متن درس
تحول معرفت و نقد انزوای فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۷۷)
دیباچه
معرفت بشری، چونان رودی جاری، از سرچشمههای کلی و اجمالی به سوی ژرفای تفصیل و جزئیت سیر کرده است. این تحول، که در همه فرهنگها و تمدنها رخ نموده، نشان از پویایی دانش و تکامل آن در گذر زمان دارد. با این حال، فلسفه اسلامی، به مثابه گوهری در صدف، در انزوای خویش گرفتار مانده و از تبادلات جهانی و پیوند با واقعیتهای عینی محروم گشته است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار شماره ۶۷۷ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی این انزوا و نقد آن میپردازد. هدف آن است که با تبیین محدودیتهای فلسفه اسلامی و دعوت به مصداقگرایی، راهی به سوی پویایی و اثرگذاری جهانی این معرفت گشوده شود.
بخش یکم: سیر تحول علوم و انزوای فلسفه اسلامی
تحول علوم: از کلیگویی به تفصیل
علوم، در بدو پیدایش، چونان نقشی بر آب، کلی، اجمالی و سطحی بودند. این کلیگویی، که در آغاز راه هر دانشی رخ مینماید، به تدریج جای خود را به عمق، جزئیت و تفصیل سپرد. این سیر، که در همه فرهنگها و تمدنها مشترک است، نشان از تکامل معرفت بشری دارد. فلسفه، به مثابه شاخهای از این درخت تناور دانش، نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما فلسفه اسلامی، به دلیل ویژگیهای خاص خود، از این سیر تحول بازمانده و در چارچوبهای داخلی و مفهومی محصور گشته است.
درنگ: علوم، از کلیگویی و اجمال به سوی تفصیل و جزئیت سیر کردهاند، اما فلسفه اسلامی، به دلیل انزوای داخلی، از این تحول بازمانده است. |
جهانشمولی تحول علمی
همه گروهها، فرقهها و تمدنها، از شرق تا غرب، این سیر تحول را تجربه کردهاند. این عمومیت، نشاندهنده آن است که تکامل معرفت، قانونی فراگیر است که فلسفه را نیز در بر میگیرد. اما فلسفه اسلامی، به دلیل محدودیتهای خود، نتوانسته است همپای این جریان جهانی حرکت کند و در چنبره انزوای خویش گرفتار آمده است.
نقد ماهیت داخلی فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، که در قالبهایی چون فلسفه مشایی، اشراقی، عرفانی، و کلامی (جدید و قدیم) متجلی شده، ماهیتی داخلی دارد. این داخلی بودن، به معنای فقدان تبادلات، تفاوتها و درگیریهای فکری با جهان خارج است. فلسفه اسلامی، چونان باغی محصور، از نسیم نوآوری جهانی محروم مانده و در خود پیچیده است. این انزوا، مانع از رشد و پویایی آن شده و آن را از اثرگذاری در تحولات جهانی باز داشته است.
درنگ: فلسفه اسلامی، به دلیل ماهیت داخلی و فقدان تبادلات جهانی، از رشد و پویایی محروم مانده است. |
تمثیل ورزش باستانی و ورزشهای رزمی
برای روشن شدن این انزوا، استاد فرزانه به تمثیل ورزش باستانی اشاره میکنند. ورزش باستانی، هرچند ارزشمند و پر از محاسن است، به دلیل داخلی بودن و فقدان تبادلات جهانی، رشد نمیکند. در مقابل، ورزشهای رزمی، که از واردات و صادرات فکری و عملی بهرهمندند، پویا و زندهاند. این پویایی، از تعاملات جهانی سرچشمه میگیرد که به جلا و تازگی دانش میانجامد. فلسفه اسلامی نیز، به مانند ورزش باستانی، نیازمند خروج از انزوا و پیوند با جریانهای جهانی است.
مفهومی بودن فلسفه اسلامی
یکی دیگر از محدودیتهای فلسفه اسلامی، مفهومی بودن آن است. این فلسفه، در چارچوب مفاهیم انتزاعی محصور مانده و از مصداقگرایی، که ریشه در واقعیتهای عینی دارد، فاصله گرفته است. فلاسفه اسلامی، اغلب از مسیری چون صرف، نحو، فقه و کلام به فلسفه رسیدهاند، بیآنکه تجربه عملی یا پیوندی با علوم طبیعی و اجتماعی داشته باشند. این مسیر، به فلسفهای مفهومی و دور از واقعیتهای عینی منجر شده است.
درنگ: فلسفه اسلامی، به دلیل مفهومی بودن و دوری از مصداقگرایی، از واقعیتهای عینی و پویایی جهانی محروم مانده است. |
فلسفه جهانی و مصداقگرایی
در مقابل، فلسفه جهانی، که از علوم تجربی چون پزشکی، ریاضیات و زیستشناسی تغذیه میکند، ماهیتی مصداقی دارد. فلاسفه جهانی، که گاه پزشکان، ریاضیدانان یا زیستشناسان بازنشستهاند، ابزار و تجربههای علمی خود را به فلسفه میآورند. این پیوند با علوم تجربی، فلسفه را از ذهنگرایی دور کرده و به واقعیتهای عینی نزدیک میسازد. مثالی روشن در این زمینه، کتاب «اثبات وجود خدا» است که توسط دانشمندانی از رشتههای گوناگون نگاشته شده و نشاندهنده تأثیر علوم تجربی بر فلسفه است.
نقد منطق و تجربه در فلسفه
فلاسفه جهانی، هرچند در منطق ضعیفاند، از تجربه عملی قوی برخوردارند. در مقابل، فلاسفه اسلامی، با منطقی استوار اما تجربهای ضعیف، در چارچوبهای مفهومی گرفتار ماندهاند. این دوگانگی، نشاندهنده نیاز فلسفه اسلامی به پیوند با علوم تجربی و خروج از انزوای مفهومی است.
درنگ: فلسفه اسلامی، با منطقی قوی اما تجربهای ضعیف، نیازمند پیوند با علوم تجربی است تا از انزوای مفهومی رهایی یابد. |
جمعبندی بخش یکم
فلسفه اسلامی، به دلیل ماهیت داخلی، مفهومی و انزوایی، از تحولات جهانی بازمانده و نقشی مؤثر در عالم نداشته است. این انزوا، که با تمثیل ورزش باستانی به خوبی نشان داده شده، مانع از پویایی و رشد فلسفه شده است. در مقابل، فلسفه جهانی، با پیوند به علوم تجربی، مصداقی و اجتماعپذیر است. برای رهایی از این انزوا، فلسفه اسلامی باید از چارچوبهای مفهومی خارج شده و با واقعیتهای عینی و علوم طبیعی و اجتماعی پیوند یابد.
بخش دوم: نقد مفهوم قوه و فعل در فلسفه اسلامی
تعریف قوه در فلسفه اسلامی
استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، به تعریف قوه در فلسفه اسلامی میپردازند. در نگاه علامه طباطبایی، قوه به مبدأ افعال شاقه و شدیدة تعریف شده است. این تعریف، در ابتدا به معنای مبدأ فعل شدید بود، سپس به عدم انفعال شدید گسترش یافت و در نهایت، هر مبدأ فعل یا انفعال را در بر گرفت. این سیر، نشاندهنده تکامل تعریف قوه در تاریخ فلسفه است، اما همچنان در چارچوبهای مفهومی محصور مانده است.
تشکیک در قوه
قوه، در مراتب مختلف، از صعوبت به سهولت، تشکیکی است. پنبه و سنگ، هر دو قوهاند، اما در مراتب متفاوت. این تشکیک، نشاندهنده وحدت حقیقت قوه در مراتب گوناگون است. اما این تعریف، به دلیل ذهنگرایی، از واقعیتهای تجربی دور مانده و به کلیگویی محدود شده است.
درنگ: قوه، در فلسفه اسلامی، تشکیکی است و از صعوبت به سهولت سیر میکند، اما این تعریف، به دلیل ذهنگرایی، از واقعیتهای عینی فاصله دارد. |
نقد تعریف عامه و حکما
تعریف قوه توسط عامه، کلی و ناقص است. حکما، قوه را وجود بالامکان تعریف کردهاند که مبدأ فعل یا انفعال باشد. اما این تعریف، با تعریف عامه تفاوت چندانی ندارد و همچنان در چارچوبهای مفهومی گرفتار است. این عدم نوآوری، فلسفه اسلامی را از پویایی محروم کرده است.
مثال آب و هوا
در نگاه حکما، آب با تبدیل به هوا، مائیت خود را از دست میدهد. استاد فرزانه، این دیدگاه را نقد میکنند و میفرمایند که هوا نیز بالقوه آب است و بطلان مائیت نادرست است. این نقد، به کاستی ذهنگرایی و ضرورت توجه به واقعیتهای تجربی اشاره دارد.
تمثیل پول و کامپیوتر
برای روشن شدن این نقد، استاد به تمثیل پول و کامپیوتر اشاره میکنند. صد تومان، نوشابه نیست، اما توان خرید آن را دارد. کامپیوتر نیز تصاویر را بالقوه ندارد، بلکه توان فعلی تولید آنها را داراست. این تمثیلات، به تمایز بین قوه و فعل در واقعیت عینی و ضرورت فعلیت قوه اشاره دارند.
درنگ: قوه، بالقوه نیست؛ فعلی است و با تعامل هستی به فعلیت میرسد. |
نقد نطفه و انسان
استاد، دیدگاه سنتی که نطفه را بالقوه انسان میداند، نقد میکنند. نطفه، انسان را بالقوه ندارد؛ توان فعلی ظهور انسان را با تعامل هستی دارد. علم ژنتیک نیز جبر محض را تأیید نمیکند و به تأثیر عوامل خارجی بر رشد نطفه اشاره دارد. نطفه، با یک میلیارد عامل خارجی، از جمله رحم، محیط و تعاملات هستی، انسان میشود.
مثال ولد الزنا و پیوند درخت
استاد، با تمثیل ولد الزنا، نشان میدهند که نطفه نجس، با تزریقات پاک، میتواند به انسان صالح تبدیل شود. همچنین، در تمثیل پیوند درخت، بذر با تزریقات خارجی به میوهای دیگر تبدیل میشود. این تمثیلات، به نقش فعال هستی در تحول قوه و فعل اشاره دارند.
نقد رشد خودکار و اتصال عالم
استاد، دیدگاه رشد خودکار را نقد میکنند. درخت، خود بزرگ نمیشود؛ هستی آن را بزرگ میکند. همچنین، عالم متصل نیست؛ منفصل است با جذب و انجذاب. این دیدگاه، به استقلال نسبی موجودات و تعامل آنها با هستی اشاره دارد.
درنگ: عالم، متصل نیست؛ منفصل است و با جذب و انجذاب، موجودات را متحول میکند. |
آیه تکذیب آیات
استاد، به آیه شریفه إِنَّ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوءَ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ (قرآن کریم، سوره روم، آیه ۱۰) [مطلب حذف شد] کردند، [بدیشان] از آن رو بود که آیات خدا را تکذیب کردند.» این آیه، به رابطه اعمال و تکذیب آیات الهی اشاره دارد و نشان میدهد که انحرافات اخلاقی، ریشه در نادیده گرفتن حقیقت هستی دارد.
جمعبندی بخش دوم
مفهوم قوه و فعل در فلسفه اسلامی، به دلیل ذهنگرایی و دوری از واقعیتهای تجربی، ناکارآمد است. قوه، بالقوه نیست؛ فعلی است و با تعامل هستی به فعلیت میرسد. نطفه، با یک میلیارد عامل خارجی، انسان میشود و عالم، با جذب و انجذاب، موجودات را متحول میکند. این نقدها، ضرورت مصداقگرایی و پیوند فلسفه با علوم تجربی را نشان میدهند.
بخش سوم: ضرورت مصداقگرایی و پویایی فلسفه
ایدهآلیسم در برابر رئالیسم
فیلسوفی که از صحرا، دریا و طبیعت بیخبر است، ایدهآلیست است، نه رئالیست. ایدهآلیسم، اندیشهای است که از واقعیتهای عینی حکایت نمیکند. در مقابل، رئالیسم، سیر در هستی و انطباق با عالم عینی است. استاد، با این نقد، به کاستی ذهنگرایی و ضرورت تجربه عینی تأکید میکنند.
درنگ: فیلسوف، بدون تجربه عینی، ایدهآلیست است، نه رئالیست، و فلسفه باید با واقعیتهای عینی پیوند یابد. |
تعریف فیلسوف
فیلسوف، عالمی عقلانی است که عالم عینی را بازتاب میدهد: صَيْرُورَةُ الْإِنْسَانِ عَالَمًا عَقْلِيًّا مُضَاهِيًا لِلْعَالَمِ الْعَيْنِيّ. این تعریف، به جامعیت فلسفه و انطباق آن با هستی اشاره دارد. همچنین، عالم اکبر در انسان انطوی دارد: فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ. این دیدگاه، به ظرفیت انسان برای بازتاب کل هستی تأکید میکند.
نقد تقلید در فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، به دلیل تقلید از آثار پیشین، زمینگیر شده است. علامه طباطبایی از صدرا، و صدرا از ابنسینا تقلید کردهاند. بدایة و نهایة، خلاصهای از منظومه و اسفارند و این خلاصهسازی، به جای نوآوری، به انزوا منجر شده است. این تقلید، فلسفه را از رشد و پویایی محروم کرده است.
ضرورت آزمایشگاه و تجربه عملی
فیلسوف باید کارگاه، آزمایشگاه و تجربه عملی داشته باشد. فلسفه، بدون پیوند با علوم طبیعی و اجتماعی، مصداقی نمیشود. این ضرورت، به پویایی فلسفه و اثرگذاری آن در جامعه اشاره دارد.
درنگ: فلسفه، بدون آزمایشگاه و تجربه عملی، مصداقی و پویا نمیشود. |
سیر عالم و تحول موجودات
عالم، مانند رودخانهای است که همه موجودات در آن دست به دست رشد میکنند. مرزهای نوع، مانند انسان و حیوان، با تزریقات هستی قابل تغییر است. این دیدگاه، به انعطافپذیری تقدیر الهی و نقش فعال هستی در تحول قوه و فعل اشاره دارد.
جمعبندی بخش سوم
فلسفه اسلامی، برای رهایی از انزوا، باید مصداقی شود و با علوم طبیعی و اجتماعی پیوند یابد. فیلسوف، به مثابه آیینهای عقلانی، باید عالم عینی را بازتاب دهد. تقلید و کلیگویی، فلسفه را زمینگیر کرده و تجربه عملی، راه رهایی آن است. عالم، با جذب و انجذاب، موجودات را متحول میکند و فلسفه باید این تحول را بازتاب دهد.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با تبیین سیر تحول علوم و نقد انزوای فلسفه اسلامی، به ضرورت مصداقگرایی و پویایی این معرفت تأکید کرد. فلسفه اسلامی، به دلیل داخلی، مفهومی و انزوایی بودن، از تبادلات جهانی و اثرگذاری در عالم بازمانده است. قوه، بالقوه نیست؛ فعلی است و با تعامل هستی به فعلیت میرسد. نطفه، با یک میلیارد عامل خارجی، انسان میشود و عالم، با جذب و انجذاب، موجودات را متحول میکند. فلسفه، برای رهایی از انزوا، باید با علوم تجربی پیوند یابد و مصداقی گردد. این درسگفتار، چونان مشعلی فروزان، معرفتشناسی اسلامی را به سوی پویایی، عملگرایی و تحول جهانی هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی |