در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 639

متن درس





کاوش در جعل و نسبت آن با اصالت وجود

کاوش در جعل و نسبت آن با اصالت وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۳۹)

دیباچه: درآمدی بر جعل و اصالت وجود

هستی، چونان آیینه‌ای صیقلی، جلوه‌گاه حقیقت واحدی است که در مراتب گوناگون خود ظهور می‌یابد. در فلسفه اسلامی، جعل به‌معنای خلقت، یکی از مفاهیم بنیادین است که رابطه میان خالق و مخلوق را در پرتو اصالت وجود یا ماهیت بررسی می‌کند. درس‌گفتار شماره ۶۳۹ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با کاوشی عمیق در مفهوم جعل، به تبیین تاریخی و فلسفی آن پرداخته و با نقد دیدگاه‌های متکلمانه و عرفی، بر اصالت وجود به‌عنوان محور خلقت تأکید می‌ورزد. این نوشتار، با تکیه بر متون معتبر فلسفی نظیر اسفار اربعه و منظومه، و با بهره‌گیری از تمثیلات دینی و عینی، می‌کوشد تا این مفهوم را در قالبی علمی و منسجم برای مخاطبان متخصص ارائه دهد.

بخش نخست: ریشه‌های تاریخی جعل و تحول مفهومی آن

چیستی جعل در فلسفه اسلامی

جعل، در لغت به معنای آفریدن یا قراردادن است، اما در فلسفه اسلامی، به فرآیند خلقت الهی اشاره دارد که پرسش بنیادین آن، چیستی مجعول (آنچه خلق شده) است: آیا وجود مجعول است یا ماهیت؟ این پرسش، از دیرباز ذهن متکلمان و فلاسفه را به خود مشغول داشته است. استاد فرزانه، جعل را به‌عنوان مفهومی معرفی می‌کنند که در ابتدا با دیدگاه‌های متکلمانه و عرفی شکل گرفت و سپس در پرتو فلسفه وجودمحور، بازتعریف شد.

درنگ: جعل، در فلسفه اسلامی، به فرآیند خلقت الهی اشاره دارد و پرسش از چیستی مجعول (وجود یا ماهیت) را در بر می‌گیرد.

این تعریف، چونان کلیدی زرین، درهای فهم خلقت را می‌گشاید و از خلط میان مفاهیم عرفی و فلسفی پرهیز می‌دهد.

ریشه تاریخی جعل در نزد متکلمان

در دوران ابتدایی فلسفه اسلامی، متکلمان معتقد بودند که خداوند ماهیت مخلوقات را خلق کرده است، زیرا وجود را صرفاً مفهومی ذهنی و فاقد واقعیت عینی می‌دانستند. این دیدگاه، ریشه در اصالت ماهیت داشت که وجود را امری انتزاعی و غیرقابل خلق تلقی می‌کرد. به عنوان مثال، آنان معتقد بودند که خداوند «انسان» را خلق کرده است، نه «وجود انسان» را، زیرا وجود، به زعم آنان، چیزی جز یک مفهوم ذهنی نبود.

درنگ: متکلمان اولیه، به دلیل باور به اصالت ماهیت، جعل را به خلق ماهیت نسبت می‌دادند و وجود را مفهومی غیرقابل خلق می‌دانستند.

این باور، چونان بنایی که بر شالوده‌ای سست استوار باشد، با ظهور اصالت وجود فرو ریخت و راه را برای بازتعریف جعل هموار ساخت.

تحول پارادایم: از اصالت ماهیت به اصالت وجود

با افول اصالت ماهیت و ظهور اصالت وجود، فلاسفه‌ای چون ملاصدرا دیدگاه متکلمان را نقد کردند و جعل را به خلق وجود نسبت دادند. در این چارچوب، وجود به‌عنوان حقیقت اصیل و ماهیت به‌عنوان حد و مرتبه‌ای فرعی که تابع وجود است، شناخته شد. استاد فرزانه تأکید دارند که خداوند وجود مخلوقات را خلق کرده است، نه ماهیت آن‌ها، زیرا ماهیت، چونان سایه‌ای است که از نور وجود برمی‌خیزد.

درنگ: در چارچوب اصالت وجود، جعل به خلق وجود تعلق می‌گیرد، نه ماهیت که امری فرعی و تابع وجود است.

این تحول، مانند نسیمی که غبار را از آیینه حقیقت می‌زداید، فلسفه اسلامی را به سوی وجودمحوری هدایت کرد.

ظهور قول سوم: سیرورت

در ادامه تحولات فلسفی، گروهی قول سومی را مطرح کردند که نه وجود و نه ماهیت، بلکه سیرورت (مجموع وجود و ماهیت) را مجعول می‌دانست. سیرورت، به فرآیند تحقق موجود در خارج به‌صورت ترکیبی از وجود و ماهیت اشاره دارد. به عنوان مثال، خلقت انسان نه صرفاً وجود او و نه صرفاً ماهیت او، بلکه مجموع این دو است که به‌عنوان سیرورت شناخته می‌شود.

درنگ: سیرورت، به فرآیند تحقق موجود در خارج به‌صورت ترکیبی از وجود و ماهیت اشاره دارد و به‌عنوان قول سوم در بحث جعل مطرح شد.

این دیدگاه، چونان پلی است که وجود و ماهیت را به هم پیوند می‌دهد، اما به دلیل انتزاعی بودن، مورد نقد قرار گرفت.

نقد سیرورت به‌عنوان مجعول

استاد فرزانه، با استدلالی قاطع، سیرورت را به دلیل انتزاعی بودن، ناتوان از ایفای نقش مجعول می‌دانند. سیرورت، مفهومی ذهنی است که از ترکیب وجود و ماهیت در ذهن ناظر شکل می‌گیرد و نمی‌تواند به‌تنهایی حقیقتی عینی داشته باشد. حقیقت مخلوق، وجود است که فیض الهی در آن متجلی می‌شود.

درنگ: سیرورت، به دلیل انتزاعی بودن، نمی‌تواند به‌تنهایی مجعول باشد؛ حقیقت مخلوق، وجود و فیض الهی است.

این نقد، مانند شمشیری تیز، ابهامات مفهومی را می‌شکافد و حقیقت وجود را در مرکز توجه قرار می‌دهد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با کاوش در ریشه‌های تاریخی جعل، تحول مفهومی آن را از اصالت ماهیت به اصالت وجود و سپس ظهور قول سیرورت تبیین کرد. نقد دیدگاه متکلمان و سیرورت، بر محوریت وجود در فرآیند خلقت تأکید کرد و نشان داد که جعل، در فلسفه اسلامی، به خلق وجود بازمی‌گردد، نه ماهیت یا سیرورت.

بخش دوم: جعل در چارچوب اصالت وجود

اصالت وجود و بازتعریف جعل

در چارچوب اصالت وجود، جعل به خلق وجود تعلق می‌گیرد، زیرا وجود، حقیقت اصیل و ماهیت، امری فرعی و تابع است. استاد فرزانه، با ارجاع به اسفار اربعه (جلد اول، ص ۶۵)، تأکید دارند که وجود در هر چیز، امری حقیقی است، نه مفهومی انتزاعی یا موجودیت ماهیت. به عنوان مثال، انسانیت یک مفهوم ذهنی است، اما انسان، حقیقتی عینی دارد که وجود آن را متجلی می‌سازد.

درنگ: وجود در هر چیز، امری حقیقی است، نه مفهوم انتزاعی یا موجودیت ماهیت؛ جعل، به خلق این وجود حقیقی تعلق می‌گیرد.

این دیدگاه، چونان مشعلی فروزان، حقیقت خلقت را در پرتو وجود روشن می‌سازد.

جاعل، مجعول و جعل: ساختار منطقی خلقت

استاد فرزانه، با تکیه بر اسفار (جلد اول، ص ۶۶)، جعل را به‌عنوان مصدر، جاعل را به‌عنوان فاعل، و مجعول را به‌عنوان مفعول تبیین می‌کنند. جعل، مفهومی کلی است که از فعل خارجی خلقت انتزاع می‌شود. به عنوان مثال، ضرب (زدن) به‌عنوان مصدر، از فعل زدن انتزاع شده و حاکی از یک حقیقت عینی است. جاعل، مرتبه‌ای برتر از وجود است که خلق می‌کند، و مجعول، وجود مخلوق است.

درنگ: جعل، مصدری کلی و حاکی از فعل خارجی است؛ جاعل، فاعل و مرتبه‌ای از وجود، و مجعول، مفعول و وجود مخلوق است.

این ساختار، مانند رشته‌ای است که فاعل، فعل و مفعول را در فرآیند خلقت به هم می‌پیوندد.

نقد تقدم مصدر بر فعل

استاد فرزانه، با نقد دیدگاه سنتی ادبیات که مصدر را اصل کلام می‌داند، تأکید دارند که فعل، مقدم بر مصدر است. مصدر، چونان سایه‌ای است که از فعل عینی انتزاع می‌شود. بدون فعل، مصدر معنا ندارد. به عنوان مثال، ضرب (مصدر) از فعل زدن انتزاع شده و بدون آن، حقیقتی ندارد.

درنگ: مصدر، از نظر وجودی متأخر از فعل است؛ فعل، اصل کلام است و مصدر از آن انتزاع می‌شود.

این نقد، مانند باز کردن گرهی کور، حقیقت عینی فعل را در برابر مفاهیم انتزاعی مصدر آشکار می‌سازد.

تضايف فاعل و فعل

فاعل و فعل، در رابطه‌ای تضايفی تحقق می‌یابند؛ هیچ‌یک بر دیگری تقدم ندارد. استاد فرزانه، با تمثیلی روشن، این رابطه را به ابوت و بنوت تشبیه می‌کنند: پدر، هنگامی پدر می‌شود که فرزند پدید آید، و بدون فرزند، صرفاً مرد است. جاعل و فعل خلقت نیز به همین‌گونه در تضايف با یکدیگر تحقق می‌یابند.

درنگ: فاعل و فعل، در رابطه‌ای تضايفی تحقق می‌یابند؛ جاعل، با فعل خلقت، و فعل، با جاعل، معنا می‌یابد.

این دیدگاه، چونان دو بال پرنده، فاعل و فعل را در هماهنگی کامل نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین جعل در چارچوب اصالت وجود، بر محوریت وجود به‌عنوان حقیقت خلقت تأکید کرد. جاعل، مجعول و جعل، ساختار منطقی خلقت را تشکیل می‌دهند، و نقد تقدم مصدر بر فعل، حقیقت عینی فعل را در برابر مفاهیم انتزاعی آشکار ساخت. این تبیین، راه را برای فهم عمیق‌تر خلقت الهی هموار کرد.

بخش سوم: نقد تصورات عرفی از جعل و خلقت الهی

جعل فلسفی در برابر جعل عرفی

جعل فلسفی، به معنای خلق وجود است، نه قرارداد یا قرار دادن در معنای عرفی. استاد فرزانه، با نقد تصورات عرفی، تأکید دارند که خلقت الهی، برخلاف جعل اسناد یا چک که با زحمت و دقت همراه است، بی‌زحمت و خودکار است. به عنوان مثال، جعل یک شناسنامه نیازمند تلاش و دقت است، اما خلقت الهی، چونان جویباری زلال، به سهولت جاری می‌شود.

درنگ: جعل فلسفی، به معنای خلق وجود است، نه قرارداد عرفی که با زحمت و دقت همراه است.

این تمایز ، مانند نسیمی خنک، تصورات نادرست از خلقت را کنار می‌زند.

خلقت الهی و سنت بی‌زحمت

استاد فرزانه، با استناد به توحید مفضل و تمثیل راه رفتن بی‌اراده، تأکید دارند که خلقت الهی، بر اساس سنت الهی (نظامی خودکار) و بدون زحمت است. خدا عالم را مانند انسانی که بی‌اراده راه می‌رود و به مقصد می‌رسد، خلق کرده است. این دیدگاه، با الهام از حدیث «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»، نشان می‌دهد که خدا صفات خود را در انسان قرار داده و خلقت او بی‌زحمت است.

درنگ: خلقت الهی، بر اساس سنت الهی و بی‌زحمت است، مانند راه رفتن بی‌اراده انسان که بدون تلاش به مقصد می‌رسد.

این تمثیل، مانند آیینه‌ای صاف، حقیقت بی‌زحمت خلقت الهی را بازتاب می‌دهد.

نقد تصور زحمت در خلقت

تصور جعل به معنای زحمت و تلاش، به انحرافاتی چون ریا، تکبر و خودنمایی منجر می‌شود. استاد فرزانه، با رد این تصور، تأکید دارند که خدا عالم را با زحمت و دقتی مانند جعل اسناد خلق نکرده است. خلقت الهی، چونان نوری که بی‌تلاش از خورشید ساطع می‌شود، خودکار و بی‌زحمت است.

درنگ: خدا عالم را با زحمت خلق نکرده است؛ تصور جعل زحمتی، به انحرافات اخلاقی مانند ریا و تکبر منجر می‌شود.

این نقد، مانند شمشیری تیز، تصورات نادرست از خلقت الهی را می‌شکافد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد تصورات عرفی از جعل، بر بی‌زحمت بودن خلقت الهی تأکید کرد. جعل فلسفی، خلق وجود است که با سنت الهی و بدون زحمت تحقق می‌یابد. این دیدگاه، با الهام از متون دینی، حقیقت خلقت را در سادگی و کمال آن آشکار ساخت.

بخش چهارم: تمایز اصالت وجود و اصالت جعل

تمایز مفهومی اصالت وجود و اصالت جعل

استاد فرزانه، با ارجاع به منظومه (قرر دوم و هفدهم)، اصالت وجود و اصالت جعل را دو بحث متمایز اما ملازم می‌دانند. اصالت وجود، به پذیرش حقیقت وجود اشاره دارد، در حالی که اصالت جعل، به پذیرش فاعل (خالق) برای وجود خلقی مربوط است. ممکن است وجود اصیل باشد، اما مجعول نباشد، مانند وجود خدا که اصیل است اما فاقد جاعل.

درنگ: اصالت وجود و اصالت جعل، دو بحث متمایز اما ملازم‌اند؛ وجود خدا اصیل است اما مجعول نیست.

این تمایز، مانند دو شاخه از یک درخت، رابطه میان حقیقت وجود و فرآیند خلقت را روشن می‌سازد.

نقد سوفسطایی‌ها

سوفسطایی‌ها نه اصالت وجود را می‌پذیرند و نه اصالت جعل را. استاد فرزانه، با رد دیدگاه آن‌ها، تأکید دارند که حقیقت وجود، امری عینی است و خلقت، نیازمند فاعل است. این نقد، بر وحدت وجود و ضرورت فاعلیت در خلقت تأکید دارد.

درنگ: سوفسطایی‌ها نه اصالت وجود را می‌پذیرند و نه جعل را؛ حقیقت وجود، عینی است و خلقت، نیازمند فاعل است.

این دیدگاه، مانند مشعلی در تاریکی، حقیقت وجود را از انکار سوفسطایی‌ها نجات می‌دهد.

وحدت وجود و ظهورات حقیقت

استاد فرزانه، با تأکید بر وحدت وجود، مخلوقات را ظهورات حقیقت واحد وجود می‌دانند، نه ذوات مستقل. وجودات حقیقی متعدد نیستند؛ تنها یک حقیقت وجود دارد که مخلوقات، ظهورات آن‌اند. این دیدگاه، با الهام از قرآن کریم و توحید مفضل، وحدت توحیدی هستی را آشکار می‌سازد.

درنگ: مخلوقات، ظهورات حقیقت واحد وجودند، نه ذوات مستقل؛ تنها یک حقیقت وجود دارد.

این تبیین، مانند دریایی بی‌کران، وحدت توحیدی هستی را در خود جای داده است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین تمایز اصالت وجود و اصالت جعل، بر وحدت وجود و ضرورت فاعلیت در خلقت تأکید کرد. نقد سوفسطایی‌ها و تأکید بر ظهورات حقیقت واحد، راه را برای فهم عمیق‌تر خلقت الهی هموار ساخت.

سخن پایانی: حقیقت وجود و خلقت بی‌زحمت

هستی، چونان جویباری زلال، از حقیقت واحدی سرچشمه می‌گیرد که در مراتب گوناگون خود ظهور می‌یابد. درس‌گفتار شماره ۶۳۹، با کاوش در مفهوم جعل، تحول تاریخی آن را از دیدگاه متکلمانه (اصالت ماهیت) به فلسفه وجودمحور و سپس قول سیرورت تبیین کرد. با نقد سیرورت و ماهیت، بر محوریت وجود به‌عنوان حقیقت خلقت تأکید شد. جعل فلسفی، خلق وجود است که با سنت الهی و بدون زحمت تحقق می‌یابد. تصور جعل زحمتی، به انحرافات اخلاقی منجر می‌شود و با حقیقت الهی سازگار نیست.

استاد فرزانه، با ارجاع به متون فلسفی (اسفار و منظومه) و دینی (توحید مفضل)، نشان دادند که خدا، چونان نوری بی‌زحمت، عالم را خلق کرده است، مانند انسانی که بی‌اراده راه می‌رود و به مقصد می‌رسد. وحدت وجود، مخلوقات را ظهورات حقیقت واحد می‌داند، نه ذوات مستقل. این کاوش، با دعوت به تأمل در حقیقت وجود، راه را برای فهم عمیق‌تر خلقت الهی روشن ساخت.

با نظارت صادق خادمی