در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 634

متن درس




کتاب هستی‌شناسی نوین در پرتو تعینات الهی

هستی‌شناسی نوین در پرتو تعینات الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۳۴)

مقدمه: بازاندیشی در مفاهیم فلسفی

فلسفه اسلامی، در گذر سده‌ها، با مفاهیمی چون مقولات، ماهیت، هیلولا، و ترکیب جسم از ماده و صورت، کوشیده است تا چیستی هستی و موجودات را تبیین کند. با این حال، این مفاهیم، که ریشه در آرای ارسطو، ابن‌سینا، فارابی و ملاصدرا دارند، از منظری نقادانه، بیش از آنکه واقعیات عینی را بازتاب دهند، به اوصاف مفهومی و انتزاعی فروکاسته شده‌اند. درس‌گفتار شماره ۶۳۴، با رویکردی نوین و در عین حال ریشه‌دار در معارف قرآنی، این مفاهیم را به چالش کشیده و دعوتی است به بازنگری در هستی‌شناسی اسلامی. این نوشتار، با تجمیع محتوای درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، به بازسازی این مفاهیم بر مبنای بساطت جسم، آزادی ذاتی موجودات، و ظهورات الهی می‌پردازد. همانند گلی که در سحرگاه از غنچه باز می‌شود، این متن می‌کوشد تا با نگاهی نو، حقیقت هستی را چونان انفجاری از نور الهی نمایان سازد.

بخش یکم: نقد مفاهیم سنتی فلسفه

نفی مقولات و ماهیت

در فلسفه سنتی، مقولات، ماهیت، جوهر و عرض به‌عنوان بنیادهای هستی‌شناسی معرفی شده‌اند. این مفاهیم، هرچند در ذهن فیلسوفان به مثابه ابزارهایی برای تحلیل هستی به کار رفته‌اند، در خارج از ذهن، فاقد واقعیت عینی‌اند. همانند سایه‌هایی که بر دیوار غاری می‌افتند و غارنشینان از آنها به قضاوت عالم می‌پردازند، این مقولات تنها بازتاب‌هایی از تعینات و ظهورات خارجی‌اند. حقیقت هستی، نه در قالب مفاهیم ذهنی، بلکه در ظهورات بی‌واسطه وجود نهفته است.

درنگ: مقولات و ماهیت، اوصاف مفهومی و انتزاعی‌اند که از تعینات وجودی استخراج شده‌اند و در خارج، هیچ مصداق عینی ندارند.

این دیدگاه، ریشه در نقد فلسفه ارسطویی و صدرایی دارد. مقولات، به‌عنوان ابزارهای ذهنی، نمی‌توانند جایگزین واقعیت‌های عینی شوند. فیلسوفان سنتی، با چیدن این مفاهیم در نظام فلسفی خود، گاه از حقیقت وجود فاصله گرفته و به جای مشاهده مستقیم، به تأملات ذهنی بسنده کرده‌اند.

نفی ترکیب جسم از ماده و صورت

یکی از بنیادی‌ترین ادعاهای فلسفه سنتی، ترکیب جسم از ماده و صورت است که از ارسطو به ابن‌سینا، فارابی و ملاصدرا منتقل شده است. این درس‌گفتار، این ادعا را فاقد اساس می‌داند و جسم را موجودی بسیط معرفی می‌کند که نیازی به تجزیه به ماده و صورت ندارد. جسم، چونان گوهری یکپارچه، در ذات خود ظهوری است که از هرگونه ترکیب و دوگانگی مبراست.

درنگ: جسم، بسیط است و مرکب از ماده و صورت نیست. این نفی، به بازتعریف هستی‌شناسی جسم دعوت می‌کند.

این نقد، به بازاندیشی در چیستی جسم می‌انجامد. جسم، به‌عنوان تعینی از وجود، در ذات خود یکپارچه است و نیازی به اجزای مستقل ندارد. این دیدگاه، با رد دوگانگی ماده و صورت، به وحدت ذاتی موجودات اشاره دارد.

نفی هیلولای اولی

هیلولای اولی، که در فلسفه سنتی به‌عنوان موجودی محض القوه و چفت‌شده به عدم معرفی شده، در این درس‌گفتار غیرواقعی دانسته شده است. وجود، چونان جریانی بی‌سر و ته، به هیلولا منتهی نمی‌شود. هیلولا، که گاه به مثابه موجودی نیمه‌جان و در آستانه عدم توصیف شده، تنها توهمی ذهنی است که برای ترساندن از حقیقت وجود به کار رفته است.

درنگ: هیلولای اولی، موجودی غیرواقعی است و وجود، فاقد ساختاری دوسری است که به خدا و هیلولا منتهی شود.

این نفی، به رد ساختار خطی وجود در فلسفه صدرایی اشاره دارد. هستی، مجموعه‌ای از تعینات بی‌پایان است که در ظهور دائمی خود، نیازی به هیلولا ندارد.

نقد بزرگ‌نمایی مفاهیم انتزاعی

مفاهیم فلسفی مانند ماهیت، مقوله، ماده و صورت، در طول تاریخ فلسفه، بزرگ‌نمایی شده و به‌عنوان واقعیات مستقل معرفی شده‌اند. این درس‌گفتار، این بزرگ‌نمایی را خطایی تاریخی می‌داند که از حقیقت وجود فاصله گرفته است. همانند غارنشینانی که سایه‌ها را به جای اشیا می‌گیرند، فیلسوفان سنتی گاه مفاهیم ذهنی را به جای واقعیات عینی نشاندند.

درنگ: مفاهیم انتزاعی، به‌تدریج بزرگ‌نمایی شده و به‌جای واقعیات عینی قرار گرفته‌اند.

این نقد، به ضرورت بازگشت به حقیقت وجود و پرهیز از تأملات صرف ذهنی دعوت می‌کند. فلسفه، باید از غار ذهن به سوی نور حقیقت گام بردارد.

نفی اعتبار علمی ترکیب جسم

ادعای ترکیب جسم از ماده و صورت، یا ماده بی‌صورت و صورت بی‌ماده، در دنیای علم مدرن پذیرفته نیست. این مفاهیم، فاقد وزان علمی‌اند و نمی‌توانند چیستی جسم را به درستی تبیین کنند. فلسفه، برای همگامی با علم، باید از این مفاهیم فاصله گرفته و به سوی تعینات عینی حرکت کند.

درنگ: ترکیب جسم از ماده و صورت، فاقد اعتبار علمی است و با یافته‌های علم مدرن ناسازگار است.

این دیدگاه، به ضرورت پیوند فلسفه با علوم تجربی دعوت می‌کند. فلسفه‌ای که از تجربه جدا افتد، در غار ذهن گرفتار می‌ماند.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست، با نقد مفاهیم سنتی فلسفه، به بازتعریف هستی‌شناسی جسم دعوت کرد. نفی مقولات، ماهیت، هیلولا و ترکیب جسم، راه را برای نگاهی نوین به هستی گشود. این نگاه، با تأکید بر بساطت جسم و نفی هرگونه دوگانگی، به سوی وحدت وجود و ظهورات الهی گام برمی‌دارد.

بخش دوم: بازتعریف چیستی جسم

بساطت جسم و نفی اتصال

جسم، در این درس‌گفتار، موجودی بسیط معرفی شده که از ترکیب ماده و صورت مبراست. برخلاف دیدگاه ارسطو و حکمای اسلامی، جسم متصل نیست، بلکه در هم‌نشینی مسالمت‌آمیز اجزای خود قرار دارد. همانند آردی که در دست فشرده شده، اما به هم دوخته نیست، اجزای جسم نیز در آزادی ذاتی خود کنار هم قرار دارند.

درنگ: جسم، بسیط است و هیچ‌گونه اتصال یا دوختگی در آن وجود ندارد. اجزای آن، در هم‌نشینی آزاد و مسالمت‌آمیزند.

این دیدگاه، به نفی هرگونه بند و بست در هستی اشاره دارد. جسم، چونان گلی که در سحرگاه باز می‌شود، در ذات خود ظهوری است که نیازی به ترکیب ندارد.

آیه کریمه «لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»

لَا تَزِرُ [مطلب حذف شد] : «هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد.» (قرآن کریم، سوره انعام، آیه ۱۶۴)

این آیه کریمه، به آزادی ذاتی موجودات اشاره دارد. هیچ موجودی به دیگری بسته یا دوخته نیست. هستی، چونان باغی است که هر گل در آن آزادانه شکوفا می‌شود، بدون آنکه به گلی دیگر بند باشد.

درنگ: آیه کریمه «لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» آزادی ذاتی موجودات را نشان می‌دهد و هرگونه بند و بست در هستی را نفی می‌کند.

این اصل قرآنی، به وحدت وجود و نفی هرگونه محدودیت در نظام الهی اشاره دارد. موجودات، در ذات خود آزادند و در ظهور دائمی خود، به سوی کمال حرکت می‌کنند.

نفی هیلولا به‌عنوان قابل

هیلولا، که در فلسفه سنتی به‌عنوان موجودی قابل و در آستانه عدم معرفی شده، در این درس‌گفتار فاقد واقعیت دانسته شده است. جسم، نه قابل، بلکه فاعل است و خود ظهور می‌کند. همانند نطفه‌ای که به علقه و سپس مضغه بدل می‌شود، جسم در ذات خود باز می‌شود و نیازی به هیلولا ندارد.

درنگ: جسم، فاعل است و خود ظهور می‌کند. هیلولا، به‌عنوان موجودی قابل، غیرواقعی است.

این دیدگاه، به نفی مفهوم هیلولا و تأکید بر فعلیت ذاتی جسم دعوت می‌کند. جسم، چونان چتری است که در هر لحظه باز می‌شود و ظهور می‌یابد.

ظهور جسم عين خدا

جسم، در این نگاه، چونان حق تعالی ظهور می‌کند. همان‌گونه که اسما و صفات الهی در دائرة‌الوجود متجلی می‌شوند، جسم نیز در هر لحظه باز می‌شود و ظهور می‌یابد. هیچ فرقی بین حق و هستی در حرکت و ظهور نیست. جسم، چونان گلی است که در سحرگاه وجود، غنچه خود را به سوی نور الهی می‌گشاید.

درنگ: جسم، عين خدا ظهور می‌کند و در حرکت و باز شدن خود، با حق تعالی هم‌جهت است.

این دیدگاه، به وحدت وجود و حضور الهی در همه تعینات اشاره دارد. جسم، نه مرکب، بلکه ظهوری است که در ذات خود کامل و آزاد است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تأکید بر بساطت جسم و نفی اتصال و هیلولا، به بازتعریف جسم به‌عنوان تعینی آزاد و ظهورگر دعوت کرد. استناد به آیات قرآن کریم، به‌ویژه آیه «لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»، این نگاه را با معارف الهی پیوند داد و نشان داد که هستی، در ذات خود، آزاد و باز است.

بخش سوم: نقد روش‌شناسی فلسفه سنتی

ضعف ابزارهای تجربی

فیلسوفان سنتی، به دلیل فقدان ابزارهای تجربی، از سایه‌های ذهنی قضاوت می‌کردند. همانند غارنشینانی که سایه‌ها را به جای اشیا می‌گیرند، این فیلسوفان از واقعیت عینی فاصله گرفتند. فلسفه، برای رهایی از این محدودیت، باید با علوم تجربی مدرن پیوند یابد.

درنگ: فقدان ابزارهای تجربی، فلسفه سنتی را به قضاوت از سایه‌ها فروکاست. پیوند با علوم تجربی، ضرورت امروز است.

این نقد، به ضرورت مشاهده مستقیم و حضوری واقعیت دعوت می‌کند. فلسفه، باید چشم‌های خود را باز کند و از تأملات صرف ذهنی فاصله گیرد.

اختلافات حکما درباره جسم

فیلسوفان سنتی، در تعریف جسم، ماده و هیلولا اختلافات بسیاری داشتند. برخی جسم را متصل، برخی بسیط، و برخی مرکب از جوهر و عرض می‌دانستند. این اختلافات، به فقدان روش‌شناسی منسجم اشاره دارد. تنها اجماع، بر وجود ابعاد (طول، عرض، عمق) در جسم بود که واقعیتی تجربی است.

درنگ: اختلافات حکما در تعریف جسم، نشان‌دهنده ضعف روش‌شناسی فلسفه سنتی است.

این تنوع آراء، به پیچیدگی بحث جوهر و ضرورت بازنگری در روش‌های فلسفی اشاره دارد.

نقد متکلمان و حکما

متکلمان و برخی حکما، فاقد تخصص علمی بودند و با مشاغل عادی، به نظریه‌پردازی می‌پرداختند. این درس‌گفتار، به ضرورت تخصص در فلسفه و اصلاح نظام آموزشی حوزه‌های علمیه دعوت می‌کند. حوزه‌ها، باید علم را ملاک اصلی قرار دهند، نه ثواب یا مالیه.

درنگ: حوزه‌های علمیه، باید علم‌محور شوند و از تأثیرات ثواب، مالیه و هوویه رهایی یابند.

این نقد، به بازسازی نظام آموزشی حوزه‌ها و تأکید بر تخصص علمی دعوت می‌کند.

نفی ترجیح بی‌دلیل

فیلسوف، نباید به ترجیح بی‌دلیل بپردازد. فلسفه، جای جمع تبرعی یا علم غیب نیست. همانند معماری که بدون ابزار دقیق، بنایی سست می‌سازد، فلسفه نیز باید بر روش‌های علمی استوار باشد.

درنگ: فلسفه، باید از ترجیح بی‌دلیل پرهیز کند و بر روش‌های علمی استوار باشد.

این نقد، به ضرورت روش‌شناسی دقیق و علمی در فلسفه دعوت می‌کند.

نفی تشکیک وجود

تشکیک وجود، که در فلسفه صدرایی ریشه دارد، فاقد اساس است. وجود، ساختاری خطی ندارد که از خدا به هیلولا منتهی شود. هستی، چونان جریانی یکپارچه، در ظهور دائمی خود آزاد است.

درنگ: تشکیک وجود، فاقد اساس است. وجود، فاقد سر و ته است و در ظهور دائمی خود آزاد است.

این نفی، به وحدت وجود و رد ساختار خطی در فلسفه صدر

ایی اشاره دارد. هستی، مجموعه‌ای از تعینات بی‌پایان است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد روش‌شناسی فلسفه سنتی، به ضرورت پیوند فلسفه با علوم تجربی و اصلاح نظام‌های آموزشی دعوت کرد. این بازنگری، فلسفه را از غار ذهن به سوی نور حقیقت هدایت می‌کند.

بخش چهارم: بساطت و آزادی در هستی

نفی جزء لایتجزی

جمهور حکما معتقد بودند که جزء لایتجزی وجود ندارد و انقسام در عقل ادامه دارد. این درس‌گفتار، این دیدگاه را نفی می‌کند و جسم را بسیط و غیرقابل‌تقسیم می‌داند. همانند پارچه‌ای که در عرف پاره می‌شود، اما در حقیقت باز می‌شود، جسم نیز در ذات خود یکپارچه است.

درنگ: جسم، بسیط است و جزء لایتجزی ندارد. انقسام، تنها در ذهن ادامه می‌یابد.

این دیدگاه، به نفی انقسام ذهنی و تأکید بر بساطت عینی جسم دعوت می‌کند.

نظریه ذی‌مقراطیس

ذی‌مقراطیس، جسم را بسیط، صلب و غیرقابل‌تقسیم می‌دانست، اما به دلیل فقدان ابزارهای تجربی، انقسام را نفی کرد. نظریه مدرن، به دیدگاه او نزدیک‌تر است، اما محدودیت‌های ابزاری او را تأیید نمی‌کند.

درنگ: ذی‌مقراطیس، جسم را بسیط می‌دانست، اما فقدان ابزار، او را به نفی انقسام کشاند.

این نقد، به اهمیت ابزارهای تجربی در فهم دقیق جسم اشاره دارد.

نقد مصرف‌گرایی

صنعت مدرن، با تولید کالاهای یک‌بارمصرف، به استعمار طبیعت دامن می‌زند. این درس‌گفتار، این رویکرد را خلاف آزادی ذاتی هستی می‌داند. همانند دوختن پارچه‌ای که می‌توانست باز بماند، مصرف‌گرایی به بند و بست منجر می‌شود.

درنگ: مصرف‌گرایی، با تولید کالاهای یک‌بارمصرف، به محدودیت هستی دامن می‌زند.

این نقد، به ضرورت بازگشت به آزادی ذاتی موجودات در نظام هستی دعوت می‌کند.

مثال گل و گِل

گل و گِل، در تعامل مسالمت‌آمیز، یکدیگر را کامل می‌کنند، بدون آنکه به هم دوخته شوند. این مثال، به هم‌نشینی آزاد موجودات در هستی اشاره دارد. همانند گلی که در کنار گِل شکوفا می‌شود، موجودات در آزادی خود به کمال می‌رسند.

درنگ: گل و گِل، در هم‌نشینی مسالمت‌آمیز، یکدیگر را کامل می‌کنند، بدون بند و بست.

این مثال، به وحدت وجود و آزادی ذاتی موجودات تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر بساطت و آزادی ذاتی جسم، به نفی مفاهیم سنتی مانند جزء لایتجزی و مصرف‌گرایی پرداخت. این بخش، با پیوند به معارف قرآنی، هستی را جریانی آزاد و باز توصیف کرد.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با بازاندیشی در مفاهیم سنتی فلسفه اسلامی، به بازتعریف هستی‌شناسی بر مبنای بساطت جسم، آزادی ذاتی موجودات، و ظهورات الهی دعوت کرد. نفی مقولات، هیلولا، و ترکیب جسم، همراه با استناد به آیات قرآن کریم، راه را برای نگاهی نوین به هستی گشود. همانند انفجاری از نور که همه هستی را روشن می‌کند، این دیدگاه، موجودات را در آزادی و ظهور دائمی خود می‌بیند. این نوشتار، با پیوند فلسفه به علوم تجربی و معارف قرآنی، راه را برای تحقیقات آینده در فلسفه اسلامی هموار ساخت.

با نظارت صادق خادمی