متن درس
بازاندیشی در جوهر و عرض: نگرشی نوین به هستیشناسی اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۳۰)
دیباچه
در گستره بیکران فلسفه اسلامی، مباحث جوهر و عرض از دیرباز چون ستارگانی درخشان در آسمان معرفت فلسفی میدرخشیدهاند. این مفاهیم، که ریشه در آرای ارسطو دارند و در فلسفه اسلامی بهویژه در مکتب صدرایی بازتعریف شدهاند، دریچهای به سوی فهم عمیقتر حقیقت وجود و مراتب آن میگشایند. درسگفتار شماره ۶۳۰، که در این نوشتار بازنویسی و تدوین شده، با نگاهی نقادانه و ژرف به مقولات عشر ارسطویی، دعوتی است برای بازاندیشی در ساختارهای سنتی هستیشناسی و حرکت به سوی نگرشی نوین مبتنی بر اصل وحدت وجود.
بخش نخست: نقد و بازتعریف جوهر و عرض
نفی ماهیت جوهر و عرض
استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در درسگفتار خویش، با تکیه بر اصول فلسفه صدرایی، جوهر و عرض را فاقد ماهیت مستقل میدانند و آنها را به مثابه مفاهیمی انتزاعی از حقیقت وجود معرفی میکنند. در این دیدگاه، جوهر و عرض نه بهعنوان واقعیاتی مستقل، بلکه بهعنوان مراتب و ظهورات وجود فهمیده میشوند. این نگرش، که ریشه در اصالت وجود دارد، ماهیت را امری اعتباری و ثانوی میشمارد و بر آن است که حقیقت هستی در وجود یگانه نهفته است، نه در تقسیمبندیهای ماهوی.
درنگ: جوهر و عرض، بهعنوان مفاهیم انتزاعی، فاقد ماهیت مستقلاند و صرفاً مراتب وجودیاند که از حقیقت یگانه وجود انتزاع میشوند. |
این دیدگاه، که در مکتب صدرایی به اوج خود رسیده، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم سنتی فلسفه ارسطویی. استاد با تأکید بر این نکته که جوهر و عرض، بهسان سایههایی بر دیوار وجود، تنها بازتابهایی از حقیقتاند، راه را برای فهمی نوین از هستی هموار میسازند.
ضرورت تعریف دقیق مفاهیم
پیش از ورود به بحث وجود یا عدم جوهر و عرض، استاد تأکید دارند که باید تعریف روشنی از این مفاهیم ارائه گردد تا زمینه برای تحلیل دقیق فراهم آید. این ضرورت، بهسان مشعلی است که تاریکی ابهام را میزداید و راه را برای گفتوگویی فلسفی روشن میسازد. بدون تعریف دقیق، بحثهای فلسفی به ورطه ابهام فرو میغلتند، چنانکه در دوره مشروطه، مردم بدون فهم معنای استبداد و مشروطه، به جدال بر سر آنها میپرداختند و گاه این مفاهیم را به انسانهایی تشبيه میکردند.
استاد با تمثیلی تاریخی به این سوءتفاهم اشاره میکنند: در آن روزگار، عامه مردم، ناآگاه از معنای مشروطه و استبداد، گمان میبردند که مشروطه زنی است و استبداد مردی، و از اینرو در جدالهای خویش، بیآنکه حقیقت این مفاهیم را درک کنند، به دفاع یا رد آنها میپرداختند. این تمثیل، به زیبایی ضرورت تعریف دقیق مفاهیم فلسفی را نشان میدهد، چهبسا بدون چنین وضوحی، گفتوگوهای فلسفی نیز به سوءتفاهمهایی مشابه گرفتار شوند.
روششناسی فلسفی در تعریف جوهر و عرض
برای تعیین وجود یا عدم جوهر و عرض، استاد تأکید دارند که باید این مفاهیم بهگونهای عینی و ملموس تعریف شوند تا امکان تحلیل و بررسی آنها فراهم گردد. این رویکرد، که ریشه در روششناسی ارسطویی دارد، با نگاهی نقادانه بازسازی شده و بر ضرورت بازتعریف مفاهیم بر اساس اصول فلسفه اسلامی تأکید میورزد. جوهر، بهعنوان آنچه فی نفسه و لنفسه است، و عرض، بهعنوان آنچه فی نفسه لغیره است، باید با دقتی علمی تعریف شوند تا بتوان وجود یا عدم آنها را سنجید.
بخش دوم: بازخوانی اسفار ملاصدرا
جایگاه جوهر و عرض در اسفار
استاد فرزانه به اثر عظیم ملاصدرا، اسفار اربعه، ارجاع میدهند که دو جلد از نه جلد آن به بحث جوهر و عرض اختصاص یافته است. ملاصدرا در این اثر، با گردآوری آرای پیشینیان، به تحلیل جامع این مفاهیم پرداخته و کوشیده است تا تمامی جوانب آنها را بررسی کند. بااینحال، استاد با نگاهی نقادانه به ترتیب جلدهای اسفار مینگرند و این پرسش را مطرح میکنند که چرا جلد چهارم به عرض و جلد پنجم به جوهر اختصاص یافته، درحالیکه منطقاً جوهر، بهعنوان پایه و اساس، باید مقدم بر عرض باشد.
توجیه ترتیب جلدهای اسفار
ملاصدرا، در توجیه این ترتیب غیرمنتظره، دو دلیل اقامه میکند. نخست، احکام جوهر وابسته به اصول مقرر در احکام عرض است، بهگونهای که بدون فهم عرض، نمیتوان جوهر را بهدرستی تحلیل کرد. دوم، مباحث عرض در بیان و خصوصیات، مقدم بر مباحث جوهر هستند. استاد این توجیه را بهسان کلیدی میدانند که قفل پیچیدگیهای هستیشناختی را میگشاید و نشان میدهد که عرض، هرچند به ظاهر ضعیفتر از جوهر است، در تحلیل فلسفی جایگاهی مقدم دارد.
درنگ: ملاصدرا با تقدم بحث عرض بر جوهر در اسفار، به وابستگی براهین جوهر به اصول عرض اشاره دارد، که نشاندهنده پیچیدگی رابطه این دو مفهوم است. |
مقدمه اسفار در باب مقولات
ملاصدرا در جلد چهارم اسفار، با مقدمهای درباره تعداد مقولات، بحث را آغاز میکند و بر اساس نظر فلاسفه، مقولات را دهگانه میداند: یک مقوله جوهر و نه مقوله عرضی. این تقسیمبندی، که ریشه در فلسفه ارسطو دارد، در فلسفه اسلامی توسط ابنسینا و ملاصدرا پذیرفته شده، اما استاد فرزانه با نگاهی نقادانه، این ساختار را به چالش میکشند و دعوت به بازتعریف آن میکنند.
بخش سوم: مقولات عشر و نقد آن
ساختار مقولات عشر ارسطویی
بر اساس آرای ارسطو، مقولات دهگانه شامل جوهر و نه عرض (کم، کیف، أین، متى، وضع، ملکه، انفعال، فعل، اضافه) هستند. این تقسیمبندی، که بنیان هستیشناسی ارسطویی را تشکیل میدهد، در فلسفه اسلامی نیز مورد توجه بوده است. استاد فرزانه، با اشاره به این ساختار، به تحلیل و نقد آن میپردازند و بر این باورند که این مقولات، نه بهعنوان ماهیتهای مستقل، بلکه بهعنوان تعینات وجودی باید فهمیده شوند.
تقسیمبندی اعراض
اعراض به سه دسته تقسیم میشوند: کمیه (کم)، کیفیة (کیف)، و نسبیه (شامل هفت مقوله: أین، متى، وضع، ملکه، انفعال، فعل، اضافه). کم، بهعنوان ماهیت قابل قسمت، مانند یک کیلوگرم یا یک متر، و کیف، بهعنوان ماهیت غیرقابل قسمت، مانند رنگ یا طعم، تعریف میشوند. اعراض نسبیه، که به روابط میان اشیاء وابستهاند، شامل مفاهیمی چون اضافه (ابوت و بنوت)، أین (اضافه به مکان)، متى (اضافه به زمان)، وضع (تناسب ظرف و مظروف)، ملکه (لباس و بدن)، و فعل و انفعال (موثر و متاثر) هستند.
درنگ: اعراض نسبیه، که به روابط میان اشیاء وابستهاند، در فلسفه صدرایی به تعینات وجودی تقلیل مییابند و از ماهیت مستقل تهیاند. |
نقد مقوله جده
مقوله جده (ملکه)، که به تناسب میان ظرف و مظروف (مانند حرکت لباس به تبع بدن) اشاره دارد، از سوی استاد فرزانه مورد نقد قرار میگیرد. ایشان با تمثیلی زیبا، به مواردی اشاره میکنند که بدن به تبع لباس حرکت میکند، مانند دویدن زنی برای حفظ چادرش در برابر باد یا مردی که برای گرفتن عمامه در حال افتادن حرکت میکند. این موارد، که در ساختار ارسطویی جای نمیگیرند، نشاندهنده ناکافی بودن مقولات عشر است و نیاز به تعریف مقولهای جدید را مطرح میسازد.
نقل از شیخ الهی
استاد فرزانه به دیدگاه شیخ الهی ارجاع میدهند که اعراض نسبیه را به دو دسته تقسیم میکند: نسبتی که عین مفهوم است (مانند اضافه) و نسبتی که داخل در معناست (مانند أین، متى، وضع، فعل، و انفعال). بااینحال، ایشان این مقولات را اموری ذهنی میدانند که در خارج وجود ندارند و صرفاً بهعنوان تعینات وجودی فهمیده میشوند.
بخش چهارم: بازاندیشی در مفهوم مکان
ابهام در تعریف مکان
استاد فرزانه به دشواری تعریف مکان در فلسفه اشاره میکنند. ارسطو مکان را سطح باطن حاوی محیط بر محوی میداند، اما این تعریف برای جسم کل (فلك الأفلاك) مشکلساز است، زیرا تسلسل در مکان را به دنبال دارد. متکلمین، مکان را ظرف اتکا (مانند سنگ زیر پا) تعریف میکنند، اما این تعریف نیز اجسام در فضا را بیمکان میکند. افلاطون مکان را بعد مجردی میداند که ماده جسمانی ندارد و خلا نامیده میشود، هرچند خلا نزد حکما محال است.
درنگ: هیچیک از تعاریف مکان (حاوی و محوی، ظرف اتکا، بعد مجرد) کامل نیستند و مکان باید بهعنوان تعین وجودی بازتعریف شود. |
تفاوت مکان اشیاء
استاد با تمثیلی لطیف، به تفاوت مکان اشیاء اشاره میکنند: آب خود را در ظرف میاندازد، انسان خود را در مکان نمیاندازد، و هوا، باد، حرارت، و نور هر یک مکان خاص خود را دارند. این تفاوت، به تنوع مراتب وجودی اشیاء اشاره دارد، که هر یک به قدر مرتبه وجودی خویش، در مکانی خاص متمکن میشوند.
اشاره به قرآن کریم
استاد فرزانه به آیه شریفه «كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» (یس: ۴۰) [مطلب حذف شد] شناورند.» این آیه، به نظم هستیشناختی و سیر هر موجود در مدار وجودی خود اشاره دارد و بر وحدت وجود تأکید میورزد.
بخش پنجم: نفی مقولات و اثبات تعینات وجودی
نفی ماهیت اضافه به مکان
استاد فرزانه، اضافه به مکان (أین) را نه ماهیت، بلکه تعین وجودی میدانند که از اتصاف خارجی ناشی میشود. این دیدگاه، که ریشه در اصالت وجود دارد، مقولات را به مراتب و ظهورات وجود تقلیل میدهد و ساختار ارسطویی را به چالش میکشد.
نقد مقولیت اعدام و وجود
اعدام (عدم) به دلیل ماهیت غیروجودیاش، مقوله نیست، زیرا فلسفه به امور وجودی میپردازد. عدم زید در مکان، وجود مشوب است، نه عدم محض. همچنین، وجود، فوق مقوله است، زیرا مقولات به ماهیتها اختصاص دارند و وجود خارج از ماهیت است. وحدت نیز عین وجود است و مقوله جداگانهای نیست.
نقد نقطه بهعنوان عدم
ملاصدرا نقطه را امری عدمی میداند، اما استاد فرزانه با تمثیلی زیبا، نقطه را وجودی و پایه حروف و کلمات میشمارند. نقطه، بهسان بذری است که درخت کلمات از آن میروید، و نمیتوان آن را عدمی دانست.
درنگ: نقطه، بهعنوان تعین وجودی، نمیتواند عدمی باشد، بلکه پایهای است برای ظهور حروف و کلمات. |
حرکت و مقولات بهعنوان نحوه وجود
حرکت، کم، کیف، أین، متى، وضع، جده، نقطه، و خط، همگی نحوههای وجودند، نه ماهیت. این دیدگاه، که ریشه در اصل حرکت جوهری ملاصدرا دارد، مقولات را از ماهیتهای مستقل به مراتب وجودی تقلیل میدهد.
نفی اتصال در عالم
استاد فرزانه، با تمثیلی از دانههای آرد که کنار هم قرار دارند اما متصل نیستند، عالم را فاقد اتصال میدانند. ابنسینا بهاشتباه عالم را متصل میپندارد، حالآنکه اشیاء، بهسان ستارگان در آسمان، در کنار هم محترمانه جای گرفتهاند، بیآنکه اتصالی ماهوی داشته باشند.
بخش ششم: موارد خارج از مقولات عشر
نقد ساختار مقولات عشر
استاد فرزانه به نقل از ملاصدرا در اسفار (جلد چهارم، صفحه ششم) اشاره میکنند که هیچ مقولهای خارج از ده مقوله عشر نیست، اما دلایل ابنسینا در اینباره ضعیفاند. مواردی چون وحدت، نقطه، وجود، شیئیت، حرکت، اعتبارات عام، فصول بسیطه، مشتقات (ابيض، حار)، و اعدام (کوري، جهل) خارج از این مقولاتاند و نشاندهنده ناکافی بودن ساختار ارسطوییاند.
درنگ: مقولات عشر ارسطویی، همه واقعیتهای وجودی را دربرنمیگیرند و مواردی چون وحدت، نقطه، و وجود خارج از این ساختارند. |
جمعبندی
این نوشتار، با بازاندیشی در مفاهیم جوهر و عرض و مقولات عشر، راه را برای فهمی نوین از هستیشناسی اسلامی هموار ساخته است. استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نفی ماهیت بهعنوان واقعیتی مستقل و تأکید بر تعینات وجودی، ساختار سنتی فلسفه ارسطویی را به چالش کشیده و دعوت به بازسازی آن بر اساس اصل وحدت وجود کردهاند. نقد تعاریف مکان، نفی مقولیت اعدام و وجود، و بازتعریف مقولات بهعنوان نحوههای وجود، از دستاوردهای این بحث است. این اثر، با پیوند فلسفه با معارف دینی، بهویژه از طریق ارجاع به قرآن کریم، نشان میدهد که چگونه میتوان با دقتی علمی و زبانی فصیح، به عمق حقیقت هستی راه یافت. این نوشتار، چون پلی است که از چشمههای معرفت سنتی به سوی اقیانوس حکمت نوین امتداد مییابد.
با نظارت صادق خادمی |