در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 632

متن درس





کتاب فلسفه وحدت وجود و نقد هیلولای اولی

فلسفه وحدت وجود و نقد هیلولای اولی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۳۲)

دیباچه

هستی، چونان آیینه‌ای است که در هر ذره‌اش، جلوه‌ای از نور بی‌پایان الهی متجلی است. این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۶۳۲ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در ژرفای مفاهیم جوهر، عرض، و هیلولای اولی در فلسفه اسلامی می‌پردازد. با نگاهی نقادانه به آرای ملاصدرا و شیخ اشراق، این اثر می‌کوشد تا با تبیین اصل وحدت وجود و علم حضوری، پرده از حقیقت هستی بردارد و نشان دهد که هیچ ذره‌ای از معرفت ذاتی خویش غافل نیست.

بخش نخست: تبیین جوهر و عرض در پرتو وحدت وجود

جوهر و عرض: مفاهیمی انتزاعی از تعینات وجودی

در فلسفه اسلامی، جوهر و عرض به مثابه مفاهیمی انتزاعی از تعینات و خصوصیات موجودات خارجی فهمیده می‌شوند. این مفاهیم، نه به‌عنوان واقعیاتی مستقل، بلکه چونان انعکاس ذهنی آثار و ویژگی‌های موجودات در عالم خارج پدیدار می‌گردند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که در عالم واقع، چیزی به نام مقوله یا ماهیت به‌صورت مستقل وجود ندارد؛ بلکه آنچه هست، تعینات متفاوت موجودات است که هر یک، به قدر مرتبه وجودی خویش، آثار و خصوصیاتی ویژه دارند.

درنگ: جوهر و عرض، صرفاً انتزاعات ذهنی‌اند که از تعینات وجودی موجودات استخراج می‌شوند و فاقد واقعیت مستقل در خارج‌اند.

این دیدگاه، ریشه در فلسفه صدرایی دارد که ماهیت را امری اعتباری می‌شمارد. جوهر و عرض، از مراتب وجود انتزاع می‌گردند و به‌عنوان سایه‌هایی از حقیقت وجود در ذهن متجلی می‌شوند. این رویکرد، ما را به سوی فهمی عمیق‌تر از هستی هدایت می‌کند که در آن، همه چیز جلوه‌ای از وجود واحد است.

تعینات وجودی و آثار آن‌ها

موجودات عالم، هر یک دارای تعینات متفاوتی‌اند که چونان امواجی در دریای وجود، هر یک به نوبه خود نقشی خاص ایفا می‌کنند. این تعینات، از ذرات خرد گرفته تا موجودات عالی، همگی حامل آثار و خصوصیاتی‌اند که به قدر مرتبه وجودی‌شان متجلی می‌گردند. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «تمام موجودات عالم هستی، از کلی و جزئی، عالی و دانی، به قدر هستی‌شان شعور دارند و معرفت‌شان به اندازه وجودشان است.»

این سخن، به اصل وحدت وجود اشاره دارد که در آن، هر موجود، به مثابه جلوه‌ای از نور الهی، دارای شعور و آگاهی ذاتی است. تفاوت میان موجودات، نه در فقدان شعور، بلکه در مراتب و شدت ظهور این شعور نهفته است.

نقد دوگانگی ماده و مجرد

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه، دوگانگی میان عالم ماده و مجرد را به چالش می‌کشند. برخلاف دیدگاه‌های سنتی که عالم ماده را تاریک و قاسقات می‌دانند، ایشان تأکید دارند که این تفاوت، تنها در مراتب وجود است و نه در ظلمت یا جهل. همه موجودات، از سنگ تا فرشته، به قدر وجودشان دارای شعورند و هیچ ذره‌ای از هستی، از نور معرفت الهی بی‌بهره نیست.

درنگ: عالم ماده و مجرد، در مراتب وجود تفاوت دارند، نه در اصل شعور و معرفت. همه موجودات، به قدر وجودشان، آگاه و عالم‌اند.

این دیدگاه، به نفی تصور سنتی از ماده به‌عنوان ظلمت و جهل دعوت می‌کند و ماده را به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود، دارای علم حضوری می‌داند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، با تبیین جوهر و عرض به‌عنوان مفاهیم انتزاعی، به بازسازی فهم هستی‌شناختی موجودات بر اساس اصل وحدت وجود پرداخت. تعینات وجودی، به‌عنوان جلوه‌های نور الهی، در همه موجودات متجلی‌اند و هیچ موجودی از شعور و معرفت ذاتی خویش بی‌بهره نیست. نقد دوگانگی ماده و مجرد، راه را برای فهمی یکپارچه از هستی هموار می‌سازد که در آن، همه چیز ظهوری از وجود واحد است.

بخش دوم: نقد دیدگاه ملاصدرا و شیخ اشراق در باب ماده

نقد تصور جهل در عالم ماده

ملاصدرا، به تبع شیخ اشراق، عالم ماده را ظلمات، قاسقات، و طلسمات می‌خواند و جسم را نادان و فاقد شعور می‌داند. استاد فرزانه قدس‌سره، این دیدگاه را بی‌اساس می‌شمارند و تأکید دارند که هیچ موجودی در هستی جاهل نیست. ایشان می‌فرمایند: «وقتی می‌گوییم همه هستی تعین است، همه وجودات ظهورات‌اند و تمام مخلوقات الهی ظاهرات‌اند.»

درنگ: ماده، به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود، نمی‌تواند جاهل باشد. همه موجودات، به قدر وجودشان، دارای علم حضوری‌اند.

این نقد، ریشه در اصل وحدت وجود دارد که ماده را نه ظلمت، بلکه جلوه‌ای از نور وجود می‌داند. جهل، تنها در ظرف معرفت ترکیبی و به دلیل اراده انسانی ممکن است، نه در ذات موجودات.

نقل از اسفار اربعه

ملاصدرا در جلد پنجم اسفار اربعه، عروض را به اتصاف عام و وجود بنفسه در خارج تعریف می‌کند. او وجود را دارای مراتب متقدم و متأخر، علت و معلول می‌داند و می‌فرماید: «في رتبة الوجود اشرف داره، اقوى داره، اشد و اعلى هم داره.» این مراتب، از جلال و قوت الهی تا قصور معلولی امتداد می‌یابد.

استاد فرزانه قدس‌سره، ضمن تأیید ساختار تشکیکی وجود، با نفی جهل در مراتب پایین، این دیدگاه را اصلاح می‌کنند. ایشان می‌فرمایند که وجود، در همه مراتبش، ظهور است و هیچ مرتبه‌ای نمی‌تواند جاهل باشد.

تشکیک وجود و نفی جهل

ملاصدرا معتقد است که وجود دارای مراتبی است: یک مرتبه عین علم، یک مرتبه عین جهل، و مرتبه‌ای بین علم و جهل. استاد فرزانه قدس‌سره، این تقسیم‌بندی را به چالش می‌کشند و می‌فرمایند: «همه وجود، عین علم است، عالی و دانی دارد، ولی عین جهل موجود نداریم.»

درنگ: وجود، در همه مراتب، عین علم است. جهل، تنها در ظرف معرفت ترکیبی و به دلیل اراده انسانی ممکن است.

این دیدگاه، به اصل علم حضوری در همه موجودات اشاره دارد و تصور جهل در مراتب پایین وجود را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد دیدگاه ملاصدرا و شیخ اشراق درباره جهل در عالم ماده، به تبیین اصل وحدت وجود و علم حضوری پرداخت. ماده، به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود، نمی‌تواند فاقد شعور باشد. اصلاح ساختار تشکیکی وجود و نفی جهل در مراتب پایین، این بخش را به سوی فهمی عمیق‌تر از هستی هدایت می‌کند.

بخش سوم: علم حضوری و زبان موجودات

علم حضوری در برابر علم حصولی

استاد فرزانه قدس‌سره، میان علم حضوری و علم حصولی تمایزی بنیادین قائل می‌شوند. علم حضوری، معرفتی ذاتی است که در همه موجودات، به قدر وجودشان، حضور دارد. در مقابل، علم حصولی، به دلیل ماهیت ترکیبی و اکتسابی‌اش، به خطا و وهم آلوده است. ایشان می‌فرمایند: «علم حصولی، علم لقمه‌ای و دستمالی‌شده است که حقیقت را در نمی‌یابد.»

درنگ: علم حضوری، حقیقت معرفت است که در همه موجودات حضور دارد. علم حصولی، به دلیل محدودیت‌هایش، به جهل می‌انجامد.

این تمایز، به محدودیت‌های معرفت‌شناسی بشری اشاره دارد و بر ضرورت بازگشت به علم ربوبی تأکید می‌کند.

زبان موجودات و اولیای الهی

اولیای الهی، به دلیل برخورداری از علم حضوری و لدنی، زبان موجودات را درک می‌کنند. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «انبیا و اولیا، چونان سلیمان و داوود، منطق الطیر داشتند و با موجودات سخن می‌گفتند.» این توانایی، ریشه در علم حضوری دارد که موجودات را در برابر اولیا به سخن می‌آورد.

این دیدگاه، به ارتباط عرفانی اولیا با هستی اشاره دارد و نشان می‌دهد که معرفت حقیقی، فراتر از علوم اکتسابی است.

نقد مثال سنگ

ملاصدرا معتقد است که یک طرف سنگ از طرف دیگر آن غافل است. استاد فرزانه قدس‌سره، این ادعا را با استدلال به تراکم ذرات سنگ رد می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: «سنگ، نه یک تخته‌سنگ ساده، بلکه مجموعه‌ای متراکم از ذرات با تعینات وجودی است. هر ذره، به قدر وجودش، از خود آگاه است.»

درنگ: سنگ، مجموعه‌ای از ذرات با تعینات وجودی است که هر یک، به قدر وجودش، دارای علم حضوری است.

این نقد، به پیچیدگی هستی‌شناختی ماده اشاره دارد و تصور کلی‌گویی درباره سنگ را خطا می‌داند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین علم حضوری و نقد علم حصولی، به برتری معرفت ربوبی و توانایی اولیای الهی در درک زبان موجودات پرداخت. نفی جهل در ذرات سنگ و تأکید بر علم حضوری، این بخش را به سوی فهمی عمیق‌تر از معرفت‌شناسی هستی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: نقد هیلولای اولی و وحدت وجود

نفی هیلولای اولی

هیلولای اولی، به‌عنوان محض القوه و فاقد فعلیت، در فلسفه سنتی به‌عنوان مرز وجود و عدم تلقی می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره، این مفهوم را دروغ می‌خوانند و می‌فرمایند: «هیلولای اولی، وجود ندارد. وجود، فاقد سر و ته است و به عدم نمی‌رسد.»

درنگ: هیلولای اولی، به‌عنوان محض القوه، وجود ندارد. هستی، مجموعه‌ای از تعینات بی‌پایان است که به عدم نمی‌رسد.

این نقد، به نفی ساختار دوسری وجود در فلسفه سنتی اشاره دارد و هستی را یکپارچه و بی‌مرز می‌داند.

هیلولای ثانیه و صورت

هیلولای ثانیه، ماده‌ای است که صورتی به آن تعلق گرفته و از هیلولای اولی متمایز است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که هیچ موجودی بدون صورت نیست. حتی اگر هیلولای اولی را فرض کنیم، باید صورتی داشته باشد. ایشان می‌فرمایند: «همه موجودات، دارای صورت‌اند، زیرا صورت، تجلی وجود است.»

این دیدگاه، به ضرورت صورت در هستی‌شناسی فلسفی اشاره دارد و هیلولای اولی را به‌عنوان مفهومی فاقد واقعیت نفی می‌کند.

نفی مرز وجود و عدم

استاد فرزانه قدس‌سره، مفهوم هیلولای اولی به‌عنوان مرز وجود و عدم را رد می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: «عدم، چیزی نیست که مرزی با وجود داشته باشد. هستی، یکپارچه و بی‌مرز است.»

درنگ: عدم، فاقد واقعیت است و نمی‌تواند مرزی با وجود داشته باشد. هستی، یکپارچه و بی‌پایان است.

این نقد، به اصل وحدت وجود و نفی دوگانگی وجود و عدم تأکید دارد.

آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

قرآن کریم در آیه ۱۵۶ سوره بقره می‌فرماید: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم). این آیه، به صعود وجودی و نفی رسیدن به عدم اشاره دارد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که وجود، به سوی خدا بازمی‌گردد و به عدم نمی‌رسد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد هیلولای اولی و تأکید بر وحدت وجود، به نفی ساختار دوسری هستی و مرز میان وجود و عدم پرداخت. آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، این دیدگاه را تأیید می‌کند که هستی، یکپارچه و به سوی خدا در حرکت است.

بخش پنجم: پیوند فلسفه با معارف دینی

نقل از امام صادق (ع)

استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به سخن امام صادق (ع)، کسانی را که خلود جهنم را نفی می‌کنند، نادان می‌خوانند. ملاصدرا در اواخر عمر، به پذیرش خلود بازگشت. این نقل، پیوند فلسفه با معارف دینی را تقویت می‌کند.

امام صادق (ع) می‌فرمایند که نادانی کسانی که خلود را نفی می‌کنند، از ناتوانی در فهم حقیقت هستی ناشی می‌شود. این دیدگاه، به اصلاح آرای فلسفی دعوت می‌کند.

جهنم و هیلولا

استاد فرزانه قدس‌سره، مفهوم جهنم را به‌عنوان کف عالم وجود با هیلولا مرتبط می‌دانند، اما تأکید دارند که آتش جهنم خاموش می‌شود و سبزی می‌روید. این تمثیل، به صعود وجودی و نفی خلود در جهنم اشاره دارد.

درنگ: جهنم، به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود، فاقد خلود است. آتش آن خاموش می‌شود و سبزی می‌روید، که به صعود وجودی اشاره دارد.

نقد علوم مادی

علوم مادی و اکتسابی، به دلیل محدودیت‌هایشان، نمی‌توانند حقیقت هستی را درک کنند. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «حقیقت، در علم ربوبی و حضوری است.» این نقد، به ضرورت بازگشت به معرفت الهی دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با پیوند فلسفه با معارف دینی، به اصلاح آرای فلسفی و تأکید بر علم ربوبی پرداخت. نقل از امام صادق (ع) و تمثیل جهنم، این بخش را به سوی فهمی عمیق‌تر از ارتباط فلسفه و دین هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری کل

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۶۳۲ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بازسازی هستی‌شناسی اسلامی بر اساس اصل وحدت وجود و علم حضوری پرداخت. با نقد مفاهیم جوهر، عرض، و هیلولای اولی، این اثر نشان داد که همه موجودات، به‌عنوان ظهورات الهی، دارای شعور و معرفت ذاتی‌اند. نفی جهل در هستی، اصلاح ساختار تشکیکی وجود، و تأکید بر علم حضوری، از دستاوردهای اصلی این نوشتار است.

پیوند فلسفه با معارف دینی، از طریق آیات قرآن کریم و نقل از امام صادق (ع)، راه را برای فهمی عمیق‌تر از هستی هموار ساخت. این کتاب، با دعوت به بازنگری در مفاهیم سنتی و تأکید بر علم لدنی، پژوهشگران را به کاوش در معرفت‌شناسی عرفانی و ربوبی فرا می‌خواند. چونان چراغی در شب تار، این اثر می‌کوشد تا حقیقت هستی را در پرتو وحدت وجود روشن سازد.

با نظارت صادق خادمی