در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 638

متن درس





کاوش در حقیقت وجود، جعل و حرکت در فلسفه اسلامی

کاوش در حقیقت وجود، جعل و حرکت در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۳۸)

دیباچه

مفهوم وجود، به مثابه گوهری درخشان در سپهر فلسفه اسلامی، از دیرباز محور تأملات عمیق فلاسفه بوده است. درس‌گفتار شماره ۶۳۸ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی نقادانه و ژرف به این مفهوم، به بازسازی بنیادی مفاهیم وجود، جعل، حرکت، و تعینات وجودی می‌پردازد.

بخش نخست: وحدت وجود و نفی تقسیمات

هدف جمع‌بندی بحث

درس‌گفتار، با هدف روشن‌سازی ظرف شناخت و ترسیم حقیقت وجود، به بازتعریف مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی می‌پردازد. وجود، چونان جریانی یکپارچه، حقیقتی یگانه است که تمامی ظهورات و تعینات عالم را در بر می‌گیرد. این هدف، به مثابه مشعلی فروزان، مسیر کاوش فلسفی را روشن می‌سازد و ضرورت بازنگری در مفاهیم سنتی را گوشزد می‌کند.

نفی تقسیم وجودات

وجود، حقیقتی واحد است که قابلیت تقسیم به اقسام گوناگون، مانند وجود فی‌نفسه یا بنفسه، را ندارد. این دیدگاه، چونان تیغی تیز، پیش‌فرض‌های سنتی تقسیم‌بندی وجود را می‌زداید و بر وحدت ذاتی آن تأکید می‌ورزد. برخلاف تصور رایج که وجود را به بخش‌های متمایز تقسیم می‌کند، درس‌گفتار استدلال می‌آورد که وجود، چونان دریایی بی‌کران، یکپارچه و غیرقابل تجزیه است.

درنگ: وجود، حقیقتی یگانه است که تقسیم‌پذیر نیست و هرگونه اقسام‌بندی آن، خطایی روش‌شناختی در فلسفه است.

تعینات و ظهورات وجود

گرچه وجود تقسیم‌پذیر نیست، اما تعینات و ظهورات متعددی دارد که کثرت ظاهری عالم را پدید می‌آورند. این تعینات، چونان امواج بر سطح اقیانوس وجود، مراتب گوناگون ظهور آن‌اند، نه اجزای جداگانه. کثرت در عالم، نه از تقسیم ذاتی وجود، بلکه از مراتب ظهور آن ناشی می‌شود که هر یک، جلوه‌ای از همان حقیقت یگانه است.

نفی پاره شدن وجود

وجود، برخلاف اشیای مادی، قابل پاره شدن یا تجزیه به اجزا نیست. این دیدگاه، به مثابه کلیدی، قفل پیش‌فرض‌های مادی‌گرایانه در تحلیل وجود را می‌گشاید. فلاسفه‌ای که وجود را به اقسام یا اجزا تقسیم کرده‌اند، به خطای تعمیم مفاهیم مادی به ساحت وجود گرفتار شده‌اند.

کثرت در تعینات

کثرت در عالم هستی، از تعینات و مراتب ظهور وجود سرچشمه می‌گیرد، نه از تقسیم ذاتی آن. این تعینات، چونان شاخه‌های درختی تنومند، از ریشه واحد وجود روییده‌اند و هر یک، جلوه‌ای از همان حقیقت را به نمایش می‌گذارند. این دیدگاه، وحدت وجود را در عین کثرت ظاهری حفظ می‌کند.

درنگ: کثرت در عالم، از تعینات و ظهورات وجود ناشی می‌شود، نه از تقسیم ذاتی آن، که وحدت وجود را مخدوش می‌سازد.

نفی وجود لا فی نفسه

مفهوم وجود لا فی نفسه، به کلی منتفی است؛ زیرا وجود یا حق تعالی است یا ظهورات آن، و هیچ موجودی نمی‌تواند فاقد نفسیت باشد. این دیدگاه، چونان بادبانی، کشتی فلسفه را از گرداب مفاهیم انتزاعی غیرضروری به سوی ساحل حقیقت هدایت می‌کند.

نفی جوهر و عرض

جوهر و عرض، اوصاف انتزاعی ظهورات وجودند، نه واقعیاتی مستقل. از آنجا که ماهیت به معنای سنتی آن وجود ندارد، مفاهیم جوهر و عرض نیز صرفاً انتزاعات ذهنی‌اند که برای توصیف مراتب وجود به کار می‌روند. این نقد، به بازسازی هستی‌شناسی اسلامی و حذف مفاهیم غیرعلمی دعوت می‌کند.

اوصاف انتزاعی تعینات

مفاهیم فلسفی مانند جوهر، عرض، نوع، و ماهیت، اوصاف انتزاعی مراتب وجودند که فاقد واقعیت عینی‌اند. این دیدگاه، چونان آینه‌ای، محدودیت‌های مفاهیم سنتی را بازتاب می‌دهد و بر ضرورت بازتعریف آنها تأکید می‌ورزد.

درنگ: جوهر، عرض، و ماهیت، اوصاف انتزاعی ظهورات وجودند و فاقد واقعیت مستقل‌اند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تأکید بر وحدت وجود و نفی تقسیمات سنتی، به بازتعریف حقیقت وجود به‌عنوان حقیقتی یگانه و غیرقابل تجزیه پرداخت. تعینات و ظهورات وجود، کثرت ظاهری عالم را پدید می‌آورند، اما ذات وجود یکپارچه باقی می‌ماند. نفی مفاهیم لا فی نفسه، جوهر، و عرض، گامی در جهت پالایش فلسفه اسلامی از پیش‌فرض‌های غیرعلمی است.

بخش دوم: پویایی هستی و بازتعریف حرکت

نفی سکون در هستی

در عالم هستی، هیچ ساکنی وجود ندارد؛ حق تعالی و خلق، هر دو در حرکتی ذاتی و بی‌وقفه‌اند. این دیدگاه، چونان نسیمی، تصور سنتی خدا و عالم به‌عنوان موجوداتی ساکن را می‌زداید و پویایی را جوهره هستی معرفی می‌کند.

درنگ: سکون در عالم هستی وجود ندارد؛ همه چیز، از حق تا خلق، در حرکتی ذاتی و پویاست.

بازتعریف حرکت

حرکت، فراتر از خروج از مکانی به مکان دیگر، جریانی وجودی است که حتی مکان را در بر می‌گیرد. مکان، خود ظرفی متحرک است که در سیر وجودی خود جریان دارد. این بازتعریف، چونان کلیدی، قفل تعریف سنتی حرکت را می‌گشاید و آن را به پویایی ذاتی هستی پیوند می‌زند.

حرکت وجودی و ایجادی

در مراتب تجرد و عالم عالی، حرکت به دو صورت وجودی (ذاتی) و ایجادی (فعلی) ظاهر می‌شود. حرکت وجودی، به ذات پویای حق تعالی اشاره دارد، و حرکت ایجادی، به فیض الهی که خلقت را به وجود می‌آورد. این تمایز، چونان نوری، رابطه حق و خلق را روشن می‌سازد.

حرکت ذاتی حق تعالی

ذات حق تعالی، غرق در حرکتی ذاتی است که جوهره وجود آن را تشکیل می‌دهد. حرکت ایجادی آن نیز، به فیض و فعل الهی بازمی‌گردد که خلقت را در بر می‌گیرد. این دیدگاه، خدا را نه موجودی ساکن، بلکه سیستمی پویا و عاشق معرفی می‌کند.

درنگ: ذات حق تعالی، غرق در حرکتی ذاتی و ایجادی است که خلقت را به وجود می‌آورد.

نقل از ابن‌سینا (شفاء، صفحه ۵۰۸)

ابن‌سینا در الهیات شفاء (صفحه ۵۰۸)، خدا را اعظم عاشق و معشوق می‌داند که خود را تعقل می‌کند و از خود لذت می‌برد. او می‌فرماید: «فالواجب الوجود الذي هو في غاية الكمال والجمال والبهاء، والذي تعقل ذاته بتلك الغاية، والبهاء والجمال، وبتمام تعقل، ويتعقل العاقل والمعقول على أنهما واحد بالحقيقة، يكون ذاته أعظم عاشق ومعشوق». این نقل، چونان گوهری، پویایی و عشق الهی را در فلسفه اسلامی برجسته می‌سازد.

خدا به‌عنوان افضل مدرك

حق تعالی، افضل مدرك با افضل ادراک است که از خود لذت می‌برد و عاشق ذات خویش است. این مفهوم، چونان آیینه‌ای، کمال و نشاط الهی را در مقابل تصور سنتی خدا به‌عنوان موجودی ساکن بازتاب می‌دهد.

نقد الفاظ محدود

ابن‌سینا تأکید می‌کند که الفاظ انسانی برای توصیف عشق و لذت الهی ناکافی‌اند. او می‌فرماید: «فمن استشبعها شبع، استعمل غيرها»، یعنی اگر کسی از این الفاظ دلزده شود، لفظ بهتری بیاورد. این نقد، چونان نسیمی، محدودیت زبان را در توصیف حقیقت الهی گوشزد می‌کند.

درنگ: الفاظ انسانی، ناتوان از توصیف کامل عشق و لذت الهی‌اند؛ باید به معنا توجه کرد، نه به لفظ.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تأکید بر پویایی ذاتی هستی، حرکت را جوهره وجود معرفی کرد. نفی سکون، بازتعریف حرکت به‌عنوان جریانی وجودی و ایجادی، و استناد به ابن‌سینا، این بخش را به تبیینی عمیق از رابطه حق و خلق تبدیل کرده است. خدا، سیستمی عاشق و پویاست که عالم را در حرکتی بی‌وقفه اداره می‌کند.

بخش سوم: نقد بی‌رمقی دین و ضرورت نشاط

نقد بی‌رمقی دین

دین امروز، به دلیل فقدان عشق و نشاط، چونان درختی بی‌برگ و بار، بی‌رمق و بی‌جاذبه شده است. این نقد، چونان زنگ خطری، ضرورت احیای روح دینداری را گوشزد می‌کند.

مؤمنین و فقدان نشاط

مؤمنین، به دلیل نبود عشق و انگیزه، چونان سایه‌هایی کم‌فروغ، فاقد نشاط و پویایی‌اند. این وضعیت، به مثابه آینه‌ای، کاستی‌های دینداری معاصر را بازتاب می‌دهد.

درنگ: فقدان عشق و نشاط در مؤمنین، دینداری را به پژمردگی و بی‌جاذبگی کشانده است.

اهل باطل و انرژی

اهل باطل، به دلیل داشتن عشق و انگیزه، چونان جریانی خروشان، انرژی بیشتری نسبت به اهل حق دارند. این مقایسه، به ضرورت تزریق نشاط به دینداری دعوت می‌کند.

مثال مار و زهر

دین، مانند ماری است که زهرش (عشق و نشاط) را گرفته‌اند و به کرمی بی‌حیات تبدیل شده است. زهر، کیمیای وجود مار است؛ دین نیز بدون عشق، حیات و جاذبه خود را از دست می‌دهد.

درنگ: عشق و نشاط، زهر و کیمیای دین‌اند که بدون آن، دین به کرمی بی‌حیات بدل می‌شود.

نقد روان‌شناختی دینداران

کشیدن دندان دین (زهر آن)، به از دست رفتن حافظه و حیات دینی منجر شده است. این نقد، چونان جراحی، ریشه‌های بی‌رمقی دینداران را آشکار می‌سازد.

نقد منفی‌نگری به دنیا

تأکید بر اینکه دنیا اه و وه است، چونان سمی، نشاط را از دینداران سلب کرده و به پژمردگی آنها انجامیده است. این دیدگاه، به ضرورت بازنگری در نگاه به دنیا دعوت می‌کند.

تفاوت قیافه دینداران و غیر دینداران

قیافه‌های کج و کوله دینداران، در مقابل شادابی غیر دینداران، چونان آینه‌ای، فقدان عشق و نشاط در دینداری را بازتاب می‌دهد.

عاشق و نشانه‌های آن

عاشق، با چشمان مست و لب‌های شوخ، چونان ستاره‌ای در شب، از دور پیداست. دینداران، فاقد این نشاط و جاذبه‌اند و به همین دلیل، از تأثیرگذاری بازمانده‌اند.

درنگ: عاشق، با نشاط و جاذبه‌اش، از دور پیداست؛ دینداران باید این نشاط را در خود احیا کنند.

نقد جوانان و دین

جوانان، به دلیل فقدان نشاط در دین، چونان پرندگان دور از آشیانه، به آن رغبت ندارند. این نقد، به ضرورت جذابیت‌بخشی به دین برای نسل جوان دعوت می‌کند.

نقل مجدد از ابن‌سینا

ابن‌سینا تأکید می‌کند که خدا، عاشق‌ترین و کامیاب‌ترین موجود است که از خود لذت می‌برد. این نقل، چونان گوهری، پویایی و نشاط الهی را در مقابل تصور سکون برجسته می‌سازد.

نقل از عایشه

عایشه می‌فرماید: پیامبر (ص) همه امورش را در یک مکان با نظافت و عشق انجام می‌داد. این نقل، چونان مشعلی، اهمیت نظافت و نشاط در سیره نبوی را روشن می‌سازد.

نقد ظاهرگرایی در دین

دین، به دلیل تأکید بیش از حد بر استغفار و دوری از زیبایی، چونان گلی پژمرده، به پیری و بی‌نشاطی افتاده است. این نقد، به ضرورت احیای زیبایی در دینداری دعوت می‌کند.

نقد طلاب و نظافت

طلاب، به دلیل فقدان توجه به زیبایی و نظافت، چونان سایه‌هایی کم‌فروغ، قیافه‌های نامناسب دارند. این دیدگاه، به تأثیر ظاهر در تبلیغ دین و ضرورت اصلاح آن اشاره دارد.

درنگ: نظافت و زیبایی در ظاهر و باطن، لازمه تبلیغ مؤثر دین و جذب دیگران است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد بی‌رمقی دین و دینداران، به ضرورت تزریق عشق و نشاط به دینداری دعوت کرد. مثال مار و زهر، تفاوت قیافه دینداران و غیر دینداران، و استناد به سیره نبوی، این بخش را به تبیینی عمیق از کاستی‌های دینداری معاصر تبدیل کرده است.

بخش چهارم: نفی جعل و نظام‌مندی خلقت

نفی جعل

مفهوم جعل، به معنای سنتی آن، چونان سرابی، بی‌معناست. نه ماهیت، نه سیرورت، و نه وجود مجعول‌اند. این دیدگاه، به نفی پیش‌فرض‌های غیرعلمی در فلسفه سنتی و تأکید بر ظهور خودجوش دعوت می‌کند.

درنگ: جعل، مفهومی بی‌معناست؛ وجود، خودجوش و بدون نیاز به جعل ظهور می‌یابد.

نقل از ابن‌سینا (مشمش)

ابن‌سینا می‌فرماید: «ما جعل الله المشمش مشمشاً، بل أوجده». خدا مشمش را مشمش نکرد، بلکه آن را ایجاد کرد. این نقل، چونان نوری، نفی جعل به معنای سنتی و تأکید بر ایجاد وجودی را روشن می‌سازد.

نفی جعل وجود

وجود، قابل جعل نیست، زیرا نمی‌توان آن را ثابت نگه داشت و جعل کرد. این دیدگاه، چونان تیری، مفهوم جعل را از سپهر فلسفه می‌زداید و پویایی ذاتی وجود را برجسته می‌کند.

هستی به‌عنوان سیستم

عالم، سیستمی خودکار و شارژ شده از أزل و ابد است که نیازی به جعل ندارد. این دیدگاه، چونان نقشه‌ای، نظام‌مندی خلقت را در مقابل تصورات سنتی ترسیم می‌کند.

درنگ: عالم، سیستمی خودکار و پویاست که بدون نیاز به جعل، اداره می‌شود.

خدا به‌عنوان سیستم

حق تعالی، سیستمی عاقل، آگاه، و کامل است، نه موجودی که جعل می‌کند. این بازتعریف، چونان کلیدی، تصورات انسان‌وار از خدا را می‌زداید و پویایی الهی را برجسته می‌سازد.

نفی جعل در آیه

جعل در آیاتی مانند
وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ [مطلب حذف شد] : «و میان شما مودت و رحمت قرار داد»؛ روم: ۲۱)، ظهور تعینی و وجودی است، نه جعل به معنای سنتی. این تبیین، به نظام‌مندی خلقت اشاره دارد.

نفی پارتی‌بازی در خلقت

خلقت، سیستمی است که بدون پارتی‌بازی یا جعل دستی عمل می‌کند. این دیدگاه، چونان آیینه‌ای، خودجوشی و نظم خلقت را بازتاب می‌دهد.

مثال خیابان برقی

عالم، مانند خیابانی برقی با ماشین‌های خودکار است که بدون دخالت دستی اداره می‌شود. این مثال، چونان نقشی بر لوح، نظام‌مندی و پویایی خلقت را ترسیم می‌کند.

نفی داد و فریاد خدا

حق تعالی، نه داد می‌زند، نه عصبانی می‌شود، نه جعل می‌کند؛ عالم به‌صورت سیستمی اداره می‌شود. این نقد، به نفی تصورات انسان‌وار از خدا دعوت می‌کند.

اراده سیستمی خدا

اراده خدا، سیستمی است، نه اراده‌ای که جعل یا دخالت دستی کند. این دیدگاه، به پویایی و نظام‌مندی اراده الهی در خلقت اشاره دارد.

درنگ: اراده خدا، سیستمی و پویاست که خلقت را بدون دخالت دستی اداره می‌کند.

نقل از فیلم

جمله‌ای در فیلمی می‌گوید: «در راستای عدالت حق تعالی قرار داریم»، که به نظام‌مندی خلقت اشاره دارد. این نقل، چونان گوهری، تأثیر فرهنگ عامه در درک فلسفه را نشان می‌دهد.

جعل و فلسفه

جعل، بحثی فوق‌فلسفی است که به نحوه ایجاد عالم مربوط می‌شود، اما سیستمی است، نه دستی. این دیدگاه، به بازتعریف جعل در فلسفه اسلامی دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نفی مفهوم جعل به معنای سنتی، به نظام‌مندی و خودجوشی خلقت تأکید کرد. خدا و عالم، سیستمی پویا و عاقل‌اند که بدون دخالت دستی اداره می‌شوند. استناد به آیات قرآن کریم و ابن‌سینا، این بخش را به تبیینی عمیق از خلقت تبدیل کرده است.

بخش پنجم: حیات، هیلولا و بازسازی علوم طبیعی

نفی هیلولا

جسم، هیلولا ندارد؛ هیلولا، چونان سرابی، دروغ است و جسم خود ظهور می‌کند. این نقد، به خطای مفهوم هیلولا در فلسفه سنتی و ضرورت بازتعریف جسم اشاره دارد.

درنگ: هیلولا، مفهومی غیرواقعی است؛ جسم، خود ظهور ذاتی وجود است.

نقد فلاسفه و هیلولا

فلاسفه، به دلیل تصور هیلولا به‌عنوان قابلیت، از درک ظهور ذاتی جسم بازماندند. این دیدگاه، چونان تیغی، خطای روش‌شناختی فلسفه سنتی را می‌زداید.

ظهور ذرات جسم

جسم، از یک ذره به میلیاردها ذره ظهور می‌کند، بدون نیاز به هیلولا. این توضیح، چونان نقشی بر لوح، پویایی ذاتی ماده را ترسیم می‌کند.

حیات و وجود

حیات، همان وجود است؛ کمالات حیات، تعینات وجودند و حیات، صفت نیست، بلکه ذات وجود است. این دیدگاه، به وحدت وجود و حیات در فلسفه اسلامی تأکید دارد.

درنگ: حیات، نفس وجود است و همه موجودات، ظهورات حیات حق‌اند.

نقد صفت انگاشتن حیات

در کلام و فلسفه، حیات به‌عنوان صفت خدا تلقی شده، درحالی‌که حیات، نفس ذات حق است. این نقد، به خطای مفهومی در توصیف ذات الهی دعوت می‌کند.

حیات و ظهورات حق

تمام موجودات، ظهورات حیات حق‌اند و هیچ مرده یا ساکنی در عالم نیست. این دیدگاه، به پویایی و حیات‌مندی کل هستی اشاره دارد.

نفی تباین وجودات

وجودات، تباین ندارند؛ همه ظهورات یک حقیقت‌اند و بیگانگی بین موجودات نیست. این نقد، به وحدت وجود و نفی تباین در فلسفه اسلامی اشاره دارد.

ظهورات و وصل موجودات

موجودات، نه با جذبه وصل شده‌اند، بلکه ظهورات فابریک و ذاتی حق‌اند. این دیدگاه، به نظام‌مندی و خودجوشی خلقت دعوت می‌کند.

درنگ: موجودات، ظهورات ذاتی حق‌اند و هیچ بیگانگی میان آنها نیست.

نقد ضعف طبیعیات

طبیعیات در حوزه‌های علمیه، به دلیل عدم مطالعه، ضعیف و پر از خطاست. این نقد، به ضرورت مطالعه علوم طبیعی در فلسفه اسلامی دعوت می‌کند.

غلط‌های اسفار

دو جلد جوهر و عرض اسفار، به دلیل عدم مطالعه، پر از غلط‌های عبارتی است. این دیدگاه، به ضعف روش‌شناختی در مطالعه فلسفه سنتی اشاره دارد.

نیاز طبیعیات به ابزار

مطالعه طبیعیات، نیازمند ابزار، آزمایشگاه، و روش‌های علمی است. این تأکید، به پیوند فلسفه با علوم تجربی دعوت می‌کند.

درنگ: طبیعیات، نیازمند ابزار و روش‌های علمی است تا از خطاهای سنتی رهایی یابد.

نفی تفاوت خدا و خلق

تفاوت خدا و خلق، ماده و مجرد، دنیا و آخرت، تنها در مراتب وجود و تعینات است. این دیدگاه، به وحدت وجود و نفی دوگانگی در هستی‌شناسی اشاره دارد.

نفی شادی بی‌مرز

شادی با بی‌مرزی متفاوت است؛ شادی می‌تواند با رعایت مرزها وجود داشته باشد. این دیدگاه، به امکان شادی دینی با حفظ حدود الهی دعوت می‌کند.

تأثیر فرهنگ غرب

غرب، با ترویج کامیابی، دنیا را به دنبال خود کشاند، برخلاف دینداران که نشاط را حذف کردند. این نقد، به ضرورت احیای نشاط در فرهنگ دینی اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با نفی هیلولا و تأکید بر حیات به‌عنوان نفس وجود، به بازسازی علوم طبیعی و فلسفه اسلامی دعوت کرد. نفی تباین وجودات و ضرورت پیوند فلسفه با علوم تجربی، از دستاوردهای این بخش است.

سخن پایانی

درس‌گفتار شماره ۶۳۸ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چونان مشعلی فروزان، مفاهیم وجود، جعل، حرکت، و حیات را در فلسفه اسلامی بازتعریف کرد. نفی تقسیم وجود، تأکید بر تعینات به‌عنوان ظهورات حق، نفی هیلولا، و بازتعریف خدا به‌عنوان سیستمی عاقل و پویا، از دستاوردهای این بحث است. استناد به آیات قرآن کریم، مانند
وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ [مطلب حذف شد] : «و میان شما مودت و رحمت قرار داد»؛ روم: ۲۱)، و نقل از ابن‌سینا، این درس‌گفتار را به منبعی غنی برای پژوهش‌های فلسفی تبدیل کرده است. نقد بی‌رمقی دین و ضرورت تزریق عشق و نشاط به دینداری، به‌ویژه برای نسل جوان، از دیگر نکات برجسته این اثر است. تأکید بر مطالعه طبیعیات و پیوند فلسفه با علوم تجربی، راه را برای تحول در حوزه‌های علمیه و فلسفه اسلامی هموار می‌سازد. این نوشتار، با دعای «اللهم صل على محمد و آل محمد»، پیوند عمیق فلسفه با دین را به نمایش می‌گذارد.

با نظارت صادق خادمی