متن درس
کتاب فلسفه جعل و خلقت: کاوش در اصالت وجود و نحوه آفرینش در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۴۵)
دیباچه
فلسفه اسلامی، چونان اقیانوسی بیکران، در ژرفای خویش پرسشهایی بنیادین از چیستی وجود، ماهیت، و نحوه آفرینش الهی را در خود نهان دارد. درسگفتار شماره ۶۴۵ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در تاریخ ۲۲/۱۲/۱۳۸۳ ایراد شده، به کاوشی عمیق در یکی از پیچیدهترین مسائل فلسفی، یعنی جعل و خلقت، میپردازد. این درسگفتار، با نگاهی نقادانه به آرای متکلمان و فلاسفه پیشین، بر تمایز میان وجود و ماهیت تمرکز کرده و به تبیین اصالت وجود در فلسفه صدرایی میپردازد. پرسش محوری این بحث، نه صرفاً چیستی موجود، بلکه چگونگی ایجاد و آفرینش الهی است: آیا خلقت مقطعی و مبتنی بر «کن فیکون» است یا سیستمی و برخاسته از سنت الهی؟
بخش یکم: جعل و خلقت در فلسفه و کلام اسلامی
چیستی جعل و حساسیتهای تاریخی
در میان فلاسفه و متکلمان، بحث جعل همواره یکی از محورهای اصلی بوده است. این مباحث، عمدتاً بر این پرسش متمرکز بودهاند که آیا خداوند ماهیت را آفریده یا به موجودات وجود بخشیده است. این حساسیت، ریشه در اختلافات بنیادین میان اصالت وجود و اصالت ماهیت دارد. متکلمان و فلاسفه پیشین، بهویژه پیش از ملاصدرا، در تبیین اینکه جعل دقیقاً چیست و نحوه ایجاد الهی چگونه است، چندان موفق نبودهاند. بیانات آنها، بهجای تمرکز بر خلقتشناسی، بیشتر درگیر چیستی اصل هستی، یعنی وجود یا ماهیت، بوده است.
این محدودیت، به ابهام در فهم حقیقت وجود و ماهیت انجامیده است. فلاسفه پیشاصدرایی، در شناخت حقیقت وجود و تمایز آن از ماهیت، با چالشهایی مواجه بودند که مانع از تبیین صریح نحوه آفرینش میشد. این ابهام، چونان غباری بر آینه حقیقت، مانع از وضوح کامل در خلقتشناسی شده بود.
نقد رویکردهای سنتی
متکلمان و فلاسفه پیشین، بهجای پرداختن به چگونگی ایجاد الهی، درگیر این پرسش بودند که آیا خداوند ماهیت انسان، آسمان، یا زمین را آفریده یا وجود آنها را اعطا کرده است. این رویکرد، بهجای آنکه به خلقتشناسی عمیق بپردازد، در سطح مباحث تاریخی و ابتدایی باقی مانده بود. استاد فرزانه قدسسره، با نقدی تیزبینانه، این محدودیت را برجسته میسازد و بر ضرورت گذر از این مباحث ابتدایی تأکید میورزد.
این نقد، به ضرورت بازنگری در مباحث فلسفی و تمرکز بر نحوه آفرینش اشاره دارد. فلاسفه پیشین، چونان مسافرانی در کویر، در جستوجوی حقیقت بودند، اما ابزار لازم برای کاوش عمیق را در اختیار نداشتند.
جمعبندی بخش یکم
بخش یکم، با بررسی تاریخی بحث جعل در فلسفه و کلام اسلامی، به محدودیتهای رویکردهای سنتی اشاره میکند. فلاسفه و متکلمان، بهجای تبیین نحوه خلقت، درگیر چیستی وجود و ماهیت بودند. این ابهام، مانع از فهم عمیق خلقتشناسی شده و ضرورت بازنگری فلسفی را برجسته میسازد. این بخش، بستری برای کاوش در دیدگاه صدرایی و پرسشهای پیشرفتهتر خلقتشناسی فراهم میآورد.
بخش دوم: اصالت وجود و رابطه وجود و ماهیت
دیدگاه صدرایی در اسفار
ملاصدرا در اسفار اربعه (جلد اول، صفحه ۱۰۱)، رابطه وجود و ماهیت را با عبارتی دقیق تبیین میکند: «أَنَّ الْعَلَاقَةَ بَيْنَهُمَا اتِّحَادِيَّةٌ»، یعنی رابطه میان وجود و ماهیت اتحادی است. این دیدگاه، وجود و ماهیت را چونان عاشق و معشوق مینگرد که در حقیقت متحدند، اما وجود اصیل و ماهیت فرع آن است. بااینحال، حتی ملاصدرا در تبیین این رابطه صراحت کامل ندارد و گاه ماهیت را مفهومی و گاه متحد با وجود میداند.
این اتحاد، به معنای آن است که وجود و ماهیت در خارج یکیاند، اما در ذهن، ماهیت از وجود انتزاع میشود. این تناقض ظاهری، به پیچیدگی تبیین صدرایی اشاره دارد که استاد فرزانه قدسسره آن را نقد میکند.
تقدم و تأخر وجود و ماهیت
ملاصدرا میگوید: «مِنْ دُونِ تَقَدُّمِ أَحَدِهِمَا عَلَى الْآخَرِ فِي الْوَاقِعِ»، یعنی در حقیقت، هیچیک از وجود و ماهیت بر دیگری تقدم ندارند. بااینحال، او وجود را نفس تقرر در اعیان و ماهیت را مفهومی منتزع از آن میداند. این دیدگاه، به اصالت وجود و فرعیت ماهیت تأکید دارد، اما ابهام در تبیین ماهیت، چالشهایی را ایجاد میکند.
این تمایز، چونان نوری که از منشور میگذرد، وجود را بهعنوان حقیقت اصلی و ماهیت را بهعنوان سایهای مفهومی نشان میدهد. استاد فرزانه، با نقد این ابهام، بر ضرورت تبیین صریحتر تأکید میورزد.
نقد ابهامات صدرایی
استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به عبارات ملاصدرا، معتقد است که حتی او در تبیین رابطه وجود و ماهیت صراحت کامل ندارد. گاه ماهیت را مفهومی و منتزع از وجود میداند و گاه آن را متحد با وجود معرفی میکند. این تناقض ظاهری، به پیچیدگیهای فلسفی در فهم ماهیت اشاره دارد.
این نقد، چونان آیینهای شفاف، ضعفهای تبیینهای سنتی را نمایان میسازد و بر ضرورت بازاندیشی در این مفاهیم تأکید میکند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تمرکز بر دیدگاه صدرایی در اسفار، به تبیین رابطه وجود و ماهیت میپردازد. وجود اصیل و ماهیت فرع آن است، اما ابهامات در تبیین صدرایی، چالشهایی را ایجاد کرده است. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این ابهامات، بر ضرورت فهم صریحتر رابطه وجود و ماهیت تأکید میورزد. این بخش، بستری برای کاوش در نحوه خلقت و اصالت وجود فراهم میآورد.
بخش سوم: نحوه خلقت و سنت الهی
سیستمی یا مقطعی بودن خلقت
پرسش محوری درسگفتار، نحوه خلقت الهی است: آیا آفرینش مقطعی و مبتنی بر «کن فیکون» است یا سیستمی و برخاسته از سنت الهی؟ استاد فرزانه قدسسره، این پرسش را پیشرفتهتر از مباحث سنتی وجود و ماهیت میداند. خلقت سیستمی، به جریان دائمی و منظم سنتهای الهی اشاره دارد، درحالیکه خلقت مقطعی، به آفرینش فردی و لحظهای دلالت میکند.
این دوگانگی، چونان دو بال پرندهای، امکانهای متفاوتی را برای فهم خلقت ارائه میدهد. استاد فرزانه، با تأکید بر این پرسش، به ضرورت خلقتشناسی عمیق اشاره میکند.
جعل تألیفی ماهیت
ماهیت، بهصورت مستقل جعل نمیشود، بلکه جعل آن تألیفی است، یعنی با وجود موجود میشود. خداوند وجود را آفریده و ماهیت، بهتبع وجود، تحقق مییابد. این دیدگاه، به وحدت وجود و ماهیت در خارج و تقدم رتبی وجود تأکید دارد.
این تبیین، چونان رودی که از سرچشمه وجود جاری میشود، ماهیت را سایهای از وجود میداند که بدون آن تحقق نمییابد.
مثال نان و وجود
استاد فرزانه، با تمثیلی ساده اما عمیق، میفرماید: وقتی نان میخرید، وجود نان را میخرید، نه ماهیت آن را. نان بدون وجود، چونان سایهای بیجسم است که نمیتواند نیاز را برآورد. این مثال، به اصالت وجود و مفهومی بودن ماهیت تأکید دارد.
این تمثیل، چونان پلی میان مفاهیم پیچیده فلسفی و فهم روزمره، به روشنسازی اصالت وجود یاری میرساند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با کاوش در نحوه خلقت، به دو الگوی سیستمی و مقطعی اشاره دارد. جعل ماهیت، تألیفی و بهتبع وجود است، و خداوند وجود را آفریده، نه ماهیت را. مثال نان، به زیبایی اصالت وجود را نشان میدهد. این بخش، با تأکید بر خلقتشناسی، راه را برای فهم عمیقتر حقیقت وجود هموار میسازد.
بخش چهارم: لوازم ماهیت و حقیقت وجودی
لوازم ماهیت و تقسیمبندی آن
لوازم ماهیت، مانند زوجیت یا نطق، گاه مقید به ذهن (مانند کلی)، گاه مقید به خارج (مانند آتش)، و گاه مشترک میان ذهن و خارج (مانند زوجیت) هستند. زوجیت، لازمه اعم است، زیرا دو و چهار هر دو زوجاند، اما نطق، لازمه اخص است، زیرا مختص انسان است.
این تقسیمبندی، چونان شاخههای درختی تنومند، تنوع لوازم ماهیت را نشان میدهد و به پیچیدگیهای فلسفی آن اشاره دارد.
حقیقت لوازم
استاد فرزانه قدسسره تأکید میورزد که لوازم ماهیت، مانند زوجیت یا استقامت خط، حقیقت خارجی دارند، نه صرفاً انتزاعی. برای مثال، خط مستقیم و استقامت آن لازم و ملزوماند، اما تقدم وجودی دارند. استقامت، چونان کیفی عارض بر کم (خط) است، اما حقیقت خارجی دارد.
این دیدگاه، به واقعیت خارجی لوازم تأکید دارد و آنها را از مفاهیم صرفاً ذهنی متمایز میسازد.
صدق و کذب بهمثابه حقیقت
صدق و کذب کلام، مانند استقامت خط، حقیقت فلسفی و وجود خارجی دارند. استاد فرزانه، با تمثیلی زیبا، مؤمن صادق را به خط مستقیم تشبیه میکند که خداوند او را راست آفریده است. این دیدگاه، به ضرورت تبیین صدق و کذب در فلسفه اخلاق اشاره دارد.
این تبیین، چونان نوری که تاریکی را میشکافد، به واقعیت وجودی صفات کلام اشاره دارد.
مثال چک بانکی
استاد فرزانه، با مثال چک بانکی، نشان میدهد که اعتبار یا عدم اعتبار چک، حقیقت خارجی دارد، نه صرفاً مفهومی. چک نامعتبر، چونان کلام کاذب، وجود دارد، اما با واقعیت مطابقت ندارد.
این تمثیل، به زیبایی واقعیت وجودی صفات را نشان میدهد و از مفهومی بودن آنها فاصله میگیرد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با کاوش در لوازم ماهیت، به تقسیمبندی و حقیقت خارجی آنها میپردازد. زوجیت، استقامت، و صدق و کذب، همگی حقیقت خارجی دارند و نه صرفاً مفهومیاند. این بخش، با تأکید بر واقعیت وجودی لوازم، به وحدت وجودی همه تعینات اشاره دارد و بستری برای فهم عمیقتر حقیقت وجود فراهم میآورد.
بخش پنجم: علم الهی و ثبت تعینات وجودی
علم الهی و آیه «لا یعذب»
استاد فرزانه، با استناد به آیه «لَا يَعْذَبُ عَنْ [مطلب حذف شد] : «هیچچیز به وزن ذرهای از علم او پنهان نمیماند»)، بر علم کامل الهی تأکید میورزد. این آیه، نشان میدهد که هیچچیز، حتی ضعیفترین تعینات وجودی، از علم الهی پنهان نمیماند.
این علم، چونان کاسهای بیکران، همه هستی را در خود جای داده و هیچچیز از آن بیرون نمیماند.
ثبت تعینات در قیامت
استاد فرزانه، با استناد به آیه «اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ [مطلب حذف شد] : «کتابت را بخوان، امروز خودت برای حسابرسی خودت کافی هستی»)، بر ثبت همه تعینات وجودی در قیامت تأکید میورزد. همه اعمال، از راست و کج بودن، در وجود انسان ثبت میشوند و در قیامت آشکار میگردند.
این دیدگاه، چونان آیینهای که حقیقت را بازمیتاباند، به جاودانگی تعینات وجودی اشاره دارد.
مثال تیرآهن و زرگر
استاد فرزانه، با تمثیل تیرآهن کج و راستشده، نشان میدهد که همه تعینات وجودی در هستی ثبت میشوند. همچنین، با مثال زرگر، تأکید میکند که حتی گرد طلای مخلوط با آشغالها حفظ میشود و هیچچیز از هستی محو نمیگردد.
این تمثیلات، چونان شعلهای در تاریکی، به واقعیت جاودانه تعینات وجودی نور میافکنند.
مثال باستانشناسی و شناسنامه
استاد فرزانه، با مثال باستانشناسی، نشان میدهد که علم میتواند قدمت اشیا را تشخیص دهد، و با مثال شناسنامه، به ثبت غیرمادی تعینات در هستی اشاره میکند. این مثالها، به دقت علم در کشف حقیقت و جاودانگی تعینات تأکید دارند.
این دیدگاه، به هماهنگی علم انسانی و الهی در کشف حقیقت اشاره دارد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تأکید بر علم کامل الهی و ثبت همه تعینات وجودی، به جاودانگی و آشکارگی حقیقت در قیامت اشاره دارد. آیات قرآن کریم، تمثیلات تیرآهن و زرگر، و مثالهای باستانشناسی و شناسنامه، به زیبایی این واقعیت را نشان میدهند که هیچچیز از هستی محو نمیشود و همهچیز در علم الهی ثبت است.
بخش ششم: صفت ستار العيوب و چالشهای فلسفی
چیستی ستار العيوب
صفت ستار العيوب، به معنای پنهانکننده عیوب، یکی از اسمای الهی است که پرسشهای فلسفی عمیقی را برمیانگیزد. آیا این صفت، حسن الهی است یا نقص؟ استاد فرزانه قدسسره، با نقدی ژرف، این پرسش را مطرح میکند که آیا پنهان کردن عیوب از غیر یا حتی از ذات الهی، کمال است یا نقص؟
این پرسش، چونان موجی که به صخره میکوبد، به پیچیدگی هماهنگی اسمای الهی اشاره دارد.
نقد پنهانسازی از غیر
اگر ستار العيوب به معنای پنهان کردن عیوب از غیر (مثل ملائکه یا مردم) باشد، کمال مطلق نیست، زیرا این پنهانسازی، در برابر علم کامل الهی، محدود به نظر میآید. استاد فرزانه، با تمثیلی طنزآمیز، این پنهانسازی را به کار پارچهای ساده تشبیه میکند که چندان شایسته کمال الهی نیست.
این نقد، به ضرورت بازنگری در تبیین اسمای الهی تأکید دارد و از سطحینگری پرهیز میکند.
نقد پنهانسازی از ذات
اگر ستار العيوب به معنای پنهان کردن عیوب از ذات الهی باشد، با علم کامل الهی تناقض دارد، زیرا علم الهی هیچچیز را نادیده نمیگیرد. این تناقض ظاهری، به پیچیدگی هماهنگی اسمای متضاد (مثل ستار و عالم) اشاره دارد.
این دیدگاه، چونان کلیدی که قفلی پیچیده را میگشاید، به ضرورت فهم عمیق اسمای الهی اشاره دارد.
رحمت الهی و ستاریت
استاد فرزانه، با اشاره به رحمت الهی، تأکید میکند که عیوب گم نمیشوند، بلکه بروز نمییابند. این دیدگاه، به هماهنگی رحمت و علم الهی اشاره دارد و ستاریت را در چارچوب کمال الهی تبیین میکند.
این تبیین، به زیبایی هماهنگی اسمای الهی را نشان میدهد و از سطحینگری در فهم ستاریت پرهیز میکند.
کمال مؤمن
مؤمن ستار، کسی است که میتواند عیوب دیگران را پنهان کند، و این کمال اخلاقی، او را از دیگران متمایز میسازد. استاد فرزانه، با تمثیلی اخلاقی، این کمال را به توانایی پنهانسازی عیوب دیگران تشبیه میکند.
این دیدگاه، به پیوند فلسفه و اخلاق اشاره دارد و مؤمن را چونان ستارهای درخشان در آسمان اخلاق معرفی میکند.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با کاوش در صفت ستار العيوب، به پرسشهای فلسفی درباره کمال یا نقص آن میپردازد. پنهانسازی عیوب از غیر یا ذات الهی، با چالشهایی همراه است که استاد فرزانه با نقدی ژرف به آنها پاسخ میدهد. رحمت الهی، عیوب را گم نمیکند، بلکه از بروز آنها جلوگیری میکند. کمال مؤمن در ستاریت، پیوند فلسفه و اخلاق را نشان میدهد.
جمعبندی نهایی
این کتاب، با تکیه بر درسگفتار شماره ۶۴۵ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در جعل و خلقت در فلسفه اسلامی پرداخته است. با نقد رویکردهای سنتی که بر چیستی وجود و ماهیت متمرکز بودند، این نوشتار به تبیین اصالت وجود در فلسفه صدرایی و پرسشهای پیشرفتهتر خلقتشناسی میپردازد. وجود اصیل است و ماهیت، بهتبع آن، در خارج تحقق مییابد. خلقت، یا سیستمی و مبتنی بر سنت الهی است یا مقطعی و مبتنی بر «کن فیکون». لوازم ماهیت، مانند صدق و کذب، حقیقت خارجی دارند و در فلسفه اخلاق باید تبیین شوند. علم الهی، همه تعینات وجودی را در بر میگیرد و در قیامت، همهچیز آشکار میشود. صفت ستار العيوب، با چالشهای فلسفی همراه است، اما رحمت الهی آن را در چارچوب کمال تبیین میکند. این نوشتار، چونان مشعلی در مسیر حقیقت، به فهم عمیقتر فلسفه اسلامی یاری میرساند.