متن درس
تحلیل تبیینی و تفصیلی مفهوم جعل در فلسفه و قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۵۰)
مقدمه: کاوشی در مفهوم جعل
مفهوم جعل، بهعنوان یکی از مفاهیم بنیادین در فلسفه اسلامی و نظام معرفتی قرآن کریم، همواره مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران بوده است. این مفهوم، که در نگاه نخست به معنای ایجاد یا قرار دادن چیزی به نظر میرسد، در دو حوزه فلسفه و قرآن کریم معانی و کاربردهای متفاوتی یافته است. در فلسفه اسلامی، بهویژه در مکتب مشاء، جعل به ایجاد وجود یا اوصاف وجود نسبت داده شده، در حالی که قرآن کریم این مفهوم را در چارچوبی متفاوت، یعنی اخبار از تحققات خلقتی و تعیین اوصاف پس از وجود، به کار برده است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در صدد است تا با بررسی دقیق و تفصیلی مفهوم جعل در این دو حوزه، تفاوتهای بنیادین میان آنها را آشکار سازد و با نگاهی نقادانه به دیدگاههای فلسفی، چارچوبی نوین برای فهم این مفهوم در پرتو آیات قرآن کریم ارائه دهد.
بخش اول: تمایز مفهومی جعل و خلق در قرآن کریم و فلسفه
۱.۱. مفهوم جعل و خلق در قرآن کریم
قرآن کریم در بیش از ششصد مورد به واژههای «جعل» و «خلق» اشاره دارد که از این میان، حدود سیصد و پنجاه و پنج مورد به «جعل» اختصاص یافته است. برخلاف دیدگاه فلسفی که وجود را مجعول میداند، در قرآن کریم جعل به معنای ایجاد وجود نیست، بلکه به تعیین اوصاف، مراتب، احکام و اعتبارات پس از وجود اشاره دارد. این تمایز بنیادین نشان میدهد که خلق به ایجاد اصل وجود معطوف است، در حالی که جعل به تنظیم و تعیین اوصاف و احکام پس از تحقق وجود مربوط میشود.
بهعنوان مثال، در آیه شریفه ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا [مطلب حذف شد] : «همان کسی که زمین را برای شما بستری و آسمان را بنایی قرار داد»)، جعل به معنای تنظیم زمین بهعنوان فراش (بستر) و آسمان بهعنوان بناء است، نه ایجاد وجود آنها. این آیه بهروشنی نشان میدهد که جعل در قرآن کریم، به تعیین کارکردها و اوصاف پس از خلقت وجود اشاره دارد، نه به خود فرآیند خلق.
| درنگ: جعل در قرآن کریم به معنای اخبار از تحققات خلقتی و تعیین اوصاف و احکام پس از وجود است، نه ایجاد اصل وجود، که این امر با مفهوم خلق تمایز بنیادین دارد. |
۱.۲. نقد دیدگاه فلسفی به جعل وجود
در فلسفه اسلامی، بهویژه در مکتب مشاء، وجود بهعنوان متعلق جعل در نظر گرفته شده است. این دیدگاه، که وجود را مجعول میداند، با تحلیل قرآنی در تعارض است، زیرا هیچ آیهای در قرآن کریم جعل را به ایجاد وجود نسبت نمیدهد. جعل در قرآن کریم همواره به اوصاف و احکام پس از وجود معطوف است، مانند تعیین خصوصیات یا کارکردهای اشیاء پس از خلقت آنها. برای نمونه، وقتی گفته میشود «جَعَلَ الْمَشْمَشَةَ مَشْمَشًا»، منظور تعیین اوصاف و خصوصیات است، نه ایجاد وجود.
این نقد به معنای رد کامل فلسفه اسلامی نیست، بلکه دعوتی است به بازخوانی آن در پرتو آیات قرآن کریم. قرآن کریم بهعنوان مرجع نهایی معرفت، جعل را در چارچوبی متفاوت از دیدگاه فلسفی تعریف میکند و بر اخبار از تحققات خلقتی تأکید دارد.
۱.۳. جمعبندی بخش اول
تمایز میان جعل و خلق در قرآن کریم، دریچهای نو به سوی فهم نظام هستیشناختی این کتاب الهی میگشاید. خلق به ایجاد وجود اشاره دارد، در حالی که جعل به تنظیم اوصاف و احکام پس از وجود معطوف است. این تمایز، دیدگاه فلسفی مبنی بر مجعول بودن وجود را چالش میکشد و دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم فلسفی با استناد به قرآن کریم.
بخش دوم: تحلیل جعل بسیط و جعل مرکب در فلسفه و قرآن کریم
۲.۱. تقسیمبندی جعل در فلسفه
در فلسفه اسلامی، جعل به دو نوع بسیط و مرکب تقسیم شده است. جعل بسیط به ایجاد وجود و جعل مرکب به تعیین اوصاف و خصوصیات نسبت داده میشود. با این حال، بررسی دقیق آیات قرآن کریم نشان میدهد که هیچ موردی از جعل بسیط (ایجاد وجود) در این کتاب الهی یافت نمیشود. تمام موارد جعل، که حدود دویست و شصت مورد است، به جعل مرکب مربوط میشود. برای مثال، در آیه شریفه ﴿جَعَلَ [مطلب حذف شد] : «[خدایی که] تاریکیها و نور را پدید آورد»)، جعل به معنای تعیین تاریکی و نور بهعنوان لوازم حرکت آسمانها و زمین است، نه ایجاد وجود آنها.
این فقدان جعل بسیط در قرآن کریم، چالشی جدی برای فلسفه اسلامی ایجاد میکند، زیرا جعل بسیط بهعنوان پایه جعل مرکب در نظر گرفته شده است. این امر نشاندهنده تفاوت عمیق میان نظام معرفتی قرآن کریم و فلسفه اسلامی است.
| درنگ: در قرآن کریم، تمام موارد جعل (حدود دویست و شصت مورد) به جعل مرکب، یعنی تعیین اوصاف و احکام پس از وجود، مربوط میشود و هیچ موردی از جعل بسیط (ایجاد وجود) یافت نمیشود. |
۲.۲. اشکال اول: انکار جعل یا جعل بسیط؟
پرسشی بنیادین در این زمینه مطرح میشود: آیا جعل بهطور کلی انکار میشود یا تنها جعل بسیط؟ اگر جعل بهطور کلی انکار شود، چگونه میتوان بیش از دویست و شصت مورد جعل مرکب در قرآن کریم را توضیح داد؟ پاسخ این است که جعل در معنای فلسفی آن، یعنی ایجاد وجود، در قرآن کریم وجود ندارد. تمام موارد جعل در این کتاب الهی به جعل مرکب، یعنی تعیین اوصاف و احکام، مربوط میشود. بنابراین، انکار جعل به معنای رد مفهوم فلسفی آن است، نه رد موارد قرآنی که به جعل مرکب اشاره دارند.
این پاسخ، تعارض ظاهری میان قرآن کریم و فلسفه را برطرف میکند و نشان میدهد که جعل در قرآن کریم در چارچوبی متفاوت از فلسفه تعریف شده است. بهعنوان مثال، در آیه شریفه ﴿جَعَلْتُ لَهُ [مطلب حذف شد] : «و برای او مالی فراوان قرار دادم»)، جعل به معنای تعیین مال برای شخص است، نه ایجاد وجود مال.
۲.۳. اشکال دوم: وابستگی جعل مرکب به جعل بسیط
اشکال دوم این است که اگر جعل مرکب پذیرفته شود، آیا میتوان جعل بسیط را انکار کرد؟ زیرا جعل مرکب متفرع بر جعل بسیط است، همانگونه که فعل متعددی متفرع بر فعل لازم است. برای توضیح این اشکال، از قیاس با فعل لازم و متعددی استفاده میشود. در فعل لازم، مانند «ذَهَبَ زَیدٌ» (زید رفت)، فاعل و مفعول یکی هستند و اثر فعل در خود فاعل تحقق مییابد. در فعل متعددی، مانند «ضَرَبَ زَیدٌ عَمْرًا» (زید عمر را زد)، اثر فعل به مفعول خارجی منتقل میشود. به همین ترتیب، جعل مرکب (تعیین اوصاف) بدون جعل بسیط (ایجاد وجود) ممکن نیست، زیرا جعل مرکب به زمینهای وجودی نیاز دارد.
با این حال، قرآن کریم این پیوستگی را تأیید نمیکند. جعل در قرآن کریم به معنای اخبار از تحققات خلقتی است، نه ایجاد وجود. این دیدگاه، چارچوبی متفاوت از فلسفه ارائه میدهد و جعل را از معنای فلسفی آن جدا میسازد.
۲.۴. جمعبندی بخش دوم
بررسی جعل بسیط و مرکب در فلسفه و قرآن کریم نشان میدهد که قرآن کریم جعل را به معنای اخبار از تحققات خلقتی به کار برده و هیچ موردی از جعل بسیط در آن یافت نمیشود. این امر، دیدگاه فلسفی مبنی بر وابستگی جعل مرکب به جعل بسیط را به چالش میکشد و بر ضرورت بازخوانی فلسفه در پرتو قرآن کریم تأکید دارد.
بخش سوم: تحلیل قیاسهای فلسفی و قرآنی در باب جعل
۳.۱. قیاس فعل لازم و متعددی
برای تبیین رابطه جعل بسیط و مرکب، از قیاس با فعل لازم و متعددی استفاده شده است. در فعل لازم، اثر فعل در فاعل باقی میماند، مانند «ذَهَبَ زَیدٌ» (زید رفت)، که فاعل و مفعول یکی هستند. در فعل متعددی، اثر فعل به مفعول خارجی منتقل میشود، مانند «ضَرَبَ زَیدٌ عَمْرًا» (زید عمر را زد). این قیاس به جعل تعمیم داده شده است: جعل بسیط مانند فعل لازم (ایجاد وجود) و جعل مرکب مانند فعل متعددی (تعیین اوصاف) است.
با این حال، قرآن کریم جعل را به معنای اخبار از تحققات خلقتی میداند، نه ایجاد وجود. برای مثال، در آیه شریفه ﴿وَجَعَلَ [مطلب حذف شد] : «[خدایی که] تاریکیها و نور را پدید آورد»)، جعل به معنای تعیین تاریکی و نور بهعنوان لوازم حرکت آسمانها و زمین است، نه ایجاد وجود آنها.
۳.۲. قیاس محمول بالضمیمه و بالصمیمه
تمایز میان محمول بالضمیمه و بالصمیمه نیز برای توضیح جعل به کار رفته است. در محمول بالضمیمه، مانند «الجدارُ أبیضٌ» (دیوار سفید است)، محمول (سفیدی) از خارج بر موضوع (دیوار) حمل میشود. در محمول بالصمیمه، مانند «الإنسانُ ممکنٌ» (انسان ممکن است)، محمول (امکان) از خود موضوع استخراج میشود. این تمایز به جعل تعمیم داده شده است: جعل بسیط مانند محمول بالصمیمه (از ذات وجود) و جعل مرکب مانند محمول بالضمیمه (از اوصاف خارجی) است.
با این حال، قرآن کریم جعل را به معنای اخبار از وقوعات خلقتی میداند و از این تمایزات فلسفی فاصله میگیرد. این دیدگاه، جعل را در چارچوبی سادهتر و روشنتر تعریف میکند.
۳.۳. قیاس تشکیک عامی و خاصی
تمایز میان تشکیک عامی و خاصی نیز برای تبیین جعل به کار رفته است. تشکیک عامی، مانند تقدم زمانی آدم بر ابراهیم، به غیریت میان دو موضوع وابسته است. تشکیک خاصی، مانند تقدم کمالی ابراهیم بر آدم، از ذات موضوع استخراج میشود. این تمایز به جعل تعمیم داده شده است: جعل بسیط مانند تشکیک خاصی (از ذات وجود) و جعل مرکب مانند تشکیک عامی (از اوصاف خارجی) است. با این حال، قرآن کریم جعل را به معنای اخبار از تحققات خلقتی میداند و این چارچوبهای فلسفی را تأیید نمیکند.
۳.۴. جمعبندی بخش سوم
قیاسهای فلسفی، مانند فعل لازم و متعددی، محمول بالضمیمه و بالصمیمه، و تشکیک عامی و خاصی، تلاشی است برای تبیین جعل در چارچوبهای منطقی. با این حال، قرآن کریم جعل را در چارچوبی متفاوت، یعنی اخبار از تحققات خلقتی، تعریف میکند و از پیچیدگیهای فلسفی فاصله میگیرد. این امر بر ضرورت بازخوانی مفاهیم فلسفی در پرتو قرآن کریم تأکید دارد.
بخش چهارم: نظام ظهوری عالم و نقد جعل بهعنوان زحمت الهی
۴.۱. جعل بهعنوان اخبار از تحققات خلقتی
تمام موارد جعل در قرآن کریم، مانند ﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ [مطلب حذف شد] : «همان کسی که زمین را برای شما بستری قرار داد»)، به اخبار از تحققات خلقتی اشاره دارند، نه به فعل جعل به معنای ایجاد. این جعلها، مانند ﴿نَفَخْتُ فِيهِ [مطلب حذف شد] : «و از روح خویش در او دمیدم»)، به فعل خلقتی اشاره دارند که در ظرف خلقت تحقق یافتهاند.
این دیدگاه، جعل را از معنای فلسفی (ایجاد) به معنای قرآنی (اخبار) تغییر میدهد و چارچوبی نوین برای فهم جعل ارائه میکند. جعل در قرآن کریم، مانند قالیای است که بافندهاش سالها پیش آن را بافته و اکنون ما تنها از نقش و نگار آن سخن میگوییم، نه از خود فرآیند بافتن.
| درنگ: جعل در قرآن کریم به معنای اخبار از تحققات خلقتی است، نه ایجاد وجود یا اوصاف، و این دیدگاه با مفهوم فلسفی جعل در تعارض است. |
۴.۲. نقد دیدگاههای کلامی و فلسفی
در گذشته، متکلمان و فلاسفه معتقد بودند که خداوند ماهیت یا وجود را مجعول قرار داده است. اشراقیون و مشائیان نیز دیدگاههای متفاوتی در این باره داشتند، اما قرآن کریم این دیدگاهها را رد میکند. عالم در قرآن کریم، عالمی ظهوری، تعینی، جلالی، جمالی و کمالی است که بدون زحمت و با فیضان الهی خلق شده است. این دیدگاه با عبارت «جف القلم بما هو کائن» (قلم خشک شد به آنچه خواهد شد) تبیین شده است، که نشاندهنده خلقت بیزحمت و عشقی خداوند است.
۴.۳. تبیین رزق الهی و نقد رزق مخلوقات
رزق الهی، نانی است که بدون زحمت خلق شده و مصرف آن انسان را از بیماری، پیری و عقده رها میکند. در مقابل، رزق مخلوقات، که با زحمت به دست آمده، انسان را بیمار و وابسته میسازد. این دیدگاه با آیه شریفه ﴿لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ [مطلب حذف شد] : «هیچ نیرو و قوتی جز به [قدرت] خدا نیست») تأیید میشود. اولیای خدا تنها رزق الهی مصرف میکنند و از وابستگی به مخلوقات رها شدهاند.
این تبیین، مانند فرق میان آبی زلال و گوارا از چشمهای جوشان و آبی آلوده از جویباری راکد است. رزق الهی، انسان را سیراب و آزاد میکند، در حالی که رزق مخلوقات، او را تشنه و اسیر میسازد.
۴.۴. نقد جعل بهعنوان زحمت الهی
جعل به معنای فلسفی، به زحمت و تلاش الهی اشاره دارد، اما قرآن کریم این دیدگاه را رد میکند. خداوند بدون زحمت و با عشق عالم را خلق میکند. آیاتی مانند «لَا نَوْمٌ لَهُ وَلَا سِنَةٌ» (اشاره به عدم خواب و چرت خداوند) نشاندهنده خلقت بیزحمت و عشقی خداوند هستند. خداوند، مانند باغبانی نیست که با زحمت نهال بکارد، بلکه مانند جویباری است که بهصورت فیضانگونه جاری میشود و همهچیز را سیراب میکند.
۴.۵. جمعبندی بخش چهارم
عالم در قرآن کریم، عالمی ظهوری و تعینی است که بدون زحمت و با فیض الهی خلق شده است. جعل در این چارچوب، به معنای اخبار از تحققات خلقتی است و با مفهوم فلسفی جعل، که به زحمت الهی اشاره دارد، در تعارض است. رزق الهی، بهعنوان نماد فیض بیمنت خداوند، انسان را از وابستگی رها میکند و تصویر جدیدی از نظام هستی ارائه میدهد.
نتیجهگیری: بازخوانی جعل در پرتو قرآن کریم
تحلیل مفهوم جعل در قرآن کریم و فلسفه اسلامی نشان میدهد که این مفهوم در دو حوزه معانی متفاوتی دارد. در فلسفه، جعل به ایجاد وجود یا اوصاف نسبت داده شده، در حالی که در قرآن کریم، جعل به اخبار از تحققات خلقتی و تعیین اوصاف پس از وجود معطوف است. این تمایز بنیادین، چالشهایی جدی برای دیدگاههای فلسفی و کلامی ایجاد میکند و بر ضرورت بازخوانی این مفاهیم در پرتو قرآن کریم تأکید دارد. عالم در قرآن کریم، عالمی ظهوری، تعینی و فیضانگونه است که بدون زحمت خلق شده و رزق الهی، انسان را از وابستگی به مخلوقات رها میسازد. این تحلیل، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم فلسفی و کلامی و ارائه چارچوبی جامع برای فهم نظام هستی در پرتو قرآن کریم.
| با نظارت صادق خادمی |