در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 631

متن درس





تأملات در وحدت وجود: نقدی بر مقولات و ماهیت

تأملات در وحدت وجود: نقدی بر مقولات و ماهیت

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۳۱)

دیباچه

جهان هستی، چونان آیینه‌ای است که در آن نور وجود الهی به ظهور می‌رسد و هر پدیده‌ای، تعینی از این حقیقت بی‌کران است. در این اثر، با تأمل در درس‌گفتار شماره ۶۳۱ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی انتقادی مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی، به‌ویژه مقولات، جوهر، عرض، و ماهیت پرداخته‌ایم. این نوشتار، با نگاهی نو به آرای فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا، و علامه طباطبایی، به نفی ماهیت و بازتعریف هستی به‌عنوان ظهورات وجودی می‌پردازد. هدف آن است که با زبانی روشن و متین، نظامی فلسفی مبتنی بر وحدت وجود ارائه شود که هم با حقیقت توحیدی سازگار باشد و هم از پیچیدگی‌های مقولات سنتی رهایی یابد.

بخش نخست: نفی مقولات و بازتعریف هستی

مفهومات به‌جای مقولات

استاد فرزانه، در این درس‌گفتار، بنیاد فلسفه مقولات ارسطویی را به چالش می‌کشند و می‌فرمایند که آنچه فلاسفه مقولات می‌نامند، در حقیقت مفهوماتی است که در ذهن شکل می‌گیرند. این مفهومات، تعینات علمی‌اند که حکایت از تعینات خارجی دارند، و تعینات خارجی، خود جلوه‌هایی از وجود محض‌اند. به‌بیان دیگر، هستی، چونان دریایی است که امواج آن، تعینات وجودی‌اند و مقولات، تنها سایه‌هایی ذهنی از این امواج.

درنگ: مقولات، مفهومات‌اند؛ مفهومات، تعینات علمی‌اند؛ تعینات علمی، حکایت از تعینات خارجی دارند؛ و تعینات خارجی، وجودات‌اند.

این دیدگاه، به نفی ماهیت در مقولات اشاره دارد و هستی را به‌عنوان وحدتی وجودی بازتعریف می‌کند. مقولات سنتی، که فلاسفه آن را به ده، پنج، یا چهار تقسیم کرده‌اند، در این نگاه، فاقد واقعیت عینی‌اند و تنها در ذهن به‌عنوان ابزار معرفتی شکل می‌گیرند.

نفی ماهیت، جوهر، و عرض

استاد، با بیانی قاطع، هرگونه ماهیت مستقل برای جوهر، عرض، یا مقولات را نفی می‌کنند و می‌فرمایند: «هیچ‌چیز به نام ماهیت، مقوله، جوهر، یا عرض وجود ندارد؛ همه هستی، تعینات وجودی است.» این سخن، چونان تیری است که قلب فلسفه ارسطویی را نشانه می‌گیرد و ساختارهای دوگانه جوهر و عرض را به چالش می‌کشد.

در این دیدگاه، جوهر و عرض، نه دو حقیقت متمایز، بلکه مراتب ظهوری وجودند. همان‌گونه که نور خورشید در رنگ‌های رنگین‌کمان تجلی می‌یابد، وجود نیز در تعینات گوناگون خود را آشکار می‌سازد، بی‌آنکه به ماهیت‌های متمایز نیازمند باشد.

چالش فرهنگ هزارساله مقولات

استاد اشاره دارند که فرهنگ هزارساله مقولات، چونان ریشه‌ای عمیق در خاک فلسفه اسلامی، به‌آسانی از میان نمی‌رود. ازاین‌رو، برای تقریب ذهن، از عبارات فلاسفه پیشین بهره می‌گیرند تا به‌تدریج پارادایم فلسفی را به‌سوی وحدت وجود هدایت کنند. این رویکرد، چونان پلی است که از ساحل سنت به دریای حقیقت وجودی می‌رسد.

این نکته، به دشواری تغییر نظام‌های فکری ریشه‌دار اشاره دارد و بر ضرورت استدلال تدریجی تأکید می‌ورزد. استاد، با بهره‌گیری از عبارات ملاصدرا و ابن‌سینا، می‌کوشند مخاطب را به سوی نفی مقولات و پذیرش وحدت وجود سوق دهند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با نفی مقولات و بازتعریف هستی به‌عنوان تعینات وجودی، بنیان فلسفه‌ای نوین را پی می‌ریزد. مقولات، که در فلسفه سنتی به‌عنوان پایه‌های معرفتی شناخته می‌شدند، در این نگاه، صرفاً مفهوماتی ذهنی‌اند که حکایت از وجودات خارجی دارند. این دیدگاه، با نفی ماهیت و تأکید بر وحدت وجود، راه را برای تأملات عمیق‌تر در بخش‌های بعدی هموار می‌سازد.

بخش دوم: نقد آرای فلاسفه و مسأله حرکت

نقل از اسفار ملاصدرا

استاد، با اشاره به جلد چهارم اسفار (صفحه ۴)، نقل می‌کنند که ملاصدرا مسأله تعداد مقولات را چالش‌برانگیز می‌داند. ابن‌سینا از ده مقوله، شیخ اشراق از پنج، و سهلان ساوجی از چهار مقوله سخن گفته‌اند، اما هیچ‌یک دلیل محکمی برای حصر مقولات ارائه نکرده‌اند.

این اختلاف، چونان امواج متلاطمی است که کشتی فلسفه سنتی را به لرزه درمی‌آورد. استاد، با نقد این تشتت، بر ناسازگاری منطقی در محدود کردن مقولات تأکید می‌کنند و می‌فرمایند که حصر مقولات، فاقد پشتوانه استدلالی است.

نقد دیدگاه‌های فلاسفه

استاد، با نگاهی تیزبین، دیدگاه‌های فلاسفه را به محک نقد می‌سپارند. ابن‌سینا، شیخ اشراق، و سهلان ساوجی، هر یک تعداد متفاوتی برای مقولات ذکر کرده‌اند، اما هیچ‌یک از استدلال‌هایشان از استحکام کافی برخوردار نیست. این نقد، چونان آیینه‌ای است که ضعف‌های فلسفه مقولات را آشکار می‌سازد.

درنگ: شیخ اشراق مقولات را پنج، سهلان ساوجی چهار، و ابن‌سینا ده می‌داند، اما هیچ‌کدام دلیل محکمی ندارند.

حرکت و جایگاه آن در مقولات

یکی از مسائل محوری درس‌گفتار، جایگاه حرکت در نظام مقولات است. فلاسفه، حرکت را مقوله‌ای مستقل ندانسته‌اند و آن را به کمیت یا کیفیت فروکاسته‌اند. استاد، با طرح این پرسش که «آیا حرکت مقوله کمی است یا کیفی؟»، به پیچیدگی این موضوع اشاره می‌کنند.

ملاصدرا، در اسفار (جلد چهارم، صفحه ۴)، حرکت را نحوه وجود تدرجی شیء تعریف می‌کند، نه ماهیت. استاد، با تأیید این دیدگاه، می‌فرمایند: «حرکت، فاقد ماهیت است و خارج از مقولات جوهر و عرض قرار دارد.» این سخن، چونان کلیدی است که قفل مقولات سنتی را می‌گشاید.

درنگ: حرکت، نحوه وجود تدرجی شیء است، نه ماهیت؛ لذا مقوله نیست.

تعمیم نحوه وجود به همه مقولات

استاد، دیدگاه ملاصدرا را فراتر برده و می‌فرمایند که نه‌تنها حرکت، بلکه همه مقولات، از کمیت و کیفیت گرفته تا سایر امور، نحوه وجودند. این تعمیم، چونان نسیمی است که غبار مقولات سنتی را از صفحه ذهن می‌زداید و حقیقت وحدت وجود را آشکار می‌سازد.

در این نگاه، سنگ، زمان، و حرکت، همه تعینات وجودی‌اند و هیچ‌یک از بی‌حرکتی در هستی بهره‌ای ندارند. استاد می‌فرمایند: «همه هستی، حرکت و نحوه وجود است.» این دیدگاه، پویایی ذاتی وجود را برجسته می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد آرای فلاسفه و بررسی جایگاه حرکت، بر نفی مقوله‌ بودن حرکت و تعمیم نحوه وجود به همه هستی تأکید می‌کند. ملاصدرا، با تعریف حرکت به‌عنوان نحوه وجود تدرجی، و استاد، با بسط این دیدگاه به همه مقولات، نظامی فلسفی مبتنی بر وحدت وجود ارائه می‌دهند که از محدودیت‌های مقولات ارسطویی فراتر می‌رود.

بخش سوم: نفی ماهیت در نسبت و نقد مقولات نسبی

نقل از شفای ابن‌سینا

استاد، با اشاره به شفای ابن‌سینا (فصل سوم، فن دوم)، نقل می‌کنند که ابن‌سینا نسبت را امری غیرمستقل الماهیه می‌داند که بدون منسوب و منسوب‌الیه معنا ندارد. این دیدگاه، چونان زنجیری است که نسبت را به موضوعات خارجی وابسته می‌سازد.

استاد، این دیدگاه را نقد کرده و می‌فرمایند که نسبت، من حیث هی هی، معنا و مفهوم دارد و نیازی به منسوب یا منسوب‌الیه ندارد. این نقد، چونان نوری است که تاریکی وابستگی مطلق نسبت را می‌شکافد.

درنگ: نسبت، من حیث هی هی، معنا و مفهوم دارد؛ نیازی به منسوب و منسوب‌الیه نیست.

مثال اعراب و نقطه

برای روشن شدن استقلال مفاهیم، استاد به مثال اعراب (اَ، اِ، اُ) و نقطه اشاره می‌کنند. این امور، چونان پرندگانی آزاد در آسمان ذهن، مستقل و وضع‌شده‌اند و نیازی به وابستگی به کلمه ندارند. این مثال، استقلال مفاهیم را از موضوعات خاص نشان می‌دهد.

نفی مقوله‌ بودن نسبت

استاد می‌فرمایند که نسبت، به ما هو نسبة، مقوله نیست، مگر آنکه به چیزی مانند زمان یا مکان اضافه شود. این دیدگاه، با نقد اشکال استاذ الاستاذ، تکمیل می‌شود که می‌فرماید: اگر نسبت مقوله نباشد، ذو النسبة (مانند مکان) نیز مقوله نیست؛ پس چگونه نسبت به مکان مقوله می‌شود؟

استاد پاسخ می‌دهند که مکان و زمان، خود مقوله نیستند؛ بنابراین، دو غیرمقوله نمی‌توانند مقوله‌ای جدید بسازند. این استدلال، چونان صاعقه‌ای است که بنای مقولات نسبی را فرومی‌ریزد.

درنگ: مکان و زمان، مقوله نیستند؛ نسبت به آن‌ها نیز مقوله نیست؛ دو غیرمقوله، مقوله نمی‌سازد.

نفی مقوله‌ بودن متى و عَین

استاد، با بسط این نقد، متى (نسبت به زمان) و عَین (نسبت به مکان) را نیز غیرمقوله می‌دانند، زیرا زمان و مکان خود مقوله نیستند. این دیدگاه، به نفی مقوله‌ بودن سایر نسبیات، مانند یفعل و ینفعل، تعمیم می‌یابد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نفی ماهیت در نسبت و نقد مقولات نسبی، بر وحدت وجودی هستی تأکید می‌کند. نسبت، مانند جوهر و عرض، نه ماهیت تامه دارد و نه ناقصه؛ بلکه مفهومی است که حکایت از تعینات وجودی می‌کند. این دیدگاه، با رد مقوله‌ بودن روابط نسبی، نظام فلسفی مبتنی بر ظهورات وجودی را تقویت می‌کند.

بخش چهارم: وحدت وجودی و نفی مقولات سنتی

نقل از نهایه علامه طباطبایی

استاد، با اشاره به نهایه (صفحه ۸۰-۸۱)، نقل می‌کنند که علامه طباطبایی ممكن را دارای ماهیت، عرض را وجود قائم بالغیر، و نسبت را وجود فی‌الغیر می‌داند. اما استاد، این دیدگاه را نقد کرده و می‌فرمایند که هیچ‌یک از این امور ماهیت ندارند و همه مفاهیم، انتزاعی از نحوه وجودند.

این نقد، چونان موجی است که ساحل دیدگاه‌های سنتی را درهم می‌شکند و حقیقت وحدت وجود را نمایان می‌سازد.

مثال شیرینی و ترشی

استاد، برای تبیین تأثیر مفاهیم انتزاعی، به مثال شیرینی و ترشی اشاره می‌کنند. این مفاهیم، چونان سایه‌هایی از واقعیت خارجی، در ذهن شکل می‌گیرند و گاه اثری مانند آب آمدن دهان را پدید می‌آورند. این مثال، نشان‌دهنده قدرت مفاهیم در ذهن و نفی ماهیت آن‌هاست.

نقل از اسفار (جلد پنجم)

استاد، با اشاره به جلد پنجم اسفار (صفحه ۱)، نقل می‌کنند که ملاصدرا حقایق اشیا را وجودات خاص آن‌ها می‌داند و ماهیت را مفهومی کلی مطابق با هویات خارجی تعریف می‌کند. استاد، این دیدگاه را تأیید کرده و می‌فرمایند که ماهیت، نه موجود است و نه معدوم، بلکه صرفاً مفهومی ذهنی است.

درنگ: حقایق اشیا، وجودات خاص آن‌هاست؛ ماهیت، مفهوم کلی مطابق با هویات خارجی است.

مراتب وجودی و نفی فرعیت ماهیت

استاد، با تکیه بر نظریه مراتب وجودی، می‌فرمایند که وجود از مرتبه جلال و قوت تا مرتبه قصور امتداد دارد. ماهیت، نه فرعی است و نه مستقل؛ بلکه کاملاً غیرواقعی و دروغ است. این دیدگاه، چونان ستاره‌ای است که در آسمان فلسفه توحیدی می‌درخشد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر وحدت وجودی و نفی مقولات سنتی، هستی را به‌عنوان ظهورات الهی بازتعریف می‌کند. ماهیت، چه در نسبت، جوهر، یا عرض، فاقد واقعیت است و همه مفاهیم، تعینات علمی‌اند که از وجودات خارجی حکایت می‌کنند.

بخش پنجم: نقد دسته‌بندی‌های علمی و بسندگی تعینات

نقل از بدایه علامه طباطبایی

استاد، با اشاره به بدایه (صفحه ۵۵)، نقل می‌کنند که علامه وجود جوهر و عرض را ضروری می‌داند و انکار جوهر را به جوهر بودن اعراض می‌انجامد. اما استاد، این دیدگاه را نقد کرده و می‌فرمایند که همه اعراض، مانند رنگ و کیف، جوهرند، اما جوهر نیز مقوله نیست، بلکه نحوه وجود است.

درنگ: انکار عرض به جوهر بودن همه چیز می‌انجامد؛ اما جوهر نیز مقوله نیست، بلکه نحوه وجود است.

تمجید از علامه طباطبایی

استاد، با احترام به جایگاه علمی و اخلاقی علامه طباطبایی، ایشان را شخصیتی متخلق، عالم، و تأثیرگذار در فلسفه و انقلاب ۵۷ می‌دانند. علامه و امام، چونان دو ستاره در آسمان انقلاب، یک حقیقت واحدند.

نفی علم به‌عنوان عرض

استاد، با اشاره به دیدگاه صدرایی، علم را کیف نفسانی یا عرض نمی‌دانند، بلکه آن را فوق مقوله و وجود می‌شمارند. علم و ماده، هر دو وجودند و تفاوت آن‌ها در مرتبه است، نه در ماهیت.

نقد دسته‌بندی‌های علمی

استاد، دسته‌بندی‌های علمی مانند مهره‌دار و بی‌مهره را نحوه وجود می‌دانند، نه مقوله. معرفت، از مشاهده عینی واقعیت خارجی بدون تحریف ذهنی حاصل می‌شود. این دیدگاه، چونان جویباری است که به دریای حقیقت می‌پیوندد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با نقد دسته‌بندی‌های علمی و تأکید بر بسندگی تعینات علمی، راه را برای معرفتی مبتنی بر واقعیت عینی هموار می‌سازد. مقولات، ساختگی‌اند و حقیقت هستی، در ظهورات وجودی آن نهفته است.

نتیجه‌گیری نهایی

این اثر، با تأمل در درس‌گفتار شماره ۶۳۱ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، نظامی فلسفی مبتنی بر وحدت وجود ارائه می‌دهد که مقولات سنتی، ماهیت، جوهر، و عرض را نفی می‌کند. هستی، چونان ظهوراتی الهی، در تعینات وجودی خود متجلی است و مفاهیم ذهنی، تنها حکایت از این حقیقت می‌کنند. این دیدگاه، با رد ساختارهای ارسطویی و تأکید بر مشاهده عینی، فلسفه‌ای شفاف و توحیدی را پیشنهاد می‌کند که می‌تواند زبانی عام برای بشریت باشد.

با نظارت صادق خادمی