در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 657

متن درس






کاوش در لوازم ذاتی پروردگار و ظهورات وجودی در فلسفه اسلامی

کاوش در لوازم ذاتی پروردگار و ظهورات وجودی در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۵۷)

مقدمه: درآمدی بر چیستی لوازم ذاتی و نسبت آن با ذات الهی

فلسفه اسلامی، به‌سان دریایی ژرف، در پی کاوش در حقیقت ذات الهی و ظهورات آن است. این کتاب، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۶۵۷ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی یکی از عمیق‌ترین مسائل فلسفی، یعنی لوازم ذاتی پروردگار و نسبت آن‌ها با فعل و ظهورات الهی، می‌پردازد. این درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه به دیدگاه‌های حکما، متکلمان، و اشراقیون، و با تکیه بر قواعد عقلی و آیات قرآن کریم، تلاش دارد تا چیستی لوازم ذاتی، جایگاه آن‌ها در نظام وجودی، و نسبتشان با ذات و فعل الهی را تبیین کند. پرسش بنیادین این است که آیا لوازم ذاتی می‌توانند غیرفعل باشند و در عین حال، بدون نیاز به حدوث یا عدم پیشین، به ذات الهی استناد یابند؟ پاسخ به این پرسش، نه‌تنها به بازتعریف مفاهیم فلسفی یاری می‌رساند، بلکه راه را برای فهمی وحدت‌مدار از هستی هموار می‌سازد.

بخش یکم: لوازم ذاتی پروردگار و امکان غیرفعل بودن

تبیین مفهوم لوازم ذاتی

لوازم ذاتی پروردگار، به‌سان سایه‌های نور ذات الهی، آن دسته از صفات و ویژگی‌هایی هستند که از ذات حق تعالی جدایی‌ناپذیرند. استاد فرزانه قدس‌سره در درس‌گفتار، با استناد به دیدگاه حاجی سبزواری، تأکید می‌ورزند که این لوازم می‌توانند غیرفعل باشند. این دیدگاه، برخلاف نظر متکلمان که هر استنادی به خدا را مشروط به حدوث می‌دانند، لوازم ذاتی را به دوام ذاتی نسبت می‌دهد. به تعبیر استاد، این لوازم، چونان شعاع‌های خورشید وجود، از ذات الهی ساطع می‌شوند، بی‌آنکه لزوماً در قالب فعل تعریف شوند.

حاجی سبزواری در منظومه خویش می‌فرماید: «وَلَئِنْ قَالُوا الْكَلَامَ فِي الْأَفْعَالِ وَهَذِهِ لَيْسَتْ بِأَفْعَالٍ»، یعنی لوازم ذاتی، فعل نیستند، بلکه به ذات الهی استناد دارند. این بیان، به‌سان کلیدی برای گشودن قفل جدال‌های کلامی، نشان می‌دهد که استناد لوازم به ذات، نیازی به حدوث یا عدم پیشین ندارد.

درنگ: لوازم ذاتی پروردگار می‌توانند غیرفعل باشند و استناد آن‌ها به ذات الهی، از قید حدوث یا عدم پیشین آزاد است. این قاعده، محدودیت‌های متکلمان را نفی کرده و دوام ذاتی را مبنای استناد قرار می‌دهد.

نقد دیدگاه متکلمان

متکلمان، به‌سان نگهبانان سنت‌های کلامی، استناد هر چیزی به خدا را منوط به حدوث و عدم پیشین می‌دانند. استاد فرزانه، این دیدگاه را به چالش کشیده و می‌فرمایند که قاعده عقلی استناد به دوام، تخصیص نمی‌پذیرد، چه در مورد فعل و چه غیرفعل. این اصل، چونان نسیمی که مرزهای تنگ کلامی را درمی‌نوردد، نشان می‌دهد که لوازم ذاتی، بی‌نیاز از حدوث، به ذات الهی پیوند دارند.

برای نمونه، اگر خالقیت را به‌عنوان صفتی ذاتی در نظر گیریم، متکلمان آن را فعلی می‌دانند که حدوث دارد. اما استاد، با استدلالی عقلی، می‌فرمایند که خالقیت، به‌سان نوری که از ذات ساطع است، می‌تواند غیرفعل باشد و به دوام ذاتی استناد یابد.

جمع‌بندی بخش یکم

لوازم ذاتی، به‌سان ریشه‌هایی که در خاک ذات الهی فرو رفته‌اند، از فعلیت مستقل بی‌نیازند. این بخش، با تأکید بر غیرفعل بودن لوازم و نفی ضرورت حدوث، راه را برای فهمی ژرف‌تر از نسبت ذات و لوازم هموار ساخت. قاعده عقلی حاجی سبزواری، چونان مشعلی فروزان، نشان داد که استناد به دوام، فارغ از قیود کلامی، ممکن است.

بخش دوم: نقد دیدگاه‌های حکما، معتزله و اشراقیون

حاشیه آملی و ادعای اجماع

مرحوم آملی، در حاشیه بر منظومه، مدعی است که همه طوایف، لوازم ذاتی را غیرفعل می‌دانند. او می‌فرماید: «إِنَّمَا هَذِهِ اللَّوَازِمُ عِنْدَ كُلِّ طَائِفَةٍ كَالْمَعْدُودَةِ فِي الْحَاشِيَةِ الْمُتَقَدِّمَةِ لَيْسَتْ بِأَفْعَالٍ». اما استاد فرزانه قدس‌سره، این ادعا را به‌سان بنایی سست می‌دانند و نقد می‌کنند که همه طوایف چنین دیدگاهی ندارند. حکما، صفات اضافی چون خالقیت را غیرفعل می‌دانند، اما معتزله، خالقیت را نه موجود و نه معدوم، بلکه مفهومی انتزاعی می‌شمارند. اشراقیون نیز انوار قاهره را غیرفعل می‌دانند، اما نه به معنای خلق‌نشدن توسط خدا.

درنگ: اختلاف میان حکما، معتزله، و اشراقیون در ماهیت لوازم ذاتی، نشان‌دهنده پیچیدگی‌های مفهومی در فلسفه اسلامی است. حکما صفات اضافی را غیرفعل، معتزله خالقیت را انتزاعی، و اشراقیون انوار قاهره را ازلی می‌دانند.

صفات اضافی و خالقیت در نظر حکما و معتزله

حکما، صفات اضافی چون خالقیت و رازقیت را، به‌سان نسبتی ذهنی، غیرفعل می‌دانند. این صفات، چونان سایه‌ای بر دیوار ذهن بشر، از فعل الهی متمایزند. اما معتزله، خالقیت را نه موجود و نه معدوم، بلکه مفهومی انتزاعی می‌شمارند که به فعل مخلوق نسبت دارد، نه فعل خدا. استاد فرزانه، این دیدگاه را نقد کرده و می‌فرمایند که اگر خالقیت فعل خدا نباشد، یا باید خدا باشد یا خدایی دیگر، که هر دو محال است.

برای نمونه، اگر انوار قاهره اشراقیون را غیرفعل بدانیم، یا باید آن‌ها را خدا شمرد یا موجوداتی ازلی در کنار خدا، که این امر به کثرت در ذات می‌انجامد. استاد، این تناقض را به‌سان گرهی در بافت فلسفه می‌بینند که گشودن آن نیازمند بازتعریف مفاهیم است.

انوار قاهره و جایگاه آن در فلسفه اشراقی

اشراقیون، انوار قاهره را، به‌سان شعاع‌های نور الهی، حقایقی ازلی می‌دانند که به ذات خدا وابسته‌اند. اما استاد فرزانه قدس‌سره، این دیدگاه را به چالش کشیده و می‌فرمایند که اگر انوار قاهره غیرفعل باشند، یا خدا هستند یا موجوداتی مستقل، که هر دو با وحدت الهی ناسازگار است. این نقد، چونان آینه‌ای، ابهامات فلسفه اشراقی را نمایان می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با کاوش در دیدگاه‌های حکما، معتزله، و اشراقیون، نشان داد که مفهوم لوازم ذاتی، در میان طوایف فلسفی و کلامی، محل اختلاف است. نقد استاد فرزانه، چونان تیغی تیز، ابهامات این دیدگاه‌ها را شکافت و ضرورت بازتعریف مفاهیم را برجسته ساخت. این اختلافات، راه را برای تبیینی وحدت‌مدار از لوازم ذاتی هموار می‌کنند.

بخش سوم: قواهر اعلی و صور الهی در فلسفه صدرایی

دیدگاه ملاصدرا در اسفار

ملاصدرا، در اسفار اربعه، قواهر اعلی را، به‌سان گوهرهایی در سقع ربوبی، خارج از عالم مادی و داخل در ذات الهی می‌داند. او، برخلاف ابن‌سینا که سقع‌ها را صور مترسمه می‌شمارد، آن‌ها را حقایق نوری می‌داند که از حی قیوم سرچشمه می‌گیرند. استاد فرزانه قدس‌سره، این دیدگاه را نقد کرده و می‌فرمایند که اگر قواهر اعلی نه خدا باشند و نه فعل خدا، جایگاه آن‌ها در نظام وجودی مبهم است.

ملاصدرا می‌فرماید: «قَدْ صَرَّحَ صَدْرُ الْمُتَأَلِّهِينَ قُدِّسَ سِرُّهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ أَنَّهَا خَارِجَةٌ عَنِ الْعَالَمِ وَدَاخِلَةٌ فِي سَقْعِ الرُّبُوبِيِّ». این بیان، قواهر را به‌سان پل‌هایی میان ذات و عالم معرفی می‌کند، اما استاد، این جایگاه را به دلیل خطر کثرت در ذات، مورد پرسش قرار می‌دهند.

درنگ: قواهر اعلی در فلسفه صدرایی، خارج از عالم مادی و داخل در سقع ربوبی‌اند، اما نفی فعلیت آن‌ها، به تناقض در نظام وجودی منجر می‌شود، زیرا نه خدا هستند و نه فعل خدا.

نقد صور مترسمه ابن‌سینا

ابن‌سینا، سقع‌ها را صور مترسمه می‌داند، اما ملاصدرا این دیدگاه را نفی کرده و آن‌ها را حقایق نوری می‌شمارد. استاد فرزانه، این نقد را تأیید کرده و می‌فرمایند که صور الهی، چونان لمعات ذات الهی، از حی قیوم ساطع می‌شوند و نمی‌توانند اعراض باشند. این دیدگاه، با فلسفه اشراقی همخوانی دارد که وجود را نور می‌داند.

لوازم ذاتی و عدم استقلال

لوازم ذاتی، به‌سان شاخه‌هایی که از تنه درخت ذات می‌رویند، نمی‌توانند مستقل باشند. استاد فرزانه تأکید می‌ورزند که این لوازم، به ذات وابسته‌اند و نمی‌توانند چونان موجوداتی جداگانه تعریف شوند. برای نمونه، زوجیت، به‌عنوان لازمه، نه عرض است، نه جوهر، و نه مستقل، بلکه ظهوری از ذات است.

جمع‌بندی بخش سوم

فلسفه صدرایی، با تأکید بر حقایق نوری و نفی صور مترسمه، گامی در جهت تبیین وحدت وجود برمی‌دارد. اما نقد استاد فرزانه، چونان آیینه‌ای، ابهامات این دیدگاه را نمایان می‌سازد. قواهر اعلی و صور الهی، به‌سان ظهورات ذاتی، باید در چارچوب وحدت وجود بازتعریف شوند تا از تناقض کثرت در ذات پرهیز گردد.

بخش چهارم: وحدت وجود و معیت قیومه الهی

همه هستی، حق یا ظهورات حق

استاد فرزانه قدس‌سره، با تکیه بر وحدت وجود، همه هستی را یا حق می‌دانند یا ظهورات حق. تعینات، به‌سان رنگ‌هایی بر بوم وجود، ظهورات الهی‌اند که از ذات جدا نیستند. این دیدگاه، واسطه‌های اعتباری چون «أَهْدَى الْأَنَائِيْنِ الْمُشْتَبَهَيْنِ» را نفی می‌کند و هستی را به ذات و ظهورات آن فرومی‌کاهد.

آیه کریمه هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا [مطلب حذف شد] که باشید»، این وحدت را تأیید می‌کند. معیت الهی، چونان جویباری که در همه مراتب جاری است، مطلق و بی‌محدودیت است.

درنگ: آیه هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنْتُمْ، معیت قیومه الهی را نشان می‌دهد که همه هستی را در بر می‌گیرد، بی‌آنکه کثرت یا غیبت در آن راه یابد.

هویت ساریه و نفی غیبت

استاد فرزانه، معیت الهی را با استعاره «هویت ساریه» تبیین می‌کنند. در آیه کریمه، «هو» و «معکم» هر دو اسم‌اند و معیت را ذاتی و غیرفعلی می‌دانند. این معیت، چونان نوری که هیچ سایه‌ای ندارد، غیبت را نفی می‌کند و همه موجودات، حتی گناهکاران، را در بر می‌گیرد.

برای نمونه، استاد می‌فرمایند که خدا حتی با شمر نیز همراه است، زیرا معیت الهی، مقید به «أَيْنَمَا كُنْتُمْ» نیست و مطلق است. این دیدگاه، به‌سان دری که به سوی وحدت گشوده می‌شود، کثرت مراتب را از منظر الهی نفی می‌کند.

تمایز مراتب از منظر انسانی

از منظر انسانی، مراتب قرب و بعد وجود دارند، چنان‌که آیه کریمه إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ [مطلب حذف شد] شماست»، نشان می‌دهد. اما از منظر الهی، این مراتب محو می‌شوند و همه در معیت قیومه‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

وحدت وجود، چونان چتری که همه هستی را در بر می‌گیرد، لوازم ذاتی و ظهورات الهی را به ذات حق پیوند می‌زند. معیت قیومه، با تأیید آیه کریمه، حضور مطلق الهی را در همه مراتب نشان می‌دهد. این بخش، با تبیین هویت ساریه، راه را برای فهمی عمیق‌تر از وحدت هستی هموار ساخت.

بخش پنجم: تأثیر قرآن کریم و نفی سطحی‌نگری

تأثیر وجودی قرآن کریم

استاد فرزانه قدس‌سره، قرآن کریم را، به‌سان جویباری زلال، فعال‌کننده سیستم وجودی انسان می‌دانند. انس با قرآن، چونان کلیدی که قفل‌های معرفتی را می‌گشاید، انسان را به سوی تحول وجودی هدایت می‌کند. این تأثیر، نه‌تنها معرفتی، بلکه وجودی است و همه ابعاد انسان را در بر می‌گیرد.

نقد اشکالات سطحی به قرآن کریم

استاد، اشکالات سطحی به آیات قرآن کریم، مانند آیه إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ [مطلب حذف شد] از شما اهل بیت بزداید»، را بی‌فایده می‌دانند. این اشکالات، به‌سان سنگریزه‌هایی در برابر اقیانوس قرآن، نمی‌توانند عمق آن را مخدوش کنند. استاد می‌فرمایند که هر اشکال، اگر با احترام و تعمق باشد، به تعمیق معرفت منجر می‌شود.

درنگ: قرآن کریم، با تأثیر وجودی خویش، سیستم انسان را فعال و متحول می‌سازد. اشکالات سطحی، نمی‌توانند عظمت آن را مخدوش کنند، بلکه به تعمیق معرفت یاری می‌رسانند.

جمع‌بندی بخش پنجم

قرآن کریم، چونان نوری الهی، راهنمای انسان به سوی معرفت و تحول است. این بخش، با تأکید بر تأثیر وجودی قرآن و نفی سطحی‌نگری، ضرورت احترام و تعمق در کلام الهی را برجسته ساخت. این دیدگاه، فلسفه اسلامی را به سوی پیوند با معارف قرآنی هدایت می‌کند.

بخش ششم: ازلیت و ابدیت ظهورات الهی

نفی قبل در ظهورات الهی

استاد فرزانه قدس‌سره، ظهورات الهی را، به‌سان جویبارهایی ازلی و ابدی، بی‌قبل و بعد می‌دانند. خدا، به‌عنوان خالق دائمی، همیشه خلق داشته و کلام الهی، مانند «يَتَكَلَّمُ»، حدوثی نیست، بلکه سرمدی است. آیه کریمه هُوَ [مطلب حذف شد] تأیید می‌کند.

نفی دوئیت در ازلیت و ابدیت

استاد تأکید می‌ورزند که ازلیت و ابدیت ظهورات، دوئیت ایجاد نمی‌کند. این دیدگاه، چونان پلی که ذات و ظهورات را متصل می‌سازد، وحدت وجود را حفظ می‌کند. ظهورات، به‌سان شعاع‌های خورشید، از ذات جدا نیستند و نیازی به واسطه‌های اعتباری ندارند.

درنگ: ظهورات الهی، ازلی و ابدی‌اند و با آیه هُوَ الْأَوَّلُ تأیید می‌شوند. این ازلیت، دوئیت ایجاد نمی‌کند و وحدت ذات و ظهورات را حفظ می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

ظهورات الهی، چونان جریانی بی‌انتهاب، ازلی و ابدی‌اند و ذات الهی را در همه مراتب نمایان می‌سازند. این بخش، با تأکید بر نفی قبل و دوئیت، فلسفه وحدت‌مدار را تقویت کرده و راه را برای فهمی عمیق‌تر از خلقت الهی هموار ساخت.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با کاوش در لوازم ذاتی پروردگار و ظهورات وجودی، به تبیین یکی از ژرف‌ترین مسائل فلسفه اسلامی پرداخت. درس‌گفتار استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چونان مشعلی فروزان، راه را برای بازتعریف مفاهیم فلسفی و کلامی هموار ساخت. نفی ضرورت حدوث برای استناد لوازم، نقد دیدگاه‌های صدرا، آملی، و متکلمان، و تأکید بر وحدت وجود، نشان داد که همه هستی، یا حق است یا ظهورات حق. آیات قرآن کریم، به‌ویژه هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنْتُمْ، معیت قیومه الهی را تأیید کرد و هویت ساریه را به‌سان استعاره‌ای از حضور مطلق الهی نمایان ساخت.

نقد ادبیات فلسفی، چونان آینه‌ای، ابهامات مفاهیمی چون قواهر اعلی و صور الهی را نشان داد و ضرورت بازسازی زبان معرفتی را برجسته ساخت. تأثیر وجودی قرآن کریم، به‌سان جویباری زلال، انسان را به سوی تحول و معرفت هدایت می‌کند. ازلیت و ابدیت ظهورات الهی، وحدت ذات و خلقت را در نظامی یکپارچه تبیین می‌کند. این نوشتار، فلسفه اسلامی را به سوی تبیینی جهانی‌تر و دقیق‌تر هدایت کرده و راه را برای پژوهش‌های آینده در الهیات و فلسفه گشوده است.

با نظارت صادق خادمی