متن درس
نقد و بازتعریف فلسفه اسلامی: تأملی در قوه و فعل
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۸۱)
مقدمه: دعوت به بازنگری در فلسفه اسلامی
فلسفه، چونان چراغی در تاریکی معرفت، راه بشر را به سوی حقیقت روشن میسازد. با این حال، فلسفه اسلامی در روزگار معاصر، در سایه روشهای سنتی و ذهنگرا، از تابش جهانی بازمانده و در انزوایی تأملبرانگیز فرو رفته است. درسگفتار شماره ۶۸۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چونان آیینهای شفاف، کاستیهای روششناختی فلسفه اسلامی را بازمینمایاند و با نگاهی نقادانه، ضرورت تحول در این دانش را گوشزد میکند. این گفتار، با تأکید بر تفاوت حکمت و فلسفه، از مخاطب دعوت میکند تا از ورطه تقلید و انتزاع به سوی معرفتی عینی و پویا گام نهد. بازتعریف مفاهیم بنیادین چون قوه و فعل، نه به مثابه مفاهیم ذهنی، بلکه به عنوان واقعیات وجودی، هسته مرکزی این تأمل فلسفی است. این نوشتار، با ساختاری علمی و زبانی متین، میکوشد محتوای این درسگفتار را به گونهای ارائه دهد که هم برای اندیشمندان آکادمیک راهگشا باشد و هم روح اصیل حکمت اسلامی را در کالبدی نوین بازتاب دهد.
بخش نخست: نقد روششناسی فلسفه اسلامی
کاستیهای روش سنتی حوزهها
فلسفه اسلامی، با وجود پیشینهای درخشان در تاریخ معرفت بشری، در روزگار کنونی از تأثیرگذاری جهانی محروم مانده است. استاد فرزانه، با نگاهی ژرف، روشهای سنتی حوزههای علمیه را به چالش میکشد. این روشها، که غالباً تقلیدی و ذهنگرا هستند، فلسفه را در شیارهای پنهان و مخوف انتزاع گرفتار ساختهاند. این انزوا، نه از کمبود ظرفیتهای تاریخی و علمی ایران، بلکه از فقدان نوآوری و مصداقگرایی سرچشمه میگیرد. فلسفهای که به جای رویارویی با واقعیتهای عینی، در چنبره مفاهیم ذهنی گرفتار شود، از جاذبهای که شایسته آن است بیبهره میماند.
جهاننگری فلسفه معاصر
در جهان معاصر، فلاسفهای از گوشه و کنار عالم، حتی از سرزمینهای کمتر شناختهشده، با نوآوری و ارائه سخنان فلسفی پویا، به چهرههایی جهانی بدل میشوند. استاد فرزانه با تمثیلی بدیع، از فیلسوفی در روستایی دورافتاده یاد میکند که با چند مقاله، میتواند در جهان انعکاس یابد. این تأثیرگذاری، نه به جغرافیا وابسته است و نه به امکانات مادی، بلکه به قدرت اندیشهای برمیگردد که با واقعیتهای عینی درآمیخته است. در مقابل، ایران، با وجود پیشینهای عظیم در علم و تاریخ، در سپهر فلسفه معاصر غایب است و تنها از فلاسفه قدیم، آن هم به مثابه اسنادی تاریخی، یادی میشود.
تقلید: سد راه نوآوری
یکی از مهمترین موانع پیشرفت فلسفه اسلامی، تقلید است. استاد فرزانه با اشاره به تاریخ فلسفه اسلامی، از ابنسینا تا ملاصدرا و حاجی سبزواری، تقلید را چونان زنجیری بر پای اندیشه میبیند. ابنسینا، که بیش از فیلسوف، طبیبی برجسته بود، و ملاصدرا، که متکلمی ژرفاندیش بود، در چارچوبهای تقلیدی گرفتار بودند. بهمنیار، شاگرد ابنسینا، و حاجی سبزواری، پیرو ملاصدرا و محییالدین، نمونههایی از این تقلیدند که نوآوری را به حاشیه راندند. این تقلید، ریشه در جایگاه کاذب فلسفه به عنوان «سلطان علوم» دارد که مانع نقد و خلاقیت شده است.
مقایسه با فقه و اصول
در مقایسه با فقه و اصول، فلسفه اسلامی سنتیتر و تقلیدیتر است. فقه و اصول، به دلیل حمایتهای مذهبی و اجتماعی، از آزادی و پویایی بیشتری برخوردار بودهاند. فلاسفه، که اغلب افرادی ساده و عام بودند، به حفظ و انتقال متون بسنده میکردند و از نقد و نوآوری بازمیماندند. این محدودیت، به ویژه به دلیل مخفیکاری و تدریس پنهانی فلسفه در حوزهها، شدت یافته است. استاد فرزانه این وضعیت را «خیالات» مینامد و تأکید میکند که فلسفه حوزهها، فلسفه حقیقی نیست.
درنگ: فلسفه اسلامی، به دلیل تقلید و ذهنگرایی، از تأثیرگذاری جهانی بازمانده و نیازمند تحول روششناختی است. این تحول، با تمرکز بر مصداقگرایی و خروج از چارچوبهای انتزاعی، میتواند فلسفه را به جایگاه شایستهاش بازگرداند. |
جمعبندی بخش نخست
نقد روششناسی فلسفه اسلامی، دعوتی است به بازنگری در روشهای سنتی حوزهها. تقلید، ذهنگرایی، و فقدان مصداقگرایی، فلسفه اسلامی را از پویایی و تأثیرگذاری جهانی محروم کرده است. در مقابل، فلسفههای معاصر، با تکیه بر نوآوری و ارتباط با واقعیتهای عینی، در جهان طنینانداز شدهاند. این بخش، با تأکید بر ضرورت تحول، زمینه را برای بازتعریف مفاهیم فلسفی، بهویژه قوه و فعل، فراهم میسازد.
بخش دوم: حکمت در برابر فلسفه: تمایزی بنیادین
حکمت: فلسفهای عینی و الهی
استاد فرزانه، با تمایز میان حکمت و فلسفه، راهی نو به سوی معرفتی عینی میگشاید. حکمت، برخلاف فلسفه مفهومی که در چنبره انتزاعات ذهنی گرفتار است، فلسفهای عینی است که با واقعیتهای وجودی پیوند دارد. این تمایز، ریشه در آیات قرآن کریم دارد که حکمت را چونان گوهری الهی معرفی میکند: يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ [مطلب حذف شد] «حکمت را به هر کس که بخواهد عطا میکند و به هر کس حکمت عطا شود، خیری فراوان داده شده است.» حکمت، زبان انبیا، اولیا، و حکمای ربانی است که با حقایق عالم همنوا میشود.
خلط مفهوم و مصداق
یکی از کاستیهای فلسفه اسلامی، خلط میان مفاهیم و مصادیق است. مفاهیم، ابزار اندیشهاند، اما فلسفه اسلامی اغلب در دام انتزاعات ذهنی گرفتار شده و از مصادیق عینی غافل مانده است. استاد فرزانه تأکید میکند که فلسفه باید مصادیق وجودی، از حق تعالی تا جزئیات عالم، را با ابزار مفهومی دنبال کند. کتابهای فلسفی اسلامی، که عمدتاً مفهومی و تقلیدیاند، از این منظر ناکارآمدند و نمیتوانند لسان فلسفی حقیقی داشته باشند.
ماهیت در برابر وجود
مباحث ماهوی، که در فلسفه اسلامی رایجاند، وجودی نیستند و از حقیقت عالم دورند. استاد فرزانه، با نقد این رویکرد، بر ضرورت وجودگرایی تأکید میورزد. مفهوم، به خودی خود، لسان فلسفی نمیگیرد، مگر آنکه حاکی از مصداقی عینی باشد. فلسفهای که به ماهیت و انتزاعات ذهنی بسنده کند، از حقیقت وجود بریده و در ورطه خیالات فرو میغلتد.
درنگ: حکمت، به مثابه فلسفهای عینی، با واقعیتهای وجودی پیوند دارد و از فلسفه مفهومی، که در دام انتزاعات ذهنی گرفتار است، متمایز میشود. این تمایز، راهی به سوی معرفتی پویا و الهی میگشاید. |
جمعبندی بخش دوم
تمایز حکمت و فلسفه، دعوتی است به سوی معرفتی که با واقعیتهای عینی درآمیخته است. حکمت، با الهام از آیات قرآن کریم، چونان نوری الهی، حقیقت وجود را بازمینمایاند، در حالی که فلسفه مفهومی، در سایه تقلید و انتزاع، از این حقیقت دور مانده است. این بخش، با تأکید بر مصداقگرایی، زمینه را برای بازتعریف قوه و فعل فراهم میسازد.
بخش سوم: بازتعریف قوه و فعل: از مفهوم به وجود
تعریف سنتی قوه و فعل
استاد فرزانه، با نقل از علامه، تعریف سنتی قوه و فعل را بازگو میکند: وجود شیء در اعیان، به گونهای که آثار مطلوب از آن مترتب شود، فعل نامیده میشود، و وجود پیش از تحقق، قوه است. این تعریف، که ریشه در فلسفه اسلامی دارد، قوه را به مثابه امکانی معرفی میکند که هنوز به فعلیت نرسیده است. با این حال، استاد این تعریف را به چالش میکشد و قوه را نه مفهومی ذهنی، بلکه واقعیتی وجودی میداند.
قوه: واقعیتی بالفعل
برخلاف تصور سنتی، قوه در خارج بالفعل است، اما ظهور ندارد. استاد فرزانه تأکید میکند که قوه، قدرت یا استعداد وجودی است که در ظرف خارج حضور دارد. این دیدگاه، قوه را از مفهومی ذهنی به واقعیتی عینی بدل میسازد. انسان، نسبت به گذشته و آینده خود، فعلیت دارد، چنانکه در عبارت منسوب به نهجالبلاغه آمده است: «فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ» (در تو عالم اکبر نهفته است). این عبارت، به ظرفیت بینهایت انسان برای بازتاب کل هستی اشاره دارد.
نقد مثال آب و هوا
استاد فرزانه، با نقد مثال سنتی آب و هوا، نادرستی فرض بطلان قوه را نشان میدهد. در این مثال، آب بالفعل و هوا بالقوه است، و با تبدیل آب به هوا، قوه هوا به فعلیت میرسد و قوه آب باطل میشود. اما استاد این فرض را رد میکند، زیرا آب و هوا، برخلاف نطفه و علقه، تقدم رتبی ندارند و بهصورت متقابل تبدیلپذیرند. این تبدیلپذیری، نشاندهنده تداوم قوه در مراتب وجودی است، نه بطلان آن.
تبدیلپذیری و وحدت وجود
همه موجودات، بهصورت طبیعی یا صنعتی، قابل تبدیلاند. استاد فرزانه، با تمثیلی از پنبه، که لایههای بینهایت دارد، به وحدت وجود و حضور همه تعینات در یک شیء اشاره میکند. شعر عرفانی «تویی آن خدایی که تانی تپانی / همه جهانی ته یک استکانی» این حقیقت را بازمینماید که همه هستی در یک ذره نهفته است. مثال موبایل، که قرآن کریم، تورات، و انجیل را در خود جای داده، این ظرفیت بینهایت را نشان میدهد.
درنگ: قوه، واقعیتی وجودی و بالفعل است که در ظرف خارج حضور دارد. نقد مثالهای سنتی، مانند آب و هوا، ضرورت توجه به تبدیلپذیری عینی و تداوم قوه را نشان میدهد. |
جمعبندی بخش سوم
بازتعریف قوه و فعل، از مفهومی ذهنی به واقعیتی وجودی، تحولی بنیادین در فلسفه اسلامی است. قوه، نه امری ذهنی، بلکه قدرتی بالفعل در ظرف خارج است. نقد مثالهای سنتی و تأکید بر تبدیلپذیری عینی، فلسفه را به سوی مصداقگرایی هدایت میکند. این بخش، با پیوند قوه و فعل به وحدت وجود، راه را برای فلسفهای پویا و عینی هموار میسازد.
بخش چهارم: فلسفه عینی: راهی به سوی حقیقت
ضرورت مصداقگرایی
فلسفه عینی، برخلاف فلسفه مفهومی که در دام ذهنگرایی گرفتار است، با واقعیتهای خارجی درآمیخته است. استاد فرزانه، با نقد ابزارهای ذهنی چون جوهر، عرض، و امکان، بر ضرورت توجه به وجود تأکید میورزد. عقل، ابزاری است برای پیوند با حقیقت خارجی، نه خلق مفاهیم انتزاعی. فلسفهای که به مفاهیم ذهنی بسنده کند، از حقیقت بریده و در ورطه خیالات فرو میغلتد.
نقد متکلمین و صرف الوجود
دیدگاه متکلمین در طبیعیات، به دلیل تکیه بر ماهیت و عدم، نادرست است. استاد فرزانه، با تأکید بر صرف الوجود، هستی را حقیقتی واحد میداند که جمع و باز میشود. این دیدگاه، همه تعینات را ظهورات یک وجود واحد میبیند. مثال پنبه و شعر عرفانی، این وحدت را به زیبایی بازمینمایانند.
چهرههای بینهایت وجود
یک ذره، چهرهها و لایههای بینهایت دارد. استاد فرزانه، با اشاره به این حقیقت، از فیلسوف میخواهد که با واقعیت (آتش) درگیر شود و از مفاهیم ذهنی فاصله گیرد. تعریف ابنسینا، «صَيْرُورَةُ الْإِنْسَانِ عَالَمًا عَقْلِيًّا مُضَاهِيًا لِلْعَالَمِ الْعَيْنِيّ»، بر پیوند فلسفه با عالم عینی تأکید دارد. اصل «کل شیء فی کل شیء» این ظرفیت بینهایت را نشان میدهد.
درنگ: فلسفه عینی، با تمرکز بر واقعیتهای خارجی و وحدت وجود، از مفاهیم انتزاعی فاصله میگیرد و معرفتی پویا و حقیقی تولید میکند. |
جمعبندی بخش چهارم
فلسفه عینی، با پیوند به واقعیتهای خارجی و تأکید بر وحدت وجود، راهی به سوی حقیقت میگشاید. نقد ابزارهای ذهنی و دیدگاه متکلمین، ضرورت مصداقگرایی را نشان میدهد. این بخش، فلسفه را به سوی معرفتی پویا و الهی هدایت میکند که با حقیقت هستی همنوا است.
نتیجهگیری: به سوی فلسفهای پویا و جهانی
درسگفتار شماره ۶۸۱ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چونان ندایی بیدارگر، فلسفه اسلامی را به بازنگری و تحول دعوت میکند. نقد روشهای تقلیدی و ذهنگرا، تمایز حکمت و فلسفه، و بازتعریف قوه و فعل به مثابه واقعیات وجودی، این گفتار را به منشوری برای بازسازی معرفت فلسفی بدل ساخته است. فلسفه عینی، که با حقیقت خارجی درآمیخته و از انتزاعات ذهنی فاصله گرفته، میتواند فلسفه اسلامی را از انزوا به سوی تأثیرگذاری جهانی رهنمون شود. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات و مفاهیم درسگفتار، کوشید تا این پیام را در کالبدی علمی و فاخر به مخاطبان عرضه کند. باشد که این تلاش، گامی باشد در مسیر احیای حکمت الهی و معرفتی پویا.
با نظارت صادق خادمی |