یک حقیقتاند. استاد، با مثال سیری و غذا، نشان میدهد که سیری، وصف معده پس از جذب غذاست، نه ماهیت مستقل؛ همینگونه، جوهر و عرض نیز اوصاف وجودند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نفی مقولات، کلیات خمس، و ماهیت، فلسفه را بر پایه وجود و ظهور بازسازی کرد. خدا، وجود فی نفسه لنفسه بنفسه است، و سایر موجودات، ظهورات این حقیقت یگانهاند. حرکت، فوق مقوله است و هویت و ظهورات، جایگزین ماهیتهای سنتیاند. این دیدگاه، فلسفه را به سوی وحدت توحیدی و استدلال علمی هدایت میکند.
بخش چهارم: ضرورت فلسفه علمی و جهانی
نقد فلسفه سنتی
استاد فرزانه، فلسفه سنتی را به دلیل تشتت و فقدان استدلال، غیرمعتبر میداند. وی میفرماید: «فلسفهای که در تعداد مقولات تشتت دارد و دلیل نمیآورد، نمیتواند حقیقت را روشن سازد.» این نقد، چونان زنگ بیداری، فلاسفه را به بازنگری در روششناسی خود فرا میخواند.
| درنگ: فلسفه سنتی، به دلیل تشتت و فقدان استدلال، از اعتبار علمی برخوردار نیست و نیازمند بازسازی است. |
استاد، با اشاره به دیدگاههای شیخ اشراق، ابنسینا، میرداماد، و ابوالبركات، نشان میدهد که این تشتت، مانع از ارائه فلسفهای شفاف و جهانی است. فلسفه باید زبانی عام داشته باشد که برای همه بشر قابل فهم باشد.
نقد سادیسم علمی غرب
استاد، غرب را به ترویج تشتت و نسبیت متهم میکند و میفرماید: «غرب، با دامن زدن به تشتت، نسبیت را اثبات میکند و حقیقت را انکار میسازد.» این نقد، به استراتژی فرهنگی غرب برای نفی حقیقت اشاره دارد و ضرورت فلسفهای حقیقتمحور را آشکار میسازد.
| درنگ: غرب، با ترویج تشتت، نسبیت را اثبات میکند؛ فلسفه اسلامی باید حقیقت واحد را اثبات نماید. |
این دیدگاه، فلسفه اسلامی را به سوی ارائه نظامی استدلالی و جهانی دعوت میکند که نسبیت را رد کرده و حقیقت توحیدی را اثبات نماید.
فلسفه بهعنوان زبان عام
استاد میفرماید: «فلسفه باید زبانی عمومی داشته باشد که برای همه بشر قابل فهم باشد.» این دعوت، چونان فراخوانی به سوی وحدت بشری، فلسفه را از انزوای محلی رها کرده و به سوی جهانی شدن هدایت میکند.
| درنگ: فلسفه، زبانی عام است که باید حقیقت را برای همه بشر روشن سازد. |
این دیدگاه، فلسفه را بهسان پلی میداند که اندیشههای بشری را به هم پیوند میدهد و حقیقت را در دسترس همگان قرار میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد فلسفه سنتی و سادیسم علمی غرب، ضرورت فلسفهای علمی، استدلالی، و جهانی را آشکار ساخت. فلسفه اسلامی باید از تشتت رهایی یابد و با زبانی عام، حقیقت توحیدی را برای جهان بشریت اثبات کند.
نتیجهگیری کل کتاب
این کتاب، با بازخوانی درسگفتار شماره ۶۲۹ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، فلسفه اسلامی را از بند مقولات ارسطویی و ماهیتهای اعتباری رها کرد و به سوی وحدت توحیدی هدایت نمود. جوهر و عرض، نه ماهیتهای مستقل، بلکه اوصاف وصفی مراتب وجودند. وجود، حقیقتی یگانه است که در مراتب خود، تعینات ظهوری مییابد. تضاد و نقيض، مفاهیمی ذهنیاند و تخالف مرتبهای، حقیقت تفاوت در عالم است. فلسفه اسلامی، با رهایی از تشتت و نسبیت، باید حقیقتی واحد را با زبانی عام و استدلالی به جهان عرضه کند. این اثر، چونان مشعلی فروزان، راه را برای بازسازی فلسفهای توحیدی و علمی هموار میسازد.
| با نظارت صادق خادمی |